بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
🔸شاعر:
# آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
🔸شاعر:
# آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
🔸شاعر:
# آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
اشعار سوم_هفتم_شهادت
#حضرت زهرا(س)
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
اشعار سوم_هفتم_شهادت
#حضرت زهرا(س)
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
🔸شاعر:
# آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
اشعار سوم_هفتم_شهادت
#حضرت زهرا(س)
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
اشعار سوم_هفتم_شهادت
#حضرت زهرا(س)
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
🔸شاعر:
# آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#متن روضه بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
( اصبغ ابن نباته میگه نیمه شب بود همسرم منو از خواب بیدار کرد گفت ببین خانه علی چه خبره - چرا این بچه ها امشب اینقدر گریه میکنن - گفتم زن شب از نیمه گذشته این بچه ها مادر از دست دادن - یه ساعتی میگذره آرام میشن - گفت نه - تو مادر نیستی نمیدونی بی مادری چقدر سخته - بچه ها امشب اینقدر گریشون طولانی شده - به آستانه ی در نشست - فرمود یه شب من گریه میکنم حسنین دورم میگردن - یه شب زینبین گریه میکنن منو حسنین دلداریشون میدیم - یه شب حسن گریه میکنه منو زینبین و حسین غمخواریش میکنیم - اما هروقت حسین بهانه مادر میگیره همه ما بیقرار میشیم)
-----
همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم
این جامۀ من است که باید به بر کنم
مادر بیا دوباره مرا دراُحد ببر
تا حمزه را زغربت بابا خبر کنم
🤞🤞🦋🔥بسم الله الرحمن الرحیم
#متن روضه بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
#قصیدهٔ #لعنتنامه🔥🥀
#بامداحی..حاج آرمین غلامی🥀🔥
«تَبَتْ یَدا»آنکس که زد سیلی به مادر
کوبید بر پهلوی کوثر میخ آن در
لعنت برآنانی که درب خانه وحی
آتش زدند وحملهورگشتند یکسر
آن منزلی که جبرئیل بیاذن نگشود
آن خانهای که کرد دربانیش قنبر
آتش گرفت آن آشیان مرغ عنقا
با حیله اوباش مشتی پست گوهر
لعنت برآن نامرد کاین فرمان بفرمود
نفرین برآنانی که اجرا کرده ایدر
آنان که محسن را بناحق سقط کردند
برسینهٔ مادر زدند مسمار آن در
لعنت برآنانی که آن صدّیقه کشتند
بین در ودیوار شد آن یاس پرپر
باآنکه پیامبر چنین دستور داده؛
سیلی نزن حتی به روی اسب واستر
زیرا کند تسبیح حق، اما به قرآن
یک سبحه زهرا ز هستی هست برتر
با اینهمه زد دست سنگین سیهروی
برآن رخ گلکونه زاهری اطهر
خشم خدا را تا ابد بر خود خریدند
آزرده شد از کارشان روح پیمبر
لعنت برآنانکه علی را دست بستند
بردند تا بیعت کند با زور ویا زر
هرچند او بیعت نکرد و روی برتافت
از بانیان ظلم وجور آل اطهر
هرچند بهر حفظ دین واصل اسلام
شد ذوالفقارش در غلاف ودست برسر
یاللعجب! ازآن همه حلم و مروّت
ازاین همه صبر وشکیبایی صفدر
بااینکه از تیغش شدی منکوب جبّار
مغلوب شد آن فاتح احزاب وخیبر
اما بشد اسلام ومسلم پاره پاره
حق منزوی گردید وباطل شد مدوّر
با کودتای شوم اصحاب سقیفه
اسلام شد وارونه وسنّت مغیّر
با بدعت و تغییر در امر خلافت
تحریف شد اسلام چون ادیان دیگر
قرآن نشد تحریف، اما با تأسف
مردم همه گمراه گشتند و ز حق در
اسلام شد منفور ومسلم گشت مغضوب
منکر بشد معروف وشد معروف منکر
هفتاد وسه فرقه شدی اسلام کمکم
زآنها یکی حق ماند وباقی گشت کافر
زین فرقهها تنها یکیشان هست ناجی
باقی همه طاغی و یاغی هست یکسر
لعنت برآنانی که بیعت را شکستند
غاصب شدند تخت خلافت را مکرر
لعنت برآنانی که بدعت پیشه کردند
غصب از غضب کردند میراث پیمبر
آن غاصبان امرعظمای ولایت
آن ناکثان عهد اندر عالم ذَر
آنانکه در روز غدیرخم گرفتند
سبقت به بیعت با علی،ساقی کوثر
امّا شکستند از ره حقد وحسادت
عهد عتیق و هم جدیدش را مکرر
شد از خلافت منزوی مولای برحق
بنشست برجای علی، میمون وعنتر
بنشست جای حق، چنین ابلیس وطاغوت
اسلام شد تحریف ومسلم شد مسخّر
اوصاف حقّ مرتضی هم غصب گردید
صدیق شد بوبکر وفاروق گشت عمَّر
آواره شدهرکس که نام مرتضی برد
بر نخل میثم ها وشدمصلوب قنبر
عمّار شدمطرود وسلمان گشت محروم
مولاعلی شد بیکس وبییار ویاور
مغضوب شد هرکس که بر غاصب برآشفت
مقداد شد منکوب وشد تبعید بوذر
آل علی شد منزوی درخانهٔ خویش
کافر عزیز وگشت مسلم خاک برسر
ابلیس حاکم گشت وآدم گشت محکوم
بر سفرهٔ اسلام شد ظالم مخیرّ
خوردند میراث علی وحق زهرا
انداختند در ساحل اسلام لنگر
شد دیو منصوب وسلیمان گشت مجرور
بد شد به خوبان غالب ودون گشت برتر
دیوان به دیوان قضا ناحق نشستند
برکرسی تعلیم شد جاهل مقرّر
فاسق امام وفاجر آمد مصدر کار
بر امّت اسلام شد طاغوت رهبر
جولانگه رجالههای بی صفت شد
بیت خدا ومسجد ومحراب وسنگر
بوزینگان زانیه بالا پریدند
از شانههای خسته آل مطهر
خوردند از کید وحسد حق علی را
کشتند یک یک پاک اولاد پیمبر
مقتول یا مسموم یا زندان نمودند
مرد و زن ،پیر وجوان، اصغر واکبر
خوردند حق آلاحمد را بناحق
کردند برآنها ستمهای مکرر
با اسم اسلام وبناحق سر بریدند
مرغان بستان خدا را تشنه لب، سر
در پیش چشم زینب وآل محمد
اکبر بشد صدپاره، پرپرگشت اصغر
آه از دمی که واحسینا سربرآورد
عالم شد از فریاد زهرا مثل محشر
وقتی حسین افتاد از مرکب بهرخسار
در گودی میدان به تیر آن ستمگر
آه از دمی که شعلهورشد خیمهگاهش
تشنه بریدند از قفا رأسش به خنجر
آتش گرفت آن خیمه وخرگاه خورشید
افتاد بر سجّادهٔ وسجّاد،اخگر
زینب پریشان شد برون از خیمهگاهش
افتاد از رخساره مهتاب معجر
اهل حرم هرسو هراسان وگریزان
بردامن آن نو گلان افتاد آذر
شدگوشوار وگوش دخترها به یغما
اصغر ز تیر وتشنگی گردیدپرپر
«امن یجیب»ازخاک تا افلاک برخاست
وقتیکه دید آن حال آل الله مضطر
سرهای سردارانشان بر نیزه گل کرد
محرابشان میدان شد وسرنیزه منبر
اجسادشان شدتکهتکه در صحاری
شد مشرق ومغرب زخونهاشان معطّر
هرروز عاشورا وهرجا کربلا
برشیعیان وخاندان آل اطهر
نفرینشان باد از زبان جن والانس
لعنت برآنان از لسان هرپیمبر
یارب بحق اولین مظلومه زهرا
تعجیلکن در نهضت مظلوم آخر
آن آخرین منجی عالم حجّتالحق
آن غوث مظلومان،امام حیّ داور
آن طالب خون شهیدان خدایی
آن قرةالعین رسول آن دادگستر
آنکس که میگیرد تقاص خون مادر
بر جبت وبر طاغوت خواهدداد کیفر
آنکس که از بادخزانی سخت گیرد
حق تمام لالههای سرخ پرپر
کی میشود آید برون از مغرب آن مهر
آن وارث خون خدا با فرّ ولشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)