eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
360 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🎤مداح :حجت الاسلام مسعود عالی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ یکی از کارهایی که امام سجاد داشت این بود که کربلا رو زنده نگه داره.پیام اباعبدالله علیه السلام رو زنده نگه داره و به گوش تاریخ برسونه.عمه جانش زینب کبری هم این رسالت رو به دوش داشت .منتها حضرت زینب سلام الله یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا بیشتر زنده نبود... اما وجود مقدس امام سجاد که۳۴-۳۵سال بعد از واقعه کربلا زنده بود،او باید پیام عاشورا و کربلا رو حفظ می کرد.نه با مجلس روضه گرفتن آن امکان پذیر نبود.با اشک،با گریه هر چیزی که تناسبی با واقعه کربلا داشت می دید؛ گریه می کرد و اشکش جاری بود.اگر احیانا سر سفره براش آب می آوردند،گریه میکرد.میخواست وضو بگیره؛نگاهش به آب می افتاد،گریه می کرد.از یه مسیری رد میشد میدید قصابی داره گوسفندی رو ذبح می کنه؛میرفت جلو،می گفت آقا! این گوسفند رو آب دادید میخواید سرش رو ببریدمیگفت :پسر پیغمبر! مامسلمانیم.میدانیم که باید آب بدهیم.امام سجاد می فرمودند:اما خودم دیدم که پدرم،برادرم و هفده نفر از خوبان رو بین دو نهر آب دجله و فرات سر بریدند بدون اینکه آب بدن..... حضرت ام البنین لباس بچگی حضرت عباس رو تن بچه حضرت ،فضل بن عباس کرده بود و دستش رو گرفت آورد پیش امام سجاد.امام سجاد وقتی لباس عموش رو تن این بچه دید؛اینقدر گریه کرد به یاد اباالفضل...به این شکل پیام عاشورا رو نگه میداشت. امام سجاد در این سفر اسارت چه ها کشید. امام باقر علیه السلام ،وسط غسل دادن امام سجاد دست از غسل کشید و شروع کرد بلند بلند گریه کردن. به امام باقر گفتن آقا چی شد؟حضرت فرمود: هنوز جای غل و زنجیرایی که به بدن پدرم بود و گوشت اضافه درست کرده بود و اثر باقی گذاشته بر بدنش، هنوز هست من گریه ام برای اینه... دو تا از معصومین بودند که وسط غسل معصوم دیگر دست از غسل کشیدند و بلند بلند گریه کردن...یکی امام باقر علیه السلام و دومیش هم امیرالمومنین علیه السلام بود که شبانه داشت حضرت زهرا رو غسل میداد.اسماء آهسته آهسته آب می ریخت وامیرالمومنین از زیر پیراهن غسل میداد بچه ها هم چون بهشون سفارش شده بود آرام گریه کنید؛آرام گریه می کردنداما یک مرتبه امیرالمومنین دست از غسل کشیدند وشروع کردند بلند بلند گریه کردن.اسماء گفت:آقا حق دارید.زهرا رو از دست دادید.ولی مگه خودتون نفرمودید آهسته. امیرالمومنین فرمودند:الان دستم رسید به بازوی ورم کرده اش الان دستم رسید به پهلوی شکسته اش... یا امام باقر یا امیرالمومنین! شما عزیزتون رو وقتی داشتید غسل می دادید یک بخشی از بدنش مجروح بود.اما"لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.."
بدنی که له شد، بدنی که سر نداشت،بدنی که بعضی از اعضاش زیر سم اسبان جدا شد.... بنی اسد وقتی شام یازدهم یا روز دوازدهم یا سیزدهم بنابر نقل های مختلفی که هست؛آمدند این پیکرها رو دفن بکنند؛یک مرتبه مواجه شدند با بدن های پاره پاره ای که هیچ نمیشه شناسایی کرد. سر هم در بدن نبود که بتونن شناسایی کنند.متحیّر بودند.امام سجاد علیه السلام به عنایت الهی تشریف آوردند؛با اندوه فرمودند که این بدن ها رو من میشناسم. بعد حضرت بالین یک بدنی رفتند که از همه له شده تر بود از همه زخم بیشتر بر بدنش بود.فرمود:این بدن پدر بزرگوارم ابا عبدالله علیه السلام است.یک حصیری بیارید این بدن انقدر چاک‌ چاک بود تو اون حصیر پیچیدن .امام سجاد علیه السلام خودش وارد قبر شد؛پیکر رو گرفت. فرمود: دیگه نمیخواد کمک بدید.کسانی هستند به من کمک بِدن جملاتی گفت امام سجاد.اول اون گلوی بی سر را بوسید. بعد فرمود:""طُوبَى لأرضٍ تضمَّنت جَسدك الطَاهِر"خوش به حال اون زمینی که بدن طاهر تو را پدر جان در بر بگیره."فإنَّ الدُّنيَا بَعدك مُظلِمة، و الآخِرة بنُورِكَ مُشرِقة.."دیگه بعد از تو دنیا ظلمانی هست و آخرت با نور تو نورانی شد. امام سجاد علیه السلام این رو گفت و از قبر بیرون آمدند و روی قبررو با خاک پوشاند و با انگشت روی قبر نوشتند:"هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً"بعد پیکر علی اکبر رو پایین پای امام حسین دفن کرد و پیکر شهدا رو پایین پای علی اکبر دفن کرد .. بنی اسد گفتند آقا تمام شد دیگه؟فرمودند نه‌ هنوز یه پیکری علقمه هست.رفتند علقمه دیدند یه پیکری هست سر در بدن نداره، بدن پر از تیر، دست در بدن نداره،پاها رو هم خرد کردند.امام سجاد خودش رو انداخت روی این پیکرفرمود:"عَلی الدُنیا بَعدِکَ العَفا یا قَمر بَنی هاشم" خاک بر سر اون دنیایی که تو توش نیستی و او را با اندوه دفن کردند. @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹مقاتل را تماماً جست و جو کردم 🔹لُهوف و مَقتَلُ الشََّمس،اَبی مِخنَف،مُقرَّم 🔹با سَحاب رحمت و کبریت احمر رابه دقت زیرو رو کردم 🔸نشستم بین مقتل ها،تمام لحظه ها را 🔸از سر ظهر عطش تا لحظه ی گودال باهم روبرو کردم 🔸گلی را گوشه ی مقتل،گوشه ی گودال بو کردم ☑️به خود گفتم که در کرب و بلا چیزی گمانم سخت پنهان مانده از چشمان هر فردی که راوی شد غم اصحابْ جای خود،نبودِ آبْ جای خود ☑️مصیبت های عباس و علی اکبر و ابن الحسن ها و علی اصغر و طفلان زینب هم به جای خود ☑️به سمت خیمه ی زینب، بدون صاحبش برگشته مرکب هم به جای خود 😔مرور اسم ها در ذهن من کار خودش را کرد 👌پس علتش را عشق پیدا کرد ✅کسی که باابالفضل و علیِ اکبر و کُل بنی هاشم به میدان رفت در واقع *هر نفر که میدان رفت امام زین العابدین درواقع با جانش او را همراهی میکرد* ✅کسی که بودو اما هفتادو دو بار از پیکرش جان رفت، در واقع 🔅کسی که تا غروب روز عاشورا فقط مشغول بر جامه دریدن بود 🔅کسی که درمیان خیمه، مصداق شنیدن کی بود مانند دیدن، بود 💎به دل گفتم تصور کن، روایت کردنش با من 💎به دل گفتم بگو تصویرهای رفتنش با من ❇️دلم، دل را به دریا زد تصور کرد ❇️نشست و نقطه چین های مقاتل را فقط از نام زین العابدین پر کرد 🔰تصور میکنم وقتی جوانان بنی هاشم به سمت خیمه برگشتند 🔰عبا در دست وقتی عون و عباس و خوده قاسم به سمت خیمه برگشتند 💎علی اکبر ارباب وقتی رفت، چشم خیمه سمت زین العابدین برگشت 💎تصور میکنم بدین ترتیب انگاری ورق در مقتل من ظهر روز واپسین برگشت علی اوسطِ ارباب آمد، اذن میدان خواست به بابا گفت باباجان، بخواه از من پدر هم از پسر جان خواست پس از پیغمبر کرببلا آری امام دوم کرببلا هم رفت بگو که زینت سجاده و ذکر و دعا هم رفت تصور کن اگر با کوفیان، پیکار هم باشد تصور کن اگر بغض علی در کار هم باشد تصور کن به دورش لشگرش بسیار هم باشد علی بن حسین بن علی بیمار هم باشد شبیه شمر و خولی کم نبود آنجا بمیرم شهربانو هم نبود آنجا برای هر شهیدی در زمین کربلا قاتل مشخص بود و اینکه حرمله یا شمر یا زجر و سنان اصلا برای کشتن هر کس دم آخر فقط اسم ها بس بود همه یک قاتل، اما قاتلان تو به جرأت صد نفر هستند به پیش خنده های حرمله با شمر و زجر و خولی و اَزْرق تمام زهرها زهرند اما بی اثر هستند 👌پس از کرب و بلا چون آب خوردی اولین دفعه، درون خویش پژمردی 👌تو در واقع همان بیست و سه سال پیش جای آب، سَم خوردی تصور کردم آقایم، شهید آخرین هفتادُ سوم شد در اوج این تصورها سرنخ ناگهان از دست من گم شد به خود گفتم که از کرب و بلا اینگونه جا ماندن خودش روضست علی بن حسین بن علی اما به زیر دست و پا ماندن خودش روضست تو دیدی و علی اکبر ندیدآن لحظه ای را که نسیم از زلف عباس علی سرمست می آمد تو دیدی و علی اکبر ندیدآن لحظه ای را که ابالفضل از کنار علقمه بی دست می آمد تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس وقتی حرمله آماده شد در دشت تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس با تیر سه شعبه،طفل شش ماهه سرش برگشت 😭😭😭😭 تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر اسب هارا نعل کردند و به سمت پیکر ارباب هِی کردند تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر که سر ارباب در تشتِ... حسیـــــــن تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر که سر ارباب را در تشتِ مِی کردند تو دیدی، آنچه که حتی حسینت هم ندید آن را تو دیدی در میان چشم های دختری، ترس از بیابان را 😭😭😭😭 تو دیدی روضه ی گوش و دهان و نیزه داران را بمان داستان کوفه و شام و لبان خیزران خورده بماند اینکه با هر ضربه اش، دندان تکان خورده بماند اینکه هر دم خنده های حرمله با زجر می آمیخت بماند اینکه دستت بسته بود و بر سرت در شام، آتش ریخت بماند اینکه بعد کربلا بیست و سه ساله درد را دیدی همینکه چشم بستی بر سر جسم پدر، با خنجر و چکمه آن نامرد را دیدی بماند آنکه تو مانند یعقوب نبی، در هجر یوسف گریه ها کردی جهان را کربلا کردی در این قصه ولی یوسف پدر بود و پسر یعقوب دنیا شد برای چشم این یعقوب پیراهن نیامد چونکه بر تن اِرباً اِربا شد همان بیست و سه سال پیش،دنیا ناامیدت کرد همان بیست و سه سال پیش در واقع شهیدت کرد من از این مردم بی عار بدم می آید از مکافات، از آزار بدم می آید ذبح را جلویم آب نداده، سر نبرید تا قیامت من از این کار، بدم می آید سنگ ها از در ودیوار به ما میخوردند تا ابد از در و دیوار بدم می آید پای من بسته نبود، اسب زمینم میزد من از افتادن بر خار، بدم می آید دست من بسته که شد، برده فروشی رفتم من از این دست گرفتار، بدم می آید از شهر شام بدم میاد از ازدحام بدم میاد از کوچه هاش بدم میاد از پشت بام بدم میاد بس که ندیدم روز خوش از این چشام
آمد و دید ، تَنی افتاده کشته ی بی کفنی افتاده شه بی پیرهنی افتاده پاره پاره بدنی افتاده 😭😭😭😭 همه پروانه و شمعش گردند بوریا آمد و جمعش کردند زنهای بنی اسد گفتن اگه یه جو مردونگی ندارید چادرامونو شما سر کنید ما میریم کربلا... پسر پیغمبر، عریان افتاده پسر غریب فاطمه، بی کفن افتاده به غیرتشون برخورد، اومدن کربلا دیدن قیامتیه بدن پاره پاره افتاده اصلا قابل شناسایی نیست از دور دیدن یه سواری داره میاد، گفت بنی اسد شما کمک کنید من بدنو شناسایی میکنم این بدن، بدن قاسمِ آخه نه تنها اینکه بدن هارو زیر سم مرکب گذاشتن، خیمه هارو هم که آتیش دادن بدن ها سوخت تو خیمه دار الحرب این حرفا مال روز عاشوراست. اصلا قابل شناسایی نبوده این بدن، بدن اِرباً اربای داداشم اکبرِ دونه دونه بدن هارو شناسایی کرد. اومد تو گودال... گفت این بدن، بدن بابای غریبم حسینِ 😭😭😭😭😭 خودش وارد قبر شد، بدن ابی عبدالله رو تحویلش دادن شروع کرد گریه کردن یه قطعه از بدن کمه گفت بابا رسم ما اینه صورت رو خاک میزارن، رو به قبله... تو که سر در بدن نداری بدنت اینجاست، سرت کوفه چه خبر بود علقمه؟؟ نوشتن بدنو جمع کرد، آروم هلش داد داخل قبر برا همینه که اوناییکه رفتن سرداب، میگن قبر، قبر یه شیرخوارس... @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 ✍شاعر:وحید محمدی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها یادش نرفت هم به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راه زن ها را گرفت عمه را با دست بسته می زدند با همان نیزه شکسته می زدند بچه ها را دسته دسته می زدند می شدند آنقدر خسته... می زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود اوجوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام پشتش را شکست غصه های شام پشتش را شکست کوچه های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام پیرش کرده بود سنگ روی بام پیرش کرده بود طعنه و دشنام پیرش کرده بود بی هوا عمامه اش آتش گرفت مثل زهرا جامه اش آتش گرفت درد و رنج و غصه ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭😭😭😭😭 🏴🏴🏴🏴🏴 ذاکرین عزیز حق مطلب ادا شود                  ان شاءالله                   اربعین 😭🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭🏴 ای وادی خون از ره رسیدم بس آه و ناله از دل کشیدم سوغاتی من موی  سپیدم یادم  نمیره  اینجا  خمیدم (او می دوید و من می دویدم) من باغبان  باغ   خزانم دریا شد اینجا اشک روانم افتاده اینجا بهتر ز جانم اینجا خمیدم اینجا شکستم (او می نشست ومن می نشستم) برگشتم از شام ای دلبر من گشته کبود از  پا  تا سر من ای علقمه  کو  آب  آور من ای کربلا  کو  پیغمبر  من یادم نمیره آن دم که دیدم (او می برید و من می بریدم) ای شاه تشنه ای نور دیده زینب ز شام و کوفـه رسیده سوغاتی  او   قد  خمیده اینجا ز رگها گلبوسه چیدم اینجا ز  مقتل آهی  شنیدم (او می کشید ومن می کشیدم)(2) 😭😭😭😭😭 🏴🏴🏴🏴🏴 یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
نزدیک چهل‌ساله کارم گریه است و ناله هرجا که باشم بازم، این دل توی گوداله یادم نمیره گلوی دریده یادم نمیره دو دست بریده هیچ‌کس تو دنیا خدایا به جز من ناموسش تو خرابه ندیده ناله کن ای مدینه، الشام الشام روضه من همینه الشام الشام خیلی خاطره دارم از روزای غم‌بارم تب داشتم توی خیمه، آتیش شد پرستارم یادم نمیره، سرها رو بریدن یادم نمیره، موها رو کشیدن عریان تو مقتل یک پیکر بی‌سر یادم نمیره که اسب‌ها رسیدن حمله تند رو دیده، زینب خنجر کند رو دیده، زینب ناله کن ای مدینه، الشام الشام روضه من همینه الشام الشام صبرم درس ایوب، اشکم مشق یعقوب روی قلب من داغه، زخم‌های لب و چوب یادم نمیره، چشای پلید رو یادم نمیره، قدی که خمید رو یادم نمیره، نگاه رباب رو یادم نمیره، شراب یزید رو ما رو اسیری بردن، ای وای حرف کنیز بردن، ای وای ناله کن ای مدینه، الشام الشام روضه من همینه الشام الشام ➖➖➖➖➖➖➖➖
💭 🔻اقامه نماز رهبر انقلاب اسلامی بر پیکر شهید اسماعیل هنیه حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی صبح فردا در دانشگاه تهران بر پیکر شهید اسماعیل هنیه مجاهد برجسته مقاومت فلسطین اقامه نماز خواهند کرد. اقامه نماز راس ساعت ۸:۳۰ صبح خواهد بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با خانواده... به راهِ وصلِ تو این‌گونه ساده باید رفت به تیغِ عشق چنین سرنهاده باید رفت به شوقِ دیدنِ لبخندِ حضرتِ دلدار به قلبِ عاشق و رویی گشاده باید رفت اگر چه نیمه‌یِ شب در شکوهِ بیداری میانِ عرصه‌ی حق ،ایستاده باید رفت به‌سوی ساحت عاشق رُبایِ حضرت عشق شتاب‌ناک، شبیه بُراده باید رفت عجب تجارتِ نابی‌ست، مرگ در ره عشق چنین زرنگ پیِ استفاده باید رفت پیِ چشیدنِ مرگی که زندگی بخش است عنانِ زندگی از دست داده باید رفت به میهمانیِ حق، چون هنیهّ‌یِ عاشق به شوق با همه‌یِ خانواده باید رفت