eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ ⚫️🕯⚫️🕯⚫️🕯 😭 🥀 🖤 رفت زیر سم مرکب پیکرش الفاتحه ریختند از هر طرف دور و برش الفاتحه حمد و توحیدی بخوانید ای عزیزان حسین زیر و رو شد آیه‌های کوثرش الفاتحه یک طرف پیراهنی که یادگار مادر است یک طرف انگشت با انگشترش.. الفاتحه هرکه هرچه خواست از گودال با خود برد و بعد شمر آمد تازه بالای سرش الفاتحه خنجرش را با سر شمشیر خولی تیز کرد بعد رفت آرام سوی حنجرش الفاتحه کاش میشد لااقل از رو به رو ذبحش کند پشت و رو شد پیش چشم مادرش الفاتحه زینب آنجایی که رفتی روی نیزه جان سپرد یکصدا شادی روح خواهرش الفاتحه 🥀 ⚫️🕯⚫️🕯⚫️🕯 ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ ⚫️🕯⚫️🕯⚫️🕯 😭 🥀 🖤 مقتل آورده است ظهر دهم از بلندای مرکب افتادی آه!در ازدحام تیر و سنان پیش چشمان زینب افتادی از بلندی که بر زمین خوردی آسمان ها شنید آهِ تو را نامروت گرفت عبایت تا بکشد سمت قتلگاه..،تو را تهِ گودال گیر کردی حسین نیزه ها بر پر تو می خوردند تا که قلب تو را بسوزانند سمت خیمه هجوم می بردند دور و اطراف پیکر تو شلوغ... روی جسم تو رفت و آمد بود بارش سنگ های وحشی ها سمت پیشانی تو بی حد بود پیر مردی عصا به دست آمد بندِ قلبِ حرم گسست آخر به سر و صورت مطهر تو آنقَدَر زد..،"عصا" شکست آخر هرکسی هرچه داشت در گودال به روی جسم نیمه جانت کاشت این سنان مست بود که نیزه جای جسم تو در دهانت کاشت مقتل آورده است دست عدو پنجه در آیه های مویت کرد آه از آن دمی که شمر رسید با نوک چکمه پشت و رویت کرد فاطمه لحظه ای رسیده که شمر حوصله اش از گلوت سر رفته وای از گردن تو..،کنترلِ خنجر از دست شمر در رفته چِقَدَر ذبح تو زمان برده مادرت چندبار رفت از حال! شمر هنگام ظهر آمده بود... دم مغرب درآمد از گودال هرکه یک تکّه از تو را می خواست سر پیراهن تو بلوا شد بین خولی و دار و دسته ی شمر سَرِ سر بُردن تو دعوا شد خاتَمَت گیر می کند آقااا زیر سُم پیکر تو را بِبَرَند قبل از آنی که ساربان برسد کاش انگشتر تو را بِبَرَند 🥀 ⚫️🕯⚫️🕯⚫️🕯 ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
در گوشهء گودال، اشارت عمه را کشت هم قتل صبر و هم شرارت عمه را کشت هرچند خیلی کعب نیزه خورده زینب در خیمه حرف قتل و غارت عمه را کشت چشم عمو عباس ما را دور دیدند تاراج دختر با جسارت عمه را کشت تا عصر عاشورا به عالم فخر می کرد چون رفت حسینش این خسارت عمه را کشت دنبال سر بود و سنان دستش می انداخت والله احساس حقارت عمه را کشت شد نوحه ای جانسوز "اِلَیَّ یا اُخَیَّ" جدّم شبی با این عبارت عمه را کشت گرچه لبش خشکیده بود و آب می خواست بوسه به حلقی پُر حرارت عمه را کشت پیش تنی که بی لباس کهنه مانده بی معجر آمد، این مرارت عمه را کشت باید به ناقه می نشست اما بی اکبر این دست بسته در اسارت عمه را کشت
شعر روضه قتلگاه امام حسین علیه السلام آمده خواهر تو در برت ای دلبر من خيز از جا بِنِگر حالت غم پرور من هر کجا می نِگرم، پيکر تو افتاد است چه بلایی به سرت آمده ای بی سر من بدنت غرقِ به خون و، سر تو روی سنان تکه تکه شده ای، یاسمنِ پرپر من با لب تشنه بریده است یکی حنجر تو همچنان حنجر تو سوخت اَخا حنجر من آمده مادر تو با قد خم بر سر تو، ناله ی وای بُنی.. بزند مادر من.. چشم تو برروی نيزه شده چون چشمه خون مثل باران شده، از چشم تو چشم تر من
دربین هجوم بی امان گیرافتاد بستندمسیروناگهان گیرافتاد هل داد یکی حسین را درگودال بدجور میان دشمنان گیرافتاد برسینه اونشست ملعونی مست درهجمه ی نیزه و سنان گیرافتاد بالاسراونشست یک تیرانداز تیری به دهان زدو زبان گیرافتاد بانیزه نشانه رفت پهلویش را سرنیزه میان استخوان گیرافتاد سرنیزه که برنگشت تاکرد آن را درپنجه ی سرد مردمان گیرافتاد... محمد کابلی
مقتل آورده است ظهر دهم از بلندای مرکب افتادی آه!در ازدحام تیر و سنان پیش چشمان زینب افتادی از بلندی که بر زمین خوردی آسمان ها شنید آهِ تو را نامروت گرفت عبایت تا بکشد سمت قتلگاه..،تو را تهِ گودال گیر کردی حسین نیزه ها بر پر تو می خوردند تا که قلب تو را بسوزانند سمت خیمه هجوم می بردند دور و اطراف پیکر تو شلوغ... روی جسم تو رفت و آمد بود بارش سنگ های وحشی ها سمت پیشانی تو بی حد بود پیر مردی عصا به دست آمد بندِ قلبِ حرم گسست آخر به سر و صورت مطهر تو آنقَدَر زد..،"عصا" شکست آخر هرکسی هرچه داشت در گودال به روی جسم نیمه جانت کاشت این سنان مست بود که نیزه جای جسم تو در دهانت کاشت مقتل آورده است دست عدو پنجه در آیه های مویت کرد آه از آن دمی که شمر رسید با نوک چکمه پشت و رویت کرد فاطمه لحظه ای رسیده که شمر حوصله اش از گلوت سر رفته وای از گردن تو..،کنترلِ خنجر از دست شمر در رفته چِقَدَر ذبح تو زمان برده مادرت چندبار رفت از حال! شمر هنگام ظهر آمده بود... دم مغرب درآمد از گودال هرکه یک تکّه از تو را می خواست سر پیراهن تو بلوا شد بین خولی و دار و دسته ی شمر سَرِ سر بُردن تو دعوا شد خاتَمَت گیر می کند آقااا زیر سُم پیکر تو را بِبَرَند قبل از آنی که ساربان برسد کاش انگشتر تو را بِبَرَند بردیا محمدی
آسمان شد تیره و شد همهمه دور و برت بر سرش میزد زمین در لحظه های آخرت تا به روی زخم های سینه ات قاتل نشست بر زمین افتاد روی تل پریشان خواهرت «وا حسینا» گفت و با هر ضجّه میزد بر سرش شمر(لع) در گودال تا برداشت سر از پیکرت غرقِ خون بر خاک زیر دست و پا افتاده بود خواهرت را بیشتر دق داد وضع حنجرت غارتت کردند و کرده شعله ور جان مرا بیشتر آن دستِ بی انگشت و بی انگشترت اسب سرکش نعل های تازه می‌خواهد چه کار؟! درهم و برهم شدی؛ پاشیده شد سرتاسرت پیرمردی بر عصایش چند نیزه بسته بود میزد و میگفت این هم آب و نانِ دخترت پاک می‌کردند با پیراهنت سرنيزه را ای زبانم لال! رفت از حال زهرا(س)مادرت! مرضیه عاطفی
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ ⚫️🕯⚫️🕯⚫️🕯 😭 🥀 🖤 رفت زیر سم مرکب پیکرش الفاتحه ریختند از هر طرف دور و برش الفاتحه حمد و توحیدی بخوانید ای عزیزان حسین زیر و رو شد آیه‌های کوثرش الفاتحه یک طرف پیراهنی که یادگار مادر است یک طرف انگشت با انگشترش.. الفاتحه هرکه هرچه خواست از گودال با خود برد و بعد شمر آمد تازه بالای سرش الفاتحه خنجرش را با سر شمشیر خولی تیز کرد بعد رفت آرام سوی حنجرش الفاتحه کاش میشد لااقل از رو به رو ذبحش کند پشت و رو شد پیش چشم مادرش الفاتحه زینب آنجایی که رفتی روی نیزه جان سپرد یکصدا شادی روح خواهرش الفاتحه 🥀 ⚫️🕯⚫️🕯⚫️🕯 ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
دربین هجوم بی امان گیرافتاد بستندمسیروناگهان گیرافتاد هل داد یکی حسین را درگودال بدجور میان دشمنان گیرافتاد برسینه اونشست ملعونی مست درهجمه ی نیزه و سنان گیرافتاد بالاسراونشست یک تیرانداز تیری به دهان زدو زبان گیرافتاد بانیزه نشانه رفت پهلویش را سرنیزه میان استخوان گیرافتاد سرنیزه که برنگشت تاکرد آن را درپنجه ی سرد مردمان گیرافتاد... محمد کابلی
مقتل آورده است ظهر دهم از بلندای مرکب افتادی آه!در ازدحام تیر و سنان پیش چشمان زینب افتادی از بلندی که بر زمین خوردی آسمان ها شنید آهِ تو را نامروت گرفت عبایت تا بکشد سمت قتلگاه..،تو را تهِ گودال گیر کردی حسین نیزه ها بر پر تو می خوردند تا که قلب تو را بسوزانند سمت خیمه هجوم می بردند دور و اطراف پیکر تو شلوغ... روی جسم تو رفت و آمد بود بارش سنگ های وحشی ها سمت پیشانی تو بی حد بود پیر مردی عصا به دست آمد بندِ قلبِ حرم گسست آخر به سر و صورت مطهر تو آنقَدَر زد..،"عصا" شکست آخر هرکسی هرچه داشت در گودال به روی جسم نیمه جانت کاشت این سنان مست بود که نیزه جای جسم تو در دهانت کاشت مقتل آورده است دست عدو پنجه در آیه های مویت کرد آه از آن دمی که شمر رسید با نوک چکمه پشت و رویت کرد فاطمه لحظه ای رسیده که شمر حوصله اش از گلوت سر رفته وای از گردن تو..،کنترلِ خنجر از دست شمر در رفته چِقَدَر ذبح تو زمان برده مادرت چندبار رفت از حال! شمر هنگام ظهر آمده بود... دم مغرب درآمد از گودال هرکه یک تکّه از تو را می خواست سر پیراهن تو بلوا شد بین خولی و دار و دسته ی شمر سَرِ سر بُردن تو دعوا شد خاتَمَت گیر می کند آقااا زیر سُم پیکر تو را بِبَرَند قبل از آنی که ساربان برسد کاش انگشتر تو را بِبَرَند بردیا محمدی
آسمان شد تیره و شد همهمه دور و برت بر سرش میزد زمین در لحظه های آخرت تا به روی زخم های سینه ات قاتل نشست بر زمین افتاد روی تل پریشان خواهرت «وا حسینا» گفت و با هر ضجّه میزد بر سرش شمر(لع) در گودال تا برداشت سر از پیکرت غرقِ خون بر خاک زیر دست و پا افتاده بود خواهرت را بیشتر دق داد وضع حنجرت غارتت کردند و کرده شعله ور جان مرا بیشتر آن دستِ بی انگشت و بی انگشترت اسب سرکش نعل های تازه می‌خواهد چه کار؟! درهم و برهم شدی؛ پاشیده شد سرتاسرت پیرمردی بر عصایش چند نیزه بسته بود میزد و میگفت این هم آب و نانِ دخترت پاک می‌کردند با پیراهنت سرنيزه را ای زبانم لال! رفت از حال زهرا(س)مادرت! مرضیه عاطفی
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 تشنه بود آقا  ولی نیزه به خوردش داد شمر 💢 دامنِ هر کوفیِ نامرد، ده ها سنگ بود بر سرِ پیراهنِ صد پاره اش هم جنگ بود ذره ای پیراهنش جای رفو کردن نداشت آن تن پامال دیگر پشت و رو کردن نداشت اسب خود را شمر پیش چشم آقا آب داد با نوک نیزه تن آقای ما را تاب داد کوفیان بعد از علمدارش زبان وا کرده‌اند زخم های سینه اش دیگر  دهان وا کرده‌اند آنقَدَر زد ... آنقَدر زد ... از نفس افتاد شمر تشنه بود آقا  ولی نیزه به خوردش داد شمر نیزه هاشان را به روی قلب آقا کاشتند فرصت کافی برای مثله کردن داشتند دید زينب، هستی اش افتاده تنها، بی پناه «یا بُنیّ» «یا بُنیّ» مادر آمد قتلگاه ✅احسان نرگسی _محرم۱۴۰۴