#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
تو را میشوید امشب دستِ دریا
تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا
نمیدانم چرا میگویم امشب
بریز آبِ روان آهسته اَسما
شاعر: #حسن_لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#حسن_لطفی
▶️
تو را میشوید امشب دستِ دریا
تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا
نمیدانم چرا میگویم امشب
بریز آبِ روان آهسته اَسما
*
حسن زخمِ سرت را بست اُفتاد
لباسِ آخرت را بست اُفتاد
حسن حالِ مرا میدید پیشَت
دو چشمِ دخترت را بست اُفتاد
*
چگونه سَر کنم شب را عزیزم
چه سازم جانِ بر لب را عزیزم
بجای تو حسن ای کاش امشب
کفن میکرد زینب را عزیزم
*
به مادر گفتم ای جان رو مپوشان
شبیه فصلِ هجران رو مپوشان
خجالت میکشد بابا کنارت
تو پهلو را بپوشان رو مپوشان
*
حسن بگذار رویش را ببوسم
پریشانم که مویش را ببوسم
سفارش کرده بابا جایِ او هم
حسینش را گلویش را ببوسم
*
دعایی کُن که بی بازو نگردد
لبِ گودال از پهلو نگردد
زدم بوسه بر این حنجر ولی تو
دعایی کن که پشت و رو نگردد
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#محمود_ژولیده
▶️
که دیده بی کفنی کفن کند بدنی را
که دیده دست حسینی مدد کند حسنی را
حسین آب بریزد حسن به اشک بشوید
که دیده غسل نهانی به نعش بت شکنی را
شده خموش چه آسان زبان ناطق قرآن
حسن حنوط ببندد عجب لب و دهنی را
سرِ شکسته و خوناب زیر تابشِ مهتاب
که دیده در همه عمرش بخود چنین محنی را
فدای غربت مردی که خود ز غصه و دردی
شبانه غسل و کفن کرد جسم خسته تنی را
قسم به سینه شکسته قسم به فرقِ شکسته
وصالِ حیدر و زهرا سرود، خوش سخنی را
که نیست فاصله باقی میان کوثر و ساقی
خدا نداده از اول به عشق، ما و منی را
فدای دست شکسته که با تن و دل خسته
برای بی کفنِ خود گذاشت پیرهنی را
و آن امام اسیری که در میان حصیری
گذاشت با تن بی سر غریبِ بی کفنی را
به گریه از رگِ پاره گرفت بوسه دوباره
شبیه عمه فنا کرد، کاخ خصمِ دنی را
دعا ز جود و کرم کرد روی خود به حرم کرد
که از قتیلِ قلیلت قبول کن بدنی را
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#غلامرضا_سازگار
▶️
تا جسم بو تراب نهان در تراب شد
گردون به فرق خاک نشینان خراب شد
با یک مدینه غربت و یک کوفه درد و غم
مانند شمع سوخت و لب بست و آب شد
وقتی که بازگشت حسن از کنار قبر
از سوز ناله اش دل زینب کباب شد
چندین ستاره در دل شب خون گریستند
تا نیمه شب به خاک نهان آفتاب شد
پاداش آن مروّت و مردانگیّ و عدل
روی علی ز خون سر او خضاب شد
کاش این چنین نبود و نباشد شنیده ام
بین همه سلام علی بی جواب شد
فریاد می زنند شب و نخل و چاه ها
والله بر علی ستم بی حساب شد
در مجلس شهید همه آورند گل
امشب سرشگ دیده ی زینب گلا ب شد
"میثم" سزد که نسل جوان گریه ها کنند
بر رهبری که پیر به فصل شباب شد
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
گر چه در خاک نهان شد بدن خستۀ تو
کعبۀ خلق بُوَد خانۀ در بستۀ تو
گر چه آوای اذانت شده بر لب خاموش
میدمد لالۀ توحید زگلدستۀ تو
کیست تا مثل تو از لطف به قاتل نگرد
ای فدای نگه چشمِ زخون بستۀ تو
گلِ لبخند تو نگذاشت بدانند که بود
یک جهان غصه درونِ دل وارستۀ تو
خلق، یک لحظه زدرد دلت آگاه نشد
بی صدا بود زبس گریۀ پیوستۀ تو
چه به زهرا گذرد گر بگذارد به جنان
دست بشکسته به پیشانی بشکستۀ تو
"میثم" سوخته دل را زکرم وامگذار
کز همه رسته و عمری شده وابستۀ تو
✍ غلامرضا سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
از على بانگ اذان امشب به گوش ما نیامد
مسجد کوفه پُر از جمعیت و مولا نیامد
نخلهاى کوفه میگریند و مىگویند با هم
آنکه بود از اشک چشمش آبیار ما نیامد
پیر نابیناى مسکینى چنین مىگفت امشب
اى خدا! یار من مسکین نابینا نیامد
کودکی با کودکی میگفت من بی شام خفتم
آنکه بر ما شام میآورد آمد یا نیامد؟
دامن مادر گرفته گوشهى ویرانه طفلى
گوید: اى مادر بگو امشب چرا بابا نیامد
نام مولا گشته میثم! شمع جمع دردمندان
گرچه شب بگذشت و آن ماهِ جهان آرا نیامد
رفته امشب جانب عُقبا که زهرا را ببیند
زین سبب آن شهریار کشور جانها نیامد
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
ای چشمها! به صورت مولا نظر کنید
جاری به زخم خود، همه خون جگر کنید
زینب! حسن! حسین! علی چشم خویش بست
بر آن غریب، جامهی ماتم به بر کنید
ریزید همچو اشک به خاک ای ستارگان!
سخت است بی علی شب خود را سحر کنید
بیرون شهر کوفه در آن کوچهی خموش
آن کودک خرابهنشین را خبر کنید
ای جنّ و انس و حور و ملک! ای تمام خلق!
تا روز حشر، خاک یتیمی به سر کنید
شیر خدا نیاز ندارد دگر به شیر
اشک عزا روانه بر او از بصر کنید
امشب به جای آنکه بر او شیر آورید
خونِ جگر نثار، به زخم پدر کنید
از قصّهی خرابهی شام آورید یاد
یک شب گر از خرابهی کوفه گذر کنید
هنگام شب جنازهی او را چو میبَرید
در سینه داغ فاطمه را تازهتر کنید
ای نالههای نیمهشب هر شبِ علی
آتش شوید و بر جگر ما اثر کنید
از بس گناه کردهام افتادم از نظر
ای خاندان وحی! به «میثم» نظر کنید
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#امیرالمومنین_ع_غربت
آه! کوفه چقدر تاریک است
ماه، دیگر کنار چاه نرفت
خاک از تشنگی لبش خشکید
چشمه در بین کوچه راه نرفت
دست طفل یتیم نان نرسید
جرعهای طعم آسمان نرسید
دیگر امشب صدای نالۀ مرد
تا حوالی بیکران نرسید
نخلها بیقرار و منتظرند
طعم خرمای بیعلی تلخ است
روز خوش بیتو نیست در عالم
طعم دنیای بیعلی تلخ است
این ابوجهلها نفمیدند
که تو با خود عدالت آوردی
شهر از کورهراه پُر شده بود
که تو راه سعادت آوردی
رفتنت هم حکایتی دارد
روی محراب، ردّ خون مانده
پس از آن روز جاهلان گفتند:
مگر او هم نماز میخوانده؟
خار در چشم خویش داری مرد
استخوان در گلوی تو مانده
درد تنهایی تو را حس کرد
هر که نهجالبلاغه را خوانده
✍ #سیدعلی_نقیب
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
ای کوفه! چه ساکت و خموشی
خاموشی و سخت در خروشی
ای مسجد کوفه! کو امامت؟
محراب علی! سرت سلامت
ای پیر مریض! کو طبیبت؟
ای منبر کوفه! کو خطیبت!
سجادۀ لاله گون مولا
انداخته گل زخون مولا
امروز که آبرو گرفتی
از خون علی وضو گرفتی
ای زندگیات تمام تاریخ
مظلومترین امام تاریخ
ای کل وجود تربت تو
شهر تو دیار غربت تو
هر ظلم که بود، با دلت شد
تا تیغ سقیفه قاتلت شد
ای عقل نخست! هر که هستی
تو کشتۀ جهل مردم استی
با آن همه حُسن نیت خویش
دیدی ستم از رعیت خویش
کو مالک اشترت علی جان؟
سلمان و ابوذرت علی جان؟
هر جا که نشانه از غم توست
صد دجلۀ اشک هم کم توست
با آنکه شکافت فرق پاکت
خون ریخت به روی تابناکت
زخمیت به زخمۀ جگر بود،
کز زخمِ سرت کشندهتر بود
مشتاق رخ حبیب بودی
بی فاطمهات غریب بودی
بشکافت چو فرق نازنینت
شمشیر گریست بر جبینت
خون تو روانه از جبین بود
پاداش محبت تو این بود؟
ای زخم تو زخم آفرینش
بگریسته بر تو چشم بینش
ای خاکنشین آسمانی
ای عرش مکانِ لا مکانی
ای قلب نماز، سینهچاکت
ای سجده نهاده سر به خاکت
ارکان دعا شکست بی تو
تکبیر به خون نشست بی تو
::
تو منتظر وصال یاری
در بستر مرگ بی قراری
اطفال یتیم داغدارند
امشب همه چون تو بی قرارند
خون گشته روانه در عزایت
از چشم یتیم بی غذایت
با قتل تو آه آه کوفه
خیزد ز درون چاه کوفه
زخم تو به فرق مرهمت بود
پایانگر دورۀ غمت بود
از "فزت برب" توست معلوم
راحت شدی! ای امام مظلوم!
آیینۀ دل، شکستۀ توست
محراب، به خون نشستۀ توست
تا هست به سینه ها غم تو
تقدیم تو اشک "میثم" تو
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#حسن_لطفی
تو را میشوید امشب دستِ دریا
تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا
نمیدانم چرا میگویم امشب
بریز آبِ روان آهسته اَسما
*
حسن زخمِ سرت را بست اُفتاد
لباسِ آخرت را بست اُفتاد
حسن حالِ مرا میدید پیشَت
دو چشمِ دخترت را بست اُفتاد
*
چگونه سَر کنم شب را عزیزم
چه سازم جانِ بر لب را عزیزم
بجای تو حسن ای کاش امشب
کفن میکرد زینب را عزیزم
*
به مادر گفتم ای جان رو مپوشان
شبیه فصلِ هجران رو مپوشان
خجالت میکشد بابا کنارت
تو پهلو را بپوشان رو مپوشان
*
حسن بگذار رویش را ببوسم
پریشانم که مویش را ببوسم
سفارش کرده بابا جایِ او هم
حسینش را گلویش را ببوسم
*
دعایی کُن که بی بازو نگردد
لبِ گودال از پهلو نگردد
زدم بوسه بر این حنجر ولی تو
دعایی کن که پشت و رو نگردد
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
تو را میشوید امشب دستِ دریا
تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا
نمیدانم چرا میگویم امشب
بریز آبِ روان آهسته اَسما
شاعر: #حسن_لطفی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین