حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
بین در گفت "مسیحا نفسم مے آید
فاطمه گفت که فریاد رسم مے آید"
گرچه ازمیخ ،سره سینه ی من پرخون است
بهریاری عاقبت، یارو کسم مے آید
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
همه جا تیره و تار است درآن
کوچه علی
همسرت فاطمه زار است درآن کوچه علی
قنفذ ازیکطرف وآنطرفش مغیره بود
سینه اش تحت فشار است درآن کوچه علی
ضرب شلاق تنش ازنفس انداخته بود
دیده ی فاطمه تاراست درآن کوچه علی
همه سرمست برای زدنش آمده اند
هر که مِی خورده خمار است درآن کوچه علی
رمقی نیست که فریاد کِشَد از دَردَش
همسرت تحت فشار است درآن کوچه علی
تک و تنها بگذارند مرا و بروند
کَندن از ایل و تبار است درآن کوچه علی
قنفذ ازراه رسید وزده باضرب غلاف
گوئیا قفل به کار است درآن کوچه علی
با همین حال بدان شوق به مُردن دارم
شوقم از دیدن یار است درآن کوچه علی
وسط شعله ی آتش بخداسوخت تنم
شعله دود به بار است درآن کوچه علی
گفت(مجنون)که در این دار بلا یا چه شود
با غم خود سرو کار است درآن کوچه علی
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
داردعلی هوای تو و چشمهای تو
جزاشک دیده تحفه ندارم برای تو
زهراچو دوست دارمت ای انتهای عشق
بیتاست عشق من به توچون نیست تای تو
زهرابخند؛ گرمی لبخند لازم است
حیدرفدای دیدن آن خنده های تو
در نقطهی تلاقیِ چشمان تو گمم
در روی توچه کرده خدایی،خدای تو
هرم تنت جهنم و عطر تنت بهشت
چون بام و دو هوا دل شده در هوای تو
(مجنون)نوشت ازغم بی منتهای تو
شاعر شدم به مرهمت یک دعای تو!
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
این خانه بدون تو به دور از هیجان است
پیداست که زهرا غم توباره گران است
تاریک جلو رفته، از آن لحظه که رفتی-
آن چیز به من سخت گرفته ست زمان است
با رفتن تو زرد شده صورت حیدر
مانند درختی که گرفتار خزان است
ای نقطه ی آرامش من فاطمه جانم
هجران تو بیماری اعصاب و روان است
از حال بدم نیست کسی هیچ خبردار
(چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است)
یاد تو می افتم،همه شب وقت نمازم
هروقت که احساس کنم وقت اذان است
غیرازتو چه فهمیده ام از عشق که عمری ست
سجاده ی من دروسط خانه عیان است
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
ازکوچه وسیلی سخنی باز نکردی
مادر زغم مرگ پسر راز نکردی
دیدم که سرت خورد به دیواره ی کوچه
با بال شکسته شده پرواز نکردی
درکوچه شده چادره توخاکی وپاره
این آخر راهی است که آغاز نکردی
سیلی به رخ ماه تو درکوچه نشسته
شکوه تو دمی از زدن ابراز نکردی
دستم نرسد ردشده سیلی زسره من
ازواقعه کوچه سخن باز نکردی
گریان به برت آمده مادر،حسن تو
بادست شکسته پسرت نازنکردی
(مجنون)وسط کوچه زمین خورده عزیزی
مادر زچه رو ،حال خودابرازنکردی
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
❤️❤️
حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
آنکه یک عمر برت ،دلهره برداشت،علیست
آنکه زهرا نفسش حس تو را داشت علیست
آنکه بگشودهمه دفتر احساس ، توئی
همه رویای تو را خاطره پنداشت علیست
آنکه زهرا به دلم بود قرار ونفسی
هرکجایاده تو را ،معجزه انگاشت علیست
وسط کوچه تو راپیش دوچشمم میزد
او که قامت به قد تیر بر افراشت علیست
پیش من یاس مرا دروسط کوچه زدند
آنکه دریاری تو ،حس تورا داشت علیست
چکنم در وسط کوچه دو دستم بستند
آنکه دریاری تو،تیغ برافراشت علیست
بین دیواری ودری ،فاطمه افتاد زمین
آنکه ازخون سره سینه برافراشت،علیست
ناله کم کن ،به هواداری زهرا(مجنون)
آنکه بیرق زغم فاطمه افراشت علیست
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
لگدبود ولگدبودوصدا بود
میان درکسی در زیر پـابود
دم ازدلـــــداگـــــــی می زدگل یاس
به زیردست گلچینی فدا بود
به روی ساقه اش سیلی نشـــسته
به یاریش فقط یک آشـــــــــــنابود
کسی رازنـــــــــــگاهش رانفهمـــــــــید
که ازســـــوزدل ســـــــوزان جدابود
پــــــناه بی کسی هایش دراین دهـــر
خــــدابودوخـــــدابودوخــــــــدابود
کسی درکوچه دلداری نکرده
نوای او به کوچه بی صدابود
بیافضه که زهرا رفت از دست
که منظورش ولای مرتضی بود
مغیره آمده باتازیانه
به کوچه مردکی نا آشنا بود
میان کوچه قنفذ نعره میزد
غلاف تیغ بربازو رهابود
علی راباطنابی بسته بودند
میان کوچه هاشیرخدابود
مزن نامرد،بازویش شکسته
گل حیدر چنین بی آشنابود
مرا از نام زهرا آفریدند
که (مجنون)درجنون او رهابود
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
**
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
درغم تو غرق عزاخوانی ام
رفتن تو شرح پریشانی ام
ساحل آرامشــــ من توبودی
فاطمه ازعشــــــق توطوفانی ام
بعدتوای بانوی عشق آفرین
ابــــــرترین عاشـــــــــــق بارانی ام
نیست زدام غم تو رهایی
درقفس عشــــــــــق تــــوزندانی ام
رفتن توخانه خرابم نمود
کاش شبی سوی خودت خوانی ام
برسره قبرتو علی نشسته
زارترین زائرپنهــــــانی ام
با ز،زعشقت شده سوزان دلــــم
منتظــــــــــــر م کی به برت خوا نی ام
سینه (مجنون)شده در التهاب
درشب اندوه توبارانی ام
رفتی از زندگی حیدرتنها ،چکنم
همه رفتند،تــوهم رفتی ازاینجا ،چکنم
قول دادی که بمانی به کنارم شب و روز
گرگنی قول وقســـم راهمه حاشا،چکنم
بسترت پهن شده در وسط این خانه
درفراق روی تو،ای گل طاهاچکنم
قهرتــــــو قهر نباشد زمن ای فاطمه جان
رفتی از باغ پراز کینه اعداچکنم
بخدارفتن تو کرده مراخانه بدوش
بعده تو ای گل من،یکه وتنها،چکنم
کاش(مجنون)همه شب تابه سحرناله کنی
من ازاین ناله ی وامانده ی شبها،چکنم
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
**
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
بین درودیوار،پریشان شده بودی
برخاک تو ای حافظ قرآن شده بودی
زهرای کتک خورده ،میان در ویوار
محتاج به دیوار ،چه بی جان شده بودی
دیدم به سرت فاطمه جان سایه مرگ است
کابوس علی،خواب پریشان شده بودی
تصویر کن آن لحظه که یارم شده بودی
در زیر همان تیغ تو ،رقصان شده بودی
تندیس غرورم نشود هاله ای از خاک
درکوچه چرا ،دست به دامان شده بودی
آوازه ی تنهاشدنم،مانده دراین شهر
درشهرتو سرحلقه ی مستان شده بودی
درخویش بریزی غم تنهایی یارت
از فرط جنون لیلی دوران شده بودی
تنهاشده ام دست خودم را بفشارم
غمنامه ی باران بیابان شده بودی
تنها سخن از یاری تو مانده دراین شهر
بریاری من،نقطه ی پایان شده بودی
تصویر کنم تیغ تنت را بنوازد
ای یاس علی ساقه سوزان شده بودی
در کوچه تنگی به زمین خورد گل من
پامان خزان بودی ونالان شده بودی
آنقدر بسوزی که نماند زتنت هیچ
مقتول بدستان زمستان شده بودی
بانوبه خیالت نرسد لحظه ی ماندن
کز ماندن یک لحظه پشیمان شده بودی
دنیای دل عاشقت این است اگر چه
در چشم علی پیکره سوزان شده بودی
تصویرکن آن تازه نگاهی که به یک رسم
درپای علی به کوچه قربان شده بودی
از یاس دگرهیچ نماندست نشانی
در پنجه ی دیوار گروگان شده بودی
لاحول والا قوه الا به غم تو
در مذهب حیدرتو مسلمان شده بودی
معنای اذان را همه با یاده تودیدم
بر منبر دل،جلوه ی جانان شده بودی
درمکتب دل ،واژه به واژه همه زهراست
(مجنون)به درش بازمسلمان شده بودی
رفتی از زندگی حیدرتنها ،چکنم
همه رفتند،تــوهم رفتی ازاینجا ،چکنم
قول دادی که بمانی به کنارم شب و روز
گرگنی قول وقســـم راهمه حاشا،چکنم
بسترت پهن شده در وسط این خانه
درفراق روی تو،ای گل طاهاچکنم
قهرتــــــو قهر نباشد زمن ای فاطمه جان
رفتی از باغ پراز کینه اعداچکنم
بخدارفتن تو کرده مراخانه بدوش
بعده تو ای گل من،یکه وتنها،چکنم
کاش(مجنون)همه شب تابه سحرناله کنی
من ازاین ناله ی وامانده ی شبها،چکنم
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
»*****
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#غزل
فاطمه دیــن مـن و سوختن آیین منـست
ناله داره دل شب ها ،دل غمگیــن منــست
درعزای توبگریــــــم همه شب تابه سحر
نام زیبای توبانو، غـــــــــم شیرین منست
مادرا این دل تاریک من از مـــــــــــــاه تُهیست
گریه هایم همه شب خوشــه ی پروین منست
یاده آن کوچه ودر خواب ز چشمـــم ببَرد
این چراغیست که شب بر ســــر بالین منست
بین دیوار ودری فاطمه ازپای نشست
غم واندوه شما،عشـق نخستین منـــست
دست وبازوی تودرکوچه ی باریک شکست
گفتن ازمرثیه ات تا به ابد دین منست
آسمـــان دل (مجنون)درعزای توگریست
سرخـــی دیده غم، از دل خونیـن منست
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
**
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
هر شب ای بانو پریشان توام
تا ابد محبوس زندان توام
مرتضی خسته تر از آیینه هاست
فاطمه درگیر پنهان توام
مجتبی گم کرده خود را بی صدا
فاطمه تا صبح گریان توام
مادری دلخون ز بی مهری شده
فاطمه پابند سوزان توام
اینچنین باریده ام شب تا به صبح
خون جگر از سیل باران توام
ناله ام سوزد شبانه تا سحر
فاطمه هر شب هراسان توام
فاطمه استاد درس زندگی است
همچو(مجنون) در دبستان توام
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
****
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
رفتی از زندگی حیدرتنها ،چکنم
همه رفتند،تــوهم رفتی ازاینجا ،چکنم
قول دادی که بمانی به کنارم شب و روز
گرگنی قول وقســـم راهمه حاشا،چکنم
بسترت پهن شده در وسط این خانه
درفراق روی تو،ای گل طاهاچکنم
قهرتــــــو قهر نباشد زمن ای فاطمه جان
رفتی از باغ پراز کینه اعداچکنم
بخدارفتن تو کرده مراخانه بدوش
بعده تو ای گل من،یکه وتنها،چکنم
کاش(مجنون)همه شب تابه سحرناله کنی
من ازاین ناله ی وامانده ی شبها،چکنم
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)