زمان:
حجم:
282.7K
#حضرت_زهرا_زمینه
🎤کربلایی پرندوش
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
زمان:
حجم:
472.9K
سبک دوم
#زمزمه_روضه
🎤کربلایی مصطفی رمضانی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
زمان:
حجم:
968.3K
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_زمینه
🏴#زمزمه
🏴#مازنی
✍شاعر :آقا برار نیا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🍂 زبانحال امیرالمومنین ع با حضرت زهرا س
🍂آرامش دل حضرت زهرا س صلوات
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خدایا خدایا _ مه داد برسین
بمرده مه زهرا _ مه داد برسین
مه دل غرق خونه _ مه داد برسین
مه زهرا جوونه _ مه داد برسین
مه سره ی سوئه _ مه داد برسین
ونه تن کهوئه _ مه داد برسین
مه روز دیگه شوئه _ مه داد برسین
وچونه ننوئه _ مه داد برسین
علی پیر بهییه _ داد از غریبی
زمین گیر بهییه _ داد از غریبی _ ای داد و بیداد
دشمنه بی حیا _ بزوئه وره
سیا پوش بهییه _ علی سره_ ای داد و بیداد
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بوینین مه حاله _ یواش بورین
زینب زننه ناله _ یواش بورین
امان از مدینه _ یواش بورین
حسن زننه سینه _ یواش بورین
حسین برمه گلی _ یواش بورین
گنه با شه اسری _ یواش بورین
ونه تن نخاره _ یواش بورین
مه وچونه ماره _ یواش بورین
خداوندا مره _ بکته چیکار
از داغه فاطمه _دل دارمه نخار _ ای داد و بیداد
اول جوونی _ بیمه عزادار
داغه جونه زار _ نشونه کنار_ ای داد و بیداد
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
روضه 2_1152921504673423180.mp3
زمان:
حجم:
3.06M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مگه میشه،فاطمیه،بشه آسمون نگیره
مگه میشه،بگی زهرا،دل مُرده جون نگیره
مگه میشه،غربت تو،گریه مون و در نیاره
تقصیر چشمای ما نیست،اسم زهرا گریه داره
*چرا داد نزنم؟چرا بی تابی نکنم؟همه ی مادرا وقتی حاضرند بمیرن، که دختر رو عروس کنن،پسر رو داماد کنن،روزگار چی به سر مادر ما آورد،بچه های قد و نیم قد داشت،اما دستش رو بالا آورد صدا زد"اللهم عجل وفاتی سریعا"
علامه امینی رو منبر توی مشهد این روضه رو میخوند،آیت الله العظمی میلانی(ره) دیگر علماء نشتن،علامه ی امینی گفت:فاطمه دستش رو بالا آورد صدا زد:"عجل وفاتی سریعا"..آیت الله میلانی بلند شد،آقای امینی! یه سئوال دارم،چی شد روزگار یه کاری کرد فاطمه از خدا طلب مرگ کرد؟صدا زد:آقای میلانی،آدم زنده پهلو میخواد،بعد از در و دیوار پهلوی فاطمه شکست...
صدا زد سلمان هر نفسی که میکشم خون تازه.....
هر دردی رو باهاش میشه راه رفت،دست بشکنه،پا بشکنه کمک می گیری راه میری می شینی،اما تنها دردی که نفس کشیدن هم سخته درد پهلوست...از بعدِ در و دیوار نه زینب و بغل گرفت نه حسین رو....
مادر همیشه دختر رو کنار خودش می خوابونه،فضه میگه نگاه کردم بی بی اشاره کرد،فرمود:جای زینب رو دور تر از من بنداز...چرا خانوم جان؟دخترِ طاقت نداره میخواد کنار شما باشه،صدا زد فضه! زینب دیگه باید به بی مادر خوابیدن عادت کنه...*
دیگر حسین را نتوانم بغل گرفت
بازو به ناتوانیِ من گریه می کند
در هر قدم نشینم و خیزم میان راه
پیری بر این جوانی ِ من گریه می کند
*آره،اگه پهلو شکسته باشه،سینه زخمی باشه،چه جوری زندگی میشه...صدا زد زینبم! میدونم نگاه تو،نگاه علی،نگاه حسنین،میگه بمونم،ولی چه جوری بمونم....*
بر خشت خشت خانه بُوَد رد دست من
دیگر ز دست گیری دیوار خسته ام
*علت میدونی چیه؟*
از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار می بینم
به چشم نیمه باز خود جهان را تار می بینم
دلم میخواست چشمانم نمی دیدند جایی را
که خون محسن خود بر در و دیوار می بینم
*نمک خلقت علیست،نمک خونه ی علی حسینِ...جایی رو قرار داد به نام بیت الاحزان،که مادر روزا می رفت،حسنین دستاشو می گرفتن می اومد تو بیت الاحزان می نشست زیر یه درخت خشکیده،یه مقدار سایه داشت بی بی گریه می کرد،اما یه روز علی وارد خونه شد دید بچه ها یه جور دیگه صورت هاشون سوخته،گفت:چه خبر شده؟گفت بابا! امروز با مادر رفتیم،به دستور دومی درخت رو بریدن،اما من وحسین دیدیم مادر سیلی خورده است،دستامون رو سایه کردیم صورت مادر آسیب نبینه،آخه صورتی که سیلی می خوره پوست ورم میکنه،اگه آفتاب بخوره میسوزه...از اون به بعد دیگه بچه ها حواسشون بود صورت ها نسوزه، از مدینه هم بیرون زدن مراقب بودن صورتا نسوزه،هر جا هر منزلی هم که می رسیدن،می دیدن تا آفتاب مستقیم میخوره،پایین می اومدن،رباب گوشه ی چادر رو جلو آورده...چرا این کاری میکنی خانوم جان؟ می گفت:پوست بچه شیرخواره ام نسوزه،صورتش نسوزه،تا کربلا مراقب بود آفتاب به صورت علی اصغر نخوره،اما همچین که سرها بالا نیزه رفت،دیدن یه مادر دستش رو بالا آورده،گفت: می بینم آفتاب به صورتت میخوره...حسین......
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#نوحه_سنتی
🎤مداح :حاج احمد صفاری
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
جان حیدرمرو ای
همسرِقدکمانم
فاطمه یاسِ نیلی
ای تویارِ جوانم
حرف رفتن مزن ای
شامِ شب هاےِتارم
می شود خانہ بے تو
عاقبت چون مزارم
ببین ڪه غمےبڕدل نشستہ
بمان و مرو پهلوشڪستہ
نظرڪن بدون تو مےمیرم
بمان ومروبازوشکستہ
واویلا واویلا از غریبی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
✅بنددوم
اندکی کودکان را
فاطمه کن نظاره
جای اشک ازچشاشون
بارون خون میباره
پس چی شدروزآخر
دست بہ جارو گرفتے
اما بازم دوباره
ازعلی ت روگرفتے
سه ماهہ ڪہ روز خوش ندیدی
سه ماهہ ڪه توقامت خمیدی
زِسیلےُ وچوب و تازیانہ
سه ماهہ ڪہ سختیهاڪشیدے
واویلا، واویلا غریبی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ِ
✅بندسوم.. زبانحالِ حضرت زهرا (س)
لحظه ےواپسینم
خون مڪن این دلِ من
می شود همچومسمار
اشک تو قاتلِ من
می روم از ڪنارت
نیمہ جان خستہ بالم
اےغریبِ مدینه
یاعلی ڪن حلالم
علی جان بده غسلم شبانه
نبینی توجای تازیانه
نیایند بہ تشییعِ من آنها
ڪہ سیلے زدندم وحشیانہ
واویلا واویلا ازغریبے
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین