یا امام رضا(ع)
مرغ دل عاشقان در پی بام رضاست
بر لب عشاق او، زمزمه نام رضاست
جام می عشق او هرکه به لب برده است
تا به ابد بیخود ومست زجام رضاست
دام محبت نهد در ره بیچارگان
آهوی دلهای ما،صید به دام رضاست
پادشهان جهان سائل درگاه او
هر ملکی بی گمان عبد غلام رضاست
مامن درماندگان مشهد زیبای او
رأفت بر زائرین اصل مرام رضاست
پنجره فولاد او درگه لطف وشفاست
این ز بلندایی قدر ومقام رضاست
باز بود روز وشب درگه سلطانیش
روز وشب مرقدش مجلس عام رضاست
عالم آل علی(ع) حجت ثامن بود
باعث قدر علوم سحر کلام رضاست
گریه برای حسین(ع) علت آمرزش است
این به همه شیعیان قول وپیام رضاست
شعر :اسماعیل تقوایی
آخرماه صفر
آخر ماه صفر دل را پریشان می کند
اشک ریزان مرغ دل قصد خراسان می کند
آخر ماه صفر سوگ علی موسی الرضاست
این مصیبت دیده ی هر شیعه گریان می کند
مشهد او می شود میعادگاه عاشقان
کفتر بام رضا(ع)سر در گریبان می کند
آخر ماه صفر زهرا (س)به جنت بیقرار
گریه ها از بهر سلطان خراسان می کند
آخر ماه صفر قم غرق ماتم می شود
خواهرش معصومه قصد کوی جانان می کند
آخر ماه صفر مامون به زهر کینه اش
دشمنی با آل حق،خدمت به شیطان می کند
قلب مولامان رضا با زهر پرخون می شود
او خودش در حجره ی دربسته پنهان می کند
آخر ماه صفر هشتم امام شیعیان
ناله ها از دل بر آرد ذکر قرآن می کند
پشت در آید اباصلت وقرار از کف دهد
دیده دریا بهر آن دریای ایمان می کند
از مدینه یک پسر آید به دیدار پدر
گوییا یوسف دوباره قصد کنعان می کند
می رود مولا رضا گریان در آغوش جواد
درد خود با بوی نور دیده درمان می کند
صحنه دیدار بابا با پسر بس دیدنی ست
کربلا یاد آور خلق مسلمان می کند
خوش به حال آنکه مشهد رفته پایان صفر
اشک ریزان نوکری از بهر سلطان می کند
شعر:اسماعیل تقوایی
سلطانی وما جمله گدایان توئیم
ارباب توئی بی سر وسامان توئیم
دریای کرم امام هشتم هستی
محتاج به یک قطره احسان توئیم
بر ما نظری کن غریبیم غریب
خوان کرمت گشا که مهمان توئیم
مارا بپذیر در حریمت آقا
مشتاق به دیدن شبستان توئیم
دل گشته دخیل پنجره فولادت
مولا ،تو طبیب مامریضان توئیم
خوش منظره است گنبد وبارگهت
با هر نظری بر آن پریشان تو ئیم
آبی ست عجیب آب سقا خانت
خوردیم ،میان خیل مستان توئیم
نقاره زنان تو چه زیبا بزنند
با صوت حزینشان گریان توئیم
الحق که غذای حرمت مائده است
خوش لحظه که سفره خانه مهمان توئیم
ما در پی ضامنی به محشر هستیم
جانا،همه آهوی بیابان توئیم
گفتی که به زائران خود سر یزنی
هنگام ممات فکر پیمان توئیم
گر سر بزنی خوشا وگر سر نزنی
دنبال شفیع بهر جبران توئیم
زهراست شفیع ما قسم بر زهرا(س)
لطفی که نیازمند احسان توئیم
شاعر : اسماعیل تقوایی
پدری محتضر به بستر خویش
دخترش زار ودیده گریان است
مادر این پدر بود دختر
بهر او یار بهتر از جان است
سالیانی است باغ زندگیش
با گل فاطمه (س)گلستان است
سخت باشد به باور زهرا(س
عمر بابای او به پایان است
ذکر امن یجیب می خواند
اشک می ریزد وپریشان است
بر شفای پدر دو دست دعاش
رو به عرش خدای سبحان است
لیک تقدیر رفتن باباست
این زاوضاع او نمایان است
زین جهان میرود رسولی که
صاحب مصحفی چو قرآن است
می رود آن پیمبری که به حق
رحمت بی بدیل دوران است
آن رسولی که آخر رسل است
بر مسلمان همیشه میزان است
آخرین لحظه باشد وسر او
روی زانوی شاه مردان است
شاه مردان علی چو ن هارون
و پیمبر چو پور عمران است
گرم نجوا شدند در آندم
دیده ی هر دو اشکباران است
دید پیغمبر خدا،زهرا(س
سخت بر سر زنان ونالان است
گفت با دخترش ،نزدیک آی
موردی گویمت که پنهان است
گوش دختر پدر چه می گوید
ای عجب فاطمه چه خندان است
گفت زاری تو کم نما جانا
زود هجران ما به پایان است
بعد من بر تو سخت می گیرند
دشمن تو جنود شیطان است
در بیت تو را زنند آتش
جمله بشکسته هر نمکدان است
پهلویت زخم ضرب در گردد
نخل عمرت اسیر طوفان است
پیش من آیی وزبعد تو
مرتضی بیقرار وحیران است
شاعر : اسماعیل تقوایی
عزای پیغمبر(ص)
ساعات آخرست و،در خانه ی پیمبر
زهرا،حسن،حسین و،حیدر کنار بستر
دست علی به دست، پیغمبرست وایشان
گوید نگفته ها را، بر گوش جان حیدر
باشد نگاه زهرا، خیره به روی بابا
زاری کنان بخواند، امن یجیبُ مضطر
بر سینه ی پیمبر باشد دو گوهر ناب
آرامش دل او، در لحظه های آخر
جمعی میان خانه، دل ناگران طاها
اندر سقیفه جمعی، سرگرم کار دیگر
دیری نپاید اینان، بعد فراق بابا
بس ظلمها نمایند بر بازمانده دختر
ای وای از مغیره،آتش بگیرد آن دست
زد پیش چشم کودک، سیلی بروی مادر
وای از لهیب آتش، درپشت درب خانه
زهرا فتاده برخاک، نالان بسوی دیگر
روح رسول چونکه، از پیکرش جدا شد
گریان علی کنارش،از هوش رفته کوثر
عالم همه عزادار عرش خدا سیه پوش
داده زدست گنج، خلقت یگانه گوهر
شعر:اسماعیل تقوایی
🍃🍂روضه شهادت پیامبر و امام حسن مجتبی صلوات الله علیهم اجمعین_حاج حسین سیب سرخی_93🍃🍂
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت
چه غریبانه،غریبانه،غریبانه گذشت
چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم
پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم
ای دل از غربتِ این لحظه ی تشییع بگو
از غریبانه ترین لحظه ی تشییع بگو
او غریبانه ترین لحظه ی رفتن دارد
روضه ی رفتن او گفتن و گفتن دارد
اندک اندک اثرِ زهر به جانش اُفتاد
رویِ دامانِ علی بود توانش اُفتاد
شهر در مکر و سکوت است علی تنها شد
یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد
یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت
یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت
آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد
شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد
بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد
وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد
در عزای پدرش بود که سیلی را خورد
سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد
تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند
تا کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند
دست بر پهلوی خود داشت پرش خورد به در
درد پهلو که خَم اش کرد سرش خورد به در
┏━━━🍃🍂🍃🍂🍃━
┗━━━ 🍃🍂🍃🍂🍃━┛
ای عزیزِ تا سحر بیدار بس کن
کشتی مرا از گریه ی بسیار بس کن
رویت ندارد طاقت این اشک ها را
طاقت ندارد این همه آزار بس کن
باید ببینی روزهای بعد از این را
باید بمانی با غمی دشوار بس کن
باید بگویم روضه های بعد خود را
باید بسوزی بعد از این دیدار بس کن
ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید
با آتش و با هیزم و دیوار بس کن
ای کاش میگفتند خانوم بچه دارد
ای کاش میگفتند با مسمار بس کن
در کوچه می افتی کسی غیر از حسن نیست
باگریه میگوید در انظار بس کن
در کوچه می افتی و میگویم به قنفذ
افتاد دست مادرم از کار بس کن
دست مغیره بشکند حالا که افتاد
از چادر او پای خود بردار بس کن
بگذار یک جمله هم از گودال گویم
خون گریه ات را کربلا بگذار بس کن
وقت هزارونهصدوپنجاه زخم است
ای نیزه ی خونبار این اصرار بس کن
این ناله های دشمنت پیش حرامی
با شمر میگوید نزن، نشمار بس کن
مقتل نوشت روی تنش پا گذاشتند...
*منم اینطور رهات نمیکنم...میخوام روضه ی امام حسن بخونم...*
┏━━━🍃🍂🍃🍂🍃━┓
┗━━━ 🍃🍂🍃🍂🍃━┛
از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکست
تنهاترین سردار بی لشگر شکسته
سجاده اش بر غربتِ او گریه کرده
پایِ غریبی اش دلِ منبر شکسته
بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش
او دستگیری می کند از هر شکسته
تا زهر را نوشید فرمود:آه مادر
راحت شد این آئینه یِ یکسر شکسته
بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست
اما غرورم را کسی دیگر شکسته
یک کوچه ی باریك و دو دیوارِ سنگی
یک راه بُن بست و دو برگ و بر شکسته
فهمید فرزند بزرگم، ناسزا گفت
می خواست من باشم ولیکن سر شکسته
گفتم که با رویم بگیرم ضربه اش را
رفتم نبینم حرمتِ مادر شکسته
اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را
من میزدم بال و پَر و او پر شکسته
از رویِ چادر پایِ خود را برنمیداشت
پایی که قبل از این جسارت،در شکسته
در زیر پاها گوشواره خوردتر شد
خندید وقتی دید نیلوفر شکسته
خون لخته از تیزیِ سنگی بر زمین ریخت
فهمیدم از دیوارِ کوچه،سر شکسته
لایوم کَ یومَک حسینم گریه کم کن
تنها نه من،از گریه ات خواهر شکسته
می بینمت با مادرم بر شیبِ گودال
در لا به لایِ نیزه و خنجر شکسته
ای کاش می شد تا نبینم ساربان هم
انگشت را دنبال انگشتر شکسته
"شاعر هر سه شعر:حسن لطفی"
*گفت:بدجور زد تو گوش مادرم؛خوردیم رو زمین؛تا چشامو باز کردم دیدم مادرم خورده رو زمین،رو خاکا دنبال یه چیزی میگرده؛حسنم...حسنم...چشاش نمیبینه...عجب دستی داشت نامرد...چی شده مادر؟حسنم! ببینم گوشواره هامو ندیدی؟آی مادرم...آی مادرم..
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
به یاد غریب مدینه امام حسن علیه السلام👇👇ای مدینه آمدم من تا عزاداری کنم//....بهر مولای غریبم ناله و زاری کنم..//. ...آن امامی که غریب در خانه است..// ..نور چشمان پیمبر، اختر دردانه است/// ...در میان خانه جعده قاتل جانش شد است // ... سهم مهلک جرعه آبش شد است //....من بمیرم از برای قبر بی شمعت حسن //....آن مزاری که ندارد قبه ای اندر وطن //....تو کریمی و کریمان ریزه خوار سفره ات..//...تو طبیبی دردمندان را زلطفت مرحمت//.....من بمیرم از برای لخته های جگرت// ...از برای غصه های خواهر غم پرورت //... با چه حالی امده بالین تو ..//..کو چه دیده تشت پر از خون تو..//. ناله ها میزد خواهر در عزایت، یا حسن // ...تشت پر خون تو رامیدید زینب، یا حسن//......بعد مادر غم گریبانش شده .//..بعد بابا غصه ها یارش شده ..//..چون تو را میدید خونین رو بروی دیده اش.//..طاقتش از کف برفت و زارو حیرانت شده .//...من چه گویم بعد تو زینب چه دید ؟؟//در میان قتلگاه او پیکر بی سر بدید .//.... او دوجا تشت پر از خونابه دید .//... تشت اول قلب زینب خسته بود// تشت دوم دست زینب بسته بود...//...ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Moghadam-Sham29Safar1398[04].mp3
5.95M
▪️اونی که سرمایه ی عمر نوکریمه▪️
🎤 سبـک : واحـد
🗓مراسم : شام 29 صفرالمظفر 1398
اونی که سرمایه ی عمر نوکریمه
عشق دل من به خدا از اون قدیمه
اون کسی نیست جز یه نفر خیلی گداشم
میگم آقام امام حسن خیلی کریمه
با تو کریم اهل بیت عبد و گدا میمونم
پشت در خونه ی تو دست به دعا میمونم
پشت در خونه ی تو عشقه همین گدایی
من حسنی بودم و هستم به خدا میمونم
تو شاه کرم و من یه فقیر
امیری حسنٌ نعم الامیر
... حسن جان ، یا حسن جانم حسن ...
دلی که پای غم تو غرق محن شد
دم حسن حسن گرفت تا سینه زن شد
این اثر عشق تو بود پس میگم اینو
دلم مسلمان شده ی دست حسن شد
با تو آقا مفتخرم چه عشق نابی دارم
یه عمریه تو مِیخونت حال خرابی دارم
مستیِ من با تو آقا دیگه گذشته از حد
با این حساب با تو عجب مِی و شرابی دارم
میخونم من یه ذکر بی نظیر
امیری حسنٌ نعم الامیر
... حسن جان ، یا حسن جانم حسن ...
ما همه مجنون توایم فرزند زهرا
آقا حساب کن تو روی ما سینه زن ها
از حرم تو یا حسن تا صحن مادر
یه دونه بین الحرمین میسازیم آقا
روزی که میبینیم حرم جنت رو زمینه
دیدن ایوون طلا آخ که چه دلنشینه
با مدد از مادر تو آقا یه روز ان شاءالله
پای پیاده اربعینِ تو میایم مدینه
میخونیم همگی تو این مسیر
امیری حسنٌ نعم الامیر
... حسن جان ، یا حسن جانم حسن ...
#امام_حسن
#شهادت_امام_حسن
#واحد
.
سبـڪـ شعر: #شــور
متـن شعـر: #نمـک_سفـره_و_زنـدگیـمی...
#امـام_حسـن(ع)
مـداح: #ڪربلایےروحاللہرحیمیان
هیئـت مکتـب الرضـا(ع)فریـدونکنـار
🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸
(بنـد اول)
نمــک سفـره و زنـدگیـــمی
عشق نوکرت از اون قدیمی
من نیـازی بـه کسـی نـدارم
تا تو رو دارم تو کـه کریمی
اسمتو مثل همون نقل که تو دهن میذارم
تربـت حسـین رو بـا حِـرز تو کفن میذارم
کوری آل سعــود و هـر کسی که دشــمنته
روی اولادم فقـط اسـم امیرحسن میذارم
سِــراج من حسنه
احتیاج من حسنه
منـم مریـض گناهـو علاج من حسنه
غلام دَرگَهِشم حک رو تاج من حسنه
حسـن مـولا حسـن مـولا
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
(بنـد دوم)
تو کـه جــز بـدی اَزم ندیدی
ولی باز غلام سیــاه خریدی
من هنوز هیچی بهت نگفتم
دونه دونه حاجتامـــو میدی
هرجا رفتم و دیدم هیچکسی چون شما نمیشه
تـو نظــر کنــی گــدا از در تــو جُـــــــدا نمیشه
پـسرای حضـــرت فاطــمه شـــاهَمن به خـــــدا
ولـی هیـچکی واســه مـن امام مجـتبیٰ نمیشه
رفیـــــق مـن حسنه
هم شفیق من حسنه
به بهر روز جـزا هم غریغ من حسنه
به لوح دل نقشِ بر عقیق من حسنه
حسـن مـولا حسـن مـولا
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
(بنـد سوم)
مــعنی واژهی یـل رسیده
واسهی عدو اَجـل رسیده
کابوس شبای اون زنی که
شــده بانی جَمــل رسیده
مثـل یک باز شـــکاری که پَر از قفس میزنه
به سوی شتر میره و دشمنش رو پس میزنه
علی فریـاد میزنه حســن برو یه ذرّه یـواش
عزرائیـل پشت سرت داره نفس نفس میزنه
صوت جلی حسنه
تیـغ سیقلی حسنه
برگ برندهی پیکار واسه علی حسنه
بعــد علی به خدا دومین ولی حسنه
حسـن مـولا حسـن مـولا
🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸
#ڪربلایےروحاللہرحیمیان
.👇