روضه فاطمه وبلال.mp3
8.44M
👆👆بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه/
#حضرت زهرا(س)
#مسجدرشیدی کرمانشاه
#حتما_گوش_کنید_و_نشر_دهید
#پنجشنبه۲/اذر
مداح،،
#حاج_آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم🤞🤞
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج آرمین غلامی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سایهی سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد
پای آتش به در خانهی گلها وا شد
غنچهای سوخت، به پهلوی گُلی خار افتاد
کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم
دست مادر وسط معرکه از کار افتاد
تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین
مادری پیش نگاه همه صد بار افتاد
شهر با نالهی «یا فضّه خُذینی» میگفت
نفس شیر خدا از نفس انگار افتاد
خاک بر چشم تو دنیا که تماشا کردی
کار پهلوی خداوند، به مسمار افتاد
عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید
قرعهی چوب به تابوت تن یار افتاد
میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد
میخ تیری شد و در چشم علمدار افتاد
*اميرالمؤمنين نشسته بود كنار بستر زهرا، عينِ يه بچه زانوي غم بغل گرفته...*
اي نورِ قلبِ عاشقم، شمعِ اين خانه تويي
زهرا زهرا مرو مرو، لطفِ كاشانه تويي
*بعد از تو من اين خونه رو نميخوام....*
اي مرغِ پر شكسته ي افتاده كنج قفس
از فرط غصه فاطمه، درسينه مانده نفس
ممنونم اگر نروي
مي ميرم اگر بروي
زهرا مرو مرو
ای جانِ بر لب آمده، جانی برای من
پا رو به قبله، تاب و توانی برای من
خیلی توقعِ علی از تو زیاد نیست
تنها همین که زنده بمانی برای من
یک ذره هم به فکر خودت باش فاطمه
بس نیست این همه نگرانی برای من
*بچه ها مي نشستن، ميديدن مادر آروم خوابيد، اما تا فاطمه مي ديد بچه ها از كنارش رفتن، ناله و آهش از درد شروع ميشد...*
من بی قرارِ لحظه ای آرامشِ توأم
اما تو فکر پختن نانی برای من
در پاسخ سلامم فقط سعی می کنی
تا پلک ها به هم برسانی برای من
از سرفه های خونی تو دستم آمده
تا رفتنت نمانده زمانی برای من
من که گِله ندارم از این وضع
بگذر از تغییر شکلِ قد کمانی برای من
* تا من ميام ميخواي بلند بشي، اما نميتوني پاشي؛ يه جوري ميخواي بايستي كه من نفهمم قدت خميده شده..*
در بينِ شهرِ تنگ نظرها نگفتمت
تنها تو خواستگاهِ اَماني براي من
پس این وداع چیست خداحافظی چرا
من التماس می کنم که بمانی برای من
*اين روزا كسي دَرِ خونه ي اميرالمؤمنين رو هم نمي زد، اما اومدن گفتن: خانوم! بلال برگشته... بي بي فرمود: بلال يادگارِ بابامه، دلم برا اذونش تنگ شده... بلال رو تبعيد كرده بودن به شام آخه بيعت نكرد با اون نانجيبا...
يه شب پيغمبر رو بلال در عالم رؤيا ديد با سر و وضع خاكي، پريشان، پيغمبر به بلال عرضه داشت: بلال! تو نبايد يه سر به فاطمه ي من بزني؟
از خواب بلند شد هر جوري بود خودش رو رسوند به مدينه، خبر رسيد به خانوم كه بلال اومد، گفت: به بلال بگيد، دلم برا صداي اذانت تنگ شده...
مدينه فهميدن بلال اومده، امام حسن و امام حسين اومدن خوش آمدگويي گفتن به بلال، بلال! نمي دوني اين چند وقت چي سَرِ ما اومده، اين مدينه ديگه اون مدينه نيست، يادش بخير حُرمتي داشتيم توي اين شهر، بلال! مادرمون سلام رسونده گفته براش اذان بگی...
موقع اذان شد رفت بالاي مأذنه، مدينه غوغا شد، بلال اومده، صداش رو به اذان بلند كرد:" الله اكبر و الله اكبر" صداي ناله توي مدينه بلند شد" الله اكبر و الله اكبر" همه يادِ زمان پيغمبر افتادن" أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه" صداي گريه داره بلند تر ميشه، صداي ناله ی بي بي از همه بلند تر، گفت: زيرِ بغل هام رو بگيريد...
تا بلال گفت:" أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰه" بي بيِ با صورت به زمین افتاد، تا اسم باباش رو شنید، همه ی خاطرات جلو چشمش رد شد، اون دری که هر روز پیغمبر می اومد احترام میکرد هر روز سلام میداد" السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة"... اون در رو سوزوندن، تا نام باباش رو توی اذان شنید، فاطمه روی زمین افتاد، حسنین دویدن، بلال! بسه، مادرمون جون داد...
آی گریه دارا! یعنی اگه یه دختر که بابا نداره اسم باباش رو هم جلوش بیارین دق میکنه...
اما برا هیچ دختر یتیمی والله سر باباش رو نمی برن... بخدا هیچ کجای عالم رسم نیست...
تا تشت رو گذاشتن جلوش، هی میگفت: عمه! من بابام رو میخوام، من غذا نمیخوام، تا رو پوش رو کنار زد، گفت: بابا! تا حالا کجا بودی، بابا! من عادت دارم رو پاهات بخوابم، بابا! تو همیشه من رو بغل می کردی، الان کار برعکس شده من باید سرت رو بغل کنم...*
دلم آغوش گرمِ تو رو میخواد
خرابه سرد و دارم میلرزم
هوا سردِ ولی عیبی نداره
من از تاریکی ها خیلی میترسم
*دست کشید رو لب و دهانِ بابا، دید لب و دهان بابا خونی و زخمی شده، اینقدر با دستای کوچیکش تو دهان خودش زد...*
از اونی که سرِ تو رو، رو نیزه بست بدم میآد
از اونی که دندونه تو رو با سنگ شیکست بدم میآد
بابا بابا بابا حسین...
* بابا! "مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي!" کی منو تو این سن کودکی یتیم کرده؟ "مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ" بابا! به من بگو کی رگای حنجرت رو بریده؟...*
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
#کانال_متن_روضه_
نوحه حضرت زهرا.........mp3
1.16M
بسم الله الرحمن الرحیم
#نوحه حضرت زهرا س
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
شاعرم دلسوخته هستم گدای
فاطمه
تا نفس دارم بگویم من ثنای
فاطمه
بنگرید برشوکت و شأن و جلال
دخت حق
هست رضای حیِّ سبحان در
رضای فاطمه
درمقام وصف او گفتند یک دنیا
سخن
من که باشم شعر سازم از برای
فاطمه
هدیه ای زیبنده تر از جان ندارم
در جهان
جان خود را میکنم هرآن فدای
فاطمه
بهر وصف او فقط کافی ست این
مصرع بلی
عالم امکان بُوَد دولت سرای
فاطمه
ماسوا بودند هریک مرتضی را
پیشمرگ
لیک برمی خاست مولا خود به
پای فاطمه
بود امانت عترت و قرآن ز ختم
المرسلین
ریخت اما دشمن آتش درسرای
فاطمه
روزها شدتیره بردخت پیمبر بعد
از او
رخت بربست باپیمبر خنده های
فاطمه
در خفا می کرد ناله دختر خیر
البشر
کس نبود هم ناله با آه و نوای
فاطمه
کرد تحمل هر بلا را مرتضی در
عمر خود
شد ولی قدش خمیده در عزای
فاطمه
حمله ورشد تاکه دشمن برسرای
شیر حق
در عجب ماندند اعداء؛ از وفای
فاطمه
سینه اش را او سپر کرد در بَرِ
قوم عدو
تا کِشد دشمن خجالت ازحیای
فاطمه
ضربه ها زد دشمن بی عاطفه
برسینه اش
گریه کرد آن دم ملائک در رثای
فاطمه
ماند ما بین در و دیوار همراز
علی
زین مصیبت برشکست قَدِّ رسای
فاطمه
می شکست سقف فلکها زیرو بر
می شد زمين
گرنمی شد مستجاب آندم دعای
فاطمه
فاخرا باشد اگر دریای پر طوفان
دوات
هست ناکافی زشرح غصه های
فاطمه
دررضای فاطمه صبح و مسا بنما
تلاش
چون رضای حق بود بی شک
رضای فاطمه
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
#برای_دیگران_بفرستید
نوحه حضرت زهرا......mp3
2.47M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_واحد_سنگین
🎤مداح :حاج آرمین غلامی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ببار بارون بباربارون دل زینب پریشونه
گونم مادر زینب ,داره میره از این خونه)
مادر چرا رو صورتت،غبار غم نشسته
اسیر غصه ها شدی،کی قلبتو شکسته
چرا برای رفتنت،همش دعا میخونی
زوده برای تو مادر،هنوز خیلی جوونی
مادر چرا آشفته ای از زندگی سیری
وقت جوانی از چه رو پیر و زمینگیری
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
چرا چکیده اشک تو،رو گونه ی کبودت
خونی شده بسترت و،تموم تار و پودت
پریده رنگ رخت و،تاب و قرار نداری
نگاته رو به آسمون،قنوت گریه داری
دستی بکش بر موی من شانه بزن مادر
از درد بازویت نگو ای مادر مضطر
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میشه کنارمون باشی،کفن نخواه عزیزم
بعد تو بابامون میشه،بی سر پناه عزیزم
از داداشم حسن نگو،طاقت نداره قلبم
حدیث بی کفن نگو،طاقت نداره قلبم
مادر نگو از قتلگاه و از غم معجر
از آن وداع آخر و یک بوسه بر حنجر
#کانال_متن_روضه
نوحه حضرت زهرا...mp3
3.7M
⇦بسم الله الرحمن الرحیم
🕊سینه زنی حضرت زهرا(س)
#مداح..حاج آرمین غلامی
💠🔳💠
ما در دو جهان فاطمه جان دل به تو بستیم
محبان تو هستیم
نظر کن ز عنایت ، به فردایِ قیامت ...
در معرکۀ عشقِ تو ما مردِ جنونیم
همه فاطمیونیم
به دنبالِ شهادت ، فداییِ ولایت ...
در عشقِ علی سینه سپر تا دم آخر
تویی عاشقِ حیدر
خروشِ تو در این راه ، علیاً ولی الله
ما در دو جهان فاطمه جان دل به تو بستیم
محبان تو هستیم
نظر کن ز عنایت ، به فردایِ قیامت ...
دستِ همه بر چادر تو در صفِ محشر
به قربانِ تو مادر
اگر توبه شکستیم ، به امید تو هستیم ...
ما در دو جهان فاطمه جان دل به تو بستیم
محبان تو هستیم
نظر کن ز عنایت ، به فردایِ قیامت ...
ای روحِ علی جان نبی اُم ابیها
تویی حضرتِ زهرا
فدایِ تو پیمبر ، به قربانِ تو حیدر ...
ای راضیه و مرضیه و کوثر و طاها
تویی عصمتِ کبری
پناهِ همه عالم ، تویی فاطمه جانم ...
ما در دو جهان فاطمه جان دل به تو بستیم
محبان تو هستیم
نظر کن ز عنایت ، به فردایِ قیامت ...
ماییم فدایِ حرم زینبِ کبری
به فرمانِ تو زهرا
همه بندۀ عشقیم ، نگهبانِ دمشقیم
نوحۀ ما و همه این سلاما ...
نثار روح همه پیر غلاما ...
#کانال_نوحه_
روضه فاطمیه.mp3
1.11M
گریز به :
روضه_امام_حسین
( علیه السلام )
#مداح..حاج آرمین غلامی
یا علی اگه شبانه هم بود فاطمه رو دفن کردی ، ... دو تا دستِ پیغمبر(ص) به کمک شما آمد ، ... کربلا هم وقتی زین العابدین خواست بدنِ حسین رو دفن کنه ، بنی اسد آمدند ، گفتند آقا کمک کنیم ؟ حضرت فرمود : به کمک شما نیازی نیست ، کسانی هستند با من کمک کنند ، بدن رو دفن کنند ، میگن پیغمبرخدا(ص) آمد ، امیرالمومنین آمد ، امام حسن آمد ، بدنِ بی سرِ ابی عبدالله رو توو قبر گذاشتند ، ... اما دیدند زین العابدین از قبر بیرون نمیاد ، ... آمدند جلو ، دیدند خم شده ، صورتش رو به حلقوم بریده ی بابا ، ... هر کجا نشستی به قصد فرج ، فریاد بزن یا حسین ...
#مداح..حاج آرمین غلامی