eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.8هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
366 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
از "علیه‌السلام" (ع) از خیمه برون چو رسول‌الله آمد پیش چشم ثارالله؛ دستی بر قبضه‌ی شمشیر و فریاد علی‌اکبر، یاعلی ولی‌الله همه‌ی اهل حرم از پی او نالان فلک از غم او گریان؛ ملک از نفسش سوزان به کف آینه و اشک و قرآن به تنش زره‌ی رسول دوسرا می‌برد به نگاه، دل خون خدا؛ مولا دست عالم و دامن تو یاعلی به دم تو یاعلی نظر عبّاس به نگاه یل حیدر که ببیند ازو یک‌بار مثل پرده‌ای از خیبر می‌رسد رجز اکبر؛ امیر عالمین نگاهش به جنان زیر تیغ و سنان، تو عزیز حسین ای وای دست خدا، دست مولا علی ➖➖➖➖➖➖➖
🎙 از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ حرمت سودای سرم؛ عشقت بال‌وپرم از دود عود دور ضریحت تا یوم المحشر، معطّرم عشق تو را مدیون حیدرم؛ ممنون زهرای اطهرم وفا کنم و ملامت کشم و خوش باشم هرچه پیش آید از تو، به جان می‌خرم خاکم، خاک پای زوّارت؛ گردم زیر فرش دربارت خواب می‌بینم بین‌الحرمینم؛ کبوترم در هوای تو تا خود افلاک نه! بلکه فوق افلاک می‌پرم دخیل علم و بیرق و خیمه و خرگاه حضرت سلطان عرش‌نشینم دخیل پسر دوم حیدرم ای حسین! مرا دور مینداز که در تخیّلم در کرب‌وبلا، سپر گلوی اصغرم ای دلبرم! ای سرورم! به‌فدای غلام سیاهت، پدر و مادرم لطفی که کرده‌ای تو به من، مادرم نکرد ای مهربان‌تر از پدر و مادرم، حسین أبد والله عشق منی أبد والله از در خونت، حاشا اگه جایی برم أبد والله جز در خونت، جایی رو ندارم که برم أبد والله تو همه دین منی أبد والله درد و تسکین منی أبد والله ما بَرحتُ مِن بابک أبد والله لا کَففتُ عن تملّقک أبد والله من مجنونم أبد والله تو لیلایی أبد والله من کویر تشنه‌ام؛ تو دریایی أبد والله من تشنه‌ی شهادتم و تو سیّدالشهدایی أبد والله می‌خوامت أبد والله عاشقتم أبد والله بی‌تو اصلا أبد والله بی‌تو ابدا أبد والله مست مست از بوی در میخونتم أبد والله افتاده در پای خم و پیمونتم أبد والله خلاصه من دیوونتم أبد والله دیوونتم ➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) دلم همین‌که مرا سوی موی یار کشید سر مرا، سر عاشق‌شدن به دار کشید منی که آه نگفتم برای هیچ‌کسی همین‌که نام تو آمد، دلم هوار کشید درود بر پدرم کز همان طفولیت برای روضه‌ات از من همیشه کار کشید برای آن‌که گلش عاقبت‌به‌خیر شود مرا به دست تو داد و خودش کنار کشید درون آتش دوزخ نسوزد آن نوکر که روی سینه ز داغ تو، یادگار کشید سنگینی داغ تو، عالم را بهم ریخت دنیا ندارد بعد تو الّا مصیبت هر تکّه از جسم تو یک گودال، روضه است دستت مصیبت، سر مصیبت، پا مصیبت خندیدن لشکر به من، کم بود؛ حالا دارد می‌آید عمّه پیشت؛ وامصیبت! می‌ترسم این‌که از روی دستم بریزی تشییع تو حالا شده تنها مصیبت چندین نفر دنبال اعضای تو گشتند شد پیکر تو جمع امّا با مصیبت ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ در حرم، چشم انتظاران فراوان داشت؛ حیف علقمه بی‌تاب بود، آن‌روز مهمان داشت؛ حیف سهم آبش را سه‌روزی سهم طفلان کرده بود روی لب‌ها از ترک، زخمی نمایان داشت؛ حیف رفت سمت خیمه‌ها امّا هوا تاریک شد علقمه از تیغ و تیر و نیزه، باران داشت؛ حیف خم شده بر مشک امّا دست‌ها را جا گذاشت این پناه خیمه‌ها ردّی شتابان داشت؛ حیف یک سه‌شعبه آمد و درجا سه‌جایش را شکست حیف شد ماه حرم؛ انبوه مژگان داشت؛ حیف مشک را وقتی به دندان داشت، چشمش را زدند مشک را وقتی به دندان داشت، دندان داشت؛ حیف کم‌کم از قدّ رشیدش در مسیرش ریخت ریخت کاش‌کی این ضربه‌های سخت، پایان داشت؛ حیف با عمود آهنین افتاد با صورت زمین بین صدها درد، این دردی دو چندان داشت؛ حیف خورد با صورت زمین؛ پهلویش امّا درد داشت پیش چشم فاطمه، دستان لرزان داشت؛ حیف می‌زدند و دور می‌گشتند و هی می‌آمدند لشکری که چندصد قاری قرآن داشت؛ حیف تا تکان می‌خورد، جمعیت به هرسو می‌دوید لشکری که تیغ عریان داشت، او جان داشت؛ حیف خواهری از خیمه دارد روسری می‌آورد مادری بی‌شیر هم طفلی به دامان داشت؛ حیف دخترک کنج خرابه، دست بر مویش کشید با خودش می‌گفت روزی هم عمو، جان داشت؛ حیف ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ تو همان ملیک مُهیمنی که بهشت و جنّت و نه فلک شده ذکر نام مقدّست همه ورد اَلسنه‌ی ملک پی جستجوی تو سالکان به طریقت آمده یک‌به‌یک به خدا که احمد مصطفی به فلک قدم نزد از سمک مگر آن‌که داشت در این سفر طلب وصال تو یاعلی تویی آن‌که تکیه‌ی سلطنت زده‌ای به تاج مؤبّدی به فراز فرق مبارکت شده نصب تاج مخلّدی ز شکوه شأن تو بر ملا جلوات عزّ محمّدی متصرّف آمده در یدت ملکوت دولت سرمدی تو نه آن شهی که ز سلطنت بود اعتزال تو یاعلی مددی کن ای شه لو کشف غم و ابتهال تو یاعلی برسد به گوش من از نجف قُتِلَ الحسینُ بکربلا ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖ یا اباالغوث! اباالوفا؛ برگرد زینبت مونده چش‌به‌راه؛ برگرد پابه‌پای من زمین‌خورده یا اباالفضل به خیمه‌ها برگرد ای ساقی حرم! تشنه میری زینب مونده و فکر اسیری آب می‌خوردی، یکم جون بگیری تو رو صدا می‌کردم، می‌اومدی منو صدا می‌کردی، می‌اومدی خدا خدا می‌کردم که بین راه مشکو رها می‌کردی، می‌اومدی وقتی‌که دید چجوری گریونم آتیش انداخت رقیّه توو جونم میگه بابا کجاس عموجونم پاشو داداش؛ بهش بگو جونم حتّی نمی‌گذره از خیالم چی میشه پس جواب سه‌سالم باید خبر بدم؛ وای به حالم! تا رووی خاک افتاد ماه آسمون از خیمه‌ها می‌اومدم دوون دوون تا برسم، دیدم دارن می‌برنت به هرطرف با نیزه‌ها کشون‌کشون به خدای محوّل‌الاحوال که تمومه کار من و اطفال تو که رفتی من موندم و غربت خالیه جات توو غربت گودال پاشو که خواهرت نیمه‌جونه بی‌تو همسفر دیگرونه من هم برم، براش کی بمونه سپاه سوی قتلگاهه صف‌به‌صف لشکر می‌ریزه سرم از هرطرف کاش‌کی دمی که من تووی گودالم تو حرمو می‌بردی سمت نجف ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" ➖➖➖➖➖➖ به فرمان تو میشه دل ما عازم علمداری مثه ماه بنی‌هاشم ابوفاضل عموی حرم عشق و تو هم عموی ایرانی؛ عمو قاسم قاسم سلیمانی؛ عمو قاسم آبروی ایرانی؛ عمو قاسم عطر و بوی ایرانی؛ عمو قاسم تو عموی ایرانی؛ عمو قاسم قاسم سلیمانی؛، عمو قاسم عمو سلام ما به روی ماه تو سلام ما به خاک قتلگاه تو اونا که کشته‌مرده‌ی اباالفضلن با خونشون میدن ادامه راهتو ای فدای نام تو؛ عمو قاسم قربان مرام تو؛ عمو قاسم عالیه مقام تو؛ عمو قاسم عبّاسه امام تو؛ عمو قاسم قاسم سلیمانی؛ عمو قاسم ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل تبرّک می‌کند هر سفره از نان ابوفاضل کسی‌که اربعین تا کربلا رفته‌ست می‌داند تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل چه جای غصّه‌خوردن هست تا وقتی‌که در عالم گره‌ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل کمیت زندگی‌اش، لنگ می‌ماند هر آن کس‌که نمی‌بندد دخیلش را به دامان ابوفاضل پس از حیدر، نوشتم لا فتی الّا ابوفاضل سپس لا سیف الّا تیغ برّان ابوفاضل گدا از صحن او مانند سلطان می‌زند بیرون که می‌بارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل برای وصف ایثار و وفای او همین بس‌ که شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل گره در کار مشک افتاد تا بر خاک، دست افتاد گره وا می‌شود تنها به دندان ابوفاضل فقط داغ برادر را برادرمرده می‌داند که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ منّت خدای را عزّوجل که علی خیرالعمل؛ که علی دست اجل که حسن شیر جمل، که پس از قاسم او، ماه محرّم بشود ماه عسل هر نفسی که فرو می‌رود به عشق حسین، ممدّ حیات است و چون می‌آید، نذر غم عمّه‌ی سادات است مضطربم هر روز؛ پر از غمم هر شب نفسم حسین؛ بازدمم زینب این کشته‌ی فتاده به هامون، حسین توست این صید دست‌وپا زده در خون، حسین توست منَت حسین را صلّ‌الله که توسّل بکنم به علمدارش ماه رجز او اکبر، اشهد أنّ علیّاً ولی‌الله شده بین سپاه شب جهان که بدون رخ اباالفضلش، سحر نمی‌گردد هرکه به جنگ علی‌اکبرش رود، با سر برنمی‌گردد یه‌سمت ابوفاضل؛ یه‌سمت علی‌اکبر یکی پیغمبر؛ یکی خود حیدر هرکس که با تو بوده اگر با تو هست، ماند امیر لشکر دنیا تو را نداشت که این‌گونه پست ماند علی‌اکبر منّت رقیّه را بنت‌الحسین که برای اصغر، شده او نور دو عین که هزاران ساله، بین گهواره و گوشواره، پریشان شده بین‌الحرمین از نخ معجر رقیّه، رو‌به‌راه کردم همیشه حالم را از پر قنداقه‌ی شش‌ماهه گرفتم من روزی سالم را یکی توو گهواره؛ یکی با گوشواره همیشه هستند چاره‌ی بیچاره جان عزیز خویش، من ارزان نمی‌دهم اباعبدالله من کربلا نرفته، به کس جان نمی‌دهم اباعبدالله ➖➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ تشنه‌ام ساقی؛ بریز در پیاله‌ام خم مشتاقی قربان طاق ابروت؛ قربان جعد گیسوت قربان فرماندهی و شور نگاه حیدری تو تیغ صفدری تو؛ دل‌آراییت، دلبریت، خصلت آقاییت آقا جانم! اباالنّور اباالوفا؛ اباالغوث و اباالدوا اباالحُسن و اباالحیا همه‌ی هیمنه‌ی لشکر آل‌الله؛ اباالفضل سیف سیف‌الله؛ اباالفضل نور نورالله؛ اباالفضل عین عین‌الله؛ اباالفضل شمس شمس‌الله؛ اباالفضل عبّاس، شاه علقمه قاهر و قهّار؛ قهرمان حرّ و الاحرار متوّلی مزار حیدر کرّار؛ مستی بسیار ابو رأس الحار؛ فاخر و فخّار؛ بر حقّ و حق‌دار منوّر الانوار؛ ذوالفقار بی‌قرار قاتل الکفّار مقصد اسفار؛ مجری عقوبت اشرار کاشف الکروبی و غم‌خوار سرّ سرنوشت هر پیکار افتخار حضرت نبی مختار در همه عالم، تو نقطه‌ی پرگاری نقطه‌ی پرگار در دل پیکار تو نقطه‌ی پرگاری در دل عشّاق تو نقطه‌ی پرگاری در حریم یار تو نقطه‌ی پرگاری در همه انظار تو نقطه‌ی پرگاری؛ حضرت عبّاس مرتضی علی در عالم اسرار حسن در حلم و در رفتار حسین‌بن‌علی‌بن‌ابی‌طالب در گفتار و پندار و کردار ابوفاضل علمدار و سپه‌دار و جهان‌گیر و جهان‌دار به چاکران او در جوار یار، تو می‌گویی هله بالزوّار عبّاس، شاه علقمه ➖➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ یارا یارا یارا! تو علّت تپیدن‌هایی تو مقصد رسیدن‌هایی دریا دریا دریا! دلیل سرکشیدن‌هایی تو شه‌پر پریدن‌هایی به دام زلف تو افتادم من ز هرچه غیر تو آزادم من خراب تو شدم، آبادم من دل بردی و دل‌ دادم من شده غم‌آرمیدن‌های من غم تو و شنیدن‌های من ز داغ تو خمیدن‌های من آقای من روحم، عمرم، جانم! دمی‌که از غمت گریانم تویی که می‌شوی مهمانم عشق بی‌پایانم؛ نم معطّر چشمانم شده ضمانت پیمانم همه فانی، تویی باقی؛ ساقی دلیل اشک عشّاقی؛ ساقی به دل دارم عجب داغی؛ ساقی دریابم ای ساقی ساقی به لطف دیده‌ی گریان من به گریه‌های بی‌پایان من دوباره می‌شوی مهمان من جانان من نوری نامحدودی؛ بهای کعبه‌ی مقصودی ندای مهدی موعودی بی‌تابم فرمودی؛ به بی‌قراری‌ام افزودی عجب تجارت پر سودی کسی زنده‌س که از شوقت مرده کسی تشنه‌س که از جامت خورده کسی‌که باخت به تو سر را برده اوّل تا آخر را برده نکش از آشیان من، دامن بزن به سوز دل‌دادن، دامن به شعله‌ام بکش دامن دامن آقای من ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ نیلوفر مرداب دنیایم من تشنه‌ی باران و دریایم من ساکن بین الطلوعینم من عازم خورشید فردایم ای خورشید! بتاب؛ هوا سرده ای بارون ببار؛ گلا زرده ای مرهم! دلا پر از درده دنیا شده نامرد؛ ای مرد بیا برگرد عشق بیابون‌گرد؛ برگرد بیا برگرد من محو شکوه سحر کوهم با شوق تو، مسحور شده روحم آماده‌ی برگشت به بالایم پابند به این توبه‌ی نستوهم عشقت ما رو ساکن شرق کرد انوار طلوع، شبو غرق کرد اوضاع فلک، دیگه فرق کرد آلاله توو گلدون، گل کرد؛ بیا برگرد گل‌ها میشن دلسرد؛ برگرد بیا برگرد شیدا و پریشان مثه بیدم از باد، نشون تو رو پرسیدم چون عکس رووی ماه، رووی رود بود تا صبح رووی برکه رو بوسیدم شب رفت و دم سحرگاهه این عطر خوش موی ماهه موعود خدا تووی راهه ای مرهم روزای پر درد! بیا برگرد برگا همه شد زرد؛ برگرد بیا برگرد ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ لحظه‌ای آمدی که افتادم پیش پایت نشد که برخیزم تو برای من، اشک می‌ریزی من برای تو، اشک می‌ریزم دست‌هایم قلم شد و بی‌دست از بلندای مرکب افتادم بگذر از من اگر به محضر تو این‌چنین نامرتّب افتادم روزگاری عجیب دارم من از حرم شرم می‌کند سقّا من که امّید یک جهان هستم غصّه‌ی مشک می‌خورم حالا من رسیدم به علقمه امّا به‌خدا که به آب، لب نزدم موج می‌زد فرات در دستم یاد طفل رباب، لب نزدم تیرها چون که سمت من آمد سنگری دور مشک خود بودم آبرویم که ریخت روی زمین شاهد سیل اشک خود بودم بدتر از این نمی‌شود حالا قحط آب است و من زمین‌گیرم به سکینه بگو که شرمندم با همین شرم و غصّه می‌میرم جان من، فکر دیگری بهر آن لب خشک خردسال کنید رفتی از پیش من، به خیمه بگو دم آخر مرا حلال کنید مادرت آمده به بالینم السّلامُ علیک ای بانو کمرت را گرفته‌ای؛ او هم دست خود را گرفته بر پهلو برو از پیش من؛ نمان این‌جا ساعتی بعد بین گودالی هیچ‌کس پیش تو نمی‌ماند آن‌زمان که خود تو پامالی من و تو می‌رویم امّا من به‌فدای غم دل زینب و قرار من و شما باشد روی نیزه مقابل زینب ➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ تویی آن‌که ذات کسی قرین نشده است با احدیّتت تویی آن‌که بر احدیّتت شده مستند صمدیّتت نرسیده فردی و جوهری به مقام منفردیّتت نشناخت غیر تو هیچ‌کس ازلیّتت ابدیّتت تو چه مبدأی که خبر نشد کسی از مآل تو یاعلی بنگر فؤاد شکسته را به درت نشسته به التجاء به سخا و بذل تواش طمع به عطا و فضل تواش رجا اگرش برانی از آستان کند آشیان به کدام جا؟ ز پناه ظلّ وسیع تو هم اگر رود، برود کجا؟ که محیط کون و مکان بود فلک ظلال تو یاعلی ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖➖ یه حسّی بهم گفت، حرم آواره میشه یه حسّی بهم گفت که مشک صدپاره میشه یه حسّی بهم گفت، توو راه درگیر شدی یه حسّی بهم گفت، حسین بیچاره میشه مسجد کوفه اومدم یا علقمه من کنار تو، خیمه‌ها توو همهمه بوی یاسه؛ گمون کنم بالاسرت مجلس روضه‌خونی داشته فاطمه شهید شد حرفت؛ عجب کاری کردی ببین با خیمه، عجب کاری کردی تو که آب داشتی چرا آب نخوردی همه خیمه میگن، داری برمی‌گردی داداش خیلی مردی یه حسّی بهم گفت، نشد جنگ تن‌به‌تن یه حسّی بهم گفت، تو رو دوره می‌کنن یه حسّی بهم گفت، شکست سرو قامتت یه حسّی بهم گفت، آخر چشمت می‌زنن سرو رعنام میون اون چشمای شور تو کجا و اینا کجا؛ خدا به دور سری که روی اوج شونه‌ی تو بود بی‌تو میره میون گودال و تنور می‌دونم از صبح چقد غصّه خوردی دیدم قنداق و، توو سینت فشردی علی راضی بود؛ چرا آب نخوردی؟ یه حسّی بهم گفت، اومد عطر مادرم یه حسّی بهم گفت که رفت سایت از سرم یه حسّی بهم گفت که داغ شد کمرشکن یه حسّی بهم گفت دیگه بی‌برادرم زخم داغت به حلق اصغر می‌خوره می‌دونم که به غیرتت بر می‌خوره اون‌که پشتش می‌لرزید از هیبت تو سر فرصت میاد، منو سر می‌بره ببین چی داداش به روزم آوردی باید می‌موندی، حرم رو می‌بردی حالا که رفتی؛ چرا آب نخوردی ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ چه جلالی؛ فتبارک الله چه کمالی؛ فتبارک الله چه شکوهی؛ فتبارک الله چه جمالی؛ فتبارک الله قمر حیدر؛ فتبارک الله پسر حیدر؛ فتبارک الله جگر حیدر؛ فتبارک الله شیر نر حیدر؛ فتبارک الله من و لطف عطا؛ همه عالم فدا حرم فاطمه‌ست، حرم کربلا اله اله اله؛ چه علمداری اله اله اله؛ چه سپه‌داری چه قیامی؛ فتبارک الله چه مقامی؛ فتبارک الله چه امامی؛ فتبارک الله چه غلامی؛ فتبارک الله نصرت اللهی؛ فتبارک الله قدرت اللهی؛ فتبارک الله آیت اللهی؛ فتبارک الله دست ید اللهی؛ فتبارک الله دل دریا تویی؛ یل زهرا تویی تو سپاه حسین، خود مولا تویی اله اله اله؛ چه علمداری اله اله اله؛ چه سپه‌داری چه دلیری؛ فتبارک الله چه نصیری؛ فتبارک الله چه وزیری؛ فتبارک الله چه امیری؛ فتبارک الله چه معمّایی؛ فتبارک الله چه مسیحایی؛ فتبارک الله چه نفس‌هایی؛ فتبارک الله به که چه آقایی؛ فتبارک الله همه تو حسرت پر پروازتن توو سپاه حسین، همه سربازتن اله اله اله؛ چه علمداری اله اله اله؛ چه سپه‌داری به وفایت؛ فتبارک الله به صدایت؛ فتبارک الله به رضایت؛ فتبارک الله به صفایت؛ فتبارک الله حیدر ارباب؛ فتبارک الله سپر ارباب؛ فتبارک الله عموی سادات؛ فتبارک الله برادر ارباب؛ فتبارک الله شهدا پیش تو، همه تووی صف‌ان همه پشت سرت؛ که تویی صف‌شکن اله اله اله؛ چه علمداری اله اله اله؛ چه سپه‌داری ➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ نشسته‌اند دو عالی‌جناب در خیمه دو هم مسیر، دو تا هم‌رکاب در خیمه به‌جز حسین که در خیمه دید زینب را ندیده چشم کسی آفتاب در خیمه شب وصال حسین و خداست، پس امشب خدا هم آمده با این حساب در خیمه همه به فکر نماز و دعا و قرآن‌اند چقدر ریخته امشب ثواب در خیمه صدای العطش کودکان بلند شده دو قطره نیز نمانده است آب در خیمه به‌خاطر علی‌اصغر، همه زنان حرم نشسته‌اند به دور رباب در خیمه هنوز سایه‌ی عبّاس هست بر سرشان کسی ندارد اگر اضطراب در خیمه برادران و عموزاده‌هات بیدار اند رقیّه جان! برو راحت بخواب در خیمه غروب روز دهم وای بر دل زینب میان همهمه و التهاب در خیمه مخدّرات حرم بین شعله می‌مانند برای خاطر حفظ حجاب در خیمه ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖ خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد اوّل قدم آن است جگر داشته باشد جز گریه‌ی طفلانه ز من هیچ نیاید دیوانه محال است خطر داشته باشد با ما جگری هست که دست دگران نیست از جرأت ما کیست خبر داشته باشد؟! این‌جا که حرام است پریدن ز لب بام رحم است بر آن مرغ که پر داشته باشد در فضل تو امّید برای چه نبندم جایی که شب امّید، سحر داشته باشد تیغ کرم تو بکند کار خودش را هرچند گدای تو سپر داشته باشد چون شمع سحرگاه، مرا کشته‌ی خود کن حیف است که گریان تو، سر داشته باشد بگشای در سینه‌ی مارا به رخ خویش شاید که دلم میل سفر داشته باشد می‌گریم و امّید که آن روز بیاید بنیاد مرا سیل تو برداشته باشد رحمت به گدایی که به غیر تو نزد روی هرچند که خلق تو گهر داشته باشد خورشید قیامت چه کند سوختگان را در شعله، کجا شعله أثر داشته باشد؟ ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند حاشا که شرر هیزم تر داشته باشد ما حوصله‌ی صف‌کشی حشر نداریم باید که جنان درب دگر داشته باشد ما را به صف حشر معطّل نکن ای دوست هرچند که خود قند و شکر داشته باشد دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد ما در تو گریزیم ز گرمای قیامت مادر چو فراری ز پسر داشته باشد جز گریه رهی نیست به سرمنزل مقصود هیهات که این‌خانه دو در داشته باشد ➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ أنا الأوّل أنا الآخر باچر بلحرب رایح تشوفونی علی الیمنه علی الیسره وراح اهناک بلحومه تالگونی حوافر خیل راح احفر مقابرکم یا من چنتوا تعادونی تعرفونی اخو زینب و شلون الهضم یتدنا لضعونی انه کافل الحورا؛ انه فارس الهیجا انه لیث عاشورا؛ انا العباس حی الله حسین انا الحامی انه العاصم انه الالذ بیه امن و سالم انه المهلک انه المنجی نصب سیفی الله علی الرگب حاکم بفراش الهادی حیدر نام بس محد گدر یمه یجر صارم انه حیدر علی بلطف شلون تواجهونه و علی مانایم انه المرتضی الثانی عرفنی القاصی و الدانی حسینی بایمانی انه العباس حی الله حسین انه القاصم انه المفنی اکسر ظهورکم و بسیفی من یمیل اندعو الله یا جیش ابلیس ما یطلع صبح کون و ی طول اللیل اذا اصبح صبح باچر ماتنفع ندامه و چلمه الیاویل بیدی موت المحتم عزراییل ادوخه و صولته جبریل انه قابض الارواح؛ انه فی وغا ذباح انه لا احب جراح؛ انه العباس حی الله حسین ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ نور حریم ثارالله دوم کریم آل‌الله شیر علی ولی‌الله خیبرشکن به خیبر رفت کرّار شد؛ مکرّر رفت سمت حرا، پیمبر رفت مستان، خمار خم گیسوت مردان، قسم‌خورده به بازوت میدان، زمین‌گیر ز نیروت ایوان نجف، طاق دو ابروت خُلق الاکبر مِن تراب علی قابض الارواح در رکاب علی آمده عکس بدون قاب علی اثبات صحّت آیات اوّل مجاهد سادات شور مطنطن هیهات تکبیر زد چه تکبیری شمشیر زد چه شمشیری چه جبهه‌ای، چه تصویری تکثیر وجوه علی آمد گفتند که روح علی آمد هرچند عطش برده رمق را با فرّ و شکوه علی آمد فارس الهیجا؛ تک‌سوار علی وارث کلّ اقتدار علی بین مشتاقان، یادگار علی مرد مردان، دوست‌دار علی صوت اظهار افتخار علی از نجف آمد از مزار علی آمده فخر همه تبار علی در جبهه، گرچه عطشانی چون صاعقه، نمایانی حقّا که مرد میدانی پر ولوله، سماوات شد با جلوه‌ات، عدو مات شد خصم خدا مجازات شد پیغمبر و حیدر ثانی بعد از حسین، رهبر ثانی تا دوره‌ات نکردن ای کاش خود را به خیمه برسانی میر و سردار و جان‌نثار حسین بی‌نیام آمد، ذوالفقار حسین با ابوفاضل، طلایه‌دار حسین دارد به هرنفس، شاه آه مانده سوار در راه؛ آه ذکر حرم شده آه آه طوفان شده چه طوفانی چه رزمی و چه میدانی خیمه پر از پریشانی بابا قسم داده خدا را تا جمع کند آینه‌ها را آن‌قدر سراسیمه رسیده با خویش نیاورده عبا را احتضار تو، انکسار حسین ارباً اربایی در کنار حسین در کنارت شد تمام، کار حسین ➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ می‌گیرم از چشمام اشکارو می‌بینم مرگ رویاها رو راهی کردم از زیر قرآن علی و زهرا و طاها رو زینب ببین این قدّ و بالا رو بیا ببین این سرو رعنا رو جانم علی‌اکبر جانم جانم می‌بینم تشدید گردبادو دیدم کلاخودش افتاد و پراکنده کرده این گردباد برگای این سرو آزادو زینب ببین آوار طوفانو این تقطیع آیات قرآنو خزونه پر از گلبرگ و برگو این فوّاره‌های خون‌افشانو توو ثواب ذبحش، شرکت دادن هر نیزه و شمشیر و پیکانو توو اردوی دشمن، برپا کردن مهمونی تیغای برّانو زینب ببین عین جدّش حیدر فرق نوه‌ی شاه مردانو جانم علی‌اکبر جانم جانم وقتی‌که سرخ شد، جعد مشکین بی‌تعادل شد بالای زین پر تلاطم شد، موج گیسوش شمشیرا می‌رفت بالا پایین حالا چجوری آیاتش رو پیدا کنم از خاک خونین عبا بیارید گلبرگ بردارید این‌جا تووی میدون، گلریزونه حال منو، بابا کی می‌دونه جیگرمو داغت می‌سوزونه میوه‌ی دلم افتاد از شاخه جوون رشیدم، غرق خونه بابا این جسم ارباً اربا رو چجوری به خیمه برگردونه چچوری گلبرگاتو از روو خاک پیدا کنه، چشمی که گریونه چجوری اگه پیداشون کردم بردارم با دستی که لرزونه می‌خوام برم دنبال گل‌برگات ولی دیگه زانوهام بی‌جونه از تن پراکندت اعضایی برای همیشه، جا می‌مونه ➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (س) ➖➖➖➖➖➖➖ یاد بابام که می‌افتم، دست‌وپا گم می‌کنم درد دارم؛ اشک می‌ریزم؛ تبسّم می‌کنم شبا از سرما می‌لرزم سراغ از اجل می‌گیرم با یاد آغوش گرمت خودم رو بغل می‌گیرم شبا که هی به خوابم میای چن‌تا دیگه به خوابم میای؟! وقت دیدار، چی بپوشم که لبش خندون بشه؟! زیر دستام، این‌همه زخم چجوری پنهون بشه؟ جدا از زخمام با مویی که حالا سفیده چکنم؟! اگه چادر هم پیدا شد با قدّ خمیده چه کنم؟! توو اوج اضطرابم میای چن‌تا دیگه به خوابم میای؟! ای قرار دیدن یار، بیا عاشقونه باش ای نفس! تو رونما باش؛ بوسه! تو بهونه باش برام وقتی مرهم آورد اگر پر نگیرم، عیبه برا من که جونم، باباس اگر که نمیرم عیبه دعای مستجابم میای چن‌تا دیگه به خوابم میای؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖
از در "علیه‌السلام" (س) ➖➖➖➖➖➖➖➖ من نورم؛ نوه‌ی نور، فوق کلّ نورم من فاتح و منصورم در عالمین، حسین جان و من جانانم زینب، روح و من ریحانم اباالفضل، علمدار و من، مقلّد عمو جانم کس‌وکارم، ولی‌االله من اسیرم ولی فتّاح؛ خردسالم ولی آگاه منم دختر دردانه‌ی شاه؛ سلطان دین‌پناه اعلی حضرت همایون ابی عبدالله علی‌اکبر قاری و من مفسّر قرآنم من امّید آرزومندانم؛ قبله‌ی سینه‌زنانم أجر اشکم؛ عشق صاحب مشکم من به حکم عشق بر عالم تحکّم می‌کنم اختر عشقم؛ پس نور، نور من است دختر عشقم؛ پس امر، امر من است داور عشقم؛ پس حکم، من حکم است نوه‌ی حیدرم؛ رقیّه‌ی اطهرم من دخترم؛ عفیفه و دلاورم با عقیلة‌العرب هم‌سنگرم پدرم شمع و من پروانه؛ پدرم روح و من ریحانه پیش چشم من یکی‌ست کاخ و ویرانه من حیدر کرّار را نواده‌ام؛ من شاه‌زاده‌ام من خود اراده‌ام؛ مثل پدر به حکم خدا، سر نهاده‌ام آغوش بر رضای الهی گشاده‌ام به بابایم قول داده‌ام تا آخرین‌نفس من ایستاده‌ام چه در رها، چه در قفس، من ایستاده‌ام حرف عمّه‌جان و من، همین و بس؛ با خانواده‌ام من ایستاده‌ام با جسم کوچک و روح و لطیف و ساده‌ام، من ایستاده‌ام هرچند هرچه داشتم از دست داده‌ام؛ من ایستاده‌ام هرچند چندبار از ناقه فتاده‌ام؛ من ایستاده‌ام نوه‌ی حیدرم؛ رقیّه‌ی اطهرم ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (س) ➖➖➖➖➖➖➖ خانه‌ای غرق نور می‌بینم غم گرفتند اهل این خانه اتّفاقی مهیب رخ داده چند روزی است در همین خانه ردّ خون است جای‌جای زمین ردّ میخ است بر روی دیوار این سیاهی، سیاهی دود است خانه آتش گرفته است انگار مرد خانه، نشسته گوشه‌ای و چادری را گرفته در دستش چادری رنگ خون و خاکستر مرد را خسته کرده از هستش ماجرا، ماجرای ناموس و همه‌ی اهل خانه، غم دارند بین بستر، نشسته خوابیده چشم‌هایش ولی ورم دارند موقع باز کردن چشمش زخم ابرو اذیتش می‌کرد لحظه‌های نفس‌نفس زدنش درد پهلو اذیتش می‌کرد خیلی آرام زد صدا و گفت: دخترم با تو صحبتی دارم رازهایی است در دلم باید با تو گویم؛ وصیتی دارم اوّلاً دخترم به چادر من پاک کن دیده‌ی ترت، زینب زخم‌هایی که خورده‌ام، کاری است ماندنی نیست مادرت زینب چند سالی که بگذرد مادر فرق قرآن، شکاف خواهد خورد سر بابات می‌شود پر خون اصل ایمان، شکاف خواهد خورد چند سالی پس از غم پدرت می‌رسد نوبت حسن، زینب جگر پاره، تیر بر تابوت مُی‌کشد غربت حسن، زینب وای از غصّه‌ی حسینم؛ وای! بی‌کس و بی‌پناه می‌ماند تشنه، زخمی، غریب، بی‌یاور پسرم بی‌سپاه می‌ماند زینب! آن‌روز باش یاور او خواهری کن خودت برای حسین گلویش را ببوس وقت وداع مادری کن فقط برای حسین زینبم! اهل آسمان آن‌روز همگی کشته‌مرده‌ی عشقند زینب! آن‌روز دو پسر داری دو گلت سرسپرده‌ی عشقند اهل بیت رسول در بندِ فتنه‌های نفاق افتادند چند سالی گذشت و آن اسرار یک‌به‌یک اتفاق افتادند عاقبت روز واقعه که رسید نوبت مادریِ خواهر شد دید با چشم خویش غربت را هرچه که گفته بود مادر، شد شاه بی‌یار، ناله‌ای سر داد رعد هل مِن معین او پیچید زینب از لابه‌لای خیمه‌ی خود اشک بر چشم، ماجرا را دید دختر مرتضی‌ست، حیدری است گفت: امروز عید قربان است پسرانم فدای دخترکت وقت رفتن به‌سوی میدان است گفتی ای شاه! ارتش تو منم ابر فیضی و بارش تو منم تیغ در حال چرخش تو منم خواهرم پس بلاکش تو منم ای محاسن سپید خسته‌ی من با توام یار دلشکسته‌ی من‏ بعد اکبر، توان نداری که نیمه‌جانی و جان نداری که غیر اشک روان نداری که لشگری بینمان نداری که بچّه‌هایم فدای اکبر تو پیش‌مرگ علی اصغر تو ما که پنجاه سال غم دیدیم کوچه و میخ و قدّ خم دیدیم فرق بشکسته از ستم دیدیم جگر پاره‌پاره هم دیدیم جان زهرا، تو را به این قرآن سهم من را بده در این میدان پاره‌های تنم فدای تنت به‌فدای نخی ز پیرهنت هر دو قربان خشکی دهنت جانشان نذر جسم بی‌کفنت پیش تو بلکه رو سفید شوم بایدم مادر شهید شوم من به جان می‌خرم اسارت را می‌روم مجلس جسارت را شاکرم لحظه‌های غارت را بر لبم دارم این عبارت را دخلت زینب علی بن زیاد ای برادر! سرت سلامت باد پسران علی، همه علی‌اند نیست دشمن به چشمشان عددی خون زینب درون رگ‌هاشان دم گرفتند یاعلی مددی سر سردارها زمین افتاد با رجزهای ذوالفقاریشان مادر از خیمه داشت حظ می‌کرد با تماشای جان‌نثاریشان دوره کردند دو برادر را بینشان تا که فاصله افتاد سر سرنیزه‌ها فرود آمد کار هم دست حرمله افتاد دم مغرب، حسین در گودال شمر آمد نشست روی تنش زینب از روی تل تماشا کرد که کسی پا گذاشت بر دهنش خواهرش روی تل زینبیه ضجّه‌های خداخدا می‌زد شاه زخمی، به زیر دست‌وپا داشت لب‌تشنه دست‌وپا می‌زد یک نفر مانده بود در گودال صد نفر می‌زدند زینب را هرچه او بیشتر نفس می‌زد بیشتر می‌زدند زینب را ➖➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (س) کربلا اگه کربلا شد فتنه‌ها اگه برملا شد به همّت دختر مرتضی شد زن نگو، رهبر بگو؛ فاتح خیبر بگو راهی کرب‌وبلا، زینب نگو؛ حیدر بگو فاطمی‌ سیرت، یا بنت حیدر علوی صولت، یا بنت حیدر علیا حضرت، یا بنت حیدر پیش پاش، دشمنش حقیر شد محقّق هدف غدیر شد دخت امیر مؤمنان، امیر شد کائنات، مأمورشن؛ تابع دستورشن ظالمین، بیچاره و مقهور و کور از نورشن نصرت انصار، یا بنت حیدر صابر و قهّار، یا بنت حیدر کعبه‌ی سیّار، یا بنت حیدر وارث کرّار، یا بنت حیدر مصدر عصمت، یا بنت حیدر چشمه‌ی غیرت، یا بنت حیدر علیا حضرت، یا بنت حیدر وارث خبر کسا بود مثل وحی، واضح و رسا بود خود خود سیّدةالنساء بود وارث نور حجاب از ریا انداخت نقاب السّلام مولاتنا، عالی مقام، علیا جناب جان به کف از روز طف؛ تیر شاه لو کشف را دخترش زد بر هدف؛ شد جلوه‌گر شاه نجف رهرو و رهبر، یا بنت حیدر بهترین خواهر، یا بنت حیدر کوثر کوثر، یا بنت حیدر حیدر حیدر، یا بنت حیدر نعمت عطرت، یا بنت حیدر منبع حکمت، یا بنت حیدر علیا حضرت، یا بنت حیدر جلوه‌ی سَینا، یا بنت حیدر سرّ اعطینا، یا بنت حیدر آیت کبری، یا بنت حیدر دختر زهرا، یا بنت حیدر ریشه‌ی نهضت، یا بنت حیدر باعث عزّت، یا بنت حیدر علیا حضرت، یا بنت حیدر ➖➖➖➖➖➖➖