هدایت شده از کانال اشعار ترکی مجمع الذاکرین
نوحه حضرت رقیه (س)
سبک :👇🙏
ای منی آواره قویان ابالفضل ....
ای نوه شیر خدا رقیه - رقیه
دختر شاه شهدا رقیه - رقیه
دور یومولان گوزلریوون فداسی فداسی
وئر منه سس قارداشیمون بالاسی بالاسی
توختامیاندور ایاقون یاراسی یاراسی
بلبل ویرانه سرا رقیه - رقیه
گون که باتاردی قاپیدا دوراردون دورادون
زلفلروی الده گرو دوتاردون دوتاردون
کرب و بلانین یولونا باخاردون باخاردون
سینه ده غم دیلده نوا رقیه - رقیه
ذکر ائلیردون منه وئر پای الله پای الله
یوردی بو ویرانه منی دای الله دای الله
من بابامی ایستیورم آی الله آی الله
ایستدیگون اولدی روا رقیه - رقیه
یاره لی باشون باشینا دولاندون دولاندون
باخدون او قانلی دوداقا اوتاندون اوتاندون
گاهی گئدوب هوشه گهی اویاندون اویاندون
دردون عجب اولدی دوا رقیه - رقیه
دلبریوون وصلی سنه ناز اولدی ناز اولدی
گل کیمین عمرون گؤزلیم آز اولدی آز اولدی
گل یوزوون صحبتی اوچ یاز اولدی یاز اولدی
آرزیلارین اولدی فنا رقیه - رقیه
گلمز عزیزیم محنون حسابه حسابه
شام اولا ویرانه کیمین خرابه خرابه
الله ئوزی رحم ائلسون ربابه ربابه
یوخ هوسی زنده قالا رقیه - رقیه
ای دوگولن شام بالا یولوندا یولوندا
شمر و سنان سایه سی صاق صولوندا صولوندا
ظلمیله گل جسمی یارا رقیه - رقیه
نازلی قیزیم دویمامیشام سوزوندن سوزوندن
هم باخیشیندان بالا هم ئوزوندن ئوزوندن
وای دییرم هی ئوپرم گؤزوندن گؤزوندن
زلفی کیمین بختی قرا رقیه - رقیه
آچ گؤزووی ایله منه نظاره نظاره
ای پر پروازی سئنان هزاره هزاره
من نجه جسمون قویارام مزاره مزاره
چشم و چراغ اسرا رقیه - رقیه
بیر باخیشون دردیمیزه دوادی دوادی
خوردا الین دست گره گشادی گشادی
دفتر ((معروفه)) آدین صفادی صفادی
شامی ائدن بحر صفا رقیه
https://eitaa.com/turki_nohemajma
هدایت شده از کانال اشعار ترکی مجمع الذاکرین
256.6K
#شهادت_حضرت_رقیه
کربلایی سعید سلطانی
https://eitaa.com/turki_nohemajma
─═༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═─
#مدح
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سرودهٔ_رقیه_سعیدی_کیمیا
دختـــری از تبـــــار کــوثـــرهـا
اعتبـــــار تمـــــام گــوهـــرهـــا
آسمــانی ترین ستــارهٔ عشـــق
ســورهٔ نــور ، بیـــن اختــــرها
دختــری بـا شکـــوه زهـــرایی
عشـــق بابا در اوج شیـــدایی
بعد از او باب شد که بنویسند
قصــــهٔ دختــــران بــابــایی
صــــورتی مــاه و دلربــا دارد
در دلــش شــور نینــــوا دارد
رسم باب الحوائجی در اوست
دستهـــایی گـــره گشــــا دارد
اعتبــار دمشـق و عشاق است
نام او جلـوه گر در آفاق است
سفره داری که با کرامت خود
صاحب بابهـــای انفــاق است
صـبر ، زانو زده به رسـم ادب
پیش پای چنیــن شکیبـــایی
خــادمِ کمتـــرین درگاهـــش
مهتــری مثــل حــاتم طــایی
بارگاهــش بهشــتی و والاست
مایهٔ رشـک جنــــت الاعلاست
گنج پنهــان شــام ویران است
اشک پیدای چشم او دریاست
فـــرق دارد رقیــــهٔ زهــــرا
با تمام ســه ســاله های جهان
خون دل خورده اند از داغش
یاسمــن ها و لاله های جهــان
خاک درگاه او شدن فخر است
او که بر ما گشـــوده باب کرم
با عنــایات و ذره پــروری اش
"کیمیا" می شود غبـــار حـرم
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۱۲/۲۵
973.5K
نوحه حضرت رقیه(س)
ای تربت تو دارالزیاره
دردم دوا کن با یک اشاره
باب الحوائج دختر خون خدایی
تو زائر جا مانده ی کرببلایی
قدم گذار به محفل ما_گره گشا ز مشکل ما
شهیده ی ولایتی_رقیه جان عنایتی
ز درد و رنج قافله_تو صاحب روایتی
یتیمی و اسیری و فراق بابا
به روی پیکرت نشان ز جور اعدا
غریبی تو قاتل ما_گره گشا ز مشکل ما
سه ساله قد کمان شدی_تو پرپر از خزان شدی
دچار لکنت زبان_ز مشت ناکسان شدی
خرابه شد بهشت آشنایی تو
سحر شد عاقبت شب جدایی تو
بده شفای عاجل ما_گره گشا ز مشکل ما
تا نگهش بر تو فتاد_زجر لعین زجر تو داد
دست تو در دست طناب_شرم و حیا برده ز یاد
به ضرب تازیانه می کشید و میبرد
به پیکرت نشانه می کشید و میبرد
عزای تو غم دل ما_گره گشا ز مشکل ما
حزینه دختر حسین_به دامنش سر حسین
شبانه غسل و هم کفن_شبیه مادر حسین
قباله ی فدک ندارد این سه ساله
فرات از این مصیبت آمده به ناله
شرر زده به حاصل ما_گره گشا ز مشکل ما
#مسجدی
#حضرت_رقیه_س_
228.5K
نوحه شهادت حضرت رقیه(س)
منم رقیه،بنت الحسینم
بر آل احمد،نور دو عینم
نور دو چشم علی و فاطمه ام من
گرچه سه ساله ام امید همه ام من
من نور عینم،بنت الحسینم
از دشمن دین،غمدیده ام من
از ظلم دشمن،خمیده ام من
کنج خرابه خون شد از غم جگر من
با سر رسیده در بر من پدر من
من نور عینم،بیت الحسینم
بابای مظلوم،ای نور دیده
رگ گلویت،را که بریده
داغت شرر زد ابتا بر حاصل من
تا نوک نی دیدم سرت خون شد دل من
من نور عینم،بنت الحسینم
از روی ناقه،بابا فتادم
سر را روی خاک غم نهادم
زجر آمد و زخم دل من را نمک زد
بابا نبودی دخترت را او کتک زد
من نور عینم،بنت الحسینم
در سینه ی خود،غم تو دارم
به جز تو بابا،کسی ندارم
گویم سخن با تو پدر قلب شکسته
رقیه ات از زندگی گردیده خسته
من نور عینم،بنت الحسینم
تویی پدرجان،چراغ هر راه
رقیه ات را،ببر به همراه
نما دعایم ای پدر حاجت بگیرم
کنار رأس پاک تو بابا بمیرم
من نور عینم،بنت الحسینم
#سنتی
#حضرت_رقیه_س_
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
#روضه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست
به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست
خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا!
کاروان بعد تو، ساکت ننشست؛ ای بابا!
حیدر قافلهات، تیغ دودم را برداشت
به اباالفضل بگو: عمّه، علم را برداشت
کوفه را با نفس خویش چنان مقبره کرد
خطبهای خواند که کار همه را یکسره کرد
من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است
سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است
دخترم؛ دختری از تیرهی امّالنّجبا
عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه
آهم، ارثی است که از خطبهی زهرا بردم
شام گریاند مرا؛ آبرویش را بردم
عمّه آموخت به من شکوهای از غم نکنم
زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم
حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم
خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم
گلهای نیست؛ گله، حوصله هم میخواهد
من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم میخواهد
چند وقت است که شانه نزدی بر مویم
بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم
خورده شلّاق روی بال و پرم؛ چیزی نیست
لگد زجر، شکسته کمرم؛ چیزی نیست
پای چشمم، گل زخم است؛ فدای سر تو
دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو
مهربانم! تو چرا پاره شده لبهایت؟
چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت
راهی تشت شدی از سر نی؛ میدانم
گریه کردی وسط مجلس؛ میمیدانم
بیحیا، جام به دست آمد و من میدیدم
چوبدستی به لبت میزد و من میدیدم
عمّهجان بود مراقب؛ سر ما پایین بود
ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود
خواهرم، نه دلم آشفته بماند بهتر
داغ ناموس تو، ناگفته بماند بهتر
پیش من بود اگر امشب، به عمو میگفتم
از غم کوچه و بازار به او میگفتم
آنکه از بام به پیشانی تو سنگ زده
دخترش هم به روی صورت ما چنگ زده
در شلوغی و دف و رقص در آن هلهلهها
آه از اشک رباب؛ آه از آن حرملهها
راستی! حال رباب از همه آشفتهتر است
گریهاش بند نمیآید و خونینجگر است
همهی راه، نگاهش به سر اصغر بود
بود گهواره اگر، حال دلش بهتر بود
راستی! باخبری از شب جاماندن من؟
شب هقهق، شب شلّاق زدن بر تن من
از روی مرکب خود، یکسره فریاد کشید
دست من روی سرم بود؛ سرم داد کشید
پدر آنقدر بگویم، نفسم بند آمد
پنجه انداخت به مویم؛ نفسم بند آمد
شام را ویران کردم با نالهی بابا بیا
عالم را حیران کردم با نالهی بابا بیا
من را ببر؛ بابا بیا
ای همسفر؛ بابا بیا
آشفته گشته موی دختر تو؛ بابا بیا
رویم شبیه روی مادر تو؛ بابا بیا
شرمندهام ز روی خواهر تو؛ بابا بیا
وای از زخم گلوی پرپر تو؛ بابا بیا
خونین پیکر؛ بابا بیا
ای همسفر؛ بابا بیا
امشب کنج ویرانم، مهمان من؛ بابا بیا
تا به سحر میخوانم، درمان من؛ بابا بیا
ای یوسف کنعانم! ای جان من! بابا بیا
ای قاری قرانم! جانان من! بابا بیا
عشق بیسر؛ بابا بیا
ای همسفر؛ بابا بیا
سوز بده بر سخنم؛ به دل سوختهی خواهرت
تا که بگویم سخن از تن صدچاک علیاکبرت
ناله زنم، یاد کنم ز لب خشک علیاضغرت
گوهر اشکم، شده ایثار تو؛ گریه کنم یاد علمدار تو
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
#روضه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
خودم را میکشم سویت؛ دو پای ناتوان را نه
غمم از یاد بردم؛ طعنههای کودکان را نه
سر تو رفت و قولت نه؛ یقینم بود میآیی
به عمّه صبر دادی؛ دختر شیرینزبان را نه
تمام دختران خوابند زیر چادر عمّه
یتیمت را ببر؛ سربارم امّا عمّهجان را نه
خدا صبرت دهد؛ دیدی که میخندند بر وضعم
که بر هر زخم طاقت داشتم؛ زخمزبان را نه
شنیدم غارتت کردند و عریانت به خود گفتم
که دزدان را نمیبخشم؛ خصوصاً ساربان را نه
حلالت میکنم ای تازیانه؛ سنگ خاکستر
حلالت میکنم ای خار امّا خیزان را نه
همینکه چوب میخوردی، لبانم چاک میخوردند
به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نه
طنابی در تمام شهر دور گردن ما بود
فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نه
گذشتم با مکافات از حراجی یهودیها
من عادت داشتم بر درد؛ درد استخوان را نه
به من برمیخورد؛ ما سفرهدار عالمی هستیم
بیاندازید سویم سنگ امّا تکّه نان را نه
اگرچه کودک و پیرش، هُلم دادند و مو کندند
پدر بخشیدم آنان را ولی پیرزنان را ن
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
#روضه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
خورشیدِ من آمدی شبانه
قدری بغلم کن عاشقانه
نشناختمت در اول کار
نفرین خدا به این زمانه
کی زیر گلوت را عزیزم
اینطور بریده ناشیانه
تقصیر حرارت تنور است
این سوختگی زیر چانه
امروز شبیه موی تو سوخت
آن موی بلند دخترانه
اوضاع مناسبی ندارم
چه خوب که آمدی شبانه
من که همه عمر رفته بودم
تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شرابخواران
کَت بسته، به زورِ تازیانه
” بَر” خورده به من، چرا نبوده؟ !
برخوردِ کسی مودبانه
من دختر شاه عالمینم
دادند ولی به من اعانه
در راه، شتر تکان نمیخورد
خوردم کتکی به این بهانه
هر بار طناب را کشیدند
خوردیم زمین دانه دانه
من سیر غذا نخوردم اما
خوردم دل سیر تازیانه
افتاد سرت ز روی شاخه
افتاد سرم به روی شانه
هر سنگ که بر سر تو میخورد
میکرد به سمت ما کمانه
از خاطر من نمیرود… نه …
آن ضربه ی چوب وحشیانه
سالم لب من ، لب تو زخمی؟ !
واللهِ که نیست عادلانه
دیگر ز سفر بدم میاید
کِی می بریام پدر به خانه
دیدی که ز شب هراس دارم
خورشیدِ من آمدی شب
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
#زمینه
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
گفتم میای؛ با اکبر میای
سوار اسب با اصغر میای
فکرشم نمیکردم با سر میای
ابر چشات خونه؛ بارونه
خرابهمون مثل زندونه
بابا جون! بیا ما رو ببر خونه
کجا بودی محبوبم؟!
بدون تو آشوبم
حال منو میپرسی
تو خوب باشی، من خوبم!
موهات چی شده باباجون؟!
چشات چی شده باباجون؟!
فدای لب شیرینت
لبات چی شده باباجون؟!
تنگ غروب، توو هجوم غم
مثه رباب، سینه میزدم
میشکست بغض دلتنگی حرم
میومدن دخترای شام
به دیدن اشک بیصدام
دیدن چادر پاره و عصام
اگه تو رو میدیدن
بهم نمیخندیدن
عصای کوچیکم رو
ازم نمیدزدیدن
پاهامو ببین باباجون!
موهامو ببین باباجون!
چشاتو به سختی دیدم
چشامو ببین باباجون!
دیدی بابا شد موهام سفید
از بسکه زجر موهامو کشید
آخرش به دادم، مادرت رسید
دلتنگتم بیشتر از همه
میگن شدم عین فاطمه
مادرت بغلم کرد یه عالمه
میخوام به پات پرپر شم
میخوام برات مادر شم
شونه کنم موهاتو
اگه یکم بهتر شم
ندارم جون باباجون!
بریم خونهمون باباجون!
رو نی به عمو عبّاسم
سلام برسون باباجون!
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
#شور
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
میدونستم خیلی دوسم داره
رقیّهشو تنها نمیذاره
کمکم کن تا پاک کنم روشو
با گوشهی این چادر پاره
دیدی اومد، مسافر من!
شبونه برگشت به خاطر من
میریم خونه باهم شبونه
ویرونه، امشب معراجمونه
عمّه! بیا گمشده پیدا شده؛ واویلا
کنج خرابه، شب یلدا شده؛ واویلا
پای نیزه، زخماشو میشمردم
با هر کدوم از غصّه میمردم
خدا کنه یادم نره امشب
بهش بگم چندبار زمین خوردم
روی نیزه، چشماشو وا کرد
زمین که خوردم، منو نگاه کرد
روی نیزه، اشکاشو دیدم
تا رفتم از حال، منو صدا کرد
عمّه! شده غصّه فراموش من؛ واویلا
گمشدهام آمده آغوش من؛ واویلا
دیده و دل محو تماشا شده؛ واویلا
عمّه! بیا گمشده پیدا شده؛ واویلا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
کانال متن وروضه مجمع الذاکرین 👆
https://eitaa.com/joinchat/1696595994C786d9241b8
کانال مولودی مجمع الذاکرین 👆
https://eitaa.com/joinchat/3133210650Cbfe3d4343a
کانال ترحیم خوانی مجمع الذاکرین 👆
https://eitaa.com/joinchat/2764505270C6df985bdd3
کانال اشعار عتبات و عالیات👆
https://eitaa.com/joinchat/496763156C729fae43fa
کانال اشعار ونوحه ناب ترکی👆
https://eitaa.com/joinchat/4261478436Ca6e7c68257
کانال روضه دفتری👆
https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
کانال ادعیه وگریز👆
https://eitaa.com/joinchat/4170252486C3302464344
کانال سخنرانی مجمع الذاکرین 👆
https://eitaa.com/joinchat/272171029C6a1afef11d
#ابر_گروه_مجمع_الذاکرین_ع ⏫⏫⏫
#السلام_علے_العشـق ❤️
«اول صبح»
پس از گفتن یڪ
بسم الله...
از دل و جان
تو بگو
«حسین اباعبدالله»
#اللهم_ارزقنا_کربلا 💔 😭
#صبحم_به_نام_شما
❣#سلام_امام_زمانم❣
السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ
فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ...
سلام بر مولایی که زمینیان، عطر خدا را از وجود او استشمام می کنند؛
سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را روی زمین برپا خواهد کرد.
📚صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله، ص 631.
#امام_زمان
🌱⃟🌸๛
=====🍃🌺🍃=====