.
#مناجات و توسل به #امام_زمان روحی له الفدا به نفس حاج محمد رضا #طاهری
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
اگر چه عاشقِ تو در بدی زبانزد بود
ولی همیشه به من خوبیِ تو بی حد بود
من آن کبوترِ هر جایی ام که بر بامت
به شوقِ دام دلم گرمِ رفت و آمد بود
من آن سلامِ پس از هر نمازِ هر روزم
*سلام هایی که بعد از نماز به آقا میدید،چون ما نمی شنویم فکر میکنیم که آقا جواب مارو نمیده،نه،حضرت سلام میکنه،خاصیت این سلام ها نوری میشه و در جاهایی ودر بزنگاهایی به فریادت میرسه...بعد از نماز سلام به امامِ عصر دادی، آقا هم یه جا کمکت کرده...*
من آن سلامِ پس از هر نمازِ هر روزم
که در تلاشِ رسیدن به تو مُقَیَّد بود
چگونه میشود آقا که با وجودِ تو باز
درونِ برزخِ عاشق شدن مُرَدد بود
همیشه حرف زدن با تو مهربانِ آقا
برای عاشقی ام فرصتی مُجَدد بود
*اگه تو نگاهم نمی کردی، این شبا یه شب هم توفیق پیدا نمی کردم بیام*
چقدر خوب نگاهت مرا به روضه کشاند
چقدر خوب شدم حالِ من اگر بد بود
مرا همیشه به جَدَّت شناختی گفتی
*وقتی برای حضرت، ملائک، دوستانِ امام زمان، شکایتِ مارو می برند،هرچند حضرت نامۀ اعمال مارو می بینند، آقا مارو به عنوان گریه کن دَرِ خونه امام حسین میشناسه...*
مرا همیشه به جَدَّت شناختی، گفتی
همان که بینِ حسینیه سینه میزد بود؟
* از هر کسی توقع داشتم، اِلا تو...*
نبود قسمتم امشب به کاظمین رَوَم
کبوترِ دلم ای کاش بین مشهد بود
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمد_طاهری
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
|⇦• کوچه گرد غریب این شهرم ..
#روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیها اجرا شده شبِ اول محرم 98 به نفس حاج محمد رضا طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کوچه گرد غریب این شهرم
بی کسی در غروب میدانم
سر بشکسته ام گواهی شد
بارش سنگ و چوب میدانم
در هر خانه ای که میرفتم
دیدم آن جا که جان پناهم نیست
تازه فهمیدم که در این شهر
غیر عشق علی گناهم نیست
روی دار العمارۀ کوفه
مقتلم را به چشم خود دیدم
معنیِ میهمان نوازی از
لب و ابرویِ پاره فهمیدم
*آقا من که برا خودم ناله نمیکنم ، گریه نمیکنم حسین جان .. هی دست رویِ دست میزد میگفت :*
دست من بشکند چرا گفتم
آنچه در کوفه هست بر کامم
خون پیشانی ام گواهی شد
کوفه شهری غریب و بدنام است
روی دارالامارهام اما
من به نزد تو منزلت دارم
دعوتت کردهاند این مردم
من از این کوفه دست خط دارم
*گریه میکرد ، یکی به طعنه گفت حالا که گیر افتادی داری گریه میکنی؟ حسین با یارهایی مثل تو میخواست قیام کنه؟ یه وقت با همون گریه صدا زد «لا أبکی لنفسی و لکن أبکی لأهلی المقبلین إلیّ أبکی للحسین و آل الحسین»
من گریه ام برا ابی عبدالله .. گریه ام برا بچه های حسینِ اخه دست زن و بچشو گرفته داره میاد .. اینجایِ روضه وقتی میرسی وقتی طعنه به یه سردار دارن میزنن میبینی طعنه یه جای دیگه هم زده شده ..
وقتی اومدن برای تشییع جنازۀ فاطمه سلام الله دیدن مقداد سر راهشونه نانجیب گفت نمیای مقداد برای تشییع جنازه؟
گفت خبر نداری بی بی وصیت کرده بود دیشب شبانه غسل و کفن کردن که شما نباشید .. یه وقت نانجیب چنان سیلی به مقداد زد ، مقداد افتاد روی خاک ..
با دور و وریا شروع کرد طعنه زدن گفت به توام میگن یار علی طاقت یه کشیده منو نداشتی ..
گفت نانجیب من برای خودم گریه نمیکنم حالا فهمیدم چرا دیشب امیرالمومنین سر به دیوار گذاشت چرا صورتت اینطور شده .. بشکنه دستش .. عجب دست سنگینی داشتی ..*
سر راهم چه چالهها کندند
که سفیر تو را محک بزنند
خانۀ طوعه را زدند آتش
تا به زخم دلم نمک بزنند
ریسمان و طناب آوردند
یاد دستان بسته افتادم
هر زمانی که من زمین خوردم
یاد پهلو شکسته افتادم
گریههایم به عالمی فهماند
که فقط فکر ماتمت هستم
نالههای غریب من گوید
فکر فردای زینبت هستم
*تو یه بیت همه حرفشو مسلم داره میرسونه*
حسین میا به کوفه ، کوفه وفا نداره
کوفیه بی مروت حجب و حیا نداره
حرمله با نگاه زخم آلود
فکر گُلها و فصل پاییز است
کودک شیرخواره را دیگر
تو نیاور که خنجرش تیز است
نیزههاشان برایت آماده
تیغهاشان همه بُود در کار
اندر این کوفه قحطی آب است
مشکهای اضافه هم بردار
شاعر: محمدرضا ناصری
*حسین جان اگه میخوای بیای کوفه ، با خودت برا زن و بچه ت چادرِ اضافه بیار .. معجر اضافه بیار .. عرضمُ جمع کنم فرمود اگر میشه یه ظرف آب برام بیارید نانجیب گفت هرچی خواست براش ببرید . ظرف آبُ آوردن .. تا سه بار ظرف ابُ براش بردن لب پاره شده دندانها شکسته
ظرف آب آغشته به خون میشد دوباره برمیگردونن .. برا بار سوم گفت مسلم حتما بهره ای از این آب نداری .. مسلم اگر آب میخوردی باید به عشقت شک میکردم .. مگه میشه نوکری لحظه آخر آب بنوشه وقتی میدونه اربابشُ میخوان با لب تشنه بکشن ..
اما عرضم اینه حداقل لحظۀ آخر برات آب آوردن آب دستت دادن .. من بمیرم برا اون آقایی که نانجیب ها میومدن ابها رو دور گودال رو زمین میریختن ..
حسین
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
.
|⇦•با اشکای سحر هر شب...
#مناجات و توسل به حضرت سجاد علیه السلام ویژه ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
خدا رو شکر که اسمت هست، هنوزم رو لبم آقا
خدا رو شکر دَرِ خونت، رسیدم امشبم آقا
با اشکای سحر هر شب، چقدر عَجِّل فَرَج گفتم
میدونم خیلی از وقتا، صدام کردی و نَشنُفتَم
آقام آقام آقام....
اِلهی لٰا تؤاَدِبنی، چقدر بد زندگی کردم
تمومِ عُمرِ من رفته، برات کم بندگی کردم
خدایا غِفلَتام خیلی، دلم رو از تو دور کرده
کاری کن این فراری باز، به آغوشِ تو برگرده
اِلٰهَ العٰالَمین، مولا...
فدایِ اون آقایی که، ابوحمزش پناهم داد
دیگه بگذر اَزم امشب، به حقِ حضرتِ سجاد
اِلٰهَ العٰالَمین، مولا...
*شبِ چهارمِ، امشب دَرِ خونۀ آقامون زین العابدین عرض ادب کنیم...*
آقایی که همه عُمرش،به یادِ کربلا بوده
چهل منزل سَرِ باباش، جلوش رو نیزه ها بوده
چهل منزل غُل و زنجیر، چهل سال با غمش سر کرد
اگر شیر خواره دید یاد از، گلویِ خشک اصغر کرد
حسین جانم،حسین جانم...
*هرشب سَرِ سفره آقا زین العابدین علیه السلام،هرشب با دعای ابوحمزۀ آقا درخونۀ خدامیریم...
اماامشب که سرسفرۀ آن حضرت هم هستیم ،عرضه بدارم : نزدیک به چهل سال، هرمنظره ای میدید که یادِ کربلا می افتاد، چنان اشک میریخت وناله میزد.
غلامِ حضرت میگه: هرموقع آب میبردم برای آقا تجدیدِ وضو کنه، تا نگاهش به آب می افتاد شروع میکرد گریه کردن. این غلام میگه: یه بارمن عرضه داشتم آقاجان بس نشده، این همه سال نگاهت به آب می افته اشک میریزی؛ غذابراتون میارم گریه میکنی؛ طفل شیرخواره می بینی اشک میریزید.
فرمود: وای برتو غلام، تو در خانۀ ما سَرِ سفرۀ قران بزرگ شدی، مگه نشنیدی یه پیراهن خون آلود از برادرم یوسف برای باباش آوردن، با عِلمی که خدا بهش داده میدونه یوسف هنوز زنده است، اما برای این پیراهن خون آلود آنقدراشک ریخت، چشماش نابینا شد.
چطور به من میگی گریه نکنم؟ من که جلوی چشمام همه گل هامُ پرپرکردن، چطورمیتونم گریه نکنم؟ که جلوی چشمام سَربابامو رونیزه زدن، چطورمیتونم گریه نکنم؟ که جلوی چشمام، بابام قنداقۀ خونینِ علی اصغر رو رویِ دست گرفت.
تو بازار قصّاب ها می اومد آقا می ایستاد، وقتی میدیدگوسفندی دارن ذبح میکنن، حضرت سوال میکرد،دست نگه دارید، بگید ببینم آب بهش دادین یانه؟ می گفتن: آقا! این چه سوالیِ، دستورِ دینِ ماست، اول باید آب بدیم بعد ذبحش کنیم. یه وقت میدیدن آقا یه آهی می کشید بعد شروع میکرد به اشک ریختن. می فرمود:بخدا بابامُ با لب تشنه کشتن، هرچی صدامیزد: آه! جگرم داره میسوزه؛ کسی یه قطره آبم به لبای خشک بابام نرسوند.
هرکجا نشستی صدابزن:یاحسین...
ــــــــــــــــــ
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#حاج_محمد_طاهری
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات_دعا
👇
@Maddahionlinمداحی آنلاین - دلم با شما نیست اما جدا نیست - محمدرضا طاهری.mp3
زمان:
حجم:
4.45M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🎤 #محمدرضا_طاهری
دلم با شما نیست، اما جدا نیست
غبار رهت هست اگر خاکِ پا نیست
چه شبها صدایت زدم تا بیایی
صدایم برایت کمی آشنا نیست؟
اگر چه تو حق داری آقا بگویی
که بغضِ فراقِ تو، در این صدا نیست
شفایم تو هستی، دوایم تو هستی
شفا نیستی تو، نه، بی تو دوا نیست
اگر تو نباشی برایم نصیبی
در این روز و شبهای ماه عزا نیست
دعای من آقا به جز دیدن تو
دعایم به جز دیدن کربلا نیست
برای یتیم حسن در مدینه
کسی روضه خوان در بر مجتبی نیست
بیا روضه ام را ببر سمت گودال
بگو شأن این بی کفن بوریا نیست
____________
#حاج_محمد_طاهری
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#مناجات #امام_زمان
#پنجم_رمضان
@majmaozakerine
|⇦•آمدم توبه کنم...
#مناجات و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام ویژه ماه مبارک رمضان به نَفسِ حاج محمد رضا طاهری •✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
مهربانی تو خدا ، از تو جدا ، شدم مَنِ عاصی
زندانیِ گُنَهُ ، جُرم و خطا ، شدم مَنِ عاصی
عَبدِ سَر افکنده منم
از گنه شرمنده منم
لیکن از لطف و کرمت
ای خدا آکنده منم
گذشته از حَد شد ، خَطایِ من اَلعَفو
ولی خِجل هستم ، خُدایِ من اَلعَفو
گشته از دیده ی دل ، اشکِ خجالت روان
خون کردم با گُنهم ، قلبِ امامِ زمان
شکسته قلب و رو سِیهم
ببین که من گم کرده رَهَم
رَهی نشانم ده
ده به راه خود مَدَدَم
برای تَرکِ فِعلِ بدم
خودت توانم ده
مهربان کُن تو نظر
بر من و بر خرابیِ حالم
آمدم توبه کنم
از گُنهُ ، بدی اعمالم
آمدم تا در بزنم ،تابگیرم ازتو جواب
میشوم پاک از گُنَهَم، بانگاهِ طِفلِ رباب
رو سِیه و گمراه،به دیدگانِ تر
گرفته ام ذِکرِ،یاعلیِ اصغر
رویِ دستانِ حسین ،میشودحاجت روا
پاره حنجرشده و، میزند او دست پا
به سمتِ خیمه خونِ خدا
می بَرداو را زیرِ عبا
خمیده و مُضطَر
چه صحنه هایی دیده شده
به آسمان پاشیده شده
خونِ علی اصغر
*صدایِ ابی عبدالله بلندشد، «مُنَّ عَلَینٰا...» بر ما منت بگذارید،این بچه رو بگیرید سیراب کنید...
آی کسایی که این چند شبه منتظرید دَرِ خونۀ باب الحوائج علی اصغر بروید در بزنید ،امشب اگه حاجتت رو نگیرید کاهلی کردی...
آی بمیرم هنوز صحبت های ابی عبدالله تموم نشده بود، یه وقت نگاه کرد
«فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُن»
بچه داره رو دستش بال بال میزنه
#مناجات_با_خدا
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#مناجات_دعا
#حاج_محمد_طاهری
#ماه_مبارک_رمضان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
|⇦• مراسم احیا و قرآن بر سر گذاشتن ویژۀ شبهایِ قدر "شب بیست و یکم"با نوایِ حاج محمد رضا طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
قرآن ها را مقابل صورت باز کنید..." يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ " نترسید اگر دور تا دورتون رو دشمنان گرفتند،برو تو دلشون پیغمبر!...من باهاتم...دلت نلرزه...تا علی رو داری...تا ابی عبدالله رو داری...
هشت سال همه ی دنیا خواستن با ما بجنگن اما نتونستن،از این ایمان غافل بودن،بعدها فهمیدن،گفتن که باید بریم اعتقادات شیعه ها رو بگیریم دستمون...مشکل اینجاست...اما باز هم به کوری چشم همشون تا موقعی که میشه شب قدر مردم همه میان..همه با هر هیئتی و هیبتی میان... میان آشتی کنن...بگو:
*اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَْکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى،*هم میترسم و هم امید دارم* أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ*الهی العفو....با یه دست قرآن رو بالا بگیر،یه دستم به گدایی...دیگه این فرصت گیرت نمیآد،شب بیست و یک هم رفت،تموم شد...الهی العفو...یک دقیقه با خدا خلوت کن،رأس حاجات فقط فرج امام زمان باشه...یک دقیقه خودت با خدا حرف بزن...چی میخوای بگی؟....اللهم عجل لولیک الفرج...قرآن ها رو روی سر بگذارید:...*
*اللَّهُمَّ به حق هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حق مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حق کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ
_
ده مرتبه : *بکَ یَا اللّهُ....جل جلاله و عظم شأنه*
_
*الهی! بمُحَمَّدٍ……. صل الله علیه و آله و سلَّم*
_
ده مرتبه:*الهی!بعَلِیٍّ…….. صلوات الله و سلامه علیه* بحق بچه های علی که دور بابا امشب نشستن،با یه دست اشاره به آسمان میکنند،با یه دست اشاره به امیرالمؤمنین،الهی بعَلِیٍّ، به فرق شکافته شده ی امیرالمؤمنین نسل در نسل ما را عاشق و ارادتمند به امیرالمؤمنین قرار بده...
_
ده مرتبه: *الهی بفاطِمَهَ …… سلام الله علیها ….* خدایا! زنان ما،دختران ما رو اهل حجاب و عفاف فاطمی قرار بده...
_
*الهی! بالْحَسَنِ بن علیٍ..... صلوات الله و سلامه علیه ….* خدایا! با نابودی آل سعود این قدم ها رو به حرم امام حسن برسان...
_
* الهی! بالْحُسَیْنِ….. سیدالشهداء علیه السلام * خدایا! همین الان کربلایِ عرفه و اربعینِ این جمع رو امضاء بفرما...
_
ده مرتبه:*الهی بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ... صلوات الله و سلامه علیه ….*
_
ده مرتبه:* بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ... صلوات الله و سلامه علیه ….*
_
*الهی! بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد...الصادق علیه السلام ….* خدایا! همه ی مارو اهل نماز اول وقت قرار بده...
_
*الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَر...*
_
هر کی دلش برا حرم امام رضا تنگه،دلش رو ببره تو حرمِ آقاش بعد خدا رو قسم بده...*الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى...المرتضی ….*
شنیدم سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَم
شما رو رها کنم کجا برم
خدا! بحق امام رضا،آقامون رو شب اول قبر،عالم برزخ،عالم قیامت به فریاد همه ی ما برسان....*
_
*الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِی...الجواد صلوات الله وسلامه علیه …..* خدایا! هر کسی هر حاجت دنیایی هم داره،آخه فرمودند: هر کی حاجت دنیایی داره بِره درِ خونه ی جوادالائمه...خدایا!بحق جواد الائمه احدی رو امشب دست خالی و نا امید بر مگردان...
_
ده مرتبه:*الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد...الهادی صلوات الله و سلامه علیه …..*
_
ده مرتبه:*الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ...الزکی العسکری صلوات الله وسلامه علیه …..*
_
خدارو بحق آخرین ذخیره اش میخواهیم قسم بدیم:
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
" يَا أَبَانَا اِسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا " تو برامون دست به دعا بردار،ای بابایِ مهربون...هر کجا هستی اول آقاتون رو صدا بزنید:یابن الحسن...
ده مرتبه: الهی بالْحُجَّةِ .... صلوات الله وسلامه علیه*
@majmaozakerine
#حاج_محمد_طاهری
#مراسم_گذاشتن_قرآن_بر_سر
#ماه_مبارک_رمضان
.
#روضه و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام به نَفسِ حاج #محمد_طاهری
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
طرف اومد بره دید آقا امیرالمومنین سفرش پهنه، گفت آقا مهمون نمیخوای؟!
حضرت فرمود تو نمیتونی از غذای من بخوری گفت چرا نمیتونم شما میخوری من نمیتونم!
تا اومد دندون به این نون بزنه انگار میخواست دندونش بشکنه گفت: آقا این چه نونیه؟ حضرت فرمود من که گفتم تو نمیتونی بخوری اما دست خالی نمیری الان معرفیت میکنم یه جاسفرش پهنه همه چی سرسفرش هست برو اونجا دست خالی نمیری، نشونی داد رفت نشست سر سفره امام حسن .. آقا دید یه لقمه میخوره یه لقمه کنار میزاره" گفت عزیزم میخوای ببری ببر برا چی کنار میزاری؟!
گفت تو راه میومدم یه آقایی یه نونی داشت میخورد نزدیک بود دندونم بشکنه میخوام برای اون ببرم .. حضرت شروع کرد به گریه کردن گفت سفره برای اون آقاست ..
الهی بمیرم امشب خونه دخترش بود، یه خورده نمک آورد شیر آورد حضرت فرمود دخترم کی دیدی بابات با دو جور غذا افطار کنه؟! میگه اومدم گفتم خوب حالا بابا ناراحت میشه، ظرف نمکُ برداشتم فرمود نه بزار نمک باشه شیرُ بردار ببر انگار آقا میدونه بچه یتیما شیرمیارن چند روز غذاش فقط شیره ..
میگه دیدم بابا افطار کرد،اومد تو صحن خانه هی نگاه به آسمون ها میکنه، هی صدامیرنه: انا الله واناالیه راجعون ..
گفت بابا یه شب مهمون دخترت شدی دلم وخون کردی چرا انقدر آیه استرجا میخونی بابا .. صدا زد دخترم دیگه وقتشه خیلی وقته منتظر یه همچین لحظه ای ام .. دلم برای مادرت خیلی تنگ شده ..
حیوانات سر راهشُ گرفتن، مرغابی ها هی میومدن عبایِ آقا رو میکشیدن، خیلی عجیبه والله آقایی که سفارش مرغابی ها رو کرد به دخترش سفارش مارونمیکنه؟!..
از آبُ غذاشون گفت یادت نره دخترم دوباره اومد جلو در، قلاب در جلوی آقا رو گرفته اشیا همه میخوان یه کاری کنن مولا نره به سمت مسجد ..
آخ بمیرم .. هرجوری بود خودشُ رسوند مسجد بالایِ ماذنه رفت اذانُ گفت خود حضرت اومد قاتلُ بیدار کرد فرمود: اینطوری که خوابیدی خوابِ شیاطینِ ..
الهی بمیرم عجب نمازی خوند .. هنوز اونایی میرن محراب مسجد کوفه کآن آخرین نماز علی رو میفهمن روح اون نمازِ آخر مولا هنوز تو مسجد کوفه هست، چنان نانجیب ابن ملجم ملعون با شمشیر بر فرقش .. گفت:
ای تیغ همیشه بی خبر می آیی
یک روز به شکل میخ در می آیی
امروز تو شمشیری و فردا قطعاً
در قالب یک تیر سه پر می آیی
یک مرتبه کم شتاب باشی خوب است
با قاعده با حساب باشی خوب است
فکر دل فاطمه نبودی اما
فکر جگر رباب باشی خوب است
ناگهان دریای خون محرابُ منبر را گرفت
جوی خون سرچشمه ساقی کوثر را گرفت
تیغ آن ملعون به یک ضربت دو جا آمد فرود
هم علی جان داد هم جان پیمبر را گرفت
یک برادر سر به روی سینه بابا گذاشت
یک برادر نیز بر زانوی خود سر را گرفت
جامعه بعد از امیرالمومنین گمراه شد
چون خدا از مردم ناشکر رهبر را گرفت
حضرت سر داخل چاه می کرد میگفت خدا اینا لیاقت علیُ ندارن .. علیُ از این مردم بگیر .. هرکی لایقشونِ بر اینا حکومت بکنه .. برو تاریخُ بخون ببین بعد علی چه کسی حاکم شد .. همون که تو کوچه شمشیر به بازوی فاطمه زد تا مغیر اومد کوفه زینب گفت داداش بیا از این کوفه بریم .. حسن جان من دیگه اینجا نمیمونم ..
جامعه بعد امیرالمومنین گمراه شد
چون خدا از مردم ناشکر رهبر را گرفت
وقت رفتن سوی مسجد میخ در مانع نبود
دست زهرا بود آنکه شال حیدر را گرفت
دست زهرا تا قیامت حافظ جان علیست
مثل وقتی که میانِ شعله ها در را گرفت ..
*میخوام بااین یه بیت روضه مُ بخونم:*
تکیه ی زینب نباید متکی باشد به غیر
پس نباید بازوان این دلاور را گرفت
تا جلوی درخونه یه طرف زیر بغلشُ امام حسن گرفته، یه طرف ابی عبدالله.. اما تا در خونه رسیدن حضرت فرمود زیر بغل هامُ رها کنید .. چرا باباجان؟!
فرمود نمیخوام زینب منو با این حال ببینه .. فکر نکنی فقط علی به فکر دل زینب بود! مادرش زهرا هم وقتی تو بستر بود همین امیرالمومنین کنار بستر نشسته بود داشت گریه میکرد، عرضه داشت علی جان نمیگم گریه نکن گریه کن اما نگاهت به در باشه زینبم نیاد تورو با این حال نبینه .. همه مراعات دل زینبُ کردن .. بعضی ها نوشتن پاره های جگرش داخل تشت بود تا صدای پای خواهر شنید فرمود ببرید خواهر نبینه ..
همه میدونستن این خواهر چی قراره ببینه همه منتظر این لحظه بودن ، همه دل نگران این لحظه بودن، یه لحظه اومد بالای گودال نگاه کرد:
والشِمرُ جالس علی صَدرِک ..
ــــــــــــــــــ
#امام_علی
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#حاج_محمد_طاهری
#ماه_رمضان
.👇
⚜️🔸⚜️روضه و توسلِ جانسوز _ویژۀ شبهایِ احیا و شهادتِ امیرالمومنین علی علیه السلام _ حاج محمد طاهری⚜️🔸⚜️
ﺍﯾﻦ ﺷﺒﺎ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺩﺭﺩِ ، ﺷﺐ ﻏﺼۀ ﯾﻪ ﻣﺮﺩِ
ﺑﮕﻮ ﺑﺎ ﯾﺘﯿﻢِ ﮐﻮﻓﻪ ، ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻩ
ﻫﻨﻮﺯ ﭼﺸﻢ ﺑﺮﺍﻩِ ﺑﺎﺑﺎﺳﺖ ، ﻣﺮﮔشُ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﺷﺒﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ، ﮐﻪ ﺭﻭﯼِ ﺩﻭﺷﺶ ﺳﻮﺍﺭﻩ
*ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻣﻨﻮ ﺭﻭ ﺩﻭﺵ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .... *
ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ .... ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ ....
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
ﺷﺐ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽِ ﺻﺤﺮﺍ ، ﮐﻨﺎﺭِ ﻣﺰﺍﺭ ﻣﻮﻻ
ﯾﺘﯿﻤﺎﺵ ﻋﺰﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ، ﯾﺎﺩ ﻣﺎﺩﺭ ﯾﺎﺩ ﺑﺎﺑﺎ
ﯾﮑﯽ ﻗﺮﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺧﺮﻣﺎ ، ﯾﮑﯽ ﻫﻢ ﮔﻼﺏ ﻣﯿﺎﺭﻩ
ﺯﯾﻨﺒﻢ ﺭﻭ ﺧﺎﮎِ ﻗﺒﺮﺵ ، ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﺧﻪ ﯾﺎﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ، ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﺕ ﺭﺳﯿﺪﯼ
ﺑﮕﻮ ﭼﯽ ﺷﺪ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ، ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯼ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺗﻨﮓِ ﺑﺮﺍﯼ ، ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻪ
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺎﺩﺭ ، ﻗﺎﻣﺘﺶ ﺍﺯ ﻏﻢ ﮐﻤﻮﻧﻪ
ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ .... ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ ....
✧✾═════✾🔶✾═════✾
*ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ، ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺍﺑﯽ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ، ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ ﺻﺪﺍﯼِ ﺁﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯿﺎﺩ . ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺣﺴﯿﻦ ﺟﺎﻥ ﺑﯿﺎ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﭼﻪ ﺧﺒﺮﻩ؟؟ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﯾﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﺳﺖ ، ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﺎﻻﯼِ ﺳﺮﺵ ﺑﺎﺑﺎ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺁﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ؟ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯼ ؟ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ : ﭼﻨﺪ ﺷﺒﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻓﯿﻖِ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺑﻬﻢ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺩ ﺳﺮﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺭﺩِ ﺩﻝ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ . (ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻬﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺯﺑﻮﻥ ﺣﺎﻟﻪ ) ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﯾﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﻣﯿﺰﺩ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ...
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﻮ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺁﺗﯿﺶ ﺯﺩﻧﺪ ، ﺩﺳﺘﺎﯼِ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ﺭﻭ ﻏﺮﯾﺒﻮﻧﻪ ﺑﺴﺘﻨﺪ ، ﺟﻠﻮﯼِ ﭼﺸﻤﺶ ﺧﺎﻧﻮﻣﺶ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﻬﺶ ﺳﻼﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﺗﺸﯿﯿﻊِ ﺟﻨﺎﺯۀ ﺍﻭﻥ ﺁﻗﺎ ﻣﯿﺎﯾﻢ ، ﺍﻭﻥ ﺁﻗﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ... ﺍﮔﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﮐﺴﯽ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﺨﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﺕ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﺨﻮﻧﻢ ... ﺁﺧﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ... ﻧﺬﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻔﻬﻤﻪ ... ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻭ ﺯﺩﻧﺪ ....
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
( ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﮔﻔﺘﯽ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﺮﺍ ﺭﻓﺘﯽ ) ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﻋﻠﯽ ﺟﺎﻥ ﮐﺎﺭﺕ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﯽ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺩﯼ ، ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﺸﯿﻨﻬﺎ ﺭﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﻦ ﻫﻢ ﯾﻪ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺭﻭ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﺸﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺗﺎ ﺻﺪﺍﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎﺑﺎ ، ﮐﺠﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﮕﯿﺮﻩ ، ﺑﮕﻦ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﺒﺮﯾﺪ ...
ﻫﺮ ﮐﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺣﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﺑﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻪ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺭﻭ ﺿﺮﯾﺢ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺁﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺎﻡ ، ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺁﺭﻭﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪۀ ﺑﺎﺑﺎ ....
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#ماه_مبارک_رمضان
|⇦• ای وارثِ حقیقی مشک و علم سلام ..
#مناجات با امام زمان روحی له لفدا اجرا شده شب اول محرم به نفس حاج محمد رضا طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ای وارثِ حقیقی مشک و علم سلام
مولایِ هرچه آینه هرچه حرم سلام
امسال هم نیامدی و در فراقِتان
آمد دوباره ماهِ عزا ، ماه غم سلام
عرض ادب به محضرِ نورانی شما
عرض درود و تسلیتُ باز هم سلام
از راه دور از حرم زخم دارِ دل
دستی به رویِ سینه تورا می دهم سلام
ای سایۀ مبارک تو بر سرم زیاد
هرچند بی بضاعت و هرچند کم سلام
ماه محرم است پرم از غزل ، عطش
ای بیت های گمشدۀ محتشم سلام
یه ذره از روضه رسده محتشم ها نوشتن .. همۀ روضه ها تو دل امام زمانِ .. یه بخشیش رو حضرت روضه خوانی میکنه .. تو سلام میدی اقا هم سلام میده ..
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ
أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ
السَّلامُ عَلى البَدَنِ السَّلِيْبِ
از ما نثارِ مقدم تو هر قدم درود
از تو نثار سینه زنان هر قدم سلام
دم در آقا بهتون خوش امد میگه .. اومدی مادرمو یاری کنی خوش اومدی .. هرکسی میخواد حضرت زهرا رو یاری کنه بسم الله .. فرمود ابوبصیر میخوای مادرمو یاری کنی ؟.. گفت چطور من با این بضاعت کم یاری حضرت صدیقه؟ چه کاری از دستم بر میاد؟.. فرمود تو روضه جد غریبِ ما بشین ناله بزن گریه کن ..
از همین شب اول بگو اومدم مادرتو یاری کنم .. گریه کن ابی عبدالله باید مثل مادرش زهرا ناله بزنه .. فرمود وقتی بی بی میخواد وارد بهشت بشه .. میگن بهشت رو برای تو آزین بستیم واردشو .. عرضه میداره من وارد نمیشم .
چرا فاطمه جان؟
عرضه میداره خدایا قبل از اینکه وارد بهشت بشم میخوام پسرمُ همونطوری که کشتن ببینم .. خطاب میرسه نگاه کن فاطمه جان .. رسول خدا میفرمایند یه وقت میبینیم ابی عبدالله وارد محشر میشه سر در بدن نداره .. از رگ بریده داره خون میاد .. پیغمبر میگه یه وقت فاطمه داد میزنه با داد فاطمه من داد میزنم با داد زدن من ملائکه داد میزنن .. همه میگن ای حسین ...
#حاج_محمد_طاهری
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#شب_اول_محرم
#مناجات_دعا
#ویژه_ایام_محرم
# روضه و توسل جانسوز_ ویژۀ ایام شهادت ابن الرضا حضرت جوادالائمه علیه السلام _
حسی غریب دور و برم را گرفته است
آتش حوالی جگرم را گرفته است
بغضی هوای چشم ترم را گرفته است
غصه به روی شانه، سرم را گرفته است
امشب که شمعِ حجلۀ دارالعزا شدم
آتش به جانِ روضۀ ابن الرضا شدم
*یا امام رضا! مدد آقا،از جگر گوشه ات میخوام بخونم....فرمود:هر وقت کار سخت میشه،یا حاجت مهمی دارید،روبروی گنبد امام رضا که می ایستید،گردن کج کن بگو:آقا! تو رو به جانِ جوادت...*
با رنج و غم گذشت همه زندگانی اش
خون گشت لحظه لحظه دل آسمانی اش
قاتل نشسته فاتحه خوانه جوانی اش
له کرده زیر پای حسد مهربانی اش
ای نور چشم فاطمه، عالم فدای تو
ای حضرت جواد بمیرم برای تو
*چرا میگی بمیرم برای تو؟ آخه اگه خوب گوش بدی،از داخل یه حجره ی در بسته،داره صدای ناله اش میاد،مثل جد غریبش هی میگه:آه جگرم...*
بی فایده است با تو مدارا نمی کند
مظلوم تر از تو که پیدا نمی کند
اینقدر در نزن بخدا وا نمی کند
شرم و حیا ز حضرت زهرا نمی كند
دارند به حال محتظرت خنده می كنند
به آه پشت درت خنده می كنند
*همه ی کنیزها رو جمع کرده،گفته بیایید پشت در هلهله کنید،دست بزنید،شادی کنید...*
جان كندن تو را به تماشا گذاشته
بر آیه آیه های دلت پا گذاشته
حالا بنای خنده و هورا گذاشته
ناخن كشیدنت به زمین جا گذاشته
بر پای كوبی است و جوابت نمی دهد
خواهش نكن كه جرعه ی آبت نمی دهد
از درد دست و پا چقدر جمع می كنی
از حجره پاره های جگر جمع می كنی
خاكستری كه مانده ز پر جمع می كنی
خود را به پیش چشم پسر جمع می كنی
جان بر لبت رسیده و دیگر قرار نیست
شكر خدا كه دور و برت نیزه دار نیست
در آفتاب سایه ی مادر نداشتی
دور برت به غیر كبوتر نداشتی
زخم سنان و نیزه به پیكر نداشتی
چیزی برای غارت لشكر نداشتی
نور و حرارتی به خراش تنت نخورد
دست كسی به گوشه ی پیراهنت نخورد
نقش زمین شدی سرت اما جدا نشد
یك بار هم هجای تنت جابجا نشد
رأس مطهرت سر سر نیزه ها نشد
رزازی از قطار سُم اسب ها نشد
بعد از سه روز گریه ی هر مرد و زن شدی
در بین بوریا نه، به قرآن كفن شدی
***
شبیه جد مظلومت لبِ تو تشنه ی آبِ
تنت رو پشت بوما و به زیر نور آفتابِ
داری پا میکشی رو خاک، کسی هم بی قرارت نیست
بمیرم همسری مثلِ، رباب اما کنارت نیست
غریب آقا،غریب آقا...
یه حس غریبی تویِ ناله هاتِ
یه کرب و بلا غم، تو موجِ صداتِ
دوباره تو چشمات خروشِ فراتِ
آقایِ غریبم....
کنارت مادرت زهرا،نگاهش غرق آشوبه
چقدر خوب که نمی بینه،تنت آقا لگد کوبه
غریب آقا،غریب آقا...
چقدر خوب سایه میندازن،رو جسم تو کبوترها
نمیشه پیکرت زخمی،به پیش چشم خواهرها
غریب آقا،غریب آقا...
تنت توی گودال کشیده نمیشه
با پنجه ی گرگ ها دریده نمیشه
دیگه سرت از پشت بریده نمیشه
*میون این همه هلهله ها یه وقت اُم فضل دید یه کنیزی یه ظرف آب دستش گرفته،داره نزدیک حجره میشه،با تعجب گفت:کجا؟آب برا چی داری می بری؟ گفت:دارم برا پسر فاطمه می برم،جگرم رو ناله هاش آتیش زده،ببین هی داره میگه آه جگرم...ظرف آب رو گرفت محکم رو زمین زد،گفت:اینجا ایستادم ببینم با لب تشنه جون میده...آی گریه کن ها! کربلا هم انگار فقط یه نفر صدای حسین رو شنید،هلال سپرش رو پر از آب کرده،نزدیک گودال یه وقت دید نانجیب از گودال بیرون اومد،همه بدنش داره میلرزه،سئوال کرد،کجا داری میری؟آب برا کی داری می بری؟گفتم:برای پسر فاطمه می برم،دستارش رو باز کرد،گفت: بیهوده زحمت کشیدی،سر ابی عبدالله رو نشون داد...گفتم:نانجیب تو که کار خودت رو کردی،دیگه چرا بدن نحست داره میلرزه؟گفت:هلال!گوشه ی گودال لحظه ی آخر،هیچ خانومی نبود،اما وقتی خنجر روی گلو گذاشتم،یه وقت دیدم یه صدایی میاد:"بُنیَّ قَتَلوکَ عَطشانا"...حسین..."صلی الله علیک یا سیدناالمظلوم یااباعبدالله..."اشکای چشمت رو روی دست بگیر،دستای التماس و گداییت رو بالا ببر،خدایا به جگر گوشه ی امام رضا،عجل لولیک الفرج...
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
|⇦•#روضه
توسل به راوی دشت کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام به نفسِ حاج محمد طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
باقر علم مصطفی هستم
وارث حلم انبیاء هستم
ساکن عرش کبریاء هستم
از اهالیِ کربلا هستم
سینه ام از غم و بلا چاک است
سنگِ روی مزار من خاک است
*برای این گریه کنِ کربلا هر چقدر گریه کنی جا داره... *
نورم از نور حضرت زهرا است
پدرِ من شفیع روز جزا است
عشقِ من در تمامی دلهاست
جد من آفتاب عاشوراست
سینه ام مملو از تبِ عشق است
مکتبم چون که مکتب عشق است
قطره قطره شبیه بارانم
من امام حدیث و قرآنم
از همان کودکی پریشانم
بس که با گریه روضه میخوانم
اشک جاری و سوز و گریه منم
چون که همبازیِ رقیه منم
همۀ خاطرات من درد است
زندگی و حیات من درد است
دفترم که دوات من درد است
تا قیامت بساط من درد است
آفتاب غمم غروب نداشت
عمر من لحظه های خوب نداشت
*شاید اینجا شاعر اشتباه گفته باشه چون بی بی تو اون سختی وقتی ازش سوال کرد اون نانجیب: خب چطور بود چطور دیدی کربلا رو؟ بی بی با صلابت گفت ما رأیت الا جمیلا... ما چیزی جز زیبایی ندیدیم
_حالا دیگه روضه خوان فرض کن ماها نیستیم ، خود امام باقر میخواد برات روضه بخونه*
من خودم مشک پاره را دیدم
گلویِ شیر خواره را دیدم
غارتِ گاهواره را دیدم
تن روی قناره را دیدم
ارباً اربایِ اکبر آبم کرد
زخم پهلوی او کبابم کرد
*کربلایی ها کجا هستن .. *
علم افتاد و عمه جان اُفتاد
ناگهان دیدم آسمان اُفتاد
تازیانه به جانمان اُفتاد
رویِ جسم همه نشان اُفتاد
قسمتم زخم خار صحرا شد
رویِ عمه شبیه زهرا شد
*اگه کسی ازت سوال کرد چرا انقدر گریه میکنی دلیلشُ از زبان امام صادق بگو : *
میشود نیزه دید و اشک نریخت
روی مقتل رسید و اشک نریخت
میشود دل برید و اشک نریخت
از گلو بوسه چید و اشک نریخت
دیدم از تل تنی که لرزان شد
وقتی افتاد نیزه باران شد
من خودم قتل شاه را دیدم
خیمۀ بی سپاه را دیدم
عمۀ بی پناه را دیدم
من خودم قتلگاه را دیدم
پدرم را اسیرِ تب دیدم
روزها را تمام شب دیدم
گریه هایِ رباب را دیدم
ناقۀ بی رکاب را دیدم
کل بزم شراب را دیدم
محمل بی حجاب را دیدم
در دلم زخم های دشنام است
قاتل من خرابۀ شام است
* از همه گفت ، مگه میشه از هم بازیش امام باقر نگه ..*
رویِ دست گلی سر بابا
دختری مثل مادرِ بابا
پایِ او بود منبر بابا
سر به او گفت : دختر بابا
میبرم با خودم تو را بابا
چشم خود را ببند بابا
* _ یه وقت خود این آقا داره نگاه میکنه باباش امام سجاد عمه جانش زینب یه مرتبه دیدن سر از یه طرف رو زمین افتاد .. عمه کوچکشون از یه طرف رو خاک افتاد .. آخ بمیرم ؛ خیلی درد و غصه امام باقر سنگینه اما مانند فردا وقتی شیعیان با خبر شدند چنان تشییع جنازه ای از امام باقر کردن .. امام صادق خودش با دستایِ خودش بابا رو کفن کرد .. خودش بدنُ روانه قبر کرد .. اما اون پایین تویِ قبر آقا متحیر نشده بود فقط یه امامُ سراغ دارم وقتی بدن بابا رو روانۀ قبر کرد گفت : بسمالله و با الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله ..
دیدن از قبر بیرون نمیاد .. همچین که جلو اومدن بعضی از قبیله بنی اسد دیدن داره با بابا حرف میزنه .. بابایِ غریبم.. رسم دینِ ما اینه صورتِ میتُ رو به قبله رو خاک میگذارن .. من با این بدن چه کنم ؟.. تو که سر در بدن نداری ..*
#حاج_محمد_طاهری
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_صفر
•┄┅══༻○༺══┅┄•