بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
🔸شاعر:
# آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
🔸شاعر:
# آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
🔸شاعر:
# آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
اشعار سوم_هفتم_شهادت
#حضرت زهرا(س)
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
اشعار سوم_هفتم_شهادت
#حضرت زهرا(س)
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
🔸شاعر:
# آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
اشعار سوم_هفتم_شهادت
#حضرت زهرا(س)
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
اشعار سوم_هفتم_شهادت
#حضرت زهرا(س)
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
🔸شاعر:
# آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)