eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
367 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهر خورشید هرچه می خواهم میسر می شود،دیدار نَه هرچه دنبال وصالم،می شود تکرار نه فرصتی دیگر نمانده کاش می دیدم تو را دل به فکر ماندن است و این تن بیمار نه شد برایم تا خراسان آمدن فرض محال هر چه می گردم تو اینجا نیستی اِنگار نه روز و شب امید دارم تا که پیدایت کُنم تابِ ماندن هست اما بی وجود یار نه خوب شد زینب نبودم تا بِبوسم حنجرت خوب شد زینب نبودم تا سرِ بازار... نه خواهری در پای نیزه، دلبری بالای نی می رود در حلقه ی نامحرمان هم پای نی خواهر خورشیدم و از نور، دور اُفتاده ام دخترِ مردِ کلیم، از طور دور افتاده ام حال غیر از سوختن یا ساختن باید چه کرد وقتی از دلدار خود این جور دور افتاده ام گر بنای دیدن تو نیست ، چشم از دستِ زهر چه ملالی هست گردد کور ،دورافتاده ام باز ماندم از وصالت شد امیدم نا امید مثل یک صید اسیر از شور دورافتاده ام فرصتی دیگر نمانده لحظه های آخری من سلامت می دهم از دور، دورافتاده ام می روم ایکاش می شد این دل از تو با خبر یا رضا هم دور از تو مانده ام هم از پدر وقت رفتن نیست پیشم دلبر لیلای من ساحل خشکیده ای شد این دل دریای من مانده ام در غربت و جان می دهم دور از رضا کس نباشد با خبر از غصه و غم های من سال های سال دور از دختر و دور از پسر چه کشیده کنج زندان بلا بابای من گر نمی بینم خراسان و نمی بینم تو را چه قَدَر خوب است به قم شد کشیده پای من سایه ی بالاسرم دلتنگی ات با من چه کرد یا رضا جان زندگی و هستی و دنیای من منکه مثل زینب و چون فاطمه مظلومه ام دختر موسی بن جعفر هستم و معصومه ام * * *** مثل زینب نیستم اینجا کجا بزمِ شراب مَردم اینجا کجا و مَردم شام خراب مثل زینب نیستم من مادر و اُمِّ شهید من علی اصغر ندادم نیستم جای رباب مثل زینب نیستم ام المصائب نیستم تا که غمهایم نگردد جا میان صد کتاب مثل زینب نیستم که در پس بی معجری با کمک از آستینِ پیرهن گیرم حجاب مثل زینب نیستم تا در میان قتلگاه بوسه گیرم از گلو و حنجری در خون خضاب دخترم اما ندیدم من سری از تن جدا دخترم اما ندیدم راس ، در طشتِ طلا... مهدی شریف زاده
خواهر خورشید هرچه می خواهم میسر می شود،دیدار نَه هرچه دنبال وصالم،می شود تکرار نه فرصتی دیگر نمانده کاش می دیدم تو را دل به فکر ماندن است و این تن بیمار نه شد برایم تا خراسان آمدن فرض محال هر چه می گردم تو اینجا نیستی اِنگار نه روز و شب امید دارم تا که پیدایت کُنم تابِ ماندن هست اما بی وجود یار نه خوب شد زینب نبودم تا بِبوسم حنجرت خوب شد زینب نبودم تا سرِ بازار... نه خواهری در پای نیزه، دلبری بالای نی می رود در حلقه ی نامحرمان هم پای نی خواهر خورشیدم و از نور، دور اُفتاده ام دخترِ مردِ کلیم، از طور دور افتاده ام حال غیر از سوختن یا ساختن باید چه کرد وقتی از دلدار خود این جور دور افتاده ام گر بنای دیدن تو نیست ، چشم از دستِ زهر چه ملالی هست گردد کور ،دورافتاده ام باز ماندم از وصالت شد امیدم نا امید مثل یک صید اسیر از شور دورافتاده ام فرصتی دیگر نمانده لحظه های آخری من سلامت می دهم از دور، دورافتاده ام می روم ایکاش می شد این دل از تو با خبر یا رضا هم دور از تو مانده ام هم از پدر وقت رفتن نیست پیشم دلبر لیلای من ساحل خشکیده ای شد این دل دریای من مانده ام در غربت و جان می دهم دور از رضا کس نباشد با خبر از غصه و غم های من سال های سال دور از دختر و دور از پسر چه کشیده کنج زندان بلا بابای من گر نمی بینم خراسان و نمی بینم تو را چه قَدَر خوب است به قم شد کشیده پای من سایه ی بالاسرم دلتنگی ات با من چه کرد یا رضا جان زندگی و هستی و دنیای من منکه مثل زینب و چون فاطمه مظلومه ام دختر موسی بن جعفر هستم و معصومه ام * * *** مثل زینب نیستم اینجا کجا بزمِ شراب مَردم اینجا کجا و مَردم شام خراب مثل زینب نیستم من مادر و اُمِّ شهید من علی اصغر ندادم نیستم جای رباب مثل زینب نیستم ام المصائب نیستم تا که غمهایم نگردد جا میان صد کتاب مثل زینب نیستم که در پس بی معجری با کمک از آستینِ پیرهن گیرم حجاب مثل زینب نیستم تا در میان قتلگاه بوسه گیرم از گلو و حنجری در خون خضاب دخترم اما ندیدم من سری از تن جدا دخترم اما ندیدم راس ، در طشتِ طلا...
خواهر خورشید هرچه می خواهم میسر می شود،دیدار نَه هرچه دنبال وصالم،می شود تکرار نه فرصتی دیگر نمانده کاش می دیدم تو را دل به فکر ماندن است و این تن بیمار نه شد برایم تا خراسان آمدن فرض محال هر چه می گردم تو اینجا نیستی اِنگار نه روز و شب امید دارم تا که پیدایت کُنم تابِ ماندن هست اما بی وجود یار نه خوب شد زینب نبودم تا بِبوسم حنجرت خوب شد زینب نبودم تا سرِ بازار... نه خواهری در پای نیزه، دلبری بالای نی می رود در حلقه ی نامحرمان هم پای نی خواهر خورشیدم و از نور، دور اُفتاده ام دخترِ مردِ کلیم، از طور دور افتاده ام حال غیر از سوختن یا ساختن باید چه کرد وقتی از دلدار خود این جور دور افتاده ام گر بنای دیدن تو نیست ، چشم از دستِ زهر چه ملالی هست گردد کور ،دورافتاده ام باز ماندم از وصالت شد امیدم نا امید مثل یک صید اسیر از شور دورافتاده ام فرصتی دیگر نمانده لحظه های آخری من سلامت می دهم از دور، دورافتاده ام می روم ایکاش می شد این دل از تو با خبر یا رضا هم دور از تو مانده ام هم از پدر وقت رفتن نیست پیشم دلبر لیلای من ساحل خشکیده ای شد این دل دریای من مانده ام در غربت و جان می دهم دور از رضا کس نباشد با خبر از غصه و غم های من سال های سال دور از دختر و دور از پسر چه کشیده کنج زندان بلا بابای من گر نمی بینم خراسان و نمی بینم تو را چه قَدَر خوب است به قم شد کشیده پای من سایه ی بالاسرم دلتنگی ات با من چه کرد یا رضا جان زندگی و هستی و دنیای من منکه مثل زینب و چون فاطمه مظلومه ام دختر موسی بن جعفر هستم و معصومه ام * * *** مثل زینب نیستم اینجا کجا بزمِ شراب مَردم اینجا کجا و مَردم شام خراب مثل زینب نیستم من مادر و اُمِّ شهید من علی اصغر ندادم نیستم جای رباب مثل زینب نیستم ام المصائب نیستم تا که غمهایم نگردد جا میان صد کتاب مثل زینب نیستم که در پس بی معجری با کمک از آستینِ پیرهن گیرم حجاب مثل زینب نیستم تا در میان قتلگاه بوسه گیرم از گلو و حنجری در خون خضاب دخترم اما ندیدم من سری از تن جدا دخترم اما ندیدم راس ، در طشتِ طلا... مهدی شریف زاده