eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه های شب جمعه -(آنان كار را بر حسين عليه السّلام تنگ گرفتند تا آنجا كه...) آنان كار را بر حسين عليه السّلام تنگ گرفتند تا آنجا كه بر حسين و یارانش تشنگى فشار آورد حسين عليه السّلام به پاى خواست و بر دسته شمشير خود تكيه داد و با صداى بلند فرياد زد و گفت: شما را به خدا مرا مي شناسيد؟ گفتند: آرى تو فرزند پيغمبرى و نواده او هستى. گفت: شما را به خدا مي دانيد كه جدّ من پيغمبر است؟ گفتند: آرى بخدا! گفت: شما را بخدا مي دانيد كه پدر من علىّ بن ابى طالب است؟ گفتند: آرى بخدا! گفت: شما را به خدا مي دانيد كه مادر من فاطمه زهرا دختر محمّد مصطفى است؟! گفتند: آرى بخدا! گفت: شما را به خدا مي دانيد كه حمزه سيّد الشّهدا عموى پدر من است؟! گفتند: آرى بخدا! گفت: شما را بخدا مي دانيد جعفر همان كه در بهشت پرواز مي؛كند عموى من است؟! گفتند آرى بخدا! گفت شما را به خدا مي دانيد كه اين شمشير رسول خدا است كه بر كمر دارم؟! گفتند: آرى بخدا! گفت: شما را به خدا مي دانيد كه اين عمامه رسول خدا است كه پوشيده ‏ام؟! گفتند: آرى به خدا! گفت: شما را به خدا مي دانيد كه على عليه السّلام نخستين كسى بود كه اسلام آورد و از همه دانشمندتر و از همه بردبارتر و ولىّ هر مرد و زن با ايمان بود؟ گفتند آرى به خدا! گفت: پس چرا ريختن خون مرا حلال كرده ‏ايد؟! با اينكه اختيار دور كردن اشخاص از حوض كوثر به دست پدر من است و مردانى را مانند شتران رانده شده از آب از كنار حوض كوثر خواهد راند و پرچم حمد بروز رستاخيز در دست او است. گفتند: همه اينها را كه تذكّر دادى ما مي دانيم ولى با اين همه دست از تو بر نداريم تا تشنه جان بسپارى. حسين عليه السّلام كه اين خطبه را خواند دختران و خواهرش زينب سخن او را شنيدند گريه و ناله سر دادند و سيلى به صورت همى زدند و صداهاشان به گريه بلند شد. حسين عليه السّلام برادرش عبّاس و فرزندش على را به سوى زنان فرستاد و دستور داد كه زنان را ساكت كنند و اضافه كرد كه به جان خودم قسم بطور مسلّم‏ گريه ‏هاى فراوانى در پيش دارند. منبع: آهى سوزان بر مزار شهيدان؛ احمد فهری زنجانی؛ ص ۸۶
دلم تنگ توئه اگه حال و روزم مثه ابر بهاره دلم تنگ توئه اگه همدمت آروم و قرار نداره دلم تنگ توئه دلم تنگ توئه اینجا بی تو مردی که زمین و زمان زیر پاشه سرگردونه که بریده بریده همه نفساشه یاد چشمات خواب و گرفته از این منه حیرون نه ممکن نیست که برای علی کسی مثل تو باشه دلم طاقت نداره به دوری تو از این خونه نه عادت نداره دیگه حیدر به جز دیدار تو حاجت نداره دلم طاقت نداره اینجا بی تو مردی که زمین و زمان زیر پاشه سرگردونه که بریده بریده همه نفساشه یاد چشمات خواب و گرفته از این منه حیرون نه ممکن نیست که برای علی کسی مثل تو باشه دلم طاقت نداره به دوری تو از این خونه نه عادت نداره دیگه حیدر به جز دیدار تو حاجت نداره دلم طاقت نداره حلالم کن عزیزم تو آتیش بودی و دستام و بستن پیش چشمات مگه یادم میره میسوختی و میسوختم همرات حلالم کن عزیزم **** طرفدار علی پاشو مادری کن برای دل زینب گرفتار علی صدا ناله تو منو میکشه هر شب پاشو یار علی طرفدار علی موی زینب دو سه ماهه که شونه نخورده عزیزم پاشو خانوم تا که دنیا رو روی قدم هات بریزم دیدی چی شد نشد اخر سر پسرمو ببینم این روزا من توی خونه نشستم و خیلی مریضم سرم سنگینه زهرا توی کوچه مقیره تا منو میبینه زهرا غم عالم روی قلب علی میشینه زهرا امون از کار دنیا نرو جان علی که هنوز تو جوونی و علی جوونه بمون پیش علی که علی به هوای تو زنده بمونه نرو جان علی نرو جان علی دیدم هر شب که رو بستر تو پره لاله خونِ دیده زینب میگن همسایه ها مادرت نمیمونه حالم خوش نیست بگو هستی کنار علی تا قیامت خوب میدونی که یه ثانیه بی تو علی نمیمونه حلالم کن عزیزم تو آتیش بودی و دستام و بستن پیش چشمات مگه یادم میره میسوختی و میسوختم همرات حلالم کن عزیزم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️ هشتک کانال حذف نشود ❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📃 دیگه مهیا، برا وداعی 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 "ع" 🏷 "سلام‌الله‌علیها" دیگه مهیا، برا وداعی گفتی علی جان، اومد وقت جدایی گفتی فدایِ، سرت علی‌جان اگه فدات شد یه عاشق فدایی گفتم عزیزم، یاد منم باش فردا که بی من توو آغوش خدایی دیدی که دنیا گذاشت، داغ تورو به دلم به جون زینب‌مون، از روی تو خجلم شکسته پری، شکسته دلی خداحافظ، عزیز علی ] پیش از تو قلبم، از حرکت افتاد روزی که رو قلبم زخم غیرت افتاد صدا زدی یا، فضه خذینی همین که در وا شد، بار شیشه‌ات افتاد سیلی دشمن، به صورتم خورد همین که رد آتیش، رو صورت افتاد چادر خاکی تو، دستای بسته‌ی من وقت رها شدنه، پهلو شکسته‌ی من تو آیینه‌ی من از ازلی خداحافظ عزیز علی ] علی به جز اشک، مرهم نداره رو داغ پهلوی مجروحت بذاره آروم جونم، علی رو کشتی وقتی به زینب گفتی کفن بیاره اون لحظه که با هم گریه کردیم برای مظلومی که کفن نداره می‌شنوه ارض و سما، شهادتین تو رو می‌شنوه مرثیه‌ی سر حسین تو رو عزای تو شد، عزای حسین فدای تو و فدای حسین @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم....😔 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام استوری شب جمعه های امام حسینی
از خـون شمـا دوام خواهیـم گرفت یکرنـگی و انسجـام خواهیم گرفت امـ‍ـــروز عــزادار شمــاییــم ، ولــی فرداست که انتقام خواهیم گرفت
آغوش رایگان وطن نمک نداشت به کامــت مگر که نان وطن؟ که شعله می‌زنی ای بی‌وفا به جان وطن بـرای اینـکه بزرگــی کنی، بـزرگ شوی گرفته لقمه برایت وطن ز خوان وطن چقدر مــادر میــــهن نـوازشــت کرده چقدر گفته به گوش تو داستانِ وطن گرفت دست تو را، درس راه رفتن داد ز رنـج‌هـا شدی آســوده در امان وطن پرنده باش ولی جلدِ خاک مادری‌ات ستـاره باش ولی مــال آسمانِ وطن قدم گذار و به بــالا برو ولی نشکن که هست رمز بقای تو نردبانِ وطن بریده باد زبانت که جــز وطن گوید که بوده نام تو عمری سرِ زبان وطن ترانه‌ها همه از یاد می‌روند،،، فقط به یادگــار بماند همین ترانه :وطن برای دشمنت آغوش وا نکن، برگرد بیا دوباره به آغـــوش رایگانِ وطن احمدرفیعی وردنجانی✍🇮🇷 @majmaozakerine
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی مثال خوبی زده که یک زنی دارای پسری میشود و شوهرش مرحوم میشود پیش خودش گفته بود که وسایل نان و آب را شوهرم برایم گذارده با این پسر زندگی میکنم وقت پیری هم او بزرگ شده و عزیز و انیس من است. بچه شش هفت ساله شده بود یکروز زن از خانه رفت بیرون دید پسرش در میان بچه‌ها از همه ضعیف‌تر است.بچه‌های کوچکتر او را به زمین میزنند. این زن خیلی غصه‌دار شد آمد فکر کرد دید این بچه بابا ندارد؛ پدر‌ها می‌آیند بچه‌هایشان را میبرند و این پسر میبیند فکر کرد که چه کند. یک نقاش آورد و گفت: عکس یک جوان رشید را بکشد و برای او نشان و شمشیری بگذارد. نقاش عکس را کشید آنرا قاب کرد و پرده‌ای روی آن کشید. فردا که بچه خواست از خانه بیرون رود گفت: میخواهی پدرت را ببینی؟ گفت: بله. پرده را کم کم کنار زد. این بچه چشمش را به عکس دوخت. همانطور که نگاه میکرد دید بازوی بزرگی دارد یک تکان به بازوهایش داد نگاهی به ابرو و صورت پدرش کرد چهره‌اش باز شد. نگاهی به سینه او کرد و سینه را جلو داد. مادر گفت:هر وقت کسی با پدرت کشتی میگرفت پدرت پای او را میگرفت و به پشت بام می‌انداخت بعد از این او قوت و قدرت گرفت.وقتی از خانه بیرون می‌آمد بچه‌ها جرات نمیکردند نزدیک او بروند. کسیکه یاد ولی خدا میکند قوی‌ میشود. شما هم غصه‌دار نباشید چون صاحب دارید.خدا و پیامبر و امامان صاحب شما هستند. در پیشامدها واضطراب‌ها شکست نخورید. صاحب ما همه ما را یاد میکند ما را رها نمیکند.انسان که یاد کند اینطور می‌شود.میرزا جواد آقا برای غیبت حضرت این مثل را زد که مردم سرشکسته نباشند و بدانند صاحبی دارند. 📚طوبی‌محبت