eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
〰〰〰〰〰〰〰 چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو می‌آید بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭 فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭 راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭 انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن *یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد* مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان* خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟ 〰〰〰〰 حسین جان عزیز دلم چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو می‌آید با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید *یه گوشه گودال مادر و دیدم😭 که رفته بود ازحال دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من 〰〰〰 از میان شلوغی گودال چیزی از جسم تو نمی‌ماند بعد ازاین غارتی که شد دیگر ازتو جز اسم تو نمی‌ماند این یکی می‌کِشد تورا برخاک قصد دارد تورا بیازارد آن یکی آمده دراین گودال ازسر عمامه تورابردارد حسین حسین... می‌زند داد بس کنید اینقدر بدنش را به خاک خون نکشید باسر نیزه و نوک خنجر این همه بر دهان اون نزنید 📝خادمه اهل بیت 〰〰〰〰〰〰
〰〰〰〰〰〰〰 چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو می‌آید بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭 فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭 راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭 انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن *یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد* مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان* خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟ 〰〰〰〰 حسین جان عزیز دلم چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو می‌آید با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید *یه گوشه گودال مادر و دیدم😭 که رفته بود ازحال دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من 〰〰〰 از میان شلوغی گودال چیزی از جسم تو نمی‌ماند بعد ازاین غارتی که شد دیگر ازتو جز اسم تو نمی‌ماند این یکی می‌کِشد تورا برخاک قصد دارد تورا بیازارد آن یکی آمده دراین گودال ازسر عمامه تورابردارد حسین حسین... می‌زند داد بس کنید اینقدر بدنش را به خاک خون نکشید باسر نیزه و نوک خنجر این همه بر دهان اون نزنید 📝خادمه اهل بیت 〰〰〰〰〰〰
〰〰〰〰〰〰〰 چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو می‌آید بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭 فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭 راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭 انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن *یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد* مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان* خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟ 〰〰〰〰 حسین جان عزیز دلم چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو می‌آید با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید *یه گوشه گودال مادر و دیدم😭 که رفته بود ازحال دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من 〰〰〰 از میان شلوغی گودال چیزی از جسم تو نمی‌ماند بعد ازاین غارتی که شد دیگر ازتو جز اسم تو نمی‌ماند این یکی می‌کِشد تورا برخاک قصد دارد تورا بیازارد آن یکی آمده دراین گودال ازسر عمامه تورابردارد حسین حسین... می‌زند داد بس کنید اینقدر بدنش را به خاک خون نکشید باسر نیزه و نوک خنجر این همه بر دهان اون نزنید 📝خادمه اهل بیت 〰〰〰〰〰〰
🏴 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو می‌آید بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭 فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭 راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭 انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن *یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد* مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان* خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟ حسین جان عزیز دلم چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو می‌آید با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید *یه گوشه گودال مادر و دیدم😭 که رفته بود ازحال دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من از میان شلوغی گودال چیزی از جسم تو نمی‌ماند بعد ازاین غارتی که شد دیگر ازتو جز اسم تو نمی‌ماند این یکی می‌کِشد تورا برخاک قصد دارد تورا بیازارد آن یکی آمده دراین گودال ازسر عمامه تورابردارد حسین حسین... می‌زند داد بس کنید اینقدر بدنش را به خاک خون نکشید باسر نیزه و نوک خنجر این همه بر دهان اون نزنید @majmaozakerine
🏴 🏴 🏴 🏴 🎤مداح :حجة الاسلام میرزا محمدی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ السلام علیک یا اباعبدالله ‏ ▪️عضو عضو پیکرم ،پیوسته گوید یا حسین(۲) شما هم روضه خون بشید ▪️ تا ‏برات کربلایم را، کند امضا ، حسین ▪️هم دلم را برده با خود ، در کنار قتلگاه ▪️هم دو چشمم را کند، از اشک و ‏خونْ دریا، حسین ▪️با همین، پرونده ی سنگین و ، این بارِ گناه ▪️می خرد مارا ، در این دنیا و آن دنیا ، حسین ▪️از ‏سنین کودکی ، پوشیده ام رختِ سیاه... یاد مادرمون بخیر اول محرمی مارا مُحرم می کردند ▪️از سنین کودکی ‏،پوشیده ام رخت سیاه ▪️ریختم اشک و ، زدم بر سینه گفتم ،یا حسین.. قربون این ناله‌هاتون یک سال توی حنجره‌هات حبس کردی گفتی صدای خودش که توی گودال در نمیومد از شب اول محرمیه میرم حنجره ام رو خرجش می‌کنم ▪️غم مخور، گر روز محشر، گم شدی در بین خَلق توی اون شلوغیه محشره پدر از پسر ،برادر از برادر ... ▪️غم مخور، گر روز محشر، گم شدی در بین خَلق ▪️هرکجا باشیم ، مارا میکند پیدا ، حسین... حالا آرزومون چیه شب اول؟ ▪️من که از ، روز ولادت ، کربلایی بوده ام اگه یادت نیست ، برو از مادرت بپرس، اولین غذایی که تو ‏کامت گذاشتند تربت الحسین بود... ▪️من که از ، روز ولادت ، کربلایی بوده ام ▪️دوست دارم وقت مردن هم بمیرم ، با ‏حسین....‏ نمونه ی بارزش مسلم بن عقیلِ، از لحظه ی ولادت تا لحظه ای که اُوردنش بالای دارالعماره با ابی ‏عبدالله نفس کشیده نونخور خود حسین شده ریزه خور ابی عبدالله آخر هم با گریه بر ابی عبدالله سر از بدنش جدا کردند ‏ شبانه ، نماز عشاء را خواند برگشت دید یک نفر هم پشت سرش نمونده... کوچه های کوفه را داره تک و تنها ‏سپری میکنه دید یک خانومی دم در خونه اش ایستاده رسید به این زن فرمود : یا اَمَةَ الله ، اِسقِینِی بالماء ‏ تشنمه ، یک جرعه آب داری به من بدهی؟ طوعه رفت میان منزل ، ظرف آب آورد ، همین که آب را ‏نوشید طوعه دید تکون نمی خورد ، ای مرد شبِ ، خوب نیست اینجا توقف کنی، برو منزلت سه مرتبه ‏طوعه این را گفت ، مسلم سرش را بالا آورد فرمود: من تو کوفه خونه ندارم آقاجان مگر تو که هستی؟ فرمود میخواهی یه معامله ای با من کنی ، من نزد امیرالمومنین ضمانتت رو کنم ، مگر تو کی هستی؟! فرمود من ‏مسلمم سفیر حسینم طوعه خیلی خوشحال شد میزبان مسلمِ... آورد میان منزل، غذا درست کرد ، اما ‏دید مسلم تا صبح لب به غذا نمیزنه، مشغول عبادته فقط داره گریه میکنه اظهار پشیمانی میکنه ‏ فردا صبح که شد خبردار شدند مسلم خونه ی طوعه ست، ریختند در خونه، اول خونه را آتش زدند، شب اولیه کجا بریم... از مدینه این رسم گذاشته شد برای بردن یک پهلوون ،اول خونه اش رو را بسوزانند خونه رو که ‏آتش زدند مسلم بلافاصله آمد بیرون، دو مرتبه هجوم آوردند به اَندرون، اما مسلم این مهاجمین را بیرون کرد، نمی خواهد یکبار دیگر خاطره ی مدینه اتفاق بیفتد، زنی بین دود و آتش بین درو دیوار بمانه به هر قیمتی ‏بود اینها را بیرون کرد حتی نوشتند ، با شمشیر لب‌هاش‌رو بریدند درستش هم همینه مسلم ... من از همینجا گریزم رو میزنم اینجا ۶۰ هجری بودو مدینه ۱۱ هجری ، ۵۰ سال این روضه رو شنیده بودیم ▪️اگر این است تاثیر شنیدن ▪️شنیدن کی بُود مانند دیدن شنیده بودی فاطمه زهرا بین درو دیوار ‏مانده ... شنیده بودی در خونه اش رو آتش زدند ... غیرتت اجازه نداد سریع از خونه اومدي بیرون تازه طوعه کجا، ‏فاطمه کجا؟ تو کجا ، علی کجا؟ اما نبودی که ببینی فَعَلقَت فی عُنُقِ علیٍّ ، حبلٌ ... طناب به گردن دستاش رو بسته ‏بودند کشون کشون میبردنش ... آخ بمیرم جلو چشمش خانومش را میزدند ها ، اینجا ناله ای یا زهرا لازم داره ▪️کاش ، چَشمم جای دستم بسته بود... کربلا هم همین واقعه تکرار شد نبودی ببینی یا مسلم ۸۴ زن و بچه رو می زدند دامن هاشون آتش گرفته بود گوشواره از گوش بچه ها کشیدند معجر از سرها ربودند حسین....‏ نبودی ببینی فاطمه ی بنت الحسین فرمود حتی پارچه‌ای که شب‌ها رومون می‌کشیدیم رو به غارت بردند... شب اولیه کجا بردی ما رو ▪️ای خدا شب شده و من چه کنم یه مصرعش مال مسلمه یه مصرعش مال شام غریبانه ▪️ای خدا شب شده و من چه کنم حالا مصرع دوم رو بشنو ▪️ یک زن و این همه دشمن چه کنم ناله بزن یا حسین.... بِأبی المُستضعفُ الغریب یا أبا عبدالله ▪️کوفه میا حسین جان، کوفه وفا ندارد (۲) ▪️کوفیه بی مروت ، شرم و حیا ‏ندارد @majmaozakerine