#صلوات برای مجلس اقا ابالفضل العباس ع #
بر ساقی تشنه لب مشک به دهن صلوات
بر دو دست قطع شده عباس صلوات
بر فرق شکافته خونین شبهه حیدری
بر معرفت و عشق برادری ابوالفضل صلوات
* * * *
بر روی حسین نور داور صلوات
بر موی ابوالفضل دلاور صلوات
میلاد حسین است و ابوالفضل رشید
بفرست تو بر این دو برادر صلوات
* * * *
دل را گل گلزار ابولفضل کنید
آئینه رفتار ابولفضل کنید
در فصل شکفتنش گلی از صلوات
نذر گل رخسار ابولفضل کنید
* * * *
به نام نامی سقای کربلا صلوات
به شیر بیشه صحرای نینوا صلوات
به پاسدار پرآوازة خیام حسین
به قدر وشوکت عباس مه لقا صلوات
* * * *
به شیر بیشه صحرای کربلا صلوات
به پاسدار و علمدار نینوا صلوات
به آنکه داد و ستدش به راه دین خدا
به دستگیر همه خلقِ بینوا صلوات
* * * *
بر بازوی افتاده به خاکش صلوات
برچهره ماه تابناکش صلوات
افتاده به روی خاک عباس علی
برقد رشید چاک چاکش صلوات
#روضه ی حضرت #ابالفضل العباس (ع)
اي سپهر كرم و جود و سخا يا عباس اي محيط ادب و مهر و وفا يا عباس
اي حمايتگر قرآن كه تو را رهبر دين داده فرماندهي كل قوا يا عباس
اي فرات از تو خجل،اي تو خجل از زينب به روان همه بخشيده صفا يا عباس
گر نيامد به كنار بدنت ام بنين ديده بگشا و ببين فاطمه را يا عباس
دست تو دست خدا بود كه در گهواره بوسه ميداد بر آن شير خدا يا عباس
اين عجب نيست كه زهرا به كنار بدنت سر دهد زمزمه وا ولدا يا عباس
در جزا فاطمه آرد به شفاعت همراه بر نجات همه در روز جزا يا عباس
وقتی که اصحاب اباعبدا...... از - جوانان بنی هاشم شهید شده بودن عباس آمد خدمت اباعبدالله.برادرم سینه ام تنگ شده.از زندگی سیر شده ام اذن میدان به من بده تا از این منافقین خونخواهی کنم.اباعبدالله ابتدا اجازه نداد به عباس که به میدان رود ولی صدای العطش بچه ها بلند بود.صدای ناله ی کودکان بلند شد.فرمود: عباسم برو مقداری آب برای این بچه ها فراهم کن.عباس سوار بر اسب عازم شد.میسر نشد آب فراهم کند.برگشت قضیه رو به اباعبدالله گفت.باز صدای العطش بچه ها بلند شدبار دیگر عباس سوار بر اسب عازم میدان شد.مشک بر دست دارد.عده ای از این منافقین رو به درک واصل کرد.به شط فرات رسید.کفی از آب رو به لب های خشکیده ی خود نزدیک کرد.پس از آن همه عملیات ها هوای گرم کربلا-زمین سوزان کربلا-لب خشکیده بود.آب رو به دهان نزدیک آورد.ولی به یاد بچه ها به یاد حسین که لب ها تشنه است.عباس تو آب بنوشی و اهل خیام تشنه باشند.آب رو بر شط فرات ریخت.برگشت مشک پر از آب در دست داشت.عمر سعد صدا زد
اگر عباس مشک را به خیمه ها برساند-حسین قطره ای آب بنوشد دیگر اثری از ما باقی نخواهد گذاشت.ظالمی پشت یکی از نخل ها پنهان شده بود.حمله ور شد دست ابالفضل رو جدا کرد.عباس مشک را به دست دیگر گرفت.ظالمی دست دیگر عباس رو جدا کرد.عباس مشک رو به دندان گرفت.هنوز امید داشت که مشک رو به خیمه ها برساند.وقتی امید عباس به یأس مبدل شد که تیری به مشک اصابت کرد.مشک بر زمین افتاد.و آب فرو ریخت.دیگر عباس چگونه به خیمه ها برگردد.عمودی بر فرق مبارک عباس فرود آمد که عباس بر زمین افتاد.صدا زد اخا ادرک اخاک العباس.برادرم.عباس رو دریاب.حسین خود رو به بالین عباس رسوند.چه عباسی-چه برادری.دستها در یک طرف.مشک سوراخ شده در یک طرف.شمشیر در یک طرف.دست به کمر زدصدا زد الان انکسر ظهری.کمرم شکسته شد.کمرم شکسته شد.بی برادر شدم.زبان حال داره عباس می دونی چرا تو رو به نام برادر صدا کردم آخه تا اون لحظه حسین رو به نام برادر صدا نکرده بود.به خاطر اینکه قبل از از اینکه سر من روی زانوی تو باشه سر من روی زانوی مادرت فاطمه قرار گرفته
خبر داده بودن به ام البنین-یک مصیبتی داره گوش کن .وقتی خبر شهادت عباس رو شنید می گفت عباسم شنیده ام دست هایت رو از بدن جدا مرده اند.بر بدن تو تیر زده اند.اگر عباسم دست در بدن داشتی آیا دشمن جرأت می کرد به تو نزدیک شود عباسم.فهمیده ام عمود بر فرق تو زده اند.عباس اگر دست در بدن داشتی می دانستم کسی جرأت جلو آمدن نداشت.
بشیر می گه وقتی که وارد مدینه شدم وقتی که چشمم به ام البنین افتاد با خودم گفتم که خبر 4 شهید رو که یک جا به یک مادر دل سوخته نمی دن.
ام البنین نگاهی به من انداخت وگفت بشیر از کربلا آومدی از حسین بگو چه خبر شده
بشیر می گه دیدم زمینه آماده است گفتم یک از جگر گوشه های تو به نام عون در کربلا کشته شد.گفت بشیر تمام بچه هام فدای یک تار موی حسین از حسین برا
#روضه حضرت زهرا
#گریز امام #حسین ع
#گریز اقا #ابالفضل ع
#گریز #علی اکبر ع
اگر که دل شکسته ای فاطمه را صدا بزن
اگر ملول و خسته ای فاطمه را صدا بزن
بگو یا فاطمه تو مادری از درد دل من مادر خبر داری
فاطمه جان مادرا حرف مادرا رو خوب میفهمن ، امروز اومدم سفره دلم رو پیش تو باز کنم ،، امروز اومدم دردامو تو دوا کنی خانوم ،، تو رو به جان حسینت یه نگاه به مجلس ما بیانداز
راوی میگه : عالمی در عالم خواب ، جمال دل ارای اقا اباعبدلله رو میبینه ، میبینه تمام بدن اقا زخمیه ، سوال میکنه اقا مرحم این زخما چیه ، بگید تا ما برآن مرحم بزاریم
اقا اباعبدلله فرمودن ؛ مرحم زخمای من اشک شیعیان من است
مجلسی گرفتن مثل مجلس امروز ، مصیبت نامه کربلا خوانده شد؛ همه برا غریبی اقا اشک ریختن ، یه چند شب بعد دوباره جمال دل ارای اقا ابا عبدلله رو در خواب میبینن ، میبینن تمام زخمای بدن اقا خوب شده الی دوجای بدن اقا
سوال میکنن یا ابا عبدلله ، بگید مرحم این دو زخم چیه تا ما بر آن مرحم بزاریم ، اقا جواب میدن ، این دو زخم من تا قیام قیامت مرحم نداره ، گفتن اقا جان ، لااقل به ما بگو اثر این زخما از چیه
اقا جواب دادن : زخمی که بر قلبم دارم از داغ جوانم علی اکبره
گریز روضه (ای جوون دارا ، کدوم پدر و مادری طاقت داره داغ جوون ببینه ، پدرو مادر خودشون رو پیر میکنن به عشق اولاد ، افسوس خیلی چیزا رو به دلشون میزارن تا اولادشون کمبودی نداشته باشن
الهی به حق علی اکبر امام حسین ع ، مشکلات از زندگی جوونامون برداره خدا
سوال کردن اقا جان اثر زخم دیگه شما از چیه
اقا جواب دادن : زخمی که بر کمر دارم از داغ برادر جوانم ابالفضله
گریز روضه (ای خواهرا ، ای تویی که علاقه خاصی به داداش داری
کدوم خواهره بگه من داداشمو دوست ندارم ، خواهرا علاقه خاصی به داداش دارن ، داداش خیلی شیرینه واسه خواهر ، الهی گردن کج هیچ برادری رو خواهر نبینه ، حتی اون برادری که سالیان سال در خونتو نمیرنه ، حتی اون برادری که تو رو میبینه و جواب سلامتو نمیده ، داغش رو دل خواهر نمونه
اخه دل بعضی از داداشا خیلی سرده ، اما دل خواهر همیشه پیش داداشه
تو یه روز داغ شش برادر رو دل زینب گذاشتن
صدای ضعیف یا ادرک اخا میاد ، حضرت زینب صدازد داداش : حسینم عزیز خواهر : برو داداش ابالفضلمو برام بیار ، من خواهرم طاقت داغ برادر ندارم
حضرت زینب کنار خیمه ایستاده ، دل تو دل زینب نیست ، الان داداش حسینش بر میگرده ، داداش ابالفضلو براش میاره
یه وقت دید حسین داره میاد ولی به جای ابالفضل دستاشو به کمر گرفته راه میره
داداش پس داداش ابالفضلم کو
اقا امام حسین صدا زد خواهرم کمرم از داغ برادرم شکست
هر کاری کردم بدن ابالفضلو به خیمه بیارم ، اینقدر بدن ابالفضل پاره پاره بود نتونستم به خیمه بیارم
همه بگید یا حسین ..
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
حاج محمود کریمی4_5938243760797255153.mp3
زمان:
حجم:
15.57M
دیگه جون نداره پاهام نشستم به روی زمین
یا با من بیا تا حرم یا جون دادنمو ببین
میگن اهل حرم ای داداش همراهم برمیگردی
شکستی کمرمو ای کاش چشماتو وا میکردی
ببین کار من زار شده امامت گرفتار شده
حسین بی علمدار شده
@majmaozakerine
سرت رو اونی که شکست شکسته کمر منو
شکستن علم تو رو شکستن سپر منو
ببین دورمونو تا خیمه دریای خون گرفته
ببین که دوباره این لشکر بعد از تو جون گرفته
رباب زار و گریون شده سکینه عزادار شده
حسین بی علمدار شده
****
تو خیمه کسی نشنید صدای نیمه جونتو
میمیرن اگه ببینن تن غرق به خونتو
توی خیمه همه مادر ها سرگرم اشک و آهن
زن و بچه هامون ای داداش بعد زا تو بی پناهن
دل خیمه ها خون شده حرم بی سپهدار شده
حسین بی علمدار شده
@majmaozakerine
#زمینه
#ابالفضل ع
کریمی
# روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس اجرا شده روزِ عرفه سردابِ مقدس حضرتِ اباعبدالله کربلایِ معلی
اجازه بگیرم از محضرِ ابی عبدالله ، روضۀ قمر بنی هاشم بخوانم .. آخه فرمودن هرجا روضۀ عمو جانم خوانده بشه منم میام ..
علمدارِ وفادارم اباالفضل
پس از تو بی کس و کارم اباالفضل
قسم بر تشنگیِ بر شیرخواره
گره افتاده در کارم اباالفضل ..
میبینم گوشه کنار همه دارن گریه میکنن .. ان شالله آقاجانمون ببخشن ، می خوام روضۀ برادرشونُ بخوانم ..
پس از تو خیمه غارت میشه عباس
به طفلانم جسارت میشه عباس
*سادات من معذرت می خوام*
پس از تو سهم زینب بی محارم
غریبی و اسارت میشه عباس
دیدن حسین یه دست به عنانِ اسب گرفته ، یه دست به کمر گرفته .. هیچ جا حسین نگفت انکسر زهری .. اما تا اومد عباسشُ دید .. چه بدنی ؟.. الله اکبر .. قدِ رشیدش .... ای حسین .... تا اومد دم خیمه ، اولین کسی که از خیمه اومد بیرون ، خواهرش زینبِ .. این خواهر و برادر ، چشم تو چشمِ همدیگه شدن .. تا زینب دید حسین دستِ خالی برگسته ، هی میزد رو دستاش .. هی میزد تو صورتش .. جوابِ زینبشُ نداد ، یه مرتبه سکینه دوید .. صدا زد یا ابتا این عمی العباس ؟ ..
بمیرم برات آقاجان .. هیچ جا ندیدم نوشته باشه اکبر رفته میدان بیاد ستونِ خیمه رو کشیده باشه .. قاسم رفت ، ستونِ خیمه رو نکشید .. اما وقتی جوابِ سکینه رو می خواست بده رفت ستونِ خیمۀ عباسُ کشید .. خیمه رو زمین اومد .. یعنی برید بچه ها معجرهاتونُ محکم ببندید .. بچه گوشواره هاتونُ برید در بیارید ...
دستاتونُ بالا بیارید ، روزِ عرفه ست ... به اون ساعتی که صورت به زمین گذاشت ..به اون ساعتی که از رویِ اسب زمین افتاد .. به اون ساعتی که خیمه هاشُ آتش زدن .. الهی العفو ....
#حاج_محمدرضا_غلامرضازاده
#روضه
#ابالفضل ع
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•کرب و بلا! چه سلامی...
#قسمت_اول روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس حاج محمدرضا بذری •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
کرب و بلا! چه سلامی چه علیکی
برهم زدی سامونِ زینب
کرب و بلا! چه سلامی چه علیکی
چیزی نموند از جونِ زینب
ـــــــــــــ
این خواهری كه بارِ غم دارد میارد
با خواهرِ چل روزِ پیشَت فرق دارد
*خیلی هامون دلمون می خواست امسال پیاده بریم کربلا، ما هم می رفتیم، چی میشد مگه؟ این همه زائر، ما هم یکی از اونا...بعضی ها قبل از اربعین میرن کربلا، فلانی چرا زود داری میری؟ میگن: داریم میریم کربلارو آب و جارو کنیم، اربعین کربلا مهمون داره، زینب میخواد بیاد...
حسین جان! یکی یه جا میخواد مهمونی بره، صاحبخونه پا میشه میاد استقبالش، زینب اولین باره یه جا رفت کسی استقبالش نرفت...حتی تویِ شام از زینب استقبال کردن، اینجا کسی نیومد، توی شهر شام هفتصد زنِ رقاصه آوُردن، نوازنده ها نواختن...*
این خواهری كه بارِ غم دارد میارد
با خواهرِ چل روزِ پیشَت فرق دارد
گریان به روی قبر تو سر میگذارد
پیراهنت را رویِ سینه میفشارد
از این سفر این است دستاوردِ زینب
پاشو برایِ تو كفن آورده زینب
اینجا همان جایی ست كه دلبر كُشی شد
با داغِ اسماعیل ها هاجر كُشی شد
در ساحلِ یك روز آب آور كُشی شد
بر رویِ دستانِ حسین، اصغر كُشی شد
اكبر همین جا پیكرش شد ارباً اربا
قاسم همین جا سینه اش شد مثل زهرا
اینجا تن پاكت میان خون وضو كرد
شمر آمد و با خنجرش قصد گلو كرد
خنجر نبُرّید و لعین كاری مگو كرد
لج كرد و با چكمه تنت را پشت و رو كرد
با پشتِ خنجر آنقَدَر زد تا سر افتاد
بالای تلِ زینبیه خواهر افتاد
* زینب گودالِ قتلگاه رو دید گریبان پاره نکرد، کنار جسم پاره پاره ی علی اکبرم اومد، کنار قبر علی اصغر هم اومد اما گریبان پاره نکرد، شام رو دید گریبان پاره نکرد، کوفه سَرِ حسین رو بالا نیزه دید گریبان پاره نکرد، دو جا زینب گریبان پاره کرد، یه جا تو مجلسِ یزید،یه جا هم مثل امروز اومد کنارِ قبرِ داداش، اول با تعجب قبرِ حسین رو تماشا کرد، گفت: داداش! یعنی من باور کنم زنده ام و کنارِ قبرِ برادرم ایستادم؟ مگه من نَفَسم به نَفَسِ تو بند نبود حسین؟ مگه من جونم به تو بند نبود حسین؟ دست برد زیرِ چادر گریبان پاره کرد...*
آنان كه بابای تورا تكفیر كردند
در چند ساعت، خواهرت را پیر كردند
جسم تو را آماج صدها تیر كردند
مركب سواران پیكرت را زیر كردند
میتاختند و خاك مقتل گرم میشد
با سُمِّ مركب استخوانت نرم میشد
زخمی به بازوی تو خورد و دید خواهر
سنگی به اَبروی تو خورد و دید خواهر
نیزه به پهلوی تو خورد و دید خواهر
پنجه به گیسوی تو خورد و دید خواهر
تو روی نیزه رفتی و من روی محمل
قرآن تلاوت كردی و بُردی ز من دل
از بالِ جبرائیل شهپر را گرفتند
اسبابِ معراجِ كبوتر را گرفتند
از ما تقاصِ بدر و خیبر را گرفتند
هر كار كردم باز معجر را گرفتند
بی روسری بودم ولی با آستینم
گفتم كه ناموس امیرالمؤمنینم
بی تو میان كوچه و بازار رفتم
با محملِ بی پرده در انظار رفتم
قامت خمیده میانِ آن اشرار رفتم
با دستهای بسته تا دربار رفتم
یادم نرفته ازدحام مردها را
بی قیدیِ دستان آن ولگردها را
#شاعر حسین قربانچه
#حاج_محمد_بذری
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#ابالفضل ع
#اربعین
نوحه حضرت ابالفضل علیه السلام.mp3
زمان:
حجم:
6.1M
#نوحه #طوفانی
#ابالفضل #تاسوعا
✅ نوحه طویل
...........
دریای ادب بحالم نظری
ای فخر عرب بحالم نظری
ذکرم همه شب بحالم نظری
نام تو به لب بحالم نظری
ابوفاضل مدد یا ابوفاضل (۳)
..................................
تو جانانی ُ جانی
همه ء تاب ُ توانی
علمدار جوانی
تو اُسطوره ء یلهای زمانی
به علی بن ابی طالب نشانی
تو همه لطفی ُ احسانی ُ بانی
شود آیا به حریمت بکشانی و بخوانی
و مرا از سر لطفت، نرانی و نرانی
که به تو بسته شدم روز ازل تا به ابد
یا ابوفاضل
امیر مهربانم به تو ای مونس جانم ،
به تو ای روح ُ روانم،ضیاء دیدگانم
ابوفاضل مدد یا ابوفاضل (۳)
..................................
گدایم من گدا بحالم نظری
یابن المرتضی بحالم نظری
فخر اولیا بحالم نظری
یابن النُجبا بحالم نظری
ابوفاضل مدد یا ابوفاضل (۳)
..................................
طبیب همه عالم
انیس دل خاتم
و جگر گوشه ء آقا وابلاحضرت آدم.
منم بنده ء شرمنده ء بیمار
بدهکار ُ گرفتار.
تو ای یار ُ قرارم
بهارم و نگارم
که بجز تو بکسی کار ندارم
به ابالفضل قسم جز تو علمدار حسین ،
یار ندارم
کَس ُ کار ندارم
طرفدار ندارم
و وفادار ندارم
ابوفاضل مدد یا ابوفاضل (۳)
..................................
التماس دعا
شعر و سبک: موسوی
موسوی خورشیدی
https://eitaa.com/seyydmshmodmoosavii