eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.7هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
📋آقای سامرا چقدر ناتوان شدی / *بخش اول صوت* (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ آقای سامرا چقدر ناتوان شدی خیلی شبیه مادر خود قدکمان شدی عمری اسیر طعنه و زخم زبان شدی تبعیدی مجاور یک پادگان شدی آه ای بهار زرد و خزانی تو میروی چون مادرت زمان جوانی تو میروی دور از مدینه حضرت جانان چه میکنی؟ یوسف، جدا ز خیمه کنعان چه میکنی تنها غریب گوشه زندان چه میکنی ابن الرضا به حلقه شیران چه میکنی اینجا تو را نیامده تکریم میکنند حتی درندگان به تو تعظیم میکنند دور از مدینه ای سفرت سخت میگذشت ای آسمان به بال و پرت سخت میگذشت با گریه ها به چشم ترت سخت میگذشت آقا چقدر بر جگرت سخت میگذشت بغصی شکسته داری و فریاد کوچه ای هی میخوری زمین و ولی یاد کوچه ای گرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفت شکرخدا که میخ به پهلوی تو نرفت شعله سراغ پیچش گیسوی تو نرفت اینجا غلاف بر روی بازوی تو نرفت آتش کسی به خرمن نیلوفرت نزد اینجا کشیده کس به روی همسرت نزد *َشاعر: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 (ع) / *بخش دوم صوت* (س) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ نوشتند بیست و هشت سال بیشتر نداشت اما لحظات آخر این دستها به لرزه افتاده بود. _( یاد چی افتادی)؟! _ یاد مادر هیجده ساله‌ام افتادم؛ اون روزای آخر یه دست به دیوار یه دست به کمر، هی صدا میزد:« علی، علی، علی»... این حیوانات درنده رو آوردند، آقا رو توو قفس این حیوانات قرار دادند یهو دیدند همه‌ی این حیوانات زمین نشسته‌اند. در محضر امام زمانشون قرار گرفتند؛ (همه چی تحت تاثیر این آقاست) ... _( یاد چی افتادی)؟! _ اینجا حیوونای درنده اومدند؛ کربلا هم یهو دیدند یه عده از این حیوونا... گرچه آقا رو هی میریختند میگرفتنش، خونه‌ش رو بهم میریختند؛ این زن و بچه هی می‌ترسیدند. اما دیگه درِ خونه‌ش رو آتیش نزدند... علامه امینی رو میگن:« ساعتها گریه می‌کرد، سوال کردند آقا چرا گریه می‌کنی»؟! _گفت:« آخه به یه چیزی فکر میکردم بیچاره‌ام کرد» _ چی آقا؟! _ به این فکر میکردم اگه مادر یه مشکلی براش پیش بیاد بچه‌ها به پدر پناه می‌برند؛ اگه برا پدر مشکلی پیش بیاد بچه‌ها به مادر پناه می‌برند. اما دلم میسوزه برا اون بچه‌هایی که از یه طرف دست باباشون رو بستند، یه عده دور مادرشون حلقه زدند، هرکی با هرچی دستشه داره مادرشون رو میزنه؛ نمی‌دونند به کی پناه ببرند... آی مادر
📋 بر خاک می‌کشند تو را این حرامیان / *بخش اول صوت* (ع) ویژه (ع) مداحی های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مابین بچه‌های علی فرق نیست که ترس یزیدیان همه "اصل ولایت" است بر خاک می‌کشند تو را این حرامیان این بی‌حیا شدن همه‌اش از لجاجت است سیلی که می‌زنند به دیوار میخوری محکم لگد زدن به تو از روی نفرت است بس کن نزن، زمین و زمان می‌خورد به هم نفرین کند که لرزه به ارکان خلقت است رحمت بس است، رو کن از آن هیبت خودت... نه...، صبر در قبیله‌ی حیدر وراثت است ذکر لبم شده همه شب "یابن العسکری" می‌آید آن‌که در پس اسرار غیبت است از یُمن توست "سامره" شد "سُرّ مَن رَءآه" سرداب سامرای تو "باب الاجابت" است انگار غربت تو به پایان نمی‌رسد سوغات سامرای تو تربت نه، غربت است *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 📋 (ع) / *بخش دوم صوت* ویژه (ع) مداحی های کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آقا امام عسکری (ع) خادمش رو صدا زد ظرف آبی براش ببره. ظرف آب رو که دست آقا داد٬ دراثر مریضی اینقدر این دست‌ها داره میلرزه ظرف آب رها شد افتاد رو زمین. صدا زد آی خادم٬ برو پسرم مهدی رو خبرش کن بیاد. (همین‌جا یه نکته بگم تا آخر روضه با این یه نکته گریه کنید.) اینجا امام حسن پسرش مهدی رو صدا زد؛ یه مادری هم من میشناسم پسرش مهدی رو صدا زد... تا بین در و دیوار قرار گرفت،‌ صدا زد مهدی جان بیا به مادرت کمک کن..... امام زمان من و تو اومد کنار پدرش. ظرف آبی رو برداشت با دست‌های مبارکش برد نزدیک دهان امام‌حسن؛ اینقدر امام حسن نحیف شده دیگه دندون‌ها داره بهم میخوره میلرزه. تا ظرف آب رو آورد جلو، امام حسن شروع کرد گریه کردن... فرمود بابا چرا گریه میکنی؟ گفت براتو دارم گریه میکنم. خیلی غریبی؛ بعد از من بیابون‌گرد میشی،‌ بعد از من صحراگرد میشی، بعد از من خیلی بی‌کس میشی... اما شاید گریه‌ی امام حسن مال اینه؛ شاید وقتی ظرف آب رو جلوش آوردن یاد لب‌های خشک آقااباعبدالله (ع) افتاد. یاد اون لحظه‌ای که راوی میگه دیدم لب‌های حسین خشکیده‌ست. ظرف آب رو برداشتم برای حسین آب ببرم؛ ‌تا اومدم تو گودال دیدم اون نانجیب داره بالا میاد. ظرف آب رو ازم گرفت؛ برا کی داری آب میبری؟ -مگه نمیبینی حسین فاطمه تشنه‌ست؟ گفت نمیخواد آب ببری٬ الان خودم سیرابش کردم.... اما دیدم بدنش داره میلرزه؛ پرسیدم چرا بدنت داره میلرزه؟ صدا زد آخه اون لحظه‌ای که نشستم رو سینه‌ی حسین٬ دیدم یه صدایی داره میاد؛ یکی هی داره میگه بُنَیَّ... غریب مادر حسین... بهترین کفن‌ها رو آوردن. جعفر کذاب میخواست به این بدن نماز بخونه. اما یه‌دفعه دیدن از دور داره یه بچه چهار ساله میاد جلو؛ برید کنار من باید به این بدن نماز بخونم. آقا اومد جلو، جعفر کذاب رو کنار زد؛ فرمود عمو من باید به این بدن نماز بخونم. ایستاد جلو نماز میت رو خوند... (یعنی میشه ماهم بمیریم آقا بیاد نمازمون رو بخونه٬ العفو العفو بگه....) امام رو باید امام خاک کنه. نمیتونه غیر امام امام رو غسل بده٬ کفن کنه٬ خاک کنه. آقا صاحب الزمان امام رو کفن کرد داخل قبر گذاشت.... اما قربون دلت برم یا امام سجاد... راوی میگه دیدم امام سجاد تو قبره اما از قبر بیرون نمیاد. سر به این بدن گذاشته داره های‌های گریه میکنه؛ یا امام سجاد چرا از قبر بیرون نمیاید؟ فرمود آخه هر میتی رو خاک میکنن طرف راست صورتش رو روی خاک میذارن، اما من هرچی نگاه میکنم بابام سر به بدن نداره.... حسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 بر خاک می‌کشند تو را این حرامیان / *بخش اول صوت* (ع) ویژه (ع) مداحی های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مابین بچه‌های علی فرق نیست که ترس یزیدیان همه "اصل ولایت" است بر خاک می‌کشند تو را این حرامیان این بی‌حیا شدن همه‌اش از لجاجت است سیلی که می‌زنند به دیوار میخوری محکم لگد زدن به تو از روی نفرت است بس کن نزن، زمین و زمان می‌خورد به هم نفرین کند که لرزه به ارکان خلقت است رحمت بس است، رو کن از آن هیبت خودت... نه...، صبر در قبیله‌ی حیدر وراثت است ذکر لبم شده همه شب "یابن العسکری" می‌آید آن‌که در پس اسرار غیبت است از یُمن توست "سامره" شد "سُرّ مَن رَءآه" سرداب سامرای تو "باب الاجابت" است انگار غربت تو به پایان نمی‌رسد سوغات سامرای تو تربت نه، غربت است *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
📋 (ع) / *بخش دوم صوت* ویژه (ع) مداحی های کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آقا امام عسکری (ع) خادمش رو صدا زد ظرف آبی براش ببره. ظرف آب رو که دست آقا داد٬ دراثر مریضی اینقدر این دست‌ها داره میلرزه ظرف آب رها شد افتاد رو زمین. صدا زد آی خادم٬ برو پسرم مهدی رو خبرش کن بیاد. (همین‌جا یه نکته بگم تا آخر روضه با این یه نکته گریه کنید.) اینجا امام حسن پسرش مهدی رو صدا زد؛ یه مادری هم من میشناسم پسرش مهدی رو صدا زد... تا بین در و دیوار قرار گرفت،‌ صدا زد مهدی جان بیا به مادرت کمک کن..... امام زمان من و تو اومد کنار پدرش. ظرف آبی رو برداشت با دست‌های مبارکش برد نزدیک دهان امام‌حسن؛ اینقدر امام حسن نحیف شده دیگه دندون‌ها داره بهم میخوره میلرزه. تا ظرف آب رو آورد جلو، امام حسن شروع کرد گریه کردن... فرمود بابا چرا گریه میکنی؟ گفت براتو دارم گریه میکنم. خیلی غریبی؛ بعد از من بیابون‌گرد میشی،‌ بعد از من صحراگرد میشی، بعد از من خیلی بی‌کس میشی... اما شاید گریه‌ی امام حسن مال اینه؛ شاید وقتی ظرف آب رو جلوش آوردن یاد لب‌های خشک آقااباعبدالله (ع) افتاد. یاد اون لحظه‌ای که راوی میگه دیدم لب‌های حسین خشکیده‌ست. ظرف آب رو برداشتم برای حسین آب ببرم؛ ‌تا اومدم تو گودال دیدم اون نانجیب داره بالا میاد. ظرف آب رو ازم گرفت؛ برا کی داری آب میبری؟ -مگه نمیبینی حسین فاطمه تشنه‌ست؟ گفت نمیخواد آب ببری٬ الان خودم سیرابش کردم.... اما دیدم بدنش داره میلرزه؛ پرسیدم چرا بدنت داره میلرزه؟ صدا زد آخه اون لحظه‌ای که نشستم رو سینه‌ی حسین٬ دیدم یه صدایی داره میاد؛ یکی هی داره میگه بُنَیَّ... غریب مادر حسین... بهترین کفن‌ها رو آوردن. جعفر کذاب میخواست به این بدن نماز بخونه. اما یه‌دفعه دیدن از دور داره یه بچه چهار ساله میاد جلو؛ برید کنار من باید به این بدن نماز بخونم. آقا اومد جلو، جعفر کذاب رو کنار زد؛ فرمود عمو من باید به این بدن نماز بخونم. ایستاد جلو نماز میت رو خوند... (یعنی میشه ماهم بمیریم آقا بیاد نمازمون رو بخونه٬ العفو العفو بگه....) امام رو باید امام خاک کنه. نمیتونه غیر امام امام رو غسل بده٬ کفن کنه٬ خاک کنه. آقا صاحب الزمان امام رو کفن کرد داخل قبر گذاشت.... اما قربون دلت برم یا امام سجاد... راوی میگه دیدم امام سجاد تو قبره اما از قبر بیرون نمیاد. سر به این بدن گذاشته داره های‌های گریه میکنه؛ یا امام سجاد چرا از قبر بیرون نمیاید؟ فرمود آخه هر میتی رو خاک میکنن طرف راست صورتش رو روی خاک میذارن، اما من هرچی نگاه میکنم بابام سر به بدن نداره.... حسین... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️