eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.9هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🍂🍁🔴روضه و توسل جانسوز _ ویژه شب جمعه _ حاج مهدی سلحشور _سید مهدی میرداماد ═══✼🍃🌹🍃✼══ بند آمده راه نفس از بغض گلویم ... *شب جمعه ست دلا کربلاییه بایدم بغض داشته باشه ... بایدم نام حسین زیر و روت کنه ....* بند آمده راه نفس از بغض گلویم ... بگذار بگریم کمی از شام بگویم ... *شب جمعه ست ببینم حقشو ادا میکنی یا نه بریم کنار شش گوشه ی ابی عبدالله و التماس دعا * گفت بابا ، بابا بابا .... مردان همه وحشی وزنان هند جگرخوار اولاد پیمبر وسط کوچه و بازار ...... (زینب و دارم میگما .... رباب و دارم میگما ...) مردان همه وحشی وزنان هند جگرخوار اولاد پیمبر وسط کوچه و بازار ..... (شب جمعه ی هفته بعد هستی ناله بزنی برا حسین ؟!!!) مگه به این راحتی میشه وارد این روضه شد ... اگه میبینی هی دست دست می کنم شعر رو تکرار می کنم اخه آنقدر این روضه سنگینه آدم جرات نمی کنه به این راحتی وارد بشه ... انقده سنگینه که امام سجاد گفت ای کاش مادر منو نزایده بود .... انقد سنگینه ، وقتی به حضرت گفتن کجا به شما سخت گذشت؟!! نگفت گودال قتلگاه و کربلا و شام غریبان .... فقط گفت امان از شام .... ••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ ••• مردان همه وحشی وزنان هند جگرخوار اولاد پیمبر وسط کوچه و بازار ..... گفت بابا ... این داره دلمو میسوزونه ... وقتی تو شدی کافر و این قوم مسلمان دیدن داره ناسزا میگه ، سنگ میزنه ، دهان نحس شو به ناسزا باز کرده ، بابا ، کشیدمش کنار گفتم تو که داری ناسزا میگی یه سوال ازت دارم،آیا تا به حال قرآن خوندی؟!! با تعجب به من نگاه کرد گفت قرآن خوندم،من حافظ قرآنم ، گفت تو رو با قرآن چه کار؟ تو که خارجی هستی ... گفتم منو با قرآن چیکار !!! یه سوال ازت دارم آیا تا حالا آیه ی تطهیر به گوش ت رسیده یا نه؟ گفت آره این آیه در وصف پیغمبر و بچه های پیغمبر . میگن تا این حرف و زد زین العابدین دو دستو رو سرش گذاشت ،گفت نامرد این سری که داری سنگ میزنی ،سر حسینه ... حسین .... ••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ ••• وقتی تو شدی کافر و این قوم مسلمان بر نیزه شکستند سر قاری قرآن ... ای حسین ...... *یه نفر نبود بگه این لب ها رو پیغمبر بوسیده ...* خصائص الزینبیه مرحوم جزائری مینوسیه یکی اومد جلو شروع کرد صدقه بین بچه های حسین تقسیم کردن ... بی بی زینب این صدقه ها رو از دهان بچه ها می گرفت این نان و خرما رو میگرفت میگفت صدقه بر ما حرامه ... عرضم اینه، یه جمله گفته صدا ناله ت بلند شه گفت من نمیدونم شما کی هستید، خارجی هستید یا نه خبر ندارم از کدوم دیارید،نمی دونم اصل و نصبتون چیه،نمیدونم (الله اکبر) گفت اما از خدا میخوام زن و بچه ی منو به حال و روز شما نندازه .... اخه میبینم همه لباسا پاره ست ... صورت ها همه زرد شده ... گفتم و نشستم ... زخانه ها همه بوی طعام می آمد ... ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم ... ••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ ••• ═══✼🍃🌹🍃✼═══
|⇦•دلشوره دارم امسال... و توسل به به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس کربلایی حسین سیب سرخی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● " اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ" *خوشبحال اونايي كه الان حرمِ حسين هستند* " اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ" "ياحسين" دلشوره دارم امسال، چي ميشه آخر روضه واجب تر از نونِ شب، برايِ نوكر روضه يعني ميشه كه امسال، بپيچه بويِ اسپند تو كوچه هايِ اين شهر، بساطِ چايي و قند بازم هيئت ها با هم، نوكرها با تو بيعت مي كنن مَردم رو برات، سمتِ روضه ها دعوت مي كنن حسين! اي جانم حسين، اي جانم حسين... *ممنونم كه باز هم آقا نگام كردي، آقا خيلي حرف ها شنيدم، خيلي طعنه ها شنيدم، خيلي جاها مسخره ام مي كردن، ولي باشه، قشنگيش به همينه هر كي حسين رو بخواد بايد طعنه بشنوه، هر كي ارباب رو ميخواد، هر كي كربلا رو ميخواد، بايد طعنه بشنوه، مگه نبود غروبِ عاشورا، همون هايي كه آقا اميرالمؤمنين يه روزي بهشون محبت كرده بود، غروبِ عاشورا رسيدن به پسرِ همين آقا، اينقدر توهين كردن، اينقدر بي ادبي كردن، آقارو نگران كشتن، حسين!...* چي فكر مي كردم، چي شد، حرم نديدن سختِ تو اين مُحرم آقا، طعنه شنيدن سختِ چي فكر مي كردم، چي شد، چشام برات مي بارن مَردم اين شهر حتماً، سنگِ تموم ميذارن خودِت مي بيني آقا، اوضاعي شده، تويِ شهرِ ما كاري كن برام، امسال اربعين، پابوست بيام حسين! اي جانم حسين، اي جانم حسين... *شبِ گريه است، هر جوري ميتوني خودت رو وصل كن به مادرِ سادات خانوم فاطمه ي زهرا، امشب مادرش كربلاست...* چي فكر مي كردي، چي شد، تو رو تو گودال بُردن با زور و تيغِ نيزه، پيكرت رو آزُردن چي فكر مي كردي، چي شد،لباسِ تو غارت شد جلو چشايِ زينب، به تو هم جسارت شد حسين! اي دورِ از وطن بينِ بوريا، موندي بي كفن حسين! تويِ قتلگاه كُشتنت تو رو، بي جُرم و گناه *دوست دارم اين ناله ات رو ببري قتلگاه..* هر شبِ جمعه صدايِ مادر آيد از حرم من تمامِ عُمر دنبالِ صدايِ مادرم مي زند: ناله "بُنَيَّ!" كو لباسِ كهنه ات كو سرت؟ كو حنجرت؟ كو مادرت؟ كو دخترت؟ بشكند دستِ كسي كه دست بر مويت زده گيسويت خاكي شد و من خاك مي ريزم به سر *جوري صدا بزن صدا به صدا نرسه، معني اين صدا به صدا نرسه رو ميخواي بدوني چيِ؟ آخه يه روزي تويِ مدينه كه ميخواستن مادرش رو بزنن، ايستادن مردم مدينه هلهله مي كردن، كه صدايِ فاطمه رو علي نشنوه...علي ميگه: من ديدم يه نانجيبي با غلاف شمشير...* زنِ جوانِ مرا مي زدن نامردان مدينه فاطمه ام را در احتضار انداخت و يك غلاف كه دستِ چهل نفر چرخيد و دستِ فاطمه را عاقبت از كار انداخت خودم ز سينه ي او ميخ را در آوردم ببین مرا به چه کاری که روزگار انداخت *حالا از اينجا مي برمت كربلا، شب اولِ اين مجلس از مدينه بريم كربلا...اينجا به مادرش جسارت كردن، حُرمتش رو نگه نداشتن، غروبِ عاشورا مادرش برگشت گودالِ قتلگاه...چه زماني؟..." وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ"* مادرش آمده گودال نچرخان بدنش اسخوان هايِ گلويش زقفا ريخت بهم * هر كجا نشستي جوري صدا بزن اين صدات تويِ عالم بپيچه، بدونن عزايِ ابي عبدالله ست، بچه شيعه پايِ ابي عبدالله تعصب داره، بلند صدا بزن: حسين....*
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•کرب و بلا! چه سلامی... روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس حاج محمدرضا بذری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● کرب و بلا! چه سلامی چه علیکی برهم زدی سامونِ زینب کرب و بلا! چه سلامی چه علیکی چیزی نموند از جونِ زینب ـــــــــــــ این خواهری كه بارِ غم دارد میارد با خواهرِ چل روزِ پیشَت فرق دارد *خیلی هامون دلمون می خواست امسال پیاده بریم کربلا، ما هم می رفتیم، چی میشد مگه؟ این همه زائر، ما هم یکی از اونا...بعضی ها قبل از اربعین میرن کربلا، فلانی چرا زود داری میری؟ میگن: داریم میریم کربلارو آب و جارو کنیم، اربعین کربلا مهمون داره، زینب میخواد بیاد... حسین جان! یکی یه جا میخواد مهمونی بره، صاحبخونه پا میشه میاد استقبالش، زینب اولین باره یه جا رفت کسی استقبالش نرفت...حتی تویِ شام از زینب استقبال کردن، اینجا کسی نیومد، توی شهر شام هفتصد زنِ رقاصه آوُردن، نوازنده ها نواختن...* این خواهری كه بارِ غم دارد میارد با خواهرِ چل روزِ پیشَت فرق دارد گریان به روی قبر تو سر میگذارد پیراهنت را رویِ سینه میفشارد از این سفر این است دستاوردِ زینب پاشو برایِ تو كفن آورده زینب اینجا همان جایی ست كه دلبر كُشی شد با داغِ اسماعیل ها هاجر كُشی شد در ساحلِ یك روز آب آور كُشی شد بر رویِ دستانِ حسین، اصغر كُشی شد اكبر همین جا پیكرش شد ارباً اربا قاسم همین جا سینه اش شد مثل زهرا اینجا تن پاكت میان خون وضو كرد شمر آمد و با خنجرش قصد گلو كرد خنجر نبُرّید و لعین كاری مگو كرد لج كرد و با چكمه تنت را پشت و رو كرد با پشتِ خنجر آنقَدَر زد تا سر افتاد بالای تلِ زینبیه خواهر افتاد * زینب گودالِ قتلگاه رو دید گریبان پاره نکرد، کنار جسم پاره پاره ی علی اکبرم اومد، کنار قبر علی اصغر هم اومد اما گریبان پاره نکرد، شام رو دید گریبان پاره نکرد، کوفه سَرِ حسین رو بالا نیزه دید گریبان پاره نکرد، دو جا زینب گریبان پاره کرد، یه جا تو مجلسِ یزید،یه جا هم مثل امروز اومد کنارِ قبرِ داداش، اول با تعجب قبرِ حسین رو تماشا کرد، گفت: داداش! یعنی من باور کنم زنده ام و کنارِ قبرِ برادرم ایستادم؟ مگه من نَفَسم به نَفَسِ تو بند نبود حسین؟ مگه من جونم به تو بند نبود حسین؟ دست برد زیرِ چادر گریبان پاره کرد...* آنان كه بابای تورا تكفیر كردند در چند ساعت، خواهرت را پیر كردند جسم تو را آماج صدها تیر كردند مركب سواران پیكرت را زیر كردند میتاختند و خاك مقتل گرم میشد با سُمِّ مركب استخوانت نرم میشد زخمی به بازوی تو خورد و دید خواهر سنگی به اَبروی تو خورد و دید خواهر نیزه به پهلوی تو خورد و دید خواهر پنجه به گیسوی تو خورد و دید خواهر تو روی نیزه رفتی و من روی محمل قرآن تلاوت كردی و بُردی ز من دل از بالِ جبرائیل شهپر را گرفتند اسبابِ معراجِ كبوتر را گرفتند از ما تقاصِ بدر و خیبر را گرفتند هر كار كردم باز معجر را گرفتند بی روسری بودم ولی با آستینم گفتم كه ناموس امیرالمؤمنینم بی تو میان كوچه و بازار رفتم با محملِ بی پرده در انظار رفتم قامت خمیده میانِ آن اشرار رفتم با دستهای بسته تا دربار رفتم یادم نرفته ازدحام مردها را بی قیدیِ دستان آن ولگردها را حسین قربانچه ع
|⇦•اربعینِ،دل غمینه... روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس حاج محمدرضا بذری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *امروز رباب اومد جلو زینب، گفت: زینب جان! چرا قبرِ علی اصغرم خالیِ؟ مگه بچه ی من قبر نداشت؟ اصغرم رو کجا بردن؟ حسین....* اربعینِ،دل غمینه از سفر برگشته زینبِ حزینه زار و خسته، دل شکسته با یه دنیا، غصه و غم تویِ سینه اکبرت کو؟اصغرت کو؟ غیرتی عباسِ من، آب آورت کو؟ چقدر خلوتِ دورت سَرِ تو رو نیزه بود، پس پیکرت کو؟ پاشو ببین، خواهرت و میشناسی یا نه؟ ببین رباب، همسرت و میشناسی یا نه؟ سکینه رو، دخترت و میشناسی یانه؟ آره یا نه؟ مهربون یار، میزنم زار چشمِ تو روشن، من و بردن به بازار من که دیدم، لحظه لحظه خون می بارید از دو چشمایِ علمدار بذار بگم، از اون محله ی یهودی بذار بگم، از ضربِ سیلی و کبودی بذار بگم، رقیه رو کشتن نبودی میگم حالا، بذار بگم گوشواره ی دخترت رو بردن النگویِ خواهرت رو بردن گهواره ی اصغرت رو بردن میگم حالا، بذار بگم اون کوچه های شهر شامُ شلوغی و اون ازدحامُ سَرِ شکسته، سنگِ بامُ بذاربگم، رو گردنا ردِ طنابُ دخترایِ ابوترابُ خواهرِ تو، بزمِ شرابُ *اولین دسته ی سینه زنیِ کربلا میدونی کی راه افتاد؟ امروز بود، وقتی امامِ سجاد دید همه چند ساعت سیر گریه کردن، یه وقت بلند شد، فرمود: خواهرا، مادرا! خدا خیرتون بده، اما گریه هاتون رو تموم نکنید، من کار دارم با این گریه ها، برا اکبرِ ما گریه کردید، برا اصغرِ ما گریه کردید، برا بابام حسین ناله زدید، اما میخوام دسته راه بندازیم، همه با هم بریم علقمه، یکی هست مادرش با ما نیومده، مادرا براش مادری کنن... این دسته راه افتاد، همه راه افتادن، ای اهل حرم میر و علمدارنیومد، یه وقت دیدن سکینه خودش رو رویِ قبرِ بابا انداخته، نمیاد، امام سجاد صدا زد: خواهرم! بیا، همه با هم باید بریم. گفت: داداش! من همین جا می مونم، همین جا برا عمو گریه میکنم، چرا نمیایی؟ گفت: داداش! من از عمو خجالت میکشم، آخه من بودم مشک رو به عموم دادم، عموم رفت دیگه برنگشت،حسین...*
‍ ذکر توسل ویژۀ شبِ جمعه و ایام محرم به نفسِ حاج امیر عباسی ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ حسین جان ای آبرویِ دو عالم نگین سلیمان به حلقۀ خاتم ... *یه نگاه به اون بدن پاره پاره کرد صدا زد داداش :* خداحافظ ای برادر زینب ... ای کربلا دلم برات تنگ شده ... شبایِ جمعه گودال چه خبره ... یه مادری صدا میزنه بُنّی .. پسرم شنیدم آبت ندادن مادر ... خداحافظ ای برادر زینب ... به خون غلطان در برابرِ زینب ... *اول صدا زد باورم نمیشه تو داداشِ منی ... اما یه وقت لحنِ بی بی عوض شد ... شبِ زیارتیِ ابی عبدالله ... یعنی میشه براتِ کربلامونو امضا کنن .. حسینِ من ؛ یادته میرفتیم زیارتِ قبرِ مادر ... تو یه طرف .. داداشم حسن یه طرف ... نکنه سایۀ زینبُ نامحرم ببینه ... یادته ؟ ... اما داداش پاشو ببین دورِ زینبُ نامحرما گرفتن ...* مَحرم زینب ، ببین نامحرمان گرده منن من به صورت میزنم اینها همه کف میزنن حسین .... وای ..... *صدا زد داداش اگه اختیار دستِ زینب بود تا دم جان دادن کنارِ بدنت میموندم ... اما پاشو ببین با تازیانه دارن منو از بدنت جدا می کنن ....* ای حسین
‍ 🍂🍁🔴روضه و توسل سنگین و جانسوز_ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها استاد حاج منصور ارضی🔴🍁🍂 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ دفن شد زهرا شبانه مرتضی آمد به خانه *خدا رحمت کنه مرحوم رنجی رو ... پیرمردها یادشونه ...* دفن شد زهرا شبانه مرتضی آمد به خانه زینبش در این بهانه کإی پدر ، کو مادر ما؟ مادرِ غم پرور ما زیر گِل خوابیده مادر درد و محنت دیده مادر ✫┄┅═══════════┅┄✫ دیدی که از فراغ تو بی بال و پر شدم *زهرا جانم* بین مدینه فاطمه جان٬ بی سپر شدم دیگر صدای سرفه ی تو بین خانه نیست جانت به لب رسید اگر جان به لب شدم بعد از تو احترام علی را شکسته اند *(باید زخم زبان بخوری،تا بفهمی من چی میخونم ... منم باید بفهمم)* بعد از تو احترام علی را شکسته اند زخمیِ طعنه های سرِ هر گذر شدم *(دیدی آخر علی از پا افتاد ....)* *....«لعنت به درب خانه ، که ازمن تو را گرفت»....* ✫┄┅═══════════┅┄✫ یک لحظه خواب برد دو چشم تر مرا دیدم به خواب باز دوباره پدر شدم گفتن علی چه زندگیش خوب و خرم است با چشم های شور مدینه نظر شدم دست پیمبر آمد و تحویل دادمت من از خجالت پدرت محتضر شدم *آره ... وقتی کسی بالای قبر بدن رو میاره ... یه نفر، دو نفر میرن پائین ، جنازه رو میگیرم از محارم ... حسنین که کودکند ، عقب وایسادن ... اصحاب هم عقب ایستادند ... با اینکه دیگه وزنی نداشت ... روایت میگه مثل خیال شده بود ... آب شده بود ... روی دستش گرفت ... علی مونده چه جوری توی خاک قبر بذاره ... یه وقت دید دستهای پیغمبر نمایان شد ... * *علی جان! بدن زهرامو به من بده ... * ✫┄┅═══════════┅┄✫ *ماها میگیم ... اصلا پیغمبر گِله نمی‌کنه ... زهرا جان! ما داریم روضه میخونم ، شاید بتونیم اینطور بگیم ... پیغمبر فرمود این همان امانتی ست که من به دست تو دادم ... امیر المؤمنین فرمود : آقاجان ، یا رسول الله ... دخترت رو سؤال پیچ کن ... به من که از دردهای نگفت ... اینجا دستهای پیغمبر معلوم شد ... بدن نازنین فاطمه رو قبول کرد و روی خاک گذاشت ... اما کربلا یه جور دیگه شد ... دقت کنید ... چون حضرت توی گودال افتاده ... بدن پاره پاره س ... دیگه جا به جاش نکرد ... آروم حصیر با بوریا رو کشید زیر بدن ، بدن متلاشی نشه ... همون گودال رو کم کم خاک ریخت ... با انگشت سبابه روی خاک نوشت : « هذاٰ قَبرُ حُسَینُ ابنُ عَلي إبنِ أبیطالب ألذي قَتَلوهُ عَطشاٰناٰ ...»* ✫┄┅═══════════┅┄✫ @majmaozakerine
|⇦•زمان رفتنم رسیده... و توسل ویژۀ شهادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر •✾• "السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ" حسین! زمان رفتنم رسیده تمام گیسوهام سپیده کجایی ای گلو بریده حسین!برا همه مادری کردم حالا که کوه رنج و دردم دارم به دنبالت میگردم حسین!چه گریه داره حال و روزم توو گوشمِ صدات هنوزم بیادِ قتلگاه می سوزم حسین!یادم نمیره قتلگاهت غربتِ آخرین نگاهت خضاب شد اون صورت ماهت حسین!غرورِ زینبُ شکستن با چکمه رو سینت نشستن ملائکه چشمامُ بستن حسین!سربه سرت گذاشت با نیزه بالا میرفت هزارتا نیزه مونده روی گلوت جا نیزه حسین!پا به پایِ تو ضربه خوردم دستمُ توو خاک و خون بردم تاکه گلوت و گیر آوردم حسین!تو رو غریب گیرت آوردن لِباسایِ تنت رو بردن دور سر تو آب می خوردن حسین!حریرِ موهاتُ لگد کرد عقیقِ لبهاتُ لگد کرد تمومِ رگهاتُ لگد کرد حسین!طعم اسیری رو چشیدم رو نیزه ها سرت رو دیدم خودت دیدی چی ها شنیدم حسین!خدا کنه نشنوِه سقا چیا گذشته بر دلِ ما چونه زدن سَرِ اسیرا حسین!خاطره هاش برام عذابِ بانوئی که عالیجنابِ جاش میونِ بزم شرابِ؟ حسین!یکی تا دخترُ نشون داد سرش رو با خنده تکون داد توو بغلم سکینه جون داد قاسم نعمتی می میرم و دَمِ تو مرا زنده می کند قارىِ من صدات مسیحاىِ زینب است از سربلندىِ تو سرافراز می شوم بالاى نیزه ها سرت آقاى زینب است جانِ مرا گرفته اى و پس نمی دهى جاىِ تو نیست بر سر نى، جاىِ زینب است امروز که مشاهده کردى مرا زدند عین همین مشاهده، فرداىِ زینب است در طولِ زندگانىِ پنجاه ساله ام این اولین نمازِ فُراداىِ زینب است این جلوه هاى مختلفِ روى نیزه ات از "ما رایت اِلا جمیلا"ىِ زینب است طورى قدم زدم که همه باخبر شدند کاخ یزید زیر قدمهاى زینب است دارند سمتِ من صدقه پَرت می کنند خرماىِ نخلها جلوىِ پاى زینب است هرچه زدند سنگ، سرش آخ هم نگفت آخر حسین، گرمِ تماشاى زینب است… علی اکبر لطیفیان *اینقدر گریه می کرد،طبیبان به شوهرش عبدالله گفتند: باید جایِ خوش آب و هوایی این خانوم رو ببری. لذا عبدالله باغی داشت، بی بی زینب رو آورد تویِ اون باغ،چند روز بعد از کنیزا سؤال کرد: از خانومم زینب چه خبر؟حالش بهتر شده؟ گفتند: این چه سؤالی است که می کنی عبدالله!؟ گریه اش شدیدتر شده...چرا؟ روزها میره کنارِ نهر آب میشینه، هی صدا میزنه:کودک مگر چقدر میخورد از نهرِ آب،آب!؟...گُلها رو تماشا میکنه گریه میکنه..." صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ"...* تمام دوستانم را خریدی و حرم بردی خجالت می کشم تنها، خدا را خوش نمی آید *لحظه های آخر دیدن،بی بی زینب،دستش رو رویِ سینه فشار میده، هر چه کردن دستش باز نشد،وقتی جان داد،جلو اومدن،مُشتِ خانوم رو باز کردن، ببینن پیراهنِ پاره پاره ی حسین...* روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم
|⇦•الهی العفو .. و مناجات با خدا ویژۀ شب های ماه مبارک رمضان به نفس حاج محمود کریمی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ الهی العفو؛ ببین گناه باهام چه کرده الهی العفو؛ ببین دلم دریای درده الهی العفو؛ ببین که باز دوباره بندت اومده دورت بگرده یا الله، ببین دلِ گرفتارم یا الله، ولی ببین امیدوارم یا الله، به غیر تو کیو دارم؟! خدا می‌دونی چقد امید دارم هنوزم نمی‌ذاری که توو آتیش حسرت بسوزم خودم می‌دونم که با گناه و معصیت چقدر بلا اومد به روزم می‌دونم که با دل سیاه اینجام مدیونم به مهربونی آقام می‌دونم، خالی نمی‌مونه دستام قسمهام امشب، کبوتری شکسته باله به حقّ زینب، به حقّ روضۀ سه ساله همه می‌دونن که دست خالی از حریم این حرم رفتن محاله ای جانم، رقیّه باب حاجاته ای جانم، دلیل این مناجاته لیلای دل عموی ساداته کجایی بابا؛ شده نماز من شکسته کجایی بابا؛ شده قیام من نشسته کجایی بابا؛ ببین تیمم به روی خاک صورتت با دست بسته ای بابا، حکایتی شده مویم ای بابا، شکستگی ابرویم ای بابا، ببین کبوده بازویم باشه، کوچه به کوچه روی نیزه‌ها رفتی خونه‌ی ما نیومدی باشه، کنج تنور و تشت طلا رفتی خونۀ ما نیومدی کجایی بابا؛ عزا گرفته دختر تو می‌خونه روضه خودش برای خواهر تو توو بازار شام دیدم که می‌فروشن یه گوشوارمو با انگشتر تو ای بابا، ببین دیگه زمین‌گیرم ای بابا، سه سالمه ولی پیرم ای بابا، شبیه زهرا می‌میرم ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜
‍ . |⇦•غرق معصیتم‌ و .. ویژۀ شبِ جمعه و شب های به نفس سید رضا ●━━━━━━─────── غرق معصیتم‌ و زندگی‌ام رو به زوال است یک نظر کن به گدایت که دگر بی پر و بال است بس که دلبستۀ دنیایم‌ و دور از توام انگار منتظر بودنِ من بهر فرج امر محال است *سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی .. محبت دنبا رو از دلِ ما بیرون کن، محبتِ زهرا و امیرالمونین و اولادشُ در دل ما زیاد و زیادتر بفرما ..* روی این دیدۀ آلوده بکش دست خودت را چند وقتی شده که حسرت من اشکِ زلال است *دیگه نمی تونم مثه قبلاً که جوون تر بودم باهات مناجات کنم و گریه کنم .. قبلاً همچین تا یکی جلوم می گفت حسین اشکم جاری میشد .. همچین که یکی میگفت یابن الحسن دلم برا آقا تنگ میشد .. کم کم ماه بندگیت داره از راه میرسه .. یکم به من اشک و سوز بده بتونم با آقام حرف بزنم ..* علت دوریَم از کربُبَـلا کوهِ گناه است اصلاً انگار حرم رفتن من خواب‌وخیال است آمدم تا که دگر هر نفسم مال تو باشد ای عزیز دل زهرا چه زمان وقت وصال است؟ چاره ای بهر دلِ تنگم و آوارگی ام کن رفتن کرب‌و‌بلا با تو فقط اوجِ کمال است *ان شالله با آقامون بریم کربلا ..* وقت غارت شد و گودال پر از مردمِ پست است بر سرِ پیرهن کهنۀ ارباب جدال است ــــــــــــــــــــــ بدون آب بریدند حنجر او را کشاندند به گودال مادر او را عصا زدند به او پیرمردها بلکه در آورند نفس‌های آخر او را قرار بود که چیزی نماند از جسمش به دست نعل سپردند، پیکر او را.. مگر که قحطی جا بود، خولی نامرد؟ که بسته‌اید به خورجین‌تان سر او را.. ــــــــــــــــــ @majmaozakerine👇
|⇦• ویژۀ شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام با نوایِ حاج حسین سیب سرخی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ "اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ" «اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً» یابن الحسن .. یا ایها الکریم ببین بی بضاعتم مهمانِ نامناسبِ ماهِ ضیافتم دیدم که بار رحمتِ عام است آمدم هرگز به رویِ من نزدی بی لیاقتم لطف تو بود این که مرا پرده در نمود با عفو خویش بس که نمودی بد عادتم گفتم حسین توبۀ من هم قبول شد مثل همیشه می کند آقا شفاعتم حسین .. هر بار بر محاسن خود دست میکشی موی سپید مادرم آید به یاد من حرفی نمی زنی فقط گریه میکنی امشب برس عزیز دل من به داد من مانند مویِ خویش دلم را به هم نزیر خون شستن از سرت چقدر کار میبرد آن شب بگو چرا وسطِ غسل مادرم دیدم که فضه پارچه بسیار میبرد پا بر زمین مکوب دلم شور میزند ماندم که زهر با جگر تو چه کرده است مرهم برای زخم تو درمان نمیشود شمشیر با شکافِ سر تو چه کرده است شمشیر با غلاف که فرقی نمیکند هر دو برایِ زخم زدن ساخته شدند در کوچه دست مادر و در کوفه فرق تو اینها برای کشتن من ساخته شدند *آماده ای ناله ت رو رها کنی .. اما میان این همه ابزارهای جنگ بر خنجری که کند شده اکتفا کنند آداب ذبح را که رعایت نمیکنند آنقدر میزند که سر را جدا کنند امشب علی بوسید چشم مست عباس دست حسینش را سپرده دست عباس امشب سخن از هر دری می گفت مولا از قطعه قطعه پیکری می گفت مولا امشب حکایت از یزید و ملک ری بود صحبت ز قرآن خواندن سر رویِ نی بود *شب جمعه ست بریم گودال ..* چکمه بردار از این سینه رها کن مویش حرمتِ کعبه ی من جز به پرستیدن نیست کمتر از بوسه به این حجم گلو کم لطفیست بوسه گاهِ عَلَوي جايِ خراشيدن نيست زينتِ دوشِ نبي را همه بُرديد ز ياد به خدا اين بدنِ اسب دوانيدن نيست خودش از داغ ِ جگرسوز ِ عطش سوخته است آي خورشيد برو موقع تابيدن نيست مادرش مويه كنان خاك به سر مي ريزد دست و پا مي زند او موقع خنديدن نيست همه دعوا سرِ يك پيرهنِ پاره شده است مبرش خاكِ زمين جامه ی پوشيدن نيست غارت او كه كفافِ همه لشگر ندهد چاره اش ريختن و بردن و پاشيدن نيست شاعر: لباس کهنه بپوشید، زیر پیرهنش مگر که بر نکشد خصم بدمنش ز تنش لباس کهنه چه حاجت؟ که زیر سمِّ ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش *نیره شکسته ها رو کنار زد ..شمشیر شکسته ها رو کنار زد .. رسید بالاسرِ یه بدنی .. دید بدن پاره پاره ست ..* مادرش آمده گودال نچرخان بدن استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم *شب جمعه ست همه رو دو کنده ی زانو دست روی سینه یه سلام به آقا و مولامون بدیم .. همه گذشتگان ، مدافعان حرم ، حاج قاسم سلیمانی و دیگر شهدا همه فیض ببرن ..* السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن @majmaozakerine
|⇦• و توسل ویژۀ وداع با ماه مبارک رمضان به نفس سید رضا نریمانی •✾• @majmaozakerine الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجهُم لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ أسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِي لاَ إلَهَ إلاَّ هُو عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ العَزیزُ الحَکیمُ الغَفُورُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ بَدِيعُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ وَ اغْفِرْ لِي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ فَإِنَّهُ لا يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ يَا رَحْمَانُ يَاالله .. دیگه چیزی فرصت ندارم ، دیگه آروم آروم داره سفره جمع میشه .. دیگه آروم آروم باید از مهمونیت برم .. چقدر زود این شبا گذشتُ رفت .. خدا رو شکر اینجا مهمونیتم که تموم میشه فرصتِ شبِ جمعه به من میدی .. شبِ جمعه هم که بگذره فرصت عرفه به من میدی فرصتِ محرم به من میدی .. اما وقتی اجلم میاد دیگه به من فرصت نمیده .. هرچی میگی صبر کن اگه میشه فردا بیا میگه نمیشه .. خدا نکنه اون روز برا من برسه دستم خالی باشه .. بالحجه الهی العفو .. خسته و سرگشته ای غفّار من برگشته ام سر به زیر و بی کس و بی یار من برگشته ام دل به هر کس غیرِ تو دادم غرورم را شکست زخمی از بی مهریِ اغیار من برگشته ام ای رفیقِ روزهایِ سخت ، دستم را بگیر کن نظر خورده گره در کارِ من برگشته ام پیشِ این و آن بیا و دستِ من را رو مکن آبروداری کن ای ستار من برگشته ام *آخه کسی که خودش اومده داره میگه غلط کردم زدن نداره .. من خودم اومدم دارم میگم اشتباه کردم ..* یا درستم کن همین امشب یا مرگم رسان خسته ام از این همه تکرار من برگشته ام بارها و بارها شرمندۀ آقا شدم باز هم با لطفِ او این بار من برگشته م تا زمین خوردم بلندم کرد آقایِ نجف در پناهِ حیدرِ کرار من برگشته ام مادرِ آیینه ها قلبِ مرا تطهیر کرد با دعایِ مادری غم خوار من برگشته ام *فرمودن هرکی میره کربلا مادرِ ما براش دعا میکنه ..* با لبانِ تشنه هر لحظه برم کرببلا با سلامی لحظۀ افطار من برگشته ام *همچین که دم افطار میشه میگم حسین .. آب میخوام بخورم قبلش میگم حسین ، بعدشم میگم حسین .. اصلا با تربتِ حسین افطار میکنم و روزه م رو باز میکنم .. السلام علیک یا اباعبدالله .. بارها زینب صدا زد کو علمدارِ حرم از میانِ کوچه و بازار من برگشته ام شرم دارم که بگویم سخن از تشنه لبی تشنه آن بود که میگفت به لشکر جگرم *دیگه شبایِ آخر نوکرا ، شبِ خودمونه .. دیگه همه غریبه ها رفتن گرفتن بُردن .. کارشون حل شد .. آی حسین ..* خداحافظ ای برادرِ زینب خداحافظ سایۀ سرِ زینب خداحافظ ای برادرِ زینب به خون غلطان در برابرِ زینب حسین جان ای آبرویِ دو عالم نگین سلیمان به حلقۀ خاتم برادر جان بی تو در دلِ صحرا شده تنها خواهرت گل زهرا ز زخم تنت رویِ ریگ بیابان به اشکِ دلُ و سوز و آهِ یتیمان تنت بی سر مانده در دلِ صحرا سرت هر دم رویِ نیزۀ اعدا