eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 تقویم شیعه 🌺🍃🌸🍃🌺🍃 ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ میلادی: Wednesday - 11 June 2025 قمری: الأربعاء، 15 ذو الحجة 1446 🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌺🍃 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹ولادت امام هادی علیه السلام، 212یا214ه-ق 🌺🍃🌺🍃🌺🍃 📆 روزشمار: 🌺3 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم ▪️15 روز تا آغاز ماه محرم الحرام ▪️24 روز تا عاشورای حسینی ▪️39 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️49 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ✅ با ما همراه شوید...
باز، امشب دل مقیم سامراست مرغ روحم در حریم سامراست شد گدایی کارم از درماندگی دست من سوی کریم سامراست می رسد بویی خدایی بر مشام آری ای دل این شمیم سامراست حضرت هادی عطایش بی قرین لطف او خیرُ العظیم سامراست کی ز پیشش می رود کس ناامید درگـهش بابُ الرّحیم سامراست علم و ایمان را بیا از او بگیر نوکر او خود حکیم سامراست دیگر از جنت مگوئیدم سخن عطر جنت از نسیم سامراست باز برگـو منتظر این نیمه شب دست من سوی کریم سامراست : 🌸🍃 وقتی که امامی و علی هم شده نامت پیداست که در سامره شاه است گدایت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، ولادت حضرت (ع)مبارک باد🌹 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ به اذن مادر سادات حضرت زهرا(س) و به اذن حضرت صاحب‌الامر(عج) یا حسین یا رحمت‌الله الواسعه(ع) اشعار و سبک های داخل کانال جدید👇 بارگذاری شدوادامه دارد. لطفا کانال را به دوستان خود معرفی کنید https://eitaa.com/joinchat/783352141Ca956b96fa7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرشو گرفته تو دستش پیرمرده ؛ وارد راسته بازار شد.. حجره اول آقا سلام ...سلام پدر جان جانم ... گفت آقا این فرشو می‌خوام بفروشم این فرش ما رو می‌خری یا نه ؟ بده بینم بابا... فرش و هرکی باز می‌کرد ... خیلی کهنه است که این...همه دارو ندارم همینه اینو میشه ازمن ۱۰ تومن از من بخری؟ ای بابا اینکه فرش سوخته هم هست... به خدا خونه همینو داشتم ...میشه بخرید؟؟ نه آقا جان.. این ۱۰ تومن نمی‌ارزه نه والله من ۱۰ تومن کمتر نمی‌تونم بدم ..گیرم ...نه دادا نمی‌تونیم... دوباره فرش و لوله می‌کرد راه می‌افتاد... حجره دوم آقا سلام... سلام پدر جان ...آقا میشه این فرش و ازمن ۱۰ تومن بخری؟ آمد آمد رسید توی حجره ای.. دید جوانی در نشسته.. وارد حجره شد سلام... سلام پدر جان بفرمایید... گفت آقا خسته‌ام می‌خوام برم میشه این فرشو از من ۱۰ تومن بخری؟ باریکلا به جوان اهل معرفت ...گفت بشین بابا یه چایی برات بیارم ...اول بگو ببینم چرا می‌خوای ۱۰ تومن بفروشی ؟ گفت والا خونه مریض دارم..مشکل دارم .. گیر ۱۰ تومنم ...خب بزا فرش و واکنم ...آقا قبل اینکه فرش و باز کنی خودم دارم میگم هم کهنه است هم سوخته است ...فرشو وا کرد...گفت ده تومن که بهت میدم نگران نباش...واقعا میخری؟ گفت بله ...یه نگاه کرد گفت حالا این کجا سوخته؟ گفت والا چون تو اهل معرفتی میگم ...خونه ما روضه میشه محرم ..خودم میشینم یه گوشه زغال درست میکنم....چایی دم میکنم ...این ذغال روضه امام حسین رو این فرش افتاده ... یهو جوونه یه نگاه کرد چی گفتی آقا ؟ هیچی..گفتم این فرش تو روضه سوخته ...جَوونه گفت آقا چه ده تومنی؟؟؟میدونی این چند می ارزه؟ همه ی مالم تواین حجره بهت بدم برابر این فرش تو نیست ... امشب بگو حسین جان با دل سوخته اومدم اقا😭 بزا امشب شب اول اینجوری باهم حرف بزنیم ... 🔻خدا رحمت کنه مرحوم اقای انصاری همدانی رو ...ایشون اقا زادشون یه طبیبی ان میگن یه جوانی و اوردن تو مطب این بنده خدا ... دید این جوون بنده خدا افتاده رو ویلچر وضع و اوضاع خراب پدر گفت آقا آقای دکتر دستم به دامانت هر کجا بردیم دکتر را نگاش کردم گفتن که نه این ما تشخیص نمی‌دیم این بدن سالمه ..شمام یه معاینه کن این بنده خدا معاینه کرد بعدگفت این طوریش نیست گفتن خوب بچه تو یکی دو ماه اینجوری شده این ورزشکار بود قد و بالای هیکل آنچنانی اینجوری افتاده یه پوست و استخوان ...بالاخره فرزند اون پدره میگه گفت شما برید بیرون من با این کار دارم رفتند بیرون گفت جوون ببین تو هیچ مشکلی نداری چیکار کردی؟ گفت یعنی چی آقا؟؟ گفت خوب فکر کن ببینم چه کار کردی ..تو مشکلت این چیزا نیست یه کاری کردی داری چوبشو می‌خوری... میگه جوونه یه فکری کرد و گفت والا آقای دکتر ما چند تا رفیق بودیم یه مدت پیش داشتیم از یه کوچه‌ای رد می‌شدیم یه پیرمردی تو این نونوایی سنگکی...این رفقا به من گفتن که میشه اینو اذیت کنی؟ من رفتم یکی از از این سنگ‌های داغ برداشتم جوونی کردم این پیرمرد داشت می‌رفت از پشت پیراهنش این سنگو انداختم تو پیراهن ...این پیرمرد هی سوخت آه می‌کشید... من بعد از اون اینجوری شدم پدر و مادر رو صدا زد آقای دکتر گفت ببرید حلالیت بگیرید این خوب میشه وگرنه جور دیگه حل نمی‌شه اصلاً... آمدند پرس و جو پرس و جو پیدا کردن و گفتند این نونوایی بود و آقا یه همچین پیرمرد بله بله همین جا یه خونه محقر داره تواین کوچه پس کوچه ...رفتن در خونه رو زدن پیرمرده بله بفرمایید گفتن چه پیرمرد باصفایی نورانی گفتن آقا ما میشه بیایم خونه شما پیش شما یه دو دقیقه بیایم خونه شما بشینیم گفت بفرمایید به زور این بچه رو با ویلچر آوردن تو گفتند والا ماجرا اینه خاطرتون هست چند مدت پیش یه جوونی یه سنگ انداخته تو وجود شما..این آتیش گرفتی گفتی آه ...آره چطور ؟ گفت این جوونه.. گفت نه آقا این نیست گفتن چرا همینه اون خیلی خوش هیکل بود گفت همینه بدبخت اینجوری شده ..گفت خب چه کنم گفت این به آه شما اینجوری شده گفت پیرمرد زد رو دستش گفت والله من نمی‌دونستم برا اه من این بچه اینجوری میشه وگرنه آه نمی‌کشیدم گفتن حالا میشه این بچه رو ببخشی؟ میگه پیرمرده یه ذره با خودش فکر کرد گفت اره ..من حتما دعامیکنم ..اما اینجوری نمی‌شه گفتن پس چه کار کنیم یعنی چی نمی‌شه گفت من برای اینکه آهم بگیره دوباره یه دونه از اون سنگای داغ باید تو وجودم بیفته ...آقا چه کار کنیم پیرمرد گفت شما کاری نمیکنید...فقط چند روزی صبر میکنید ..ازکجا..سنگ داغ چیه؟وجودچی؟ گفت یه چندروز دیگه شب اول محرمه من باید برم روضه یه دونه ازون سنگای داغ تو وجودم بیفته دعاش میکنم خوب میشه میخای یه دونه ازون سنگای داغ بندازم تو وجودت؟ بسم الله ..‌.یاعلی مدد دوباره پر زدم آماده دست سینه زن اماده کاسه های خالیِ چشمامون دست روضه خون رسیده مهمونا بیاید اخه مادرش با قد کمون رسیده پای ماتمش بمیریم خوبه زیر پرچمش بمیریم خوبه
بگم؟؟ تومحرمش بمیریم خوبه ای وای ...ای وای ازغم سرش بمیریم خوبه واسه خواهرش بمیریم خوبه چطور بمیریم؟؟ مثل دخترش بمیریم خوبه حالا همه بگن . میکشی مرا حسین جانم...۳ آسمون شبم غم داره مثل چشمامون میباره رنگ خون پیراهنی انگار توی سرخی غروبه انگاری شنیدم یه ناله ای که دلم داره میکوبه انگار این صدا صدای زهراست فصل ماتم و عزای زهراست بغض آسمون برای زهراست وای ماااادر ... رود اشکامون به دریا میره ... چطور ؟؟ پرچم گنبد که بالا میره رد گریه هاش تاهرجا میره بُنَیَی ... قربون صدازدنت ... حسین جان..مادرت بمیره قربون صدا زدنت ..خیلی بی هوا زدنت غریب نوازی کنید امشب..یاعلی مدد شهر ظلمِ شهر کوفه باغریبه قهره کوفه کوفه بی درده خالی از مَرده جان من برگرد مدینه ...ترس من اینه خواهر تو رو زیر دست وپا ببینم ..کوفه به اشکت میخنده آقا نیزشون به پات بلنده آقااا دست زینب و میبنده آقا بعد رفتن علمدار آقا دخترات میرن به بازار آقا ۲ مَعجَر اضافه بردار آقا گریز و فرمودن...شب اولی منم نمیخام خیلی معطلت کنم.. ⬅️توخیمه بچه ها نشستن سیاهی نزدیک میشه سیاهی که میاد محافظین قافله دست به قبضه میبرن ...نزدیک که شدن ابی عبدالله فرمود عباس جان برو سوال کن ازکجا دارن میان؟ اگر ازکوفه اومدن صداشون کن کارشون دارم اقا ازکوفه دارن میان ...فرمود بگو بیان تا آمدن ..کوفه چه خبره؟ گفت اقا میشه تو خلوت بگیم؟ وارد خیمه شدن..خب کوفه چه خبر؟ گفت آقا درحالی ازکوفه خارج شدیم ماجرا اینجوری شد مسلم غریب شد مسلم و بردن دارالعماره ...خب اخر ..گفت آقا درحالی خارج شدیم بدن مسلم و توکوچه های کوفه رو زمین میکشیدن ..😭 تا اینو گفتن صدا گریه شون بلند شد..تا صدا گریه اش بلند شد زینب دیگه...زودی پشت خیمه..خواهرش بمیره..چه شد گریه کرد؟ عباس که همه رو دید... جانم حسین جان چته؟ صدا زد زینب برو دخترای مسلم و بیار...تا دخترا رو اوردن ابی عبدالله فرمودن عزیزم بیا بغلم ..تا نشست تو بغل ابی عبدالله... صدا زد دایی جان چرا گریه میکنی؟ دست برد به سرش دست کشیدن گفت دایی نکنه ما یتیم شدیم؟ خواهره ...من بعید میدونم سوال نکرده باشه..تا برا بابا یهو صدا زد دایی بگو ببینم داداشام کجان؟ اخه دوتا فرزند ازمسلم گم شدن...داداشام کجان؟ عزیزم خبری ازشون نیست..این بچه تاروز اخر بعضیا میگن وقتی خیمه هارو آتیش زدن همین نازدانه تو آتیش جون داد😭 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ✍تایپ ' سرکار خانم احمدی حاجت روا 🤲 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا