🍃🏴 زبانحال، در عزای #شب_هشتم_محرم
#نذر_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام 🏴🍃
-لطفا حق روضه ادا شود-
کربلا دشتِ بلا خوانده و نامیده شده
دلم از داغِ علی(ع) خون شده! رنجیده شده
قامتِ تازه جوانم شده با خاک؛ یکی
جای-جایِ بدنش رفته و ساییده شد
نیزه ها آب-نداده پسرم را کشتند
با لب تشنه به خون خفته و غلتیده شده
روی پیشانی اش افتاده چه ردّ شمشیر
لبش از فرطِ عطش خشک و چروکیده شده
گلِ لیلا شده پرپر، چه به هم ریخته است
نه که با دست! که با تیر و کمان چیده شده
میگذارم نگران! صورتِ خود را با اشک...
به روی صورتِ زیبایِ خراشیده شده
شیشۂ عمر علی اکبرِ(ع) من خورد زمین
کمرم خم شده و... وای چه پاشیده شده
می برم بینِ عبا دار و ندارِ خود را
با همان دست که یخ کرده و لرزیده شده!
#صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین
#سلام_خدا_بر_حضرت__علی_اکبر
#مؤذن_کربلا_دخیلک
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
اومدم تا که تو آرومم کنی
خیلی بیقرارم و دلم پُره
نگرانم! میگم این نوکرِ بد
نکنه به درد تو نمیخوره
میدونم که روسیاه و عاصی ام
ولی میخوامت و می میرم برات
اسم تو مُهر قبولِ توبه و...
حرَمت عرشۂ کشتی نجات
راهم از تو دوره آقا چه کنم؟!
داره آتیش میزنه من و فراق
تلخِ تلخِ تلخِ لحظه های من
مثل جرعه جرعه قهوۂ عراق
یادِ عاشقیِ توو جاده بخیر
یکی با عطش میداد نذریِ آب
یکی با گریه توو هر قدم میگفت:
امون از تشنگیِ طفلِ رباب(س)
خیره میشدم به شوقِ موکبا
میشدم توو حالِ زوّارِ تو گم
مونده توو گوشم و یادم نمیره
لحن نابِ نوحۂ هلابیکُم
متوسّل میشدم به زینب(س) و
یادمه گریه امونم نمیداد
روضۂ پای عمودِ شصت و نه
به پاهام یه جونِ تازه تر میداد
میگرفتم عکس یادگاری و...
میدونم مادرت و رنجوندم
با فرستادنِ این عکسا چقدر-
دلِ جامونده ها رو سوزوندم
از سرم راضی شو و مثل قدیم
پیش ِ این گدای درمونده بشین
اشکام و ببین و لااقل بگو...
چه کنم با خاطرات اربعین؟!
زل زدم به عکس بین الحرمین
به سرم زده هوایِ عتبات
بذار امسالم بیام و آقاجون
خط بزن سیئات و با حَسنات
دیگه ناامیدم از برگ برات
تازه فهمیدم که سقّا چی کشید
مشکِ پاره تا که خالی شد از آب
شد شبیه من امیدش ناامید!
#صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین🥀
#صلی_ٱلله_علیک_یا_ساقی_ٱلعطشی💔
#أللهم_ارزقنا_کربلا
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#چله_محرم
به مجلس سخنت تا شدم حواله نشستم
به پای نقطه، لغت ها، به پای جمله نشستم
قلم به چرخ درآمد چو شرح حال تو گفتم
کتابت از تو شد و پای این رساله نشستم
چو عاشقت شدم ای نازنین ، نه عقل و نه هوشم
نماند ، پای تو بی علت و ادلّه نشستم
من آن قلندر مِی خورده از پیاله ی عشقم
کنار خمره ی لبریز چندساله نشستم
به مقتلت چو گذر کردم ای عزیز پیمبر (ص)
رمق ز پای من افتاد، کنار حجله نشستم
به یاد #زینب کبری (س) به وقت #شام_غریبان
کنار بزم بلاهای آن #عقیله نشستم
ندیده ام بدنت را غلط شود که بگویم
کنار یک بدنِ غرق خون مُثله نشستم
نشسته ام به سرم ،خاکِ داغ سوگ تو ریزم
به یاد تشنه ی بین فرات و دجله نشستم
به یاد پیکر در خون و زیر سمّ ستوران
به یاد خیمه گه تو به وقت حمله نشستم
دلم گداخت به یاد مخدَّرات حریمت
به یاد دخترکت سوختم به شعله نشستم
دلم رمید، به سوی خرابه رفت و به ناگه
کنار پیکر بی جانِ یک سه ساله نشستم
به یاد لحظه ی ذبح سرت ز پیکرت آقا
کنار قتلگهت روبروی قبله نشستم
هلال یک شبه ی سر زده ز مطلع نیزه
ز حسن توست که در محضر اهلّه نشستم
به یاد مرثیه ی مادر تو هر شب جمعه
به یاد لفظِ " بنیَّ..." به آه و ناله نشستم
به گلشن حرم تو به هر کجا که نشستم
شهید بود و شهادت ، به دشت لاله نشستم
ز اشک دیده ی خونم ضماد گشته محیّا
که تا زنم به تن تکه تکه وصله نشستم
دلم شکست شبیه قدت کنار برادر
چو لحظه ای به کنار مه قبیله نشستم
اگرچه در غم عشقت دمی ز پا ننشینم
ولی برای محرّم ببین به چله نشستم
منم گدای شب جمعه ی همیشگی تو
که در کنار درت در کنار پله نشستم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین (ع)
#جواد_محمودآبادی
۸/۳/۱۴۰۳