#قصیده
#شب_دوم
#آبزنیدراهراهینکهنگارمیرسد
#رضا_جوانبخت
#حلقه_ادبی_ریان
"آب زنید راه را هین که نگار میرسد"
دختر مرتضی علی(ع)، فاطمه(س) وار می رسد
زانوي شاهزاده ها هست ركاب محملش
با چه شكوه و شوکتی کوه وقار می رسد
هاشمیان به گرد او، فاطمیات پشت سر
قامت عصمتش در این حصن و حصار می رسد
دار و ندار فاطمه (س)، گوهر ناب مصطفي (ص)
به كربلا حسين (ع) با دار و ندار می رسد
خامس آل پنج تن(ع)همره طفل شیرخوار
زودتر از روز دهم سر قرار می رسد
شانهی آسمانیان، محمل دختران شده
چه نازدانه دختری به این دیار می رسد
گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری
بال فرشته از یمین یا که یسار می رسد
رونق کار ماذنه، رکن شباب هاشمی
وارث هیبت نبی، یکّهسوار می رسد
"رونق باغ مي رسد چشم و چراغ می رسد"
"عنبر و مشک می دمد" دولت يار می رسد
وزير اعظم حسين (ع) آيه ي محكم حسين (ع)
صاحب پرچم حسین (ع) آن جلودار می رسد
آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغ آبدار
ارتش زمهریرها چند هزار می رسد
رفت قرار ناگهان از دل خواهر حسین ع
در نظرش همه جهان تیره و تار می رسد
پرده کنار می رود، واقعهی روز دهم
صحنه به صحنه از دل گرد و غبار می رسد
"چاک شده است آسمان غلغله ای ست در جهان"
ديد ز هر طرف غمی همچو شرار مي رسد
ديد كه از جور فرس، چه استخوان ها كه شكست
ناله و بانگ قاسمِ لاله عذار می رسد
حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش
صداي طبل شادی و داد و هوار می رسد
طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از
لشكر شاميان بر اين طرز شكار مي رسد
لحظه ي تلخ حادثه چکمهی نونوار شمر
همره کهنه خنجری سرکش و هار می رسد
گوشه به گوشه آسمان سرخ تر از خون گلو
پنجهی شمر و زلف او! آخرکار می رسد
وقت نفس نفس زدن زمان دست و پا زدن
ناله ی “یا بُنَیَّ” از گوشه کنار می رسد
"آب زنيد راه را"، مادر او به قتلگاه
با پر و بال زخمی و حالت زار می رسد
گوش زمین و آسمان می شنود در آن زمان
آه صدای پای آن چند سوار می رسد
چشم حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور
موقع غارت از حرم، وقت فرار می رسد
مرد سوارهی عرب، گر نرسد به دخترك
به يارب اش ز پيشِ رو بوتهی خار می رسد
• ﷽ •
سبک:شور
حضرت #رقیه_سلام_الله_علیها
#محرم_الحرام_۱۴۴۵
➖➖➖➖➖➖➖
مشکات الزهرا یا رقیه
ذاتا نوری نورا رقیه
بردی ارث از مادربزرگت
انسیة الحورا رقیه
ام ابیهایی و تو مادر بابایی
سه سالته برا خودت لشکر بابایی
عالمو میکُشه حسین وقتی بهت میگه
الهی قربونت برم دختر بابایی
روی نخل علوی، ثمر و ببین
رفته کلا به حسن، جگر و ببین
تو خرابه های شام، سر باباشو
با گریه پس گرفته، هنر و ببین
سیدتی یا رقیه
➖➖➖➖➖➖➖
تو دُر نایابی رقیه
مفتاح هر بابی رقیه
بردی ارث از ام المصائب
حلمای اربابی رقیه
بضعة العباسی یعنی جان اباالفضلی
تو الگوی کل محبان اباالفضلی
وضو گرفته هر دفعه تو رو بغل کرده
سه آیهٔ کوثر قرآن اباالفضلی
بگو لا حول و لا، تیر عشقشو
زده به قلب عموش، هدف و ببین
نوهٔ ابوترابه برو شهر شام
حرم دوم شاه نجف و ببین
سیدتی یا رقیه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
• ﷽ •
سبک:شور
مولا #قمربنی_هاشم_علیه_السلام
➖➖➖➖➖➖
دریای جود و کرم اباالفضل
ماه من ماه حرم اباالفضل
مردونگی یعنی همین اباالفضل
شیر نر ام البنین اباالفضل
رعنای اباعبدالله، زیبای اباعبدالله
با تو غم نمیمونه تو، چشمای اباعبدالله
آغازه قمر، پایانِ قمر
آرامش قبل و بعد طوفانِ قمر
هی دور زمین، میچرخه قمر
ماه آسمون شده پریشان قمر
➖➖➖➖➖➖
خیمه شبها با تو مثل روزه
چشماتو قربون خیلی نفوذه
دوری ازت یک لحظه هم محاله
باید همش پیشت باشه سه ساله
ای مرد اباعبدالله، هم درد اباعبدالله
وقت سختیا دنبالت، میگرده اباعبدالله
سرداره قمر، سالاره قمر
رفته به باباش علی جنم داره قمر
خورشیدم اگه روز بالا میاد
آرزوش فقط همینه دیدار قمر
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖
✅غریبانه دیگری برای امام ششم
🔻علیاكبر لطيفيان
مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی
که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی
جواب هرچه که باشد نوازش است مرا
خدا کند بنوازد مرا ولو به «لن» ی
بساط حوزه کرم میکند، چه ذوالکرمی
بساط روضه عطا میکند، چه ذوالمننی
به دست شیخالائمه غدیر جان بگرفت
بله؛ غدیر جوان شد ز بادهء کهنی
ببین حدیث حدیث وببین که بحث به بحث
چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تنی
به جعفر بن محمد بگو بسوز وبساز
مباش فکر حرم گر نوادهء حسنی
سیاهتر ز همه روزگار پروانهست
اگر که شمع بسوزد میان انجمنی
نخست آنچه صدا میکند سر زانوست
اگر کشیده شود ناگهان سر رسنی
ببین چه برسرزن یا که مرد میآید
طناب را بکشی، تازیانه هم بزنی
عبا نداشت که ازخجلتش بسر بکشد
پناه برد به یک آستین پیرهنی
چه سخت میگذرد مرد آبروداری
طی طریق کند با غلام بددهنی
اگرچه سوخته در جای شکر آن باقیست
که میخ در نگرفته به گوشه بدنی
اگرچه از نفس افتاده باز هم راضیست
که بین کوچه نیفتاده است هیچ زنی
چه حرفها نشنید و چه چیزها که ندید
شکستهدل شد و آمد ولی چه آمدنی
غریب نیز از اینجا نمیرود عریان
برای تو کفن آوردهاند، عجب کفنی
#علی_اكبر_لطيفيان
#امام_صادق علیهالسلام
✅ امام صادق (علیه السلام)
🔻محمد علی بیابانی
قسم به غربت خاكي كه فوق تفسير است
هواي شعر براي بقيع دلگير است
نفس كشيدن بين غبارها سخت است
سرودن از حرم بي مزارها سخت است
چگونه شعر بگويد دلي كه مي گيرد
الا بقيع! چرا شاعرت نمي ميرد
قرار نيست تو را بي سبب بهانه كنم
ولي بگو كه دلم را كجا روانه كنم
كبوتري كه در اين خانه لانه داشته است
در آستان رضا آشيانه داشته است
چگونه باخبر از آن سراي درد و غم است
دلش خوش است كه نامش كبوتر حرم است
بقيع، سامره و كربلا و مشهد نيست
در اين سرا خبري از رواق و گنبد نيست
بقيع مثل نجف نيست تا كه مهمانش
به راحتي بنشيند ميان ايوانش
ولي بقيع، بهشتي ست با چهار مزار
بقيع مژده سالي ست با چهار بهار
چهار مظهر غربت چهار تن مظلوم
چهار قبر غريب از چهارده معصوم
فقط ميان بقيع است اين قرار و تمام
به يك سلام شوي زائر چهار امام
ولي نه، آه دلم ناتمام مانده هنوز
به سينه حسرت عرض سلام مانده هنوز
سلام از عمق دل ديده اي كه پُر ابر است
به مادري كه بدون حرم نه بي قبر است
اگر سلام تو آتش به سينه ات افروخت
از آن دري ست كه روزي ميان آتش سوخت
مرا ببخش! نمي خواهم آتشت بزنم
چگونه گويم از آن روز، خاك بر دهنم
ز هرُم شعله ي در ياس را كه پژمردند
در آن هجوم علي را به ريسمان بردند
ميان تلخي آن صحنه ي غبارآلود
شكست قامت مرد و مدينه شاهد بود
از آن غروب غم انگير چند سال كذشت
كه باز خاطره ي كوچه از خيال گذشت
مدينه همدم اندوه دودمان علي ست
و باز شاهد مردي ز خاندان علي ست...
...كه باز آمده آتش در آستانه ي او
هزار شكر كه محسن نداشت خانه ي او
رسيده اند كه از باغ، لاله را ببرند
امام صادق هفتاد ساله را ببرند
تصورش چقدر سخت مي شود اي واي
بزرگ طايفه در كوچه مي دود اي واي
كسي نگفت مگر پيرمرد بردن داشت؟!
تن نحيف مگر تازيانه خوردن داشت؟!
ميان گريه ي آرام او بلند نخند
به دست بي رمقش لااقل طناب مبند
ميان سينه ي او روضه ي مدينه به پاست
طنين روضه اش از واي مادرش پيداست
عزيز فاطمه را بي اراده مي بردند
همه سواره و او را پياده مي بردند
دويد و از نفس افتاد پشت آن مركب
دويد و از نفس افتاد گفت يا زينب
اگرچه رفت ولي قامتش خميده نبود
به ني مقابل چشمش سر بريده نبود
اگرچه رفت ولي سلسله به شانه نداشت
به جاي جاي تنش رد تازيانه نداشت
#امام_صادق علیه السلام
#محمد_علی_بیابانی
✅شعر شهادت حضرت صادق (علیه السلام)
🔻مهدی رحیمی (زمستان)
به شکّ فقه یقین شد امام جعفرصادق
ثمن صدیق وثمین شد امام جعفرصادق
پس از پیمبر اکرم به خُلق از نظر خَلق
محمد ششمین شد امام جعفرصادق
به وقت جهل چنان شد اگر پیمبر اکرم
به روز فقه چنین شد امام جعفرصادق
نشست دروسط منبر سَلونی و اینسان
بر آن رکاب نگین شد امام جعفرصادق
شبیه حضرت زهرا در آن جهنم کوچه
خودش بهشت برین شد امام جعفرصادق
شکست پشت درآنجا بجای حضرت زهرا
خمید وجایگزین شد امام جعفرصادق
شد افتخار برایش که در مصائب مادر
به او شبیهترین شد امام جعفرصادق
میان معرکه چون شد نگاه شیخالائمه؟
که صورتش پر چین شد امام جعفرصادق
بهگریه گشت بدنبال گوشوارهء مادر
همینکه نقش زمین شد امام جعفرصادق
#مهدی_رحیمی (زمستان)
#امام_صادق علیهالسلام
کانال متن روضه مجمع الذاکرین.mp3
739.8K
✅ نوحه سنتی شهادت امام صادق (ع)
➕ صوت سبک
🔻 شاعر: مرحوم حاج اکبر ناظم
1⃣ بند اول
الیوم یومالعزا چون روز عاشور
خیل ملک حزین از جور منصور
شد کشته صادق
نشرالحقائق
یا صاحبالزمان آجرکالله
2⃣ بند دوم
شمس آل عبا گردیده خاموش
یثرب از ماتمش گشته سیهپوش
گردیده محشر
از داغ جعفر
یا صاحبالزمان آجرکالله
3⃣ بند سوم
یومالعاشورای سبط رسول است
قتل شیرازهء فقه و اصول است
شد کشته صادق
قرآن ناطق
یا صاحبالزمان آجرکالله
#اکبر_ناظم #سنتی
#شهادت_امام_صادق_علیهالسلام
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
کانال متن روضه مجمع الذاکرین. .mp3
873.6K
✅ نوحه شهادت جعفربنمحمد (س)
➕ صوت سبک
🔻 شاعر: سعید نسیمی
1⃣ بند اول
امام ما/ میزند شرر به دل غربتت
سلام ما/ بر تو و غريبی تربتت
يا مولا/ كشتهء زهر جفا
يا مولا/ خونجگر از غصهها
يا مولا/ صادق آلعبا
2⃣ بند دوم
گرچه شرر/ كشد از خانهء من زبانه
فتادهام/ ياد ياس و ضرب تازيانه
واويلا/ زادهء خيرالنسا
واويلا/ در ميان كوچهها
واويلا/ پابرهنه بیعبا
3⃣ بند سوم
دعای تو/ شامل زائر قبر حسين
سفارشت/ همهجا اشك روان ازدوعين
واويلا/ بر شهيد كربلا
واويلا/ بر ذبيح من قفا
واويلا/ بر سر عطشان جدا
#سعید_نسیمی
#شهادت_امام_صادق_علیهالسلام
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
کانال متن روضه مجمع الذاکرین.mp3
938.8K
✅ نوحه شهادت امام صادق (ع)
➕ صوت سبک
🔻 شاعر: سعید نسیمی
1⃣ بند اول
به یاد قبر بیچراغ تو/ ضریح قلب ما عزاداره
از روزی که بقیعتو دیدم/ چشام بارون غصه میباره
قلب بیقرار ما رواق تو
اشک جاریمون شده چراغ تو
صحن سینهمون اسیر داغ تو
مولانا یا صادق آل عبا (3)
2⃣ بند دوم
دوباره دود و آتش کینه/ دوباره یک امام بییاور
دوباره قصهء درودیوار/ دوباره نالههای ای مادر
دست بسته بیعمامه و عبا
در کوچه دوانده حجت خدا
پشت مرکبش ربیع بیحیا
مولانا یا صادق آل عبا (3)
3⃣ بند سوم
بانی روضههای عاشورا/ برای کربلا شدی بیتاب
که جد تو با لبای تشنه/ کشته شده بین دو نهر آب
خاک صحرا کفن حسین ما
تشییع تن ذبیح من قفا
زیر مرکبا و روی نیزهها
مولانا یا صادق آل عبا (3)
#سعید_نسیمی
#شهادت_امام_صادق_علیهالسلام
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند
ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می کند
من کمی سختی که می بینم شکایت می کنم
آدم عاقل ولی اول تفکّر می کند
مدعی عاشقی هستم ولی تنها دلم ...
... روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر می کند
آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد
آدم از این نوع برخوردش تحیّر می کند
سنگ دل هستم ، ولی دارد نگاه رحمتش ...
... سنگ این قلب مرا با گریه ها دُر می کند
یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد
در میان روضه ی مادر مرا حُر می کند
نوکری فاطمه محشر به دادم می رسد
از غلام مادرش آقا تشکر می کند
سینه ام می سوزد این ایام تا ذهنم کمی
چادری را زیر دست و پا تصور می کند
مطمئنم زیر دست پا که می افتد زنی
بازویش را ضربه ها همرنگ چادر می کند
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
🏴🏴🏴👆👆👆
بارگذاری مجلس شب چهارم محرم ۱۴۰۲
#حاج_محمود_کریمی
#التماس _دعا
⬇️⬇️⬇️⬇️
#روضه از #حاج_محمود_كريمى
#شب_چهارم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_زینب (س)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
خانهای غرق نور میبینم
غم گرفتند اهل این خانه
اتّفاقی مهیب رخ داده
چند روزی است در همین خانه
ردّ خون است جایجای زمین
ردّ میخ است بر روی دیوار
این سیاهی، سیاهی دود است
خانه آتش گرفته است انگار
مرد خانه، نشسته گوشهای و
چادری را گرفته در دستش
چادری رنگ خون و خاکستر
مرد را خسته کرده از هستش
ماجرا، ماجرای ناموس و
همهی اهل خانه، غم دارند
بین بستر، نشسته خوابیده
چشمهایش ولی ورم دارند
موقع باز کردن چشمش
زخم ابرو اذیتش میکرد
لحظههای نفسنفس زدنش
درد پهلو اذیتش میکرد
خیلی آرام زد صدا و گفت:
دخترم با تو صحبتی دارم
رازهایی است در دلم باید
با تو گویم؛ وصیتی دارم
اوّلاً دخترم به چادر من
پاک کن دیدهی ترت، زینب
زخمهایی که خوردهام، کاری است
ماندنی نیست مادرت زینب
چند سالی که بگذرد مادر
فرق قرآن، شکاف خواهد خورد
سر بابات میشود پر خون
اصل ایمان، شکاف خواهد خورد
چند سالی پس از غم پدرت
میرسد نوبت حسن، زینب
جگر پاره، تیر بر تابوت
مُیکشد غربت حسن، زینب
وای از غصّهی حسینم؛ وای!
بیکس و بیپناه میماند
تشنه، زخمی، غریب، بییاور
پسرم بیسپاه میماند
زینب! آنروز باش یاور او
خواهری کن خودت برای حسین
گلویش را ببوس وقت وداع
مادری کن فقط برای حسین
زینبم! اهل آسمان آنروز
همگی کشتهمردهی عشقند
زینب! آنروز دو پسر داری
دو گلت سرسپردهی عشقند
اهل بیت رسول در بندِ
فتنههای نفاق افتادند
چند سالی گذشت و آن اسرار
یکبهیک اتفاق افتادند
عاقبت روز واقعه که رسید
نوبت مادریِ خواهر شد
دید با چشم خویش غربت را
هرچه که گفته بود مادر، شد
شاه بییار، نالهای سر داد
رعد هل مِن معین او پیچید
زینب از لابهلای خیمهی خود
اشک بر چشم، ماجرا را دید
دختر مرتضیست، حیدری است
گفت: امروز عید قربان است
پسرانم فدای دخترکت
وقت رفتن بهسوی میدان است
گفتی ای شاه! ارتش تو منم
ابر فیضی و بارش تو منم
تیغ در حال چرخش تو منم
خواهرم پس بلاکش تو منم
ای محاسن سپید خستهی من
با توام یار دلشکستهی من
بعد اکبر، توان نداری که
نیمهجانی و جان نداری که
غیر اشک روان نداری که
لشگری بینمان نداری که
بچّههایم فدای اکبر تو
پیشمرگ علی اصغر تو
ما که پنجاه سال غم دیدیم
کوچه و میخ و قدّ خم دیدیم
فرق بشکسته از ستم دیدیم
جگر پارهپاره هم دیدیم
جان زهرا، تو را به این قرآن
سهم من را بده در این میدان
پارههای تنم فدای تنت
بهفدای نخی ز پیرهنت
هر دو قربان خشکی دهنت
جانشان نذر جسم بیکفنت
پیش تو بلکه رو سفید شوم
بایدم مادر شهید شوم
من به جان میخرم اسارت را
میروم مجلس جسارت را
شاکرم لحظههای غارت را
بر لبم دارم این عبارت را
دخلت زینب علی بن زیاد
ای برادر! سرت سلامت باد
پسران علی، همه علیاند
نیست دشمن به چشمشان عددی
خون زینب درون رگهاشان
دم گرفتند یاعلی مددی
سر سردارها زمین افتاد
با رجزهای ذوالفقاریشان
مادر از خیمه داشت حظ میکرد
با تماشای جاننثاریشان
دوره کردند دو برادر را
بینشان تا که فاصله افتاد
سر سرنیزهها فرود آمد
کار هم دست حرمله افتاد
دم مغرب، حسین در گودال
شمر آمد نشست روی تنش
زینب از روی تل تماشا کرد
که کسی پا گذاشت بر دهنش
خواهرش روی تل زینبیه
ضجّههای خداخدا میزد
شاه زخمی، به زیر دستوپا
داشت لبتشنه دستوپا میزد
یک نفر مانده بود در گودال
صد نفر میزدند زینب را
هرچه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه از #حاج_محمود_كريمى
#شب_چهارم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#امام_علی (ع)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
نه مراست قدرت آنکه دم
زنم از جلال تو یاعلی
نه مرا زبان که بیان کنم
صفت کمال تو یاعلی
علی یا علی
شده مات عقل موحّدین
همه در جمال تو یاعلی
چو نیافت غیر تو آگهی
ز بیان حال تو یاعلی
نبرد به وصف تو ره کسی
مگر از مقال تو یاعلی
هله ای تجلّی عارفان
تو چه مطلعی تو چه منظری
هله ای موله عاشقان
تو چه شاهدی تو چه دلبری
که ندیدهام به دو دیدهام
چو تو گوهری؛ چو تو جوهری
چه در انبیاء، چه در اولیاء
نه تو را عدیلی و همسری
به کدام کس مثلت زنم
که بود مثال تو یاعلی
مددی کن ای شه لو کشف
غم و ابتهال تو یاعلی
برسد به گوش من از نجف
قُتِلَ الحسینُ بکربلا
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه از #حاج_محمود_كريمى
#شب_چهارم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_زینب (س)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
کربلا اگه کربلا شد
فتنهها اگه برملا شد
به همّت دختر مرتضی شد
زن نگو، رهبر بگو؛ فاتح خیبر بگو
راهی کربوبلا، زینب نگو؛ حیدر بگو
فاطمی سیرت، یا بنت حیدر
علوی صولت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
پیش پاش، دشمنش حقیر شد
محقّق هدف غدیر شد
دخت امیر مؤمنان، امیر شد
کائنات، مأمورشن؛ تابع دستورشن
ظالمین، بیچاره و مقهور و کور از نورشن
نصرت انصار، یا بنت حیدر
صابر و قهّار، یا بنت حیدر
کعبهی سیّار، یا بنت حیدر
وارث کرّار، یا بنت حیدر
مصدر عصمت، یا بنت حیدر
چشمهی غیرت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
وارث خبر کسا بود
مثل وحی، واضح و رسا بود
خود خود سیّدةالنساء بود
وارث نور حجاب از ریا انداخت نقاب
السّلام مولاتنا، عالی مقام، علیا جناب
جان به کف از روز طف؛ تیر شاه لو کشف
را دخترش زد بر هدف؛ شد جلوهگر شاه نجف
رهرو و رهبر، یا بنت حیدر
بهترین خواهر، یا بنت حیدر
کوثر کوثر، یا بنت حیدر
حیدر حیدر، یا بنت حیدر
نعمت عطرت، یا بنت حیدر
منبع حکمت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
جلوهی سَینا، یا بنت حیدر
سرّ اعطینا، یا بنت حیدر
آیت کبری، یا بنت حیدر
دختر زهرا، یا بنت حیدر
ریشهی نهضت، یا بنت حیدر
باعث عزّت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین