eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
Taheri shab 29 Safar 98-07.mp3
3.67M
|⇦• دست در دست حسن بود .. و روضۀ کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس کربلایی حسین طاهری•✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
|⇦•دست در دست حسن بود .. و روضۀ کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس کربلایی حسین طاهری•✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ دست در دست حسن بود که بیرون آمد مهر با ماه از اشراقِ مدینه سر زد سویِ مسجد به شکوه و عظمت گشت روان گوییا حیدر کرار رود در میدان گام مردانۀ او لرزه به عالم انداخت گرد و خاک ره او خیبر دیگر می ساخت کوچه ها گرم تماشای خداوند جلال عرش در زیر قدمهاش رسیده به کمال خطبه آغاز شد و با سخنش شد محشر ذوالفقار اخته انگار علی در خیبر محضر هیبت او کوه احد زانو زد آسمان سجده به خاک قدم بانو زد بانگ زد دست از این خواب گران بردارید هر چه دارید همه از من و حیدر دارید سر این سفره اگر روزی خود را بستید همگی ریزخور حیدر و زهرا هستید گردش چرخ فلک نیز به دستانِ علی است در رگُ ریشه زهرا به خدا جانِ علی است اگر از بند به بند تن من جان برود نگذارم که علی بی کس تنها بشود به رخ سرخ و پریشانی این گیسویم تا زمانی که نفس هست علی میگویم حرمت نان نمک حق علی بود علی غرض از باغ فدک حق علی بود علی آنچنان تیغِ کلامش نفس از دشمن برد عاقبت پرچم حیدر به سر مسجد خورد تا شنیدند حقیقت به رهش افتادند با خجالت فدکِ فاطمه را پس دادند حسنش بود که تکبیر مکرر می گفت ون یکاد از نفس حضرت مادر می گفت آفرین بر تو و بر خطبه تو مادر من همه دیدند چطور آمده قرآن به سخن دست در دست حسن بود که بیرون آمد بعد چندی همه دیدند که لبخندی زد گرچه زن بود ولی نیست چو او مردِ غیور کوچه ها از قدمش پر شد از احساس غرور ناگهان سایۀ یک پست به دیوار افتاد بند بند فلک از دست ستم شد فریاد تیره شد کوچه و در شهر سکوتی پیچید دست شب رنگ سیاهی به رخ دهر کشید کوچۀ تنگ و دلی سنگ خدا رحم کند حضرتِ حوریه و جنگ خدا رحم کند می وزید از دل کوچه خبری سرخ کبود دیده ای تنگ حرامی به فدک دوخته بود دورُ بر را نظری کرد نباشد خبری یا مبادا که از این ره گذرد رهگذری هرچه مادر به عقب رفت عدو پیش آمد عاقبت تکیه به ناچار به دیواری زد ناگهان سایه دستی روی خورشید افتاد پسرش سینه سپر کرد مقابل استاد جگر شیر حسن داشت ولیکن افسرد دستی از رویِ سرش رد شد و بر مادر خورد شاعر : موسی علیمرادی *دستا رو رویِ سر بگیرید هر حاجتی که دارید .. اسم رمزِ اسمیِ که اهلبیت با این اسم حاجت میگرفتند ، مریض که می شدند آل الله دستاشون رو مقابل صورتشون می گرفتند و سه بار می گفتند یازهرا .. هرجا صدا منو میشنوی سه مرتبه بلند بگو یا زهرا .....*
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
زیارت آل یاسین با نوای دلنشین حاج محمود کریمی - ID: @MAHMOUDKARIMMI.mp3
18.15M
باصدای حاج محمودکریمی 🔅 کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞💞💞💞💞 عاشقی درد سری بود حاصلش بی خبری بود نمی دانستیم بازهم عصر جمعه و بی خبری عزیز زهرا 😭 آری غفلت از تو انتخاب خودمان است ولی به جان خودت منتظریم فقط انتظار کشیدن را یاد نداریم توبیا😭😭😭😭😭😭 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ گوییم جهان فدای آقا... افسوس داریم سری به پای آقا... افسوس یادِ فقرا نمی کنیم و هستیم سرگرم دعا برای آقا... افسوس * گهر ها سُفته …مکیالُ المکارم غم از دل رُفته… مکیالُ المکارم خدایا…روزی ما کن که باشیم… هر آنچه گفته… مکیالُ المکارم * من منتظرم…منتظر یاری…نه آن منتظری که دوستش داری…نه من وقت خوشی عاشقم و دیندارم… افسوس که در وقت گرفتاری…ن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
) قالب شعر : روضه فاطمه سرچشمه‌ی وحی است، کوثر شاهد است باء بسم‌اللهِ قرآن تا به آخر شاهد است فاطمه سوغاتی عرش است، در تندیس سیب لیلة‌المعراج، می‌داند؛ پیمبر شاهد است «اشهد انَّ علیّاً حجة‌ الله» است، نیست ؟! فاطمه آیینه‌ی مولاست، حیدر شاهد است شأنش از هر مأذنه گویاست، با شعرِ اذان نیست بالاتر از آن؛ الله‌اکبر شاهد است روضه‌اش اشکِ قلم را ریخت، کاغذ گُر گرفت داغش آتش زد به جانِ شعر، دفتر شاهد است لشکرِ هیزم به دستان آب را آتش زدند آتش از هرمِ خجالت آب شد؛ در شاهد است سنگ‌های کوچه بارِ شیشه را انداختند غنچه‌ی نشکفته پرپر؛ روزِ محشر شاهد است گریه‌اش انداخت، مسجد را به هق‌هق عاقبت شانه‌ی محراب هم لرزید، منبر شاهد است بال‌هایش ریخت، در شمعِ مریضی ذوب شد محو شد خاکسترِ پروانه؛ بستر شاهد است تا نوشتم کاشکی این روضه‌ها افسانه بود روضه‌خوان فریاد ‌زد «نه نیست»، مادر شاهد است رضا قاسمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا