مصیبات شام...mp3
3.13M
روضه خرابه شام👆🏻
#مداح.حاج آرمین غلامی
وارد شام خرابم کردند...
خارجی زاده خطابم کردند😭
((((بمیرم بچه های سید الشهدا تو خرابه خوابیدن😭😭بمیرمممم.این صورتای سوخته رو رو خاک خرابه میزارن😭امام سجاد فرمود نه از سرمای شب در امان بودیم نه از آفتاب روز🥹دیگه چیزی نمونده تا گریه های رقیه خاتون😭دیگه چیزی نمونده تا ناله های ابتاه ابتاه😭 نگا کن ببین چادرای خاکی گوشه خرابه😭😭وقتی هنده اومد وارد خرابه شد🥹عبارت اینه میگه تا وارد شد دید یه مشت زن و بچه مریض گوشه خرابه نشستن😭😭آخ نشست رو خاکه و
پیش عقیله بنی هاشم😭آخ بمیرم(۳)
امان از اون نیمه شبی که.صدای ناز دانه بلند شد 😭 فقط ناله میزد من بابامو میخوام🥹😭
طاهر میگه سر سیدالشهدا میان طشت بود🥹 یزید تو خواب نحس فرو رفته بود.تا صدای زجه از خرابه بلند شد🥹میگه به خدا دیدم سر مطهر از بالای طشت بالا اومد🥹تا مقابل صورت یزید ملعون.فرمود یزید من با تو چه کرده بودم؟؟؟
چرا این همه ظلم به اهلبیت من میکنی؟بعد سر بالا اومد رو به خرابه😭فرمود خواهرم رقیه رو آرام کن😭حسیننننننننننن🙏🏻🥹
آن کو در این مزار شریف آرمیده است😭
ام البکاء... رقیه محنت کشیده است..😭
سر تا به پااست دردو...
مداوای ما حسین.🙏🏻
ما جملگی مریضو
مسیحای ما.حسین🙏🏻🙏🏻
رو کن به سوی خیمهی سلطان کربلا🙏🏻
دارالشفاست روضهی مولای ما حسین😭🙏🏻
التماس دعای فرج🙏🏻
نوحه ابالفضل۱۴.mp3
2.17M
نوحه ابالفضلی
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
سلطانِ وادی فضل،یا سیدی اباالفضل
صاحبِ سفره ی بذل،یا سیدی اباالفضل
آیینه ی کرامت،مدینه ی سخاوت
گـنجینه ی پُر از فضل،یا سیّدی اباالفضل
در عشق و در محبّت،حرفی به جز مدیحت
بیهوده باشد و هزل،یا سیّدی اباالفضل
سینه زن و غلامم،عبد عَلَی الدوامم
مولا مرا مکن عزل،یا سیدی اباالفضل
دستم بگیر جوانمرد،تا کار من نیفــتد
بر قوم ناکِس و رذل،یا سیدی اباالفضل
نوحه امام زمانی.mp3
2.33M
❣﷽❣
👆🔳 سینه_زنی_امام_زمان_عج
🍃 سینه_زنی_حضرت_زهرا_س
🍃 سبک زیر بار ستم نمی کنیم زندگی
🔳 سبک حاج اکبر ناظم
.#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه
حجة ابن الحسن خون شده از غم دلت
شد زِ باغِ فدک، خونِ جگر حاصلت
داغِ دیوار و در بر دلت زد شَرَر
🍃🍃بیا ابا صالح،بیا اباصالح
العجل العجل، ای گل زهرا سِرشت
گر بیایی شود، تمام دنیا بهشت
به لبم زمزمه ، پسرِ فاطمه
🍃🍃بیا اباصالح ،بیا اباصالح
گرچه از شب سیه تر شده روزِ بشر
گریه و ناله های ما ندارد اثر
بشنو ای خون دلت، نالهی مادرت
🍃🍃بیا اباصالح ، بیا ابا صالح
آسمانت پر از ستاره های غم است
العجل العجل هرچه بگویم کم است
بر لبم ذکر تو. درسرم فکر تو
🍃🍃بیا اباصالح ، بیا اباصالح
نوحه شام وبلا.mp3
1.87M
👆🏻نوحه_سینه_زنی_اسارت
زمینه
شام
مداح:حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
شام بلا شد ای خدا
سخت تر از کرببلا
شکسته قلب فاطمه
راس حسین به نیزه ها
قرآن ختم المرسیلن
افتاده از / نی برزمین
😭ای وای حسین ۴
قلب تمام اسرا
ز غصه پاره پاره بود
بروی نیزه ها سر...
کوچک شیرخواره بود
خون ریزد از / چشم رباب
دلهاشده / از غم کباب
😭ای وای حسین ۴
برسرکودکان زدند
سنگ جفازروی کین
بسته دودست زینب و
حضرت زین العابدین
خون گریه کن /ای آسمان
ده دخترو/ یک ریسمان
😭ای وای حسین۴
#نوحه شام
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#,بیت مقدسی _کرمانشاه
حسینیه حقیقی زاده_ کرمانشاه
#عصرشنبه۱۳مرداد👇
نوحه شام بلا۲.mp3
1.61M
🤞🤞🏴نوحه شور زبانحال امام سجاد ع از هفت بلا و مصیبت شهر شام🏴
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
واویلتا واویلا
ما رو احاطه کردن
با نیزه و با شمشیر
لشکری می کشیدن
داد و هوار و تکبیر
ساز و دهل می زدن
انگاری عیدشون بود
قافله سالارشون
حسابی بد زبون بود
الشام... الشام... الشام...
واویلا واویلا واویلا
به روی ناقه بودیم
حال بدی گرفتار
با دسته بسته بودیم
اونم میون انزار
تشنه بودیم و اونا
با خنده آب می خوردن
یه وقتی پیش زینب
سر بابامو بردن
سر بریده ها رو
به این بر و به اون بر
پیش سکینه بردند
سر علیِّ اکبر
وقتی که از بلندی
سرا زمین می خوردن
نامردا سُمّ اسبو
روی سرا می بردن
الشام... الشام... الشام...
واویلا واویلا واویلا
زن ها رو پشت بوما
وقتی که ما رو دیدن
آتش و خاکستر و
بر سر ماها ریختن
عمامه ام می سوخت و
یه جای دیگرم سوخت
با دسته بسته بودم
که گردن و سرم سوخت
خیلی بلا کشیدیم
شام یه محشری بود
بلا میومد و باز
بلای دیگری بود
الشام... الشام... الشام...
واویلا واویلا واویلا
هیچ به حال ماها
شرم و حیا نکردند
از خود صبح تا غروب
کوچه به کوچه بردند
هلهله بود و شادی
بریده سر می بردن
جشن بزرگی بود که
اسیر آورده بودن
وقتی میون بازار
گفتن اینا چیکاره ن
گفتند خارجی و
قومی که دین ندارن
الشام... الشام... الشام...
واویلا واویلا واویلا
هیچ به حال ماها
شرم و حیا نکردند
از خود صبح تا غروب
کوچه به کوچه بردند
هلهله بود و شادی
بریده سر می بردن
جشن بزرگی بود که
اسیر آورده بودن
وقتی میون بازار
گفتن اینا چیکارن
گفتند خارجی و
قومی که دین ندارن
الشام... الشام... الشام...
واویلا واویلا واویلا
بسته شدیم جملگی
به یک طناب و یک بند
حرمله با تمَسخُر
میزد به عمه لبخند
یه جا به عمه گفتنم
کاش اسیر نبودی
وقتی که رد شدیم از
محله ی یهودی
بغض علی رو داشتن
مُشت و لگد می خوردیم
پناه بر خدا که
رد شدیم و نمردیم
الشام... الشام... الشام...
واویلا واویلا واویلا
یه جا که خیلی بد بود
جون به لبم رسوندن
برا فروش بَرده
مرد و زن و می بردن
خدا خدا می کردن
می ترسیدن خواهرام
مشتری که میومد
می لرزیدن خواهرام
بازم خدا خودش بود
رحم به حال ما کرد
خولی و شمر و سنان
قید فروش ما زد
الشام... الشام... الشام...
واویلا واویلا واویلا
آخر درد و غم بود
خرابه ای که دیدم
فقط خدا خبر داشت
چه دردی رو کشیدم
نیمه شب رسید که
رقیه ناله می زد
خرابه مون بهم ریخت
گریه ش بند نیومد
بهونه ی بابا کرد
یه سر آوردن براش
بغل گرفت بابا رو
یه گوشه بردش یواش
حرف نگفته می زد
نشون میداد پاهاشو
دست می کشید به موهاش
توضیح میداد غماشو
رقیه بر زمین خورد
قاتل او یزید شد
آخه به کی بگم که
سه ساله هم شهید شد
گفتم به عمه زینب
بیا جنازه بردار
خواهر زجر کشیدم
برو خدا نگهدار
کرامت امام زمان.عج.mp3
3.95M
👆کرامت_امام_حسین
( علیه السلام )
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
گفت توو راه نجف تا کربلا ، با امام زمان ارواحنا فدا ، همره بودم ، این روایت توو مفاتیح ثبت شده ، مراجعه کنید ، مفصله من مختصرش رو میگم ... میگه در راه با امام زمان (عج) می اومدم کربلا ، به آقا عرض کردم ، آقاجان ، شب جمعه ای کربلا بودم ، حرم امام حسین پر از جمعیت بود ، حرم قمر بنی هاشم مملو از جمعیت بود ، بین الحرمین شلوغ بود ... نیمه های شب دیدم هودَجی ( به معنای مَحمل ، کجاوه ) ، بینِ زمین و آسمان ، حرکت میکنه ، دیدم دو تا خانم میانِ این هودَج هستند ، نامه هایی را بینِ زوار پخش میکنند ، یکی از اون نامه ها به دستم رسید ، دیدم نوشته : « اَمانُ مِن النّار لِزوّارِ الحسین فی لَیلَهِ الْجمعه » آیا این جمله درسته ، دیدم امام زمان علیه السلام ، شروع کرد به گریه کردن ، فرمود : بله هر کسی شب جمعه ، زائرِ جدم باشه ، بدنش به آتش جهنم نمی سوزه ، ... عرض کردم آقاجان ممنونم ، یه سئوال دیگه دارم ، آقاجان اون دوتا خانم کی بودند این نامه هارو بینِ زوار پخش میکردند ؟ فرمودند : یکیشون جدم خدیجه کبری بود ، اون دیگری هم مادرم فاطمه زهرا ...
اشک وناله امام صادق برا امام زمان.ع..mp3
2.42M
🎆گريه امام صادق علیه السلام برای غيبت #امام_زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
#مداح.حاج آرمین غلامی
✅سدير صيرفى مى گويد:
من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق رسيديم ، ديديم آن بزرگوار بر روى خاك نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گريه مى كرد.
✳️ آثار حزن و اندوه از چهره اش نمايان است و اشك، كاسه چشمهايش را پر كرده بود و چنين مى فرمود:
🌹سرور من، غيبت (دورى ) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ كرده و آرامشم را از دلم ربوده.
✨آقاى من غيبت تو مصيبتم را به مصيبتهاى دردناك ابدى پيوسته است.
✅گفتم :
خدا ديدگانت را نگرياند اى فرزند بهترين مخلوق !
⁉️ براى چه اين چنين گريانى و از ديده اشك مى بارى؟
چه پيش آمدى رخ داده كه اين گونه اشك مى ريزى؟
🌸حضرت آه دردناكى كشيد و فرمود:
واى بر شما، سحرگاه امروز به كتاب ((جفر)) نگاه مى كردم و آن كتابى است كه علم منايا و بلايا و آنچه تا روز قيامت واقع شده و مى شود در آن نوشته شده..
🌿درباره تولد غائب ما و غيبت و طول عمر او دقت كردم .
✨و همچنين دقت كردم در گرفتارى مؤمنان آن زمان و شك و ترديدها كه به خاطر طول غيبت او كه در دلهايشان پيدا مى شود
💥و در نتيجه بيشتر آن ها(دو سوم) از دين خارج مى شوند و ريسمان اسلام را از گردن برمى دارند....
اينها باعث گريه من شده است...
🌕یا الله یا رحمن یا رحیم،یا مقلب القلوب.ثبّت قلبی علی دینک
📚 بحارالانوار ج 51،ص219
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
🔴 به این میگن مذاکره کننده!🤞🤞
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه
✍براى امير المومنين عليه السلام نامه اى از معاويه رسيد.
حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد :
از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على!
🔹اى على ! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش!
حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت :
از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم.
🔸به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك :
من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم "
سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟
كسى جواب نداد.
🔹دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم .
حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح !
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش...
طرماح گفت :
سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد
🔸معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند.
معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد .
طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت!
🔹سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!
اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن!
اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد!
🔸عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند.
معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ،
از او پرسيد : از نزد كه به خدمت كه آمده اى ؟
🔹طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان!
معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند،
گفت : نامه را بده ببينم!
🔸طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم.
معاويه گفت :
نامه را به عمرو عاص بده
طرماح گفت :
اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم.
🔹معاويه گفت :
نامه را به يزيد بده
طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش!
بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند.
🔸بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد :
على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش "
طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت.
🔹سپس خواست برود كه معاويه گفت " طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو "
اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت.
معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند!
🔹عمرو عاص گفت :
بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!!
رجز حسینی.ع.mp3
4.95M
گلویی تشنه با دشنه بریدن
به سیلی معجر از سرها کشیدن
شنیدن این سخن ها را ولیکن
«شنیدن کی بُوَد مانند دیدن
#مداح.حاج آرمین غلامی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه امام حسن(ع)
#مداح.حاج آرمین غلامی
🔶جانم فدای آن بنایی که نداری
🔶قربان آن گلدستههایی که نداری
🔶هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از
🔶دلتنگی گنبد طلایی که نداری
🔶بابالرضا رفتم نشستم گریه کردم
🔶با یاد بابالمجتبایی که نداری
🔶قالیچهی ارثیهی مادر بزرگم
🔶نذر تو و صحن و سرایی که نداری
🔶من هر شب جمعه سلامی میدهم به
🔶ششگوشهی کرببلایی که نداری
🔶ما سینهزنهایت حسن کم گفتهایم آه
🔶در مجلس دارالبکایی که نداری
🔶دردی که داری در خودت میریزی آقا
🔶حق میدهم درد آشنایی که نداری
⬅️آه گرفتارها آه مریض دارها حاجت مندان جوون دارها امشب دلها را روانه کنید مدینه منوره کنار تربت بی سایبان امام مجتبی انشاالله به پاره های جگر امام حسن(ع) درهرگوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روابشید شفای همه مریضها انشاالله همه اموات فیض ببرند
یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
🔸دلی پر زتب و پرازغم
🔸نه طبیب ونه دعوایی
🔸چه کند غریب و بی کس
🔸که ندارد آشنایی
حتی در خونه اش هم غریب بود امام حسن دعا کرد آشناش بیاد میدونی اشنا امام حسن که بود خواهرش زینب بود وقتی که زینب دید حال برادر مقلب شده این جا خواهر نگران شد رفت تمام برادران را صدا زدعباسم
حسین جان بیاید برادر
چه شده خواهر نگرانی زینب فرمود حال برادرمان حسن منقلب شده این جا براداران امدند اما همین که امام حسین دید حال برادر خوب نیست امام حسین نشست کنار برادر آن قدر گریه کرد که امام حسن فرمود حسین جان عزیز مادر
مکن گریه ز مرگم ای برادر
مریز از دیدگان اشکت چه گوهر
یادشهد امام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرند
گفت عزیز مادر مرا باشد پرستاران بسیار امروز کنار بستر من عده ای زیادی نشسته اند برادران و خواهران همه هستند پرستار من امام حسن
اخ مرا باشدپرستاران بسیار
اما حسین جان پرستار یک زینب آن هم گرفتار
پرستار تو روز عاشورا یک زینب وان هم گرفتار
اخ امان از دل زینب که خون شد دل زینب😭
زینبی که یک روزی در مدینه پاره های جگر برادر حسن را می بیند اما یک روزی هم در شهر شام همین زینب ببیند نازنین سر بریده حسین
یا حسین یا حسین یا حسین
درآن مجلس بزم یزیدزینب یک صحنه ای را انشاالله هیچ خواهری به مثل زینب غم نبیند
مگر چه دید زینب دران مجلس بزم یزید زینب دید ملعون به یک دست جام شراب گرفته به یک دست هم چوب خیزران ای داره با چوب برلب ودندان برادر می زنه
🔸یزیدا چوب مزن آخ برلب برادرجان
🔸سر بریده چه کرده است باتو خواهان پرپرمن
🔸سرش بریده ای بادو صد خواری
🔸هنوز دست از سر او بر نمی داری
(یا بقیه الله امام زمان )
🔸سری که درمقابل تو است نور عین من است
🔸خدا نکرده امام تو حسین من است
⏪گفت نانجیب این لب و دندان را با چوب می زنی اما لب و دندان رایک روزی پیمبر خدا بوسید این لب ودهان رابابام علی مادرم زهرا بوسید
🔸مزن ظالم حسین مادر ندارد
🔸آخ مزن ظالم که خواهر دل ندارد
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرند 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴