eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.6هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۰ (امام رضا ع) امام رضا امام هشتمین است پاره ی قلب ختم مرسلین است پشت و پناه و یار مسلمین است حریمش با صفاست حریم کبریاست درگاه او باغ بهشت است مهر و ولایش در سرشت است مولای عالم یا رضاجان۲ خورشید رخشان ولایت است او بر عاشقان نور هدایت است او سر تا به پا لطف و عنایت است او رهنما مقتدا بود مشکل گشا حریم او بهشت شیعه است زایر او همیشه بیمه است مولای عالم یا رضاجان۲ بر من نموده ای رضا تو احسان آمده و گردیده بر تو مهمان دردم شود با نگه تو درمان امام هشتمی پناه مردمی آمده ام دردم دوا کن مولی مرا حاجت روا کن مولای عالم یا رضاجان۲ گرچه به درگاه تو روسیاهم آمده ام آقا به تو پناهم حق جواد آقا نما نگاهم امام مهربان گل زهرا نشان چون فاطمه خیر کثیری آمده ام دستم بگیری مولای عالم یا رضاجان۲ ای مظهر خدای حی سبحان مولای عالم با دلی پریشان تو از مدینه آمدی خراسان غم شده نصیبت کم شده شکیبت حضرت مولی در خراسان خون شد دل تو تازه مهمان مولای عالم یا رضاجان۲ ظلم و ستم مولی به تو شد افزون از کینه های بی شمار مأمون امام انس و جان شده دلت خون امام هشتمین شهید زهر کین زهر ستم برده توانت شرر زده بر جسم و جانت مولای عالم یا رضاجان۲ قصر عدو گردیده قتلگاهت مولای من فدای اشک و آهت مانده به درب حجره ات نگاهت تا ببینی پسر شدی تو خونجگر اشک از دو چشمت گشته جاری بهر جوادت بی قراری مولای عالم یا رضاجان۲ در حجره ات منتظر جوادی سر بر روی خاک زمین نهادی جان در ره قرآن و دین بدادی گل بی قرارت آمده کنارت مولای من هنگام رفتن سرت گرفته روی دامن مولای عالم یا رضاجان۲ مصیبت تو کی شود فراموش ز زهر کینه ها شدی تو خاموش جواد کرده پیکرت کفن پوش نشسته در غمت گرفته ماتمت رفتی ز داغت نور دیده فرزند تو شد قد خمیده مولای عالم یا رضاجان۲ ندیده غربت تو خواهر تو گل ریختند بر روی پیکر تو در خاک شد جسم مطهر تو خراسان در عزاست از غمت کربلاست پیکر تو بر دوش یاران جدت زیر سم ستوران مولای عالم یا رضاجان۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از بس نبی به شخص علی التفات داشت حتی در احتضار هم از این صفات داشت خود چشمه حیات ولی تشنه علیست گویی از او اراده آب حیات داشت بوی علی شفای غم و درد مصطفاست ور نه رسول پیش از اینها وفات داشت سینه به سینه اش دم آخر نهاد و گفت هر کس که حیدری است در عالم نجات داشت محراب را چو غیر علی دید در نماز او را به قیض بر حذر از آن صلاة داشت محراب را به شأن علی دیده بود و بس آن رهبری که وقت رکوعش زکات داشت چون گفت راز خود درِ گوشی به فاطمه زهرای خسته خنده ز شوق ممات داشت آغوش میگشود برای دو نور عین از بس به بوسه حسنین التفات داشت با هر نظر حبیب خدا داشت نکته ای اما نگاه زینب کبری نکات داشت تا آخرین نفس نگران حسین بود گاهی گریز روضه آب فرات داشت *** دودمه – مجتبی توسلی مهربان تر از نسیمی تو رسول رحمتی یا ابالزهرا مدد با علی فردای محشر تو به فکر امتی یا ابالزهرا مدد ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن روضه ورود کاروان به مدینه ـ مرحوم فلسفی @majmazakerinee ای مدینه سوز دیگر ساز کن                در بروی داغ داران باز کن اهل یثرب خون فشانید از دو عین        من خبر آوردم از قتل حسین مردها چون زنان شیون زدند                  بر شرار سینه ها دامن زدند هاشمیات از حرم بیرون شدند          غرق در دریای اشک و خون شدند مادر عباس با قلب کباب                 داد یک یک آل عصمت را جواب گفت ای یاران سئوالم از شماست         دختر مظلومه ام زینب کجاست دید نا گه بانویی با قد خم                     گفت مادر دخرت زینب منم من سیه پوش گل یاس توام                        داغ دار بهر عباس توام جان مادر داغ پیرم کرده است            درد و غم از عمر سیرم کرده است عمر زینب بارها بر سر رسید                         تا کنار قبر پیغمبر رسید ناله اش چون آتش افروخته                   سینه اش چون خیمه ها سوخته ناله کرد و گفت با صوتی حزین                السّلام ای رحمه للعالمین یا محمد ، جانم آمد بر لبم                    زینبم من ، زینبم من زینبم وقتی این کاروان دل شکسته نزدیک مدینه رسید امام چهارم فرمود : پیاده شوید ، خیمه ها را بر پا کنید همه بانوان پیاده شدند فرمود : بشیر وارد مدینه شو ، خبر شهادت حسین ورود ما را به مردم اعلام کن ، بشیر با وضع عزا آمد وارد شهر مدینه شد ، مردم مرتب می گفتند : بشیر چه خبر است ؟گفت بیاییدسر قبر پیغمبر ، رمدم جمع شدند ، وقتی اجتماع کردند ، گفت : (یا اهل یَثرِب لا مقامَ لَکُم بِها: مردم مدینه دیگر در مدینه نمانید) گفتند : چرا؟ (قَتل الحسین : حسین را کشتند )سرش را بالای نیزه زدند ۱ ، الان زن و بچه اش بیرون دروازه مدینه هستند همین که این خبر رسید غوغایی شد در مدینه ، همه به سر و سینه می زدند ، با پای برهنه به استقبال آمدند همه فریاد میزدند : وامحمداه ، واحسینا همه صدا بزنید حسین . ۱٫ مقتل فلسفی ، ص ۹۱ ، زینب قهرمان ، اردستانی ، ص ۳۵۳ .
متن روضه ورود کاروان به مدینه ـ مرحوم کافی تا مدینه نرفته باشی آتش نمی گیری. از کسی که مدینه رفته بپرسید. هر سال وقتی ما از مکه می آییم به سمت مدینه، نزدیک مدینه که می شویم به راننده اتوبوسها می گویم: بایستید. می گویند: چه کار داری؟ می گویم: صبر کنید. بیایید پایین چند دقیقه ای کارتان دارم. آنها هم می دانند وقتی می گویم: بیایید پایین خبری است. می آیند پایین می ایستند. می پرسند: حاج آقا! اینجا کجاست؟ می گویم: اینجا جایی است که یک روزی زن و بچه امام حسین(ع) ایستاده بودند. آنها از کربلا برگشته بودند. اینجا دروازه مدینه است. آی امان! امان!… هر کس از مسافرت به وطنش می آید خوشحال می شود. اما زن و بچه امام حسین(ع) وقتی به مدینه رسیدند دلهایشان می تپید. تا چشمهایشان به در و دیوار مدینه افتاد نمی دانی چه حالی شدند؟ مدینه! ما با مردها و جوانها رفتیم اما حالا فقط یک عده زن و بچه آمده ایم. امام سجاد(ع) سراغ بشیر را گرفت، بشیر آمد. آقا صدا زد: بشیر! بابایت شاعر بود آیا تو هم بهره ای از شعر داری یا نه؟ گفت: بله آقا بی بهره نیستم. فرمود: دلم می خواهد بروی در شهر مدینه آمدن ما را به مردم خبر بدهی. گفت: چشم آقا. سوار بر اسب شد یک پرچم سیاه به دستش گرفت. و در شهر مدینه می چرخاند. این کار در میان عرب علامت آشوب است. یا أهل یثرب لا مُقام لکم بها؛ آی مردم مدینه! دیگر مدینه نمانید. مردم دویدند، گفتند: بشیر ! مگر چه خبر است؟ چرا میان مردم وحشت می اندازی؟ گفت: یک خبر مهمی دارم. مردم به حرم رسول الله آمدند. بشیر بالای منبر رفت و ندا داد. مردم! دیگر مدینه نمانید. ای مردم! قُتِلَ الحسین(ع)؛ مردم! حسین را کشتند.مردم از حرم پیغمبر (ص) بیرون ریختند. این قسمت را جایی ننوشته، من می گویم. من خیال می کنم وقتی مردم از حرم پیغمبر(ص) بیرون رفتند هی به هم می گفتند: فلانی مواظب باشید خبر به محله بنی هاشم نرسد. آی حسین! حسین!… ***************
متن روضه ورود کاروان به مدینه ـ جواد راستگوی حرکت از کربلا  @majmazakerinee کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند  هلاک می شوند . دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد برای  وداع کنار قبر  ابی عبدالله جمع شدند ، سکینه قبر  بابا را در آغوش گرفت ، گریه  می کند صدا زد : الا یا کربلا نودعک جسما     بلا کفن ولا غسل دفینا الا یا کربلا نودعک روحا    لاحمد والوصی مع الامینا «ای کربلا! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم که بدون غسل و کفن مدفون شد؛ ای کربلا ! کسی را به یادگار در تو نهادیم که او روح احمد و وصی اوست» .   نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد  روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود.   شب و روزام اینطوری سر نمیشه بدتر از این میشه بهتر نمیشه دلمو به گهواره ش خوش نکنین اینا واسم علی اصغر نمیشه حرمله وصله جونمو گرفت عصای قدّ کمونمو گرفت نمک زندگیمون شیر خواره بود حرمله یکی یدونه مو گرفت اشک ابر تو مگه یادم میره قتل صبر تو مگه یادم میره کفن و دفن تو اگه یادم بره نبش قبر تو مگه یادم میره نیزه میخواد بی نقابت ببره بهره از بوی گلابت ببره وقتی نیزه دار،داره تابت میده لالایی میگم که خوابت ببره دیگه فایده نداره آبش بِدن بیان و زان درّ نایابش بدن اینطوری میفته از رو نیزه ها کاش می شد تو گهواره تابش بدن سندی بودی که رو شدی علی هق هق بغض گلو شدی علی آرزوم بود ببینم بزرگ شدی حالا هم قدّ عمو شدی علی شاعر: یاسین قاسمی
 روضه ورود کاروان به مدینه ـ ناشناس   کاروان اهل بیت امام حسین علیه السّلام در روز جمعه هنگامی که خطیّب سرگرم خواندن نماز جمعه بود، وارد مدینه شدند و مصائب حسین علیه السّلام و آنچه را که بر او وارد شده بود، برای مردم بازگو کردند. داغ‌ها تازه شد و باز آنان را حزن و اندوه را فرا گرفت. در سوگ شهیدان کربلا نوحه سرایی و گریه کردند و آن روز همانند روز رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله شد که تمام مردم مدینه جمع شده بودند و عزاداری می‌کردند. ام کلثوم در حالی که می‌گریست، وارد مسجد پیامبر شد و روی به قبر پیامبر کرد و گفت:« سلام برتو، ای جد بزرگوار من! خبر شهادت فرزندت حسین را برایت آورده ام.» ناله جانگداز بلندی از قبر مقدّس رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست. مردم با شنیدن این ناله به شدت گریستند و ناله و شیون همه جا را گرفت. آن گاه علیّ بن حسین علیه السّلام به زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و صورت بر قبر مطهّر نهاد و گریست. زینب علیهاسلام دو طرف در مسجد را گرفت و شیون‌کنان فریاد زد:« یا جداه، خبر مرگ برادرم حسین را برایت آورده ام.» زینب هرگاه به علیّ بن الحسین علیه السّلام نگاه می کرد، داغش تازه و غمش افزون می‌شد. ام سلمه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، با شیشه‌ای در دست که تربت حسین علیه السّلام در آن به خون مبدل شده بود، دست فاطمه، فرزند حسین علیه السّلام، را گرفته بود و از حجره خود بیرون آمد. اهل بیت وقتی ام سلمه و شیشه‌ی تربت را دیدند، صدا به گریه بلند کردند، ام سلمه را در آغوش گرفتند و بسیار گریستند. منابع: قصه کربلا، ص ۵۴۳٫ الدمعه الساکیه، ج ۵، صفحه ۱۶۲ بحار الانوار ج ۴۵ صفحه ۱۹۸