رقیه خاتون..mp3
زمان:
حجم:
5.66M
#بسم_الله_الرحمان_الرحیم
❌ #لطمه_زنی
#روضہ_حضرت_رقیه (س) ❌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم_۱۴۰۳_کرمانشاه
بند1
چند روزه که
موهام نخورده شونہ//اشکای من روونه
دارم میرم اسیری// به ضربه تازیونه
دور و برم
پره آتیش و دوده// زیر چشام کبوده
تو که نبودی دشمن //گوشوارمو ربوده
ببین لباس و معجرم سوخته
تمومه پیکرم شده کوفته
ببین که دخترت روی ناقہ
نگاشو روی راس نی دوخته
🖤بابا… من الذی ایتمنی
ایتمنی ایتمنی واویلا🖤
بند2
کتک خوردم
میونه صحراخیلی//باکعب نی باسیلی
ببین رخ رقیہ// شده کبوده و نیلی
زجر ملعون
تا من رو تنها دیده// اَمونمو بریده
لگد که زد به پهلوم// موی منو کشیده
جاموندم از مسیر و قافلہ
بابا پاهام شده پر آبلہ
پیادمو تو روی نی هایی
میونه ما زیاده فاصلہ
🖤بابا… من الذی ایتمنی
ایتمنی ایتمنی واویلا🖤
بند3
رو گردنم
جای رد طنابہ// داریم میریم خرابہ
تماشای سر تو // برای من عذابہ
کوفه و شام
بما رسیده آزار// توشهروکوچه، بازار
امون ازین جسارت // میونه بزم اغیار
شرابو روسر تو میریزه
چشای شامیا چقدر هیزه
خودم دیدم یه ملعونی میگفت
ڪــه بین ما بفڪر ڪنیزه
🖤بابا… من الذی ایتمنی
ایتمنی ایتمنی واویلا🖤
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❌لطفا حق روضه ادا گردد❌
باحال معنوی گوش کنید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇
|⇦•زینب بیا کنارم...⏫⏫
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج آرمین غلامی
هفتم صفر۱۴۰۴
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
زینب بیا کنارم بنگر به حال و روزم
رنگ از رُخم پریده از داغ کوچه سوزم
دیگر نمانده جانی در پیکر نزارم
از خاطرات مادر عمریه خون میبارم
*امام حسن میخواد روضه بخونه...*
تو کوچه ها حرومیا
ریختن سر مادرمون پیش بابا...
مادرما تو کوچه ها
ناله میزرد به زیر لب علی بیا
وقتی که دشمن پست
زد بر رویش کشیده
*آقا به عبدالزهرا فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ما رو نمیخونی؟ گفت: آقا جانهمین امروز توخرم داداش جانتون روضه شما روخوندم. آقاجان مگه روضه شما همین نیست توخونه خودتون همسرتون جسارت کرد زهر داد به شما..شما فرمودین داداش حسینم رو خبر کنید..زینب رو خبر کنید..روضه رو خوند..آقا فرمود عبدالزهرا روضه، روضه ی من نیست..گفت آقا روضه ی شما چیه آقا؟فرمود: عبدالزهرا اینجوری روضه ی من رو بخونید..سن و سالی نداشتم مادرم فرمود: حسن جان بیا بریم مادر دستم تو دست مادرم بود.رفتیم تو راه برگشت همچین که وارد کوچه بنی هاشم شدیم. یه مرتبه نگاه کردم عبدالزهرادیدم کوچه تاریک شد..*
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
*عبدالزهرا اینجوری روضه منو بخون
امام مجتبی همونجا از دنیا رفت..*
مردک پست که روزی نمک حیدر خورد
داد زد بر سر مادربه غرورم برخورد
وقتی که دشمن پست زد بر رویش کشیده
دیدم که قطره خون از معجرش چکیده
روایت اینجوری میگه: جناده نامیه میگه اون شب آخر وارد حجره ی امام مجتبی علیه السلام شدم. وارد حجره شدم دیدم یه آقایی تا کمر تو تشت خم شده میگه تا نزدیکتر شدم ببینم چه خبره دیدم "و تخرج کبده قطعة قطعة" دیدم جگرش قطعه قطعه داره وارد تشت میشه.. ترسیدم صدا زدم یابن رسول الله برم طبیب بیارم؟ سر و آورد بالا تا من و دید، دیدم خون از کنار لب ها داره میریزه یه جوری به من جواب داد تکلیفم روشن شد. گفت:" انا لله و انا الیه راجعون" آدم زرنگی بود میگه دیدم لحظه آخرشه اومدم جلوش زانو زدم با این دستای لرزانش دور دهان مبارک و پاک میکرد گفتم یه چیزی به من بگو پسر فاطمه لحظه آخری.. امام حسن ع شروع کرد در مذمت دنیا حرف زدن صدا زد پسر جناده حواست باشه دنیا اینه دنیا حلالش حساب کتاب داره، دنیا شبهه اش عتاب داره و اما حرامش کتک داره دنیا همینه ها حلالشم سخته تا چه برسه به حرامش میگه دید من دارم نگاهش میکنم یه نگاه به من کرد گفت پاشو برو دیگه،پاشو برو بلند شدم برم کأن اشاره کرد برگرد گفتم جانم گفت این تشت و بردار چرا من نمیدونم اینجا دیگه روایت تموم میشه اما من نمیدونم مراعات کیو کرد شاید میخواست بگه جناده پشت در زینب وایساده بلند شو برو قامت زینب و کسی ندیده چقدر غیوره.. همه ی غیرت امام حسنه..امشب شب امام حسنه ، من، تو، بزرگترا کی میتونه بفهمه سهم امام حسن و تو کربلا نه فقط قاسمش مه برای سنگ باران وسط میدانش میمیریم..نه فقط عبداللهی که روضه اش گودالیه.. یه چیزی بهت بگم نه فقط جانباز داده حسن مثنی و دیگران،غیر از اینا در بعضی از نقل ها هم هست چند تا از دخترانش دم غروب کربلا زیر اسب جون دادند سهم امام حسن زیاده سهم امام حسن خیلیه اصلا چی دارم میگم، حسینم سهم امام مجتبی است کربلا اون لحظه آخری که سرش تو بغلش بود گفت: "یا اباعبدالله لایوم کیومک یا اباعبدالله" حکم مأموریت داد. یعنی: حسین جان تا اینجا همه برای من بود داداش چیا ؟حسین جان تهمتا برای من، غربتا برای من ،بگم حسین جان خلوتی مادر برای من، زمین خوردنش برای تو.
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر۱۴۰۴
#حاج آرمین غلامی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜
اربعین۴.mp3
زمان:
حجم:
5.79M
👆روضه و توسل ویژه اربعین حسینی۱۴۰۴
صلی الله علیک یا اباعبدالله...
*گفت عطیه برو ببین چه خبره، صدای زنگ قافله داره میاد، رفت و برگشت اومد گفت جابر! صاحبِ خونه داره میاد...*
ز جا برخیز جابر دلبر جانانه می آید
قدم از خانه بیرون نِه که صاحبخانه می آید
ز جا برخیز و خود را کن مهیّا بهر استقبال
که از ره بلبل و شمع و گل و پروانه می آید
ز جا برخیز جابر دلبر جانانه می آید
ز جا برخیز و زينبِ بی خانمان بنگر
شده لبریزش از خونِ جگر پیمانه می آید
سکینه یک طرف زينب ز یک سو فاطمه یک سو
سر قبر حسین آن گوهر یکدانه می آید
به پا شو حجت حق سید سجاد را بنگر
که از بزم یزید و زاده ی مرجانه می آید
*همین که نزدیک شدن اونقدر تحمل نکردن، اجازه ندادن ناقه ها رو، رو زمین بخوابانند، مثل برگ خزان ریختن رو زمین..*
هر یکی سوی مزاری میدوید
هر یکی قبری در آغوش میکشید
لیک یک بانوی قد خمیده ای
قد خمیده مو پریشان خسته ای
گفت یا رب من چه سازم یا کریم
رو سوی قبر که سازم یا رحیم
ناگهان آمد به خود با شور و شِین
دید بنشسته سرِ قبرِ حسین
یا حسین زینبت آمد ز سفر
بر سر قبر تو ای تشنه جگر
آمدم عقده ی دل باز کنم
با تن بی سر تو راز کنم
حسین من!
ارغوانی شده رنگ رویم
شد سپید از غم و داغت مویم
آنچنان رنج اسیری دیدم
سیر از زندگی ام گردیدم
«حسین جان...»
هر روزِ این چهل روز بوده مرا چهل سال
میسوختم همیشه میساختم هماره
«صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_آرمین _غلامی
.🤞
#روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۳به نفسِ حاج آرمین غلامی
●━━━━━━───────
مامورا هر چه گشتن این بچه رو پیدا نکردن و رفتن. امام حسن عسکری تا برگشت نرجس خاتون گفت: آقا من بچمو از تو میخوام. ریختن تو خونه مجبور شدم بچه رو تو چاه بندازم. این اتفاق توی کودکی برای امام حسن عسکری هم افتاده بود حضرت بچه که بود یه بار توی چاه افتاده بود .زنها اینقدر به سر زدن گریه و شیون کردن..امام هادی فرمودن: غصه نخورید بچه بدون اینکه حتی تنش خیس شده باشه میاد بیرون آب چاه اومد بالا و امام هادی دیدن امام حسن عسکری اومدن بیرون...اراده الهی ست امام زمان ما هم همینطور.حضرت فرمود: غصه نخور این بچه آرام آرام تو چاه بود. آب اومد بالا بچه رسید به دست مادر..یه مادر بیقرار و مضطربی بچه بهش رسید نگران بود بچه جان نداده باشه یه وقت اما بچه سالم اومد بغلش یه اشاره کنم..یه مادریم دم خیمه منتظر بود گفت: الان بچه ام سیراب برمیگرده از شدت عطش این بچه فرمودن محتضر شده بود یعنی آبم میرسید به این بچه فایده نداشت...*
ذره ذره نفسش سوخت تنش آب شده
هشت روز است که اینگونه تقلّا دارد
سر او روی زمین مانده در این مدت نه..
پسری هست به دامن سر بابا دارد
*حضرت اومد بالا سر پدر آب رو یا اون جوشانده رو که به دست بابا داد امام عسکری اومد بخوره اینقدر دست حضرت میلرزید. حتی این هشت روزه خدا لعنت کنه نامردا رو طبیب درباری میفرستادن منزل حضرت به بهانه اینکه طبابت کنه اما ببینه آیا تو خونه طفلی هست یا نه..*
*روایت میگه زمانی امام عسکری رو دفن کردن مردم متفرق شدن خلیفه و اصحابش ترسان و مضطرب شدن گفتن دنبال این پسر هر جور هست باید بگردیم. چون دیدن حضرت بر بدن امام حسن عسکری نماز خوند. هیچکی تا حال ندیده بود ایشون رو هیچکی.. عموش جعفر کذاب اومد نماز بخونه بر امام. حضرت عمو رو کنار کشیدگفت اونی که باید نماز بخونه منم ..نماز خوند بر بدن امام معصوم...
بلافاصله بعد نماز دیگه کسی حضرتو ندید.
سلطان و اصحابش مضطرب دنبال آقای ما حجه ابن الحسن گشتن..از اینجاش یه اشاره روضه داره.. دیگه شروع کردن تفتیش همه خونه ها اینقده ریختن تو منزل حضرت گشتن دنبال این آقازاده نتونستن پیداش کنن...حتی جسارت کردن..
خانه اش کرب و بلا حجره او گودال است
هشت روز است به لب وا حسینا دارد
هشت روز است که در خلوت خود میخواند
چقدر گودی گودال مگه جا دارد
روضه میخواند چرا آن همه طولش دادند
یک نفر تشنه مگر آن همه بلوا دادند
یا بقیه الله!
وقت دادند سه ساعت سر فرصت بزنند
شمر آنجاست ولی با همه دعوا دارد
آه از آن سینه که سنگینی پا را حس کرد
وای از آن تیغ که بد کینه از آقا دارد
شمر مشغول حسین است گهی هم میزد
خواهری را که به سر چادر زهرا دارد
*چند جمله ام برا وفات حضرت سکینه بخونم..*
بیقرار و حزین تو منم
دختر تو سکینه منم
همونی که اگه تو بری
به غم تو میشینه منم
گفت بابا!
الهی سکینه ت بمیره
فکر من کجاها نمیره
نکنه بی حیا شه سَنان
موهاتو توی دست بگیره
اینقدر این بانو روضه داره.. بحث وداع شد اینم بگم.. آخرین وداع ابی عبدالله این بود رفت برگشت سمت خیمه راوی میگه هر نفسی که ابی عبدالله میزد از لای این زره خون بیرون میزد حالا اومده داره وداع میکنه این وداع چه کرد با ابی عبدالله...
یه وداعم اینه ابی عبدالله میخواست حرکت کنه دید اسب حرکت نمیکنه دید یه نگاه کرد دید سکینه جلوی اسبو گرفته بابا بیا پایین از مرکب تا نیای حرف نمیزنم بچه رو بغل کرد بابا قربونت بره چرا اینقدر گریه میکنی؟ گفت: بابا! یادته خبر مسلمو آوردن دختر مسلم حمیده رو بغل کردی من اونجا فهمیدم حمیده یتیم شده تو دست نوازش رو سرش کشیدی.. گفت بابا منم میدونم بری یتیم میشم منم همونطوری بغل کن دست نوازش رو سرم بکش*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_عسکری
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_آرمین _غلامی۱۴۰۳
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
روضه گودال۳.mp3
زمان:
حجم:
8.56M
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه گودال_قتلگاه_
#ویژهٔ_ایام_ربیع الاول۱۴۰۴
#مداح.حاج آرمین غلامی
#حسینیه منتظران،کرمانشاه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅⬇️⬇️
|⇦•ساربان خواست...⏫⏫
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب۲۲ربیع الاول_۱۴۰۴به نفسِ حاج آرمین غلامی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ساربان خواست که انگشتریت را ببَرد
دید بایست که انگشت تو را هم ببُرد
سارقی خواست که غارت بکند پیروهنت
دست انداخت گریبان تو را هم بدرد
دیگری داشت به سر نقشه ی عمامه ی تو
گفت شال کمرت را ز چه با خود نبرد
آن یکی گفت که در کوفه کسی حتما هست
زره پاره و خونین تو را هم بخرد
اخنس انگار مهیای سرت بود ولی
شمر می خواست خودش از بدنت سربِبُرد
گفت قاتل به سنان بن انس با وحشت
چه کنم خنجر اگر حنجر او را نبرد
*میدونم خیلی خسته ای، ولی هیچکدوم خسته تر از زینب نیستیم همه ی این صحنه ها رو بی بی داره میبینه..*
آخرالامر به رزازی تو تن دادند
گشت ده مرکب تازه نفس از روی تو رد
خوب از حال که رفتی به روی سینه نشست
گفت جز من چه کسی گندم ری را بخورد
جرعه ای آب ندادند و بریدند سرت
تشنه لب هیچ کسی سر ز غریبی نبرد
ای وای پر از زخمه ای وای دلم خونه
دنیا برام امشب، شام غریبونه
باید برم ولی دلم جا می مونه
پیش تن تو، توی صحرا میمونه
باور نمی کنم ازت جدا میشم
تنهاترین تنهای کربلا میشم
برادرم برادرم چاره چیه بدون تو باید برم
برادرم برادرم پاشو داداش قرآن بخون پشت سرم
این لحظه ی آخر، خیلی نفس گیره
دارن میگن پاشو دارن میگن دیره
*یکی داره فریاد می زنه میگن بریم دیگه دیر شده*
سرت تمومراه دور و برمه
ای سایه ی سرم سایه ت رو سرمه
دلواپس معجر دخترات نباش
تو قافله خودم مراقبم داداش
تو درد و درمون منی
آرامش دل پریشون منی
تو درد و درمون منی
بی کفن کرب و بلا جون منی
*همچین که خیمه ها رو آتیش زدن، آقا دستور دادن "علیکنَّ بالفرار"همه ی این زن و بچه تو صحراها می دوند همه دارن فرار میکنن، به سمتی پناه میبرن.دومن یکی از این بچه ها آتیش گرفته ،میگه دیدم دنبالش کردم آتیش دومنشو خاموش کنم هر چی میدید من میدوم دنبالش ، این دخترم از ترس فرار می کرد یه جا نفسش گرفت، خسته شد ایستاد گفت: آقا! من چیزی ندارم هم گوشواره هامو بردن هم النگوهاموهم خلخال،چیزی ندارم دنبال من گذاشتی، گفت می خوام آتیشتو خاموش کنم گفت مگه آب داری؟ آری آب آزاد شده گفت: میشه یکم آب به من بدی؟ آبوریختم تو ظرف گرفتم جلوی بچه، دیدم ظرف آبو گرفت هی داره این طرفو اون طرفو نگاه میکنه. دنبال چیزی می گردی؟ گفت شما می دونی گودال قتلگاه مقتل بابام کدوم طرفه؟چی کار داری؟ آخه دیدماون لحظه ی آخر که شمر نشسته بود رو سینه ش، این لبهاش مثل دو تا چوب خشک بهم میخوره، هی صدا میزنه جگرم..ای حسین....*
داداش!
جلوی نامحرما معذبم من زینبم خواهر تو
جلوی نامحرما معذبم، چی بگم از حنجرِ تو
* بریم مدینه، امشب خیلی این بچه ها رو زدن، خیلی عمه ی ما رو زدن، از بس کتک خورده بودن خوابشون نمی برد یکی میومد می گفت عمه، پهلوم درد می کنه، یکی میگفت عمه صورتم خیلی میسوزه، یکی میومد میگفت عمه بازوم خیلی درد می کنه، تو کوچه هم همینجور شد در خونه ی مادر مون همینجور شد. امام صادق فرمودند: خدا رحمت کنه اونایی که برا مادر ما فاطمه بلند بلند گریه می کنند. همچین که مادر اومد پشت در، مادر ما هجده ساله بوده، جوون بوده، پا به ماه بوده، همچین که اومد پشت در، اون نامرد چنان با لگد به در زد کار به اینجا ختم نشد تازیانه رو گرفت انقدر به این بازو زد..*
صدای در، دری که تو شعله سوخت
دری که یه میخو توی سینه دوخت
صدای جیغ توی خاکستر و دود
کی میدونه چی تو دست فضه بود
بابام با اشک داره فریاد می زنه
این زنی که میزنید زن منه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه گودال_قتلگاه_
#ویژهٔ_ایام_ربیع الاول۱۴۰۴
#مداح.حاج آرمین غلامی
#حسینیه منتظران،کرمانشاه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
⏫⏫#روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج آرمین غلامی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بعد من ای خواهرم، قلبت خیلی خون نمیشه
قلبت بگیره برای حضرت زهرا، گریه کن
یادت بیار روضهٔ کوچه رو
هر از گاهی برای منم روضه بخوان
قرآن تلاوت کن وقتی که جان
از بدنم بیرون میاد خواهرم
آیت الله قمی از علمای قرن چهارم روایت رو اینجوری مینویسه: شب وقتی وارد حجره شدم. دیدم فرزند فاطمه سلام الله علیها خم شده داخل تشت وقتی نزدیک شدم دیدم پاره های جیگرش وارد شده تو تشت. زینب نشسته هی میزنه پشتش به کمرش بالا بیار داداش،جانِ زینب بالا بیار هر از گاهی وقتی بالا میاره میگه آخیش راحت شدم، زینب اینا اثر زهر نیست که زینب میدونی چند ساله جیگر من پاره پاره است؟
خدا رو شکر تو،تو اون کوچه نبودی زینب
فراموشم نمیشه جریان کوچه باور کن خواهرم
*جُناده میگه:دیدم تو این وضعه صدا کردم آقا جان کاری از دست من برمیاد یا نه ؟ دیدم سرشو از تشت بالا آورد خون از کنار لبهاش جاری میشد.سرشو چرخوند طرف من گفت "انا للّه و انا الیه راجعون" دیگه من رفتنی ام.جناده معلوم بود آدم زرنگیه گفت: آقا جان این لحظه آخر به جناده چیزی بگو من از شما چیزی یاد بگیرم آقا گفت:"ان فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب و بشبهاتها عتاب"جناده دنیا همینه ها برای دنیا گریه نکنیا. میگن تو همین حالت دیدم ابی عبدالله وارد شد. حسن علیه السلام همان لحظه که چشمانش افتاد به سید الشهدا بیا حسن فدات بیا.دیدم بدو بدو اومد سرش رو از زمین برداشت و گرفت تو آغوشش چشماش رو بسته بود اشک از چشمای اباعبدالله الحسین میچکید رو صورت امام حسن همین که اشک از چشمان امام حسین میریخت رو صورتش چشماش رو باز میکرد.فرمود:حسین تو گریه نکن. حسین یادم نمیره بابام شب آخر مادرم به بابام گفت: علی نذاری حسین گریه کنه. گفت اگه حسین گریه کنه عرش بهم میخوره،دنیا بهم میخوره حسین تو گریه نکن. گفت: چجوری گریه نکنم داداشی مثل تو از دستم رفت. چطور گریه نکنم اینا همه نقشهٔ امام حسنه میخواست فرماندهی که آخرین پیامش به حسین نگاه کرد.گفت؛ آخرین پیامم حسین تا اینجا برا من بود حسین جان تو کوچه ها چیشد برا من بود حسین.کنار نزدیکان، شکستن هم برا من بود.حسین من کارم رو انجام دادم فقط یدونه ماموریت مونده اونم مال توعه حسین "لایوم کیومک یا اباعبدالله"بعد دیدن چشمش زوایای حجره رو میگرده گفتن آقا کی رو میخوای؟ یهو دیدن گوشه حجره زانو هاش رو بغل کرده نشسته زینب، برادرت بمیره زینب، من کوچه دیدم، زینب من افتادن مادرم رو دیدم، زینب خودم دیدم، خودم دیدم، لبهای مادرم لرزید. زینب خودم دیدم مادرم صورتش رو کنار اون نانجیب گرفته بود بی هوا زد.خودم دیدم تمام قدرتش رو گرفت دستش غدیر خم و تسویه حساب گرفت خودم دیدم پاشد مادرم یه نگاه به سمت راست و چپ کرد دیدم مادرم آرام آرام راه میره مادر کجا میری؟حسن بیا بریم حسن کجایی؟ کجا بریم؟حسن اینجا جای ایستادن نیست.خب پس چرا از اونجا میری پس؟ چیکار کنیم؟حسن گفت: مادر خونمون اینوره. زینب همه اینا رو دیدم من زینب اما من دیده هام حسین دیده هاش کل خانوادم یه طرف.. اما زینب همه چیزایی که تو دیدی یه طرف. زینب کار سخت مال توعه.آدم به برادر بزرگش یجوری دیگه دل میبنده برادر بزرگ ستون میشه برای خواهرش یعنی حرفش رو برای هیچ کس نتونه بگه به برادر بزرگش میزنه..تصور کن زینب چند روزه از شام اومده کربلا و کربلا به مدینه برگشته عبدالله میگه دیدم زینب داره میره گفتم کجا میری؟ دخترای کوچیکش کنارش رو گرفت کجا میری زینب؟ میرم بقیع یه حرفهایی تو دلم مونده دختر های کوچک تو کربلا حرفاشون رو به عباس گفتن زینب حرفش رو تو کربلا نگفت نگه داشتم بیام اینجا بگم. اومد بقیع نشست سر قبر حسن اون کمر خم شدش رو یکم صاف کرد دیدن نقاب رو کنار زد زینب، یه نگاه کرد به حسن گفت پاشو یه نگاه بنداز به صورتم حسن، چشمات روشن داداش*
خبرداری من را بازار بردن
مرا در مجلس اغیار بردن
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#مداح._حاج _آرمین _غلامی
#ویژهٔ_ایام_ربیع الاول
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•شمر اگه بره، سنان نمیگذره..⏫⏫
#سینه_زنی و روضه گودال به نفس حاج آرمین غلامی/ربیع الاول۱۴۰۴* •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شمر اگه بره، سنان نمیگذره
تو قتلگاه تو، زمان نمیگذره
حتی ازت دمِ اذان نمیگذره
تو قتلگاه تو، زمان نمیگذره
غروب شد، خورشید نشست
شمر ولی از تنت پا نشد ..
اذان شد، نمازش رو بست
راهِ حلقت ولی وا نشد ..
یک زن تنهام چطور
شمرُ ازت جدا کنم ؟!
پاشو اذونِ مغربِ
من به کی اقتدا کنم ؟!
نیزه رو نیزه ..
آب از سرت گذشت، آب از سرم گذشت
با مرکب از روی تنت برادرم گذشت ..
آب از سرت گذشت، آب از سرم گذشت
خودم دیدم چیا به مادرم گذشت ..
خلاصه ، راحت شدی
من بمیرم بهت سخت گرفت
میدونم این نصف روز
قدر یک عمر ازت وقت گرفت
نزار جلو نامحرما تو رو بلند صدا کنم
پاشو اذونِ مغربِ من به کی اقتدا کنم
لب گودال، مادر افتاده
ته گودال یک سر افتاده
مادر افتاده ..
خواهر افتاده ..
دختر افتاده ..
از روی نیزه، یک سر افتاده
از روی نیزه، اکبر افتاده
مادر افتاده ..
خواهر افتاده ..
دختر افتاده ..
بگو چکار کنم آب را صدا نزنی
بگو چکار کنم تا که دست و پا نزنی
بگو چکار کنم تا تو را خلاص کنم
به شمر رو بزنم یا که التماس کنم
«نذر فرج ناله بزن یا حسین..»
اون لحظه ای که اسب بی صاحبت سمت خیمه ها اومد. بی بی ها و بچه ها دور ذوالجناح رو گرفتن.یکی صدا زد ای اسب بابا م رو کجا بردی؟ یکی صدا زد ای اسب بابام و چه کردی؟ یه وقت یه دختر سه چهار ساله ای این بچه ها رو کنار زد اومد کنار ذوالجناح دست در گردن این حیوان انداخت صدا زد.."یَا جَوادَ أبِی، هَلْ سُقِیَ ابی أوْ قَتَلُوهُ عَطْشَاناً" اسب بابا به من بگو به بابام آب دادن یا با لب تشنه کشتن؟ دیگه این حیوان نتونست طاقت بیاره. ارباب مقاتل نوشتن...اومد پشت خیمه هی سرش رو به زمین میکوبید این طور نوشتن با اشاره سر فهماند بی بی ها سمت قتلگاه حرکت کنید.خدا میدونه به دل عمه ما چی گذشت روی تل زینبیه ...*
*صدا زد حسین جان..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#مداح.حاج_آرمین غلامی
#روضه_ماه ربیع الاول
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
مدح علی.ع...mp3
زمان:
حجم:
2.94M
|⇦•گردش روزگار...
# توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج آرمین غلامی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ملک الموت پیشمرگش بود
او که شاگرد ذوالفقار علی
خلقت اهل بیت کار خداس
مابقی هر چه هست کار علی
شب معراج مصطفی حس کرد
در پس پرده روبه روی علی
به گواه فَمَن یَمُت یَرنی
بازگشت همه به سوی علی
فتح خیبر فقط علی میخواست
از فلانی که بر نمیآید
هر که گوید خداست حق دارد
آدم از کعبه در نمیاید
گردش روزگار دست علیست
کهکشان دانه های تسبیحند
درِ خیبر شکسته چیزی نیست
فتح آن قلعه و آن قلعه
چند سالی درست قبل ازل
زندگی را شروع کرده علی
هر زمان رزق میرسد از راه
شک ندارم رکوع کرده علی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مدح_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
صوت روضه هفتگی
#مدح امیرالمومنین.ع.
#مداح.حاج آرمین غلامی
سه شنبه اول مهرماه،۱۴۰۴
هیئت اجدادی
مدح امیرالمومنین۳.mp3
زمان:
حجم:
3.53M
|⇦•به نام نامی حیدر...۱۴۰۴
#مدح و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج آرمین غلامی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
به نام نامی حیدر قلم به دست شدم
علی شراب طهور است من که مست شدم
تبارک و تعالی ز نیست هست شدم
خدا پرست شدم تا علی پرست شدم
بشر که قدرت فهمیدنش همین قدر است
چگونه فرض کند مرتضی علی بشر است
نه ممکن است نه واجب، علی کسی دگر است
مسلّم است خدا نیست از بشر که سر است
به عجز خم شو زانو بزن در این درگاه
بگو که اشهد انّ علی ولی الله
به ما نگیر امیرا ! که کفرمان به لب است
جنون شاعری است و کنایه از ادب است
به هرجهت کمی اغراق نیز مستحب است
چقدر نام علی در دهان ما رطب است
سه هو کشیدم و رفتم به عالم بالا
هو العلی و هو العالی و هو الاعلا
من مست علی هستم هوشیار نخواهم نشد
از خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
مرده بدم زنده شدم به مرتضی بنده شدم
جرعه ای از عشق علی خوردم و پاینده شدم
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مدح_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#هییت هفتگی/حسینیه خاکسار
#حاج آرمین غلامی/مهر۱۴۰۴
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
مدح امیرالمومنین۲.mp3
زمان:
حجم:
2.4M
|⇦•در عالمِ معرفت...
#مدح و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج محمود کریمی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
در «عینِ» علی سرِّ الهی پیداست
در «لامِ» علی هوالعلیِ الأعلاست
در «یایِ» علی صورتِ حیُّ القیّوم
بشناس و بدان که اسم اعظم آنجاست
موصوفِ صفاتِ قل هوالله علیست
در عالمِ معرفت، شهنشاه علیست
آن نقطهی کُل که جزء ازاو پیدا شد
والله که آن علیست، باالله علیست
هر وصف که در شأنِ کلام اللهَست
خاصیتِ او تمامِ بسم اللهَست
آن نقطه که آن در «ب» بسم اللهَست
آن خالِ رخِ علی ولی اللهَست
آن نقطه که مرکزِ جهانَست، علیست
وآن قطره که اصلِ کُن فَکانَست، علیست
آن حرف که از اسم بیانَست، علیست
وآن اسم که از ذات نشانَست، علیست
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مدح_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#هییت هفتگی_حسینیه خاکسار
#حاج_آرمین _غلامی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•نوشتم کعبه...⏫⏫
#متن مدح و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج آرمین غلامی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است
نوشتم شمس دیدم، گنبدش زیباتر از آن است
نوشتم عرش، دیدم مرتضی بالاتر از آن است
به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تر از این است
شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم
صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم
چه بهتر از همین اول بگویم حرف آخر را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
*وقتی اون پیره زن در بازار حالا بعضی از روایات میگن رو دوشش هیزم یا مشک آب بود. آقا رسید فرمود: بده کمکت کنم یه نگاه به چهره آقا کرد گفت خدا داد ما را از علی بگیره نشناختن علی رو...*
کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفي
وقتی گره زد دست خود را سخت در دست خدا
به چشم حاجیان شور تماشا می رسید آنروز
کنار برکه ای دریا به دریا میرسید آنروز
نگاه نافذ احمد زمین را در تصرف داشت
زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت
نفس ها حبس شد در سینه ها خوف و رجا افتاد
بدون همهمه زنگ شتر ها از صدا افتاد
نبی فرمود بسم الله ای ارض و سما بشنو!
گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو
*پيغمبر شروع کرد صحبت کردن..*
دوباره صحبت از اسرار خلقت میکنم آری
ولی این مرتبه اتمام حجت میکنم آری
نماند زحمت پيغمبران بیهوده ای مردم!
نه اینک حرف من باشد خدا فرموده ای مردم!
نبی، هم دوش مولا آسمانها را هوایی کرد
خدا از شاهکار آفرینش رونمایی کرد
نبی فریاد زد بر عالم و آدم مسلّم شد
علی ابن ابی طالب ولی الله اعظم شد
*حالا پيغمبر بین سه راهی غدیر حاجی ها رو جمع کرد گفت: میدونید دست کی و بردم بالا ..؟*
برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست شهادت میدهم جز او امیرالمؤمنینی نیست
غدیر خم به جوش آمد الا یا ایهاالساقی!
که عقبی بی علی فانی و دنیا با علی باقی
امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر
عماد العاصفین، شمس المبین، یعصوب دين حیدر
علی غایب،علی حاضر هو الاول هو الاخر
علی پنهان علی پیدا هو الباطن هو الظاهر
علی عالی، علی اعلا، علی والی، علی والا
علی عالم، علی دانا، علی افضل، علی اکبر
علی تایب، علی نایب، علی منطق، علی ناسخ، علی راسخ، علی مظهر، علی مضمر
علی فاضل، علی کامل، علی اکمل
علی مهر و علی ماه و علی انجم، علی اختر،
علی قاضی، علی مقضی، علی راضی، علی مرضی، علی دنیا ،علی عقبی، علی راه و علی رهبر
علی کون و علی ما کان، علی ابر و علی باران
علی کشتی، علی طوفان، علی دریا، علی لنگر
علی سلطان، علی برهان ،علی روضه، علی رضوان علی صدره، علی طوبی، علی ساقی، علی ساغر، علی ماجد، علی امجد، علی راشد، علی ارشد، علی شیخ و علی مرشد، علی سيد، علی سرور
خدا وقت تماشایش دل بی طاقتی دارد
خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد
پناه آه مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟
علی بی تاج و مسند نیست بر دلها حکومت داشت
برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است
دل مسکین به دست آوردنش فتح الفتوحات است
ریاضت دیدم از خاک با یک گوشه ای زر ساخت
هنر او داشت که از خاک پای خود ابوذر ساخت
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مدح_امیرالمومنین_علیه_السلام
#هییت هفتگی/حسینیه خاکسار
#حاج آرمین غلامی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
صوت هفتگی
#شب جمعه/مدح علی
#مداح.حاج آرمین غلامی
پنج شنبه سوم مهرماه،۱۴۰۴
تکیه خاکسار