بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#موسی_علیمرادی
یا علی چشم تو نازم که بهشت دگر است
گرد و خاک ره تو اختر و شمس و قمر است
لشگری دید تو را و سپر انداخت زمین
صف مژگان تو لشگر شکنی بس قَدَر است
«پله پله به ملاقات خدا می آید»
قدمی که طرف شهر نجف در سفر است
بس که ازعشق به تو دل شده سرریز ببین
صدف دیده چطور از غم تو پر گوهر است
هر زمین خورده علی گفت و علی بالش داد
دستگیری که خودش خسته و بی بال و پر است
داغ سنگینِ چه کس، آه شکسته است تو را
سالها دست تو از بار غمت بر کمر است
**
رفتی و از لحدت می رسد آه تو هنوز
یاد آن آتش و هیزم کفنت شعله ور است
ابن ملجم زد و اما همه می دانستند
قاتل اصلی تو ضربه ی دیوار و در است
گیرافتاد عزیز تو میان آتش
پر پروانه و آتش به خدا دردسر است
گرچه می سوخت ولی باز مقاوم استاد
گفت جانم به خدا بهر امامم سپر است
تا در خانه شکست و نفسش بند آمد
همه گفتند دگر فاطمه عمرش به سر است
ناگهان ناله ای از پشت در آمد ای وای
شام عمر پسرم فضه بیا بی سحر است
هر که در آل علی آینهی فاطمه شد
بیشتر از همه کس چشم ترش خون جگر است
مثل آن دختر ویرانه که بر پیکر او
یادگار از سر هر بام و سر هر گذر است
بس که در راه زمینش زده شلاق ستم
بند بند تن او زخمی از این همسفر است
سر بابا که در آغوش گرفت او، گفتند
این سه ساله چقدر از پدرش پیرتر است
خواست تا خستگی اش همره جان در بشود
همه دیدند لبش روی لبان پدر است
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#موسی_علیمرادی
از آسمان کوفه علی پر کشید رفت
از دستهای عالم و آدم برید رفت
آن کس که چشمهای نخفته ز غصه داشت
آرام و خسته زیر لحد آرمید و رفت
برروی خاک کوچه یتیمی به گریه گفت
دنیا یتیم شد که پدر هم پرید رفت
دلتنگ بود و جای گریبان صبر خویش
با دست تیغ فرق سرش را درید رفت
گاهی عدو شود سبب خیر، ضربه ای
آن استخوان بین گلو را کشید رفت
**
ای کاش بر خرابه سری می زد آن غیور
آن کس که ناز چشم یتیمان خرید رفت
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت سومین #شب_قدر
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#مرضیه_عاطفی
تا نگاهت بشود سهم گدایت شب قدر
میشوم زائر ایوانِ طلایت شب قدر
در خیالاتِ خودم آمده ام سمتِ حرم
تا بخوانم دو سه خط گریه برایت شبِ قدر
چشم را بستم و دادم «به تو از دور سلام»
آمدم در نجف و صحن و سَرایت شبِ قدر
بینوا آمده ام تا به نوایی برسم
دردمندم! برسد کاش دوایت شب قدر
غرقِ عصیانم و گفتی که بگو: یازهرا(س)
فرق دارد به خدا ذکرِ شفایت شبِ قدر
عاشقت هست خدا؛ پس بعلیٍ(ع) العفو...
رو زدم بر کرمت، شاه ولایت! شب قدر
نام تو هست امان نامۂ از دوزخ؛ پس-
شبِ قدرم به فدایت! به فدایت شبِ قدر
چشم در چشم تو گفتم صد و ده بار «ألغوث»
تا که بخشیده شوم بعدِ دعایت شب قدر
غمت افتاده به دل! رفتی و با گریه شده-
مسجد کوفه چه دلتنگِ صدایت شبِ قدر
بیتُ الاحزان شده این خانه! ببین جمع شدند...
بچّه هایت همگی دورِ عبایت شب قدر!
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#موسی_علیمرادی
یا علی چشم تو نازم که بهشت دگر است
گرد و خاک ره تو اختر و شمس و قمر است
لشگری دید تو را و سپر انداخت زمین
صف مژگان تو لشگر شکنی بس قَدَر است
«پله پله به ملاقات خدا می آید»
قدمی که طرف شهر نجف در سفر است
بس که ازعشق به تو دل شده سرریز ببین
صدف دیده چطور از غم تو پر گوهر است
هر زمین خورده علی گفت و علی بالش داد
دستگیری که خودش خسته و بی بال و پر است
داغ سنگینِ چه کس، آه شکسته است تو را
سالها دست تو از بار غمت بر کمر است
**
رفتی و از لحدت می رسد آه تو هنوز
یاد آن آتش و هیزم کفنت شعله ور است
ابن ملجم زد و اما همه می دانستند
قاتل اصلی تو ضربه ی دیوار و در است
گیرافتاد عزیز تو میان آتش
پر پروانه و آتش به خدا دردسر است
گرچه می سوخت ولی باز مقاوم استاد
گفت جانم به خدا بهر امامم سپر است
تا در خانه شکست و نفسش بند آمد
همه گفتند دگر فاطمه عمرش به سر است
ناگهان ناله ای از پشت در آمد ای وای
شام عمر پسرم فضه بیا بی سحر است
هر که در آل علی آینهی فاطمه شد
بیشتر از همه کس چشم ترش خون جگر است
مثل آن دختر ویرانه که بر پیکر او
یادگار از سر هر بام و سر هر گذر است
بس که در راه زمینش زده شلاق ستم
بند بند تن او زخمی از این همسفر است
سر بابا که در آغوش گرفت او، گفتند
این سه ساله چقدر از پدرش پیرتر است
خواست تا خستگی اش همره جان در بشود
همه دیدند لبش روی لبان پدر است
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
گر چه در خاک نهان شد بدن خستۀ تو
کعبۀ خلق بُوَد خانۀ در بستۀ تو
گر چه آوای اذانت شده بر لب خاموش
میدمد لالۀ توحید زگلدستۀ تو
کیست تا مثل تو از لطف به قاتل نگرد
ای فدای نگه چشمِ زخون بستۀ تو
گلِ لبخند تو نگذاشت بدانند که بود
یک جهان غصه درونِ دل وارستۀ تو
خلق، یک لحظه زدرد دلت آگاه نشد
بی صدا بود زبس گریۀ پیوستۀ تو
چه به زهرا گذرد گر بگذارد به جنان
دست بشکسته به پیشانی بشکستۀ تو
"میثم" سوخته دل را زکرم وامگذار
کز همه رسته و عمری شده وابستۀ تو
✍ غلامرضا سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#امیرالمومنین_ع_غربت
آه! کوفه چقدر تاریک است
ماه، دیگر کنار چاه نرفت
خاک از تشنگی لبش خشکید
چشمه در بین کوچه راه نرفت
دست طفل یتیم نان نرسید
جرعهای طعم آسمان نرسید
دیگر امشب صدای نالۀ مرد
تا حوالی بیکران نرسید
نخلها بیقرار و منتظرند
طعم خرمای بیعلی تلخ است
روز خوش بیتو نیست در عالم
طعم دنیای بیعلی تلخ است
این ابوجهلها نفمیدند
که تو با خود عدالت آوردی
شهر از کورهراه پُر شده بود
که تو راه سعادت آوردی
رفتنت هم حکایتی دارد
روی محراب، ردّ خون مانده
پس از آن روز جاهلان گفتند:
مگر او هم نماز میخوانده؟
خار در چشم خویش داری مرد
استخوان در گلوی تو مانده
درد تنهایی تو را حس کرد
هر که نهجالبلاغه را خوانده
✍ #سیدعلی_نقیب
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
ای کوفه! چه ساکت و خموشی
خاموشی و سخت در خروشی
ای مسجد کوفه! کو امامت؟
محراب علی! سرت سلامت
ای پیر مریض! کو طبیبت؟
ای منبر کوفه! کو خطیبت!
سجادۀ لاله گون مولا
انداخته گل زخون مولا
امروز که آبرو گرفتی
از خون علی وضو گرفتی
ای زندگیات تمام تاریخ
مظلومترین امام تاریخ
ای کل وجود تربت تو
شهر تو دیار غربت تو
هر ظلم که بود، با دلت شد
تا تیغ سقیفه قاتلت شد
ای عقل نخست! هر که هستی
تو کشتۀ جهل مردم استی
با آن همه حُسن نیت خویش
دیدی ستم از رعیت خویش
کو مالک اشترت علی جان؟
سلمان و ابوذرت علی جان؟
هر جا که نشانه از غم توست
صد دجلۀ اشک هم کم توست
با آنکه شکافت فرق پاکت
خون ریخت به روی تابناکت
زخمیت به زخمۀ جگر بود،
کز زخمِ سرت کشندهتر بود
مشتاق رخ حبیب بودی
بی فاطمهات غریب بودی
بشکافت چو فرق نازنینت
شمشیر گریست بر جبینت
خون تو روانه از جبین بود
پاداش محبت تو این بود؟
ای زخم تو زخم آفرینش
بگریسته بر تو چشم بینش
ای خاکنشین آسمانی
ای عرش مکانِ لا مکانی
ای قلب نماز، سینهچاکت
ای سجده نهاده سر به خاکت
ارکان دعا شکست بی تو
تکبیر به خون نشست بی تو
::
تو منتظر وصال یاری
در بستر مرگ بی قراری
اطفال یتیم داغدارند
امشب همه چون تو بی قرارند
خون گشته روانه در عزایت
از چشم یتیم بی غذایت
با قتل تو آه آه کوفه
خیزد ز درون چاه کوفه
زخم تو به فرق مرهمت بود
پایانگر دورۀ غمت بود
از "فزت برب" توست معلوم
راحت شدی! ای امام مظلوم!
آیینۀ دل، شکستۀ توست
محراب، به خون نشستۀ توست
تا هست به سینه ها غم تو
تقدیم تو اشک "میثم" تو
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#غلامرضا_سازگار
ای نخلهای کوفه! امام شما چه شد؟
آن اشک و شور و گریه و حال و دعا چه شد؟
محراب کوفه! سرخی دامان تو ز چیست؟
سجادۀ علی! علی مرتضی چه شد؟
هم صحبت غریب تو ای چاه کوفه کو؟
فریادهای آن دل درد آشنا چه شد؟
ای صحنههای بدر و احد کو امیرتان؟
ای ذوالفقار، بازوی شیرخدا چه شد؟
ای کوچههای شهر مدینه خبر دهید
صاحب عزای حضرت خیرالنسا چه شد؟
ای کودک یتیم که خالی است سفرهات
آورد آنکه بهر تو هر شب غذا چه شد؟
ای بام کوفه بانگ اذان علی کجاست؟
آن صوت دلنشین و صدای رسا چه شد؟
پیر مریض! یار غریبی که نیمه شب
میریخت در دهان تو هر شب دوا چه شد؟
ای کوفه آن امیر غریبی که سالها
دیده است از رعیتش آزارها چه شد؟
"میثم" بخوان ز سوز جگر روضۀ علی
با ما بگو به آن شه ارض و سما چه شد؟
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#غلامرضا_سازگار
در راه نماز جان بیفشاند علی
بر خلق نماز را شناساند علی
با این همه چون شهید شد در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی
دلت از بی کسی دریای خون بود
غمت از ریگ صحراها فزون بود
خودم دیدم که در هنگام دفنت
کفن از خون فرقت لاله گون بود
غم طفلی فراموشم نرفته
که بار غصه از دوشم نرفته
گذشته سال ها از کوچه اما
صدای سیلی از گوشم نرفته
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#موسی_علیمرادی
از آسمان کوفه علی پر کشید رفت
از دستهای عالم و آدم برید رفت
آن کس که چشمهای نخفته ز غصه داشت
آرام و خسته زیر لحد آرمید و رفت
برروی خاک کوچه یتیمی به گریه گفت
دنیا یتیم شد که پدر هم پرید رفت
دلتنگ بود و جای گریبان صبر خویش
با دست تیغ فرق سرش را درید رفت
گاهی عدو شود سبب خیر، ضربه ای
آن استخوان بین گلو را کشید رفت
**
ای کاش بر خرابه سری می زد آن غیور
آن کس که ناز چشم یتیمان خرید رفت
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت سومین #شب_قدر
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#مرضیه_عاطفی
تا نگاهت بشود سهم گدایت شب قدر
میشوم زائر ایوانِ طلایت شب قدر
در خیالاتِ خودم آمده ام سمتِ حرم
تا بخوانم دو سه خط گریه برایت شبِ قدر
چشم را بستم و دادم «به تو از دور سلام»
آمدم در نجف و صحن و سَرایت شبِ قدر
بینوا آمده ام تا به نوایی برسم
دردمندم! برسد کاش دوایت شب قدر
غرقِ عصیانم و گفتی که بگو: یازهرا(س)
فرق دارد به خدا ذکرِ شفایت شبِ قدر
عاشقت هست خدا؛ پس بعلیٍ(ع) العفو...
رو زدم بر کرمت، شاه ولایت! شب قدر
نام تو هست امان نامۂ از دوزخ؛ پس-
شبِ قدرم به فدایت! به فدایت شبِ قدر
چشم در چشم تو گفتم صد و ده بار «ألغوث»
تا که بخشیده شوم بعدِ دعایت شب قدر
غمت افتاده به دل! رفتی و با گریه شده-
مسجد کوفه چه دلتنگِ صدایت شبِ قدر
بیتُ الاحزان شده این خانه! ببین جمع شدند...
بچّه هایت همگی دورِ عبایت شب قدر!
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#موسی_علیمرادی
یا علی چشم تو نازم که بهشت دگر است
گرد و خاک ره تو اختر و شمس و قمر است
لشگری دید تو را و سپر انداخت زمین
صف مژگان تو لشگر شکنی بس قَدَر است
«پله پله به ملاقات خدا می آید»
قدمی که طرف شهر نجف در سفر است
بس که ازعشق به تو دل شده سرریز ببین
صدف دیده چطور از غم تو پر گوهر است
هر زمین خورده علی گفت و علی بالش داد
دستگیری که خودش خسته و بی بال و پر است
داغ سنگینِ چه کس، آه شکسته است تو را
سالها دست تو از بار غمت بر کمر است
**
رفتی و از لحدت می رسد آه تو هنوز
یاد آن آتش و هیزم کفنت شعله ور است
ابن ملجم زد و اما همه می دانستند
قاتل اصلی تو ضربه ی دیوار و در است
گیرافتاد عزیز تو میان آتش
پر پروانه و آتش به خدا دردسر است
گرچه می سوخت ولی باز مقاوم استاد
گفت جانم به خدا بهر امامم سپر است
تا در خانه شکست و نفسش بند آمد
همه گفتند دگر فاطمه عمرش به سر است
ناگهان ناله ای از پشت در آمد ای وای
شام عمر پسرم فضه بیا بی سحر است
هر که در آل علی آینهی فاطمه شد
بیشتر از همه کس چشم ترش خون جگر است
مثل آن دختر ویرانه که بر پیکر او
یادگار از سر هر بام و سر هر گذر است
بس که در راه زمینش زده شلاق ستم
بند بند تن او زخمی از این همسفر است
سر بابا که در آغوش گرفت او، گفتند
این سه ساله چقدر از پدرش پیرتر است
خواست تا خستگی اش همره جان در بشود
همه دیدند لبش روی لبان پدر است
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین