#شب_هفدهم_ماه_مبارک_رمضان
#مثنوی
امشب شب سقایی یعسوب دین است
پیمانه ها دست امیرالمؤمنین است
بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر
بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر
او صورت انسانی الله باشد
او کاشف الکرب رسول الله باشد
او جلوه ربانی شب های قدر است
او مشک بر دوش آمده، سقای بدر است
او را تمام عرشیان تکریم کردند
خیل ملائک بر علی تعظیم کردند
امشب جنون آبها هم بی مثال است
می نوشی از دست علی تنها حلال است
پیداست قد و قامتش در دشت، صد شکر
سقای حق با دست پُر برگشت، صد شکر
روی سخن با آن امیر عالمین است
تنها خجالت بهر سقای حسین است
در علقمه عباس عمود آهنین خورد
در خیمه زینب ناله کرد و بر زمین خورد
.
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#بعدازشهادت
#فاطمیه
#مثنوی
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
دیدی عبا به پایِ علی گیر کرده است
دیدی چقدر رویِ زمین خورد مرتضی
دیدی چگونه جسمِ تو را بُرد مرتضی
دیدی چگونه جان خودش را به خاک کرد
دیشب علی توان خودش را به خاک کرد
خانه خراب خانه تکانی نمیکند
کاری به غیرِ فاتحه خوانی نمیکند
قبرت مرا دوباره زمینگیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
نامحرمان که باز کنارِ تو آمدند
دیدم برای نبشِ مزارِ تو آمدند
با ذوالفقار همدم دردم علی رسید
با دستمال زرد نبردم علی رسید
گفتند او دوباره که برگشت دررَوید
شیرخدا به معرکه برگشت دررَوید
تا آمدم مقابلِ من هیچکس نبود
اینبار هم مقابلِ من هیچکس نبود
اما به جانِ فاطمه دیگر چه فایده
حیدر شدهاست حیدرِ خیبر چه فایده
رویم چقدر بعد تو تغییر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
جایِ طناب مانده بر این دست وایِ من
دستم چگونه چشم تورا بست وایِ من
دَرهَم شکسته آه عزیزم حلال کن
پشتم شکسته آه عزیزم حلال کن
دیدی که خانوادهی من را نظر زدند
این زندگیِ سادهی من را نظر زدند
توآمدی به خانه من حیف شد خراب
گرمیِ آشیانهی من حیف شد خراب
یک خانه داشتم که همان قتلگاه شد
شرمندهام که گوشهی چشمت سیاه شد
بینِ یتیمهات علی گیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
من ماندم و سکوتِ حسن آهِ زینبت
بغض حسین اشکِ شبانگاهِ زینبت
چادر نماز و معجر آتش گرفتهای
دیوارِ خونی و در آتش گرفتهای
گفتی حسین و حرف گلو را به زینبت
من آمدم سپردهام او را به زینبت
راحت بخواب آب کنار حسین هست
زینب نرفته خواب کنار حسین هست
پیش حسین دخترت از حال میرود
با نیزه دار تا ته گودال میرود
صبح آمدهاست و علی دیر کرده است
.
#حضرت_ابوطالب علیه السلام
#مثنوی
ای همه جا یار رسول خدا
مَحرمِ اسرارِ رسول خدا
کُفر ز اسلام تو اندر ستوه
کفه ی ایمان تو سنگین چو کوه
وصل نبی را همه جا طالبی
حامیاسلام، ابوطالبی
حامیجان بـر کف پیغمبری
جان به فدایت، که اباالحیدری
قلب مُحبّان علی، مشهدت
پشت نبی گرم شد از أشهَدَت
صُلب تو دریا و علی، گوهرش
خواجه ی لولاک، ثناگُستَرَش
رفتن تو غُربت اسلام شد
روز محمّد ز غمت، شام شد
داشت پیمبر ز غمت حالِ حُزن
سال وفات تو شدی سال حزن
روح خدایی بـه تن پاک تو
لاله ایمان دمد از خاک تو
صدق و خلوص تو قبول خداست
زائر قبر تو رسول خداست
قلب نبی سوخت بـه یاد غمت
اشک علی ریخته در ماتمت
سلام مخصوص خداوند تو
بر تو و بر همسر و فرزند تو
جز تو که بر خدا ولی پَروَرَد؟
جعفر طیار و علی پرورد؟
نسل عقیلت، شُهدای حسین
مُسلم ات اولین فدای حسین
تا که سحر صبح شود روز شام
بر تو و ابناء تو بادا سلام
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#بستر_پردرد
#وداع
#مثنوی
ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ....
در بین بستری و مداوا نمی شوی
بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟
برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام
برخیز ای توسلِ شبزندهداری ام
برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن
با چشم کَم سویات به علی هم نگاه کُن
زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام
من کم محلی از همه ی شهر دیدهام
تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است
جای تمام شهر سلامم کُنی بس است
برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت
آلاله کاشتی وسط باغ بسترت
خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی
این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی!
مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود
ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود
دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر
با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر
حجم غم تو در دل من بی حساب شد
آن بانویِ رشیدهی من آبِ آب شد
ثانیه های رفتن تو تند می شود
دارد نفس نفس زدنت کُند می شود
با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند
آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند
در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت
آن تکّهگوشوارِ تو را مجتبی گرفت
لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من
زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟
مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟
شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟
گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن
زهرا بمان و زینبمان را عروس کن
خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود
خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود
آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد
آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد
لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را
بگذار روبه راه کنم وضع خانه را
من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم
آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم
ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند
جارو نزن..،تمام پرت درد می کند
این آسیا ست گریه نموده به حال تو
دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو
من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم
نانی که پختهای بخدا لب نمی زنم
دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن
این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن
بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد
این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد
باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه
باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه
بردیا محمدی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی ولایی و انقلابی تقدیم به شهدایِ مدافعِ وطن که همان مدافعانِ حرم هستند
ببین به سازِ کدامین گروه میرقصی
کَسِ مَصی شدی و کاسهلیسِ بیبیسی
به رویِ هموطنت میزنی چرا با مُشت
به خاک و پرچمِ دین و ولا تو کردی پشت
نگاهِ آن پدرِ داغدیده را دیدی
به آهِ مادرِ و خونِ شهید خندیدی
صدایِ هلهله و سوت و کف کرَت کرده
وَ سنگ و تیغ و لگد میزنی تو بر مردِ.....
جهاد و زلزله و سیل و قحطی و کرونا
همان که دستِ تو را میگرفت وقتِ بلا
همان که خورد گلوله همان برادرِ تو
که مُرد تا نَرود زیرِ دستْ خواهرِ تو
جنوب و غرب و حماسه چه زود یادت رفت
حیا و عشق خلاصه چه زود یادت رفت
عراق و سوریه و لیبی و یمن به کنار
برهنگی نَشود در حرم لباسِ کار
به گیسوانِ سپید و همان قدی که خمید
به آه و نالهیِ بابا به خونِ سرخِ شهید
برایِ کشور و دین میدهم سرَم وَاللّه
مدافعِ وطنم حافظِ حرم وَاللّه
به وقتِ فتنه و بحران مسیرِ ایرانی
همیشه بوده رَهِ قاسمِ سلیمانی
به دستِ رویِ زمین مانده باز یکدستیم
همیشه گوشبهفرمانِ رهبری هستیم
بهوقتِ فتحِ مبین میشویم عزرائیل
وَ میشویم اَجلِ قطعیِ تو اسرائیل
به ذوالفقار قسم باطل است سِحرِ یهود
وَ میرود به سویِ مرگ و حذف آلِ سعود
صدایِ منتقمِ تکسوار میآید
بخوان دعایِ فرج بویِ یار میآید
۷:۲۰ 📃۱۴۰۱/۸/۲۷
#مثنوی #امنیت #وطن #ایران #انقلاب
#به_دست_روی_زمین_مانده_باز_یکدستیم
#ما_با_ولایت_زنده_ایم #مدیون_شهداییم
#شهید_امنیت #مرگ_بر_منافق #مرگ_بر_اسرائیل #مرگ_بر_آل_سعود #شهید_مهدی_علیسواری #شهید_رضا_ایمانی #حسین_ایمانی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#مناجات
#مثنوی
شباي قدر گذشته و فرصتا داره مي گذره
مثه يه چشم به هم زدن اين شبا داره ميگذره
شباي قدر گذشته و تو حسرت لحظه هاشم
نكنه كه بين خوبات از قلم افتاده باشم
اگه كه بندتو هنوز نبخشيدي چيكار كنم
اگه زبونم لال ز من دست كشيدي چيكار كنم
شباي قدر گذشته و بارون حسرت مي بارم
به اين شباي پيش رو خدا هنوز اميد دارم
شباي قدر گذشته و تقديرمو رقم زدن
ايشالا چند تا كربلا براي من قلم زدن
ايشالا كه تو اين شبا حاجت من روا بشه
با سقوط آل سعود راه مدينه وا بشه
ايشالا شاملم شده نگاه لطف تو خدا
روزيم بشه به دفعات زيارت امام رضا
دارم ميون حاجتام يه آرزوي دلنشين
به من يه كربلا بده پاي پياده اربعين
كرببلا نزيكترين راه رسيدن به خداس
راه شبيه حر شدن برا تموم بنده هاس
شبهاي جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه
آيد به دشت كربلا .....
#رضا_تاجیک
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#امام_رضا_علیه_السلام
#مثنوی
السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام
هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام
السلام ای جلوه ی وَ الطُورِ سِنین السلام
آیه های روشنِ طاها و یاسین السلام
السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبالِ ما
آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مشهدت
جان به قربانِ تو و صحن و سرا و مرقدت
زنده ایم از برکتِ مِهر ولایت یا رضا
چشمِ ما روشن از آن گنبد طلایت یا رضا
در بغل گیرم ضریحِ با صفایت یا رضا
یک زیارت سهمِ من پایینِ پایت یا رضا
فخرِ ما این بس تو باشی سید و مولای ما
برکتِ دنیای ما و شافیِ عقبای ما
ای امامِ نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا
گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا
تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس
مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس
اقتدارِ کشورِ ایران همه از نامِ توست
روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست
گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو
شد ولی در قلبِ هر جان حقیقت جای تو
#هستی_محرابی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#بستر_پردرد
#وداع
#مثنوی
ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ....
در بین بستری و مداوا نمی شوی
بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟
برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام
برخیز ای توسلِ شبزندهداری ام
برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن
با چشم کَم سویات به علی هم نگاه کُن
زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام
من کم محلی از همه ی شهر دیدهام
تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است
جای تمام شهر سلامم کُنی بس است
برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت
آلاله کاشتی وسط باغ بسترت
خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی
این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی!
مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود
ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود
دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر
با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر
حجم غم تو در دل من بی حساب شد
آن بانویِ رشیدهی من آبِ آب شد
ثانیه های رفتن تو تند می شود
دارد نفس نفس زدنت کُند می شود
با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند
آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند
در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت
آن تکّهگوشوارِ تو را مجتبی گرفت
لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من
زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟
مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟
شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟
گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن
زهرا بمان و زینبمان را عروس کن
خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود
خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود
آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد
آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد
لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را
بگذار روبه راه کنم وضع خانه را
من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم
آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم
ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند
جارو نزن..،تمام پرت درد می کند
این آسیا ست گریه نموده به حال تو
دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو
من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم
نانی که پختهای بخدا لب نمی زنم
دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن
این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن
بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد
این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد
باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه
باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه
بردیا محمدی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنویِ اشک فاطمیه
اشک یعنی مادری در کوچهها
شانههایِ یک پدر جایِ عصا
اشک یعنی آفتابی در غروب
بغضِ یک دردانه در حنجر رُسوب
اشک یعنی کوچههایِ بیکسی
کودکی مأنوس با دلواپسی
اشک یعنی اضطراب و واهمه
ناله یعنی انقلاب و فاطمه
اشک یعنی انقلابی در سجود
صورتی در قابی از سیلی کبود
اشک یعنی ضربهیِ سنگینِ مرگ
سیلی و دیوار و روی وُ کویِ تنگ
اشک یعنی هر قدم یکبار آه
دردُدل با نخل و تنگستان و چاه
اشک یعنی غسل از رویِ لباس
ارغوانی دیدنِ بازویِ یاس
اشک یعنی داستانِ سایهبان
بیتالاحزانِ خراب و کودکان
اشک یعنی آستینی بر دَهن
نیمهشب غسل و کفن بغضِ حسن
اشک یعنی دربِ نیمه سوخته
سینهای با میخ بر در دوخته
اشک یعنی کودکانی هاج وُ واج
دست جایِ دیده میجوید سراج
اشک یعنی قبرِ بی شمع و چراغ
اشتیاقِ دیدنِ یار و فراق
اشک یعنی کوثری مخفی شده
شستنِ آن پیکرِ زخمی شده
اشک یعنی فاطمه یعنی فدک
ضربهای در پاسخِ حقِّ نمک
اشک یعنی مادری با چشمِ تار
چادری خاکی و طفلی خانهدار
اشک یعنی دختری زار وُ صبور
غصّه و غمهایِ بیتی سوت وُ کور
اشک را با فاطمیون دیدهام
در میانِ لختهیِ خون دیدهام
اشک یعنی آه شعر وُ ماهِ شور
انتظارِ ماه در راهِ ظهور
#مثنوی #اشک #فاطمیه
#حسین_ایمانی
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#حاج_قاسم_سلیمانی
#مثنوی
🔹آیات فتح و نصر🔹
در آیههای نور، مستور است زهرا
نورٌ علی نورٌ علی نور است زهرا..
انوار «يَبْقى وَجْهُ رَبِّک» را ببینید
در سجده تعظیم ملائک را ببینید
سیب بهشت از سدره و طوبا رسیده
با رنگ و بوی جنة الاعلی رسیده..
در وصف این گل مصطفی گفته «فداها»
هم یاس یاسین است و هم طوبای طاها..
روز ظهور زهرۀ زهرا رسیده
آیات کوثر، روح بر طاها دمیده
روح حدیث قدسی لولاک آمد
یعنی دلیل خلقت افلاک آمد
گهوارۀ او محورِ مهد زمین است
گهواره جنبان، «رحمة للعالمین» است
بالاترین تسبیح، تسبیحات زهراست
تسبیح زهرا، «اُذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرا»ست
آیات «سُبحانَ الَّذی اَسری»ست زهرا
الله اکبر «آیت کبری»ست زهرا..
اوصاف کوثر منحصر در «إنما» نیست
محدود در آیات نور و «هَل أتی» نیست
بر فضل و علم و عصمتش قرآن گواه است
یاسین و قدر و کوثر و فرقان گواه است
اوصاف اسمائش همه حُسناست آری
شأن علومش «عَلَّم الاَسما»ست آری..
او دختر و او همسر و او مادر کیست؟
نور دل و روح تن و تاج سر کیست؟
بنت النبی، زوج الوصی، امّ الامامة
خَیرُ نِساءِ العالمینْ حَتَّی القیامة
بالاتر از شأن امامت رتبۀ اوست
یادآور نطق محمد خطبۀ اوست
سرفصل آن محکمترین فصل الخطاب است
هر سطر آن تفسیری از ام الکتاب است
توحید را با مد آه خود مدد داد
اسلام را با خطبهاش عمر ابد داد
تیغ بیانش ذوالفقار فتح دین است
«انا فتحنا»ی امیرالمؤمنین است..
باید همه از سیرتش الگو بگیریم
درس حیات طیبه از او بگیریم
«الجار ثم الدار» را تفسیر کردهست
نور دعایش را چه عالمگیر کردهست
منصورۀ هفت آسمان زهراست زهرا
نور زمین روح زمان زهراست زهرا
ام ابیها مادر صلح و قیام است
یک جلوه از خیر کثیر او امام است..
این ملت از شور حسینی برنگردد
یک گام از راه خمینی برنگردد
او رفت و عالم مملو از هنگامۀ اوست
برنامۀ نهضت وصیتنامۀ اوست
آنان که سربازانِ در گهواره بودند
یک عمر خواب از چشم اهریمن ربودند
سردار دلها از همین سربازها بود
سرمشق او از مکتب روح خدا بود
اجر رشادت شد نشان ذوالفقارش
آخر شهادت شد مدال افتخارش
امروز ثاراللهیان خونخواه اویند
آزادمردان رهروان راه اویند
اکنون که گام دوم این انقلاب است
ایران پس از یک چله، تیری پرشتاب است
ما در مسیر قلههای اقتداریم
در گردباد فتنه کوهی استواریم
کوهیم و همدوش دماوندیم آری
رودیم و در آغوش اروندیم آری
ما شاهدان مشهد والفجر هشتیم
یک گام از خط مقدم برنگشتیم
باید در این دوران، جهانی گام برداشت
در هر زمینه آسمانی گام برداشت
در این ولایت آسمان هم خاکبوس است
این ملک، زیر پرچم شمس الشموس است
ما با شهادت افضل الاعمال داریم
تا مطلع الفجرِ فرج چشم انتظاریم
«در خاطرم شد زنده ياد فاطميون»
جاى شهيدان حرم خالىست اكنون..
ما پاسداران حریم اهل بیتیم
در رجم شیطان ما رمیتَ اذ رمیتیم
ایران اسلامی حریم اهلبیت است
چشمش به دستان کریم اهلبیت است
امروز امید اهلبیت این سرزمین است
ایرانِ ما ملک امیرالمؤمنین است
ما همقسم با حاج قاسم ایستادیم
مثل ابومهدی مقاوم ایستادیم
قاری «قالوا رَبُّنَا اللهیم» آری
«ثم استقاموا»، مرد این راهیم آری
ما اربعینیها سپاه قدس داریم
از کربلا آهنگ راه قدس داریم
آن قبلۀ دل، مسجد ذوقبلتین است
تکبیرة الاحرام، لبیک حسین است
برخیز سبحان الذی اسری بخوانیم
مدح علی تا مسجدالاقصی بخوانیم
ما فتح خیبر با علی در پیش داریم
تا سجده بر بیت المقدس بیقراریم
از «جاء نصرالله و الفتح» است پیدا
پایان پذیرفتهست «أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً»
امروز مرز کفر با اسلام، شام است
یعنی که دیگر مهلت صهیون تمام است
«والفجر» با زهرا «لیال عشر» داریم
«والشمس» با خورشید، حشر و نشر داریم
در سایهاش آیات فتح و نصر با ماست
«والعصر» الطاف ولیعصر با ماست..
📝 #سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_عصر علیهالسلام
#مثنوی
🔹نشانی ظهورت پیداست🔹
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت
گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت
همنفس با من از آهنگ فراقم میخواند
داشت از گوشۀ ایران به عراقم میخواند
یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست
میروم میروم از خویش به هر جا او هست
جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست
سهله آغوش گشودهست مفاتیح به دست
رایحه رایحه با بوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست مرا سوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است
خانۀ دوست که نام دگرش سامره است
آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد
با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟
وطن آنجاست برایم که پر از خویشتن است
یعنی آنجا که در آن خانۀ محبوب من است
سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟
از دلآرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟
ما همه غرق سکوتیم تو اینبار بگو
سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو
سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا
بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا
به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند
به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند
قَسَمت میدهم آری به همان راز و نیاز
آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟
آخرین مرتبه کی راهی میقات شدهست؟
آخرین بار کجا غرق مناجات شدهست؟
خسته از فاصلهام با منِ بیتاب بگو
با من از گریۀ او در دل سرداب بگو
سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است
گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟
حرمت ساحل آرامترین امواج است
این گدا سامرهای نیست، ولی محتاج است
از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است به یارم برسان
ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر
تو فقط چارۀ هر دردی و برمیگردی
وعدۀ بی برو برگردی و برمیگردی
روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود
جای دل، آنچه شکستهست، قفس خواهد بود
از سر مأذنۀ کعبه اذان میخوانیم
قبلۀ کج شده را سوی تو میچرخانیم
هر کجا مینگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصهست، حکایت باقیست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقیست
مینویسم که شب تار سحر میگردد
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
مقاومت #مثنوی #رجز
بگذار قلب دشمنان از کینه پر باشد
بگذار اسرائیل دنبال ترور باشد
مارا که از این دشمنی کردن هراسی نیست
جز ما کسی که در مسیر حق شناسی نیست
ما چشم مان بر دست آقای محرم هاست
سرمایه مان ایمان "تهرانی مقدم" هاست
نقش لوای ما به جز اهلل اکبر نیست
جز مکتب ما مکتبی "مغنیه" پرور نیست
تسبیح شیعه "ما رایت الّا جمیال" بود
آیین زینب راه و رسم لشگر ما بود
در بند زهرا فکر فردا بود در دنیا
راه شهیدان راه زهرا بود در دنیا
ما را به راه راست دعوت می کند زهرا
با فعل و تقریرش هدایت می کند زهرا
غیر از خدا از هیچ کس اصال نمی ترسیم
از زوزه های گله ی دشمن نمی ترسیم
رزمنده ها را نهضت زهرا به خط کرده
مادر خودش سیدحسن را تربیت کرده
ارزش ندارد جان اگر نذر والیت نیست
پایان راه شیرمردان جز شهادت نیست
✍علیرضا_خاکساری
(انتخاب شعر)
استاد حاجیان فر
#رجز
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین