eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
630 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
933 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم یاس علی شکست وبه کوچه خزان گرفت دستی پلید روی مهش رانشان گرفت درپیش دیده گان علی، خوردبرزمین پهلوی اوشکست وگلش راخزان گرفت خورشید خانواده حیدر، زپانشست زهرامیان شعله آتش نشان گرفت سوزدبه آتش دراین خانه معجرت زینب برای ماندن مادر زبان گرفت دیگرتوان ماندن درخانه درتونیست قلب حسن ز بارغمت ای جوان گرفت خورشیدخانواده حیدرمکن غروب حال علی به خاطراین آسمان گرفت یاس بهاری من، پا مکش ز باغ نیلوفر ببین که دل باغبان گرفت پهلوشکسته، آه تو ما را شکسته است ای پرشکسته ازغم تو آشیان گرفت اینجامحل به عرض سلامم نمی دهند ای هم نشین ببین، دل بی همزبان گرفت راضی مشو دگر به زمین خوردنم علی ازداغ رفتنت ،دل این پهلوان گرفت روی علی اگر به زمین می زنی بدان قلب علی بخاطراین کودکان گرفت زهرابمان وکارعلی یکسره مکن باحرفهای رفتن وماندن زمان گرفت 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) _________________________
➖➖➖ بسم الله الرحمن الرحیم ✅ غزل مرثیه نشدکاری کنم ، شرمنده ام! در بستر افتادی پروبالت کبوداست و به کنجی پر پر افتادی اگر ازدر رسیدم من، نیازی نیست برخیزی برای من تویازهرا ،خودت پشت در افتادی پر از نامرد میباشد، تمام کوچه هابانو میان آن درودیوار، دیدم با سر افتادی لباست رامکن پنهان که رویش لکه‌ی خون بود یقینا زخم داری ، بین درباپیکر افتادی نبیند هیچ مردی آنچه من دیدم درآن کوچه به پیش چشم من زهرا،میان آن در افتادی خودم دیدم دری آتش گرفت و پیکری هم سوخت میان آن درخانه ، برآن میخ در افتادی مروزهرا که ، غربت تا ابد سهم علی باشد خودم دیدم درآن کوچه توزهراباسرافتادی شنیدی یک تنه میکندم از قلعه در آن را دودستم بسته بود وتو ،به پشت آن در افتادی حسینم نیمه ی شبها کناره بسترت نالید بگویددرد دل باتو، چرا ای مادر افتادی بسوزدچادرت زهرا میان شعله، بین در بسوزدمعجر ت دیدم روی ،خاکسترافتادی شاعر.. آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم زینب به گوشه ای به هوایت عزاگرفت درگوشه ای دگر، حسن تو،نواگرفت تابوت مرگ توشده آماده فاطمه آخرتورافلک ز،منه مرتضاگرفت قسمت نبود تاکه بمانی کناره من تابوت مرگ تو، همه هست مراگرفت واشد گره‌ ز بند کفن، دروداع تو دق مرگ شدحسین ودل، بچه‌هاگرفت از سنگِ غسلِ توبچکد خون بجایِ آب حال علی زشرح غم ماجراگرفت دیدم که شعله بود و در اُفتاد رویِ تو اینجا میانِ خنده‌یِ مَردُم صداگرفت پای عمر رسید و از آن در عبور کرد افتادباره شیشه وناگه صداگرفت بانو زمانِ غسلِ تو فهمیده ام دگر رخساره ات ندیده، کسی تا شفاگرفت روی توجایِ دست وگمانم کبودی است آتش اثرنهاده ،چنین چشمهاگرفت آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم سیلی زدنت فاطمه ی من، غم دین شد ازبعده تو بانو،علی ات خانه نشین شد دستان تو پر پینه ز چرخاندن دستاس برمنبرمن ، بین که عمرجایگزین شد دیدم به زمین خورده ای ، بنگر که علی ات چون پینۀ ای بر زانوی اشتر به جبین شد .. از خطبۀ تو شرم نداره کس وناکس گیرند بهانه که چنان است و چنین شد درکوچه اگرغصب فدک شد زتو زهرا ای وای ،که دعوا سر یک تکّه زمین شد از چادر خاکی شده ات، شرم نکردند هرگزنبود چنگ به حبلی که متین شد برسفره نامردنشستند مدینه این اهل سقیفه است که قرآن زمین شد دنیاهمگی در رکوع ناب، علی دید این نام علی توزهراست که برنقش نگین شد این خلقت زهراست که مقصود خدابود این فاطمه باشد سبب خلق زمین شد -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▄▅▆▇█▓▒░فاطمیه░▒▓█▇▆▅▄▃▂ مزن مغیره که زهرابرابرم غش کرد مزن مغیره که یاس پیمبرم غش کرد خوشی ندیده دراین روزگار زهرایم به پشت در ،چه غریبانه همسرم غش کرد گره فتاده به کاره گره گشای ما میان شعلهٔ آتش کبوترم غش کرد مزن مغیره نداردکبوترم بالی میان شعله ی آتش مه حرم غش کرد مزن مغیره که افتاده از نفس زهرا نداشت راه فراری و دربرم غش کرد دودستهای مرا بین کوچه هابستند چو دید بین طنابم برابرم غش کرد فضای دور و بر ما چهل نفربودند کنارمن وسط کوچه دلبرم غش کرد زضرب تیزی مسمار وشعله ها ،افتاد کناره خانه ی آتش زده برم غش کرد آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
▄▅▆▇█▓▒░ فاطمه ░▒▓█▇▆▅▄▃ افتاده درکوچه سرش بس کن مغیره دیگرنزن بال وپرش بس کن مغیره نامرد دست مرتضی رابسته بودی دیگرمزن برهمسرش بس کن مغیره مُهرکبودتازیان بر روی زهراست دیگرمزن بر پیکرش بس کن مغیره خون گشته جاری دیگراز پهلوی زهرا کردی چرا یاد آورش بس کن مغیره روزی صدوده بار جان دادم به کوچه شد مشق بین دفترش بس کن مغیره یاسم میان کوچه ها شدِ ارغوانی دیگرمبر ملعون پرش بس کن مغیره پیش دوچشمم همسرم رامیزدی تو شداین کلام آخرش بس کن مغیره -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم خورشیدِ عرش و أرض و‌ سما خورد برزمین درکوچه عشق شیرِخدا خورد بر زمین دردانهٔ وقارمحمد به کوچه ها محبوبهٔ خدای نما،خورد بر زمین ِ چادربه رخ کشیده نبیندکسی رخش آیینه دارِ حُجب و حیا خورد بر زمین بر دستهای عالم ِ بالا نگین شده اودُرّ رکابِ آل کسا خورد بر زمین دشمن رسید و پشتِ درِ خانهٔ علی(ع) میزدبه روی او بخدا خورد بر زمین دربین کوچه سورهٔ وٱلعصرِ فاطمه(س)است باشددوباره بین بلا خورد بر زمین گویا قنوتِ نافله اش «یاعلی (ع)» بود درموقع نماز ودعا خورد بر زمین دیگررمق به جان وتنش نیست وای من افتاده گوشه ای بخداخورد بر زمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
بسم الله الرحمن الرحیم -قتلگاه اشعارلطمه زنی-حقش اداشود آنقدرنیزه فروبرد گلویش ترکید خون حلقوم حسین، ازسره سرنیزه چکید بین گودال عجب معرکه‌ای برپا شد خولی پست چه بد می‌زد و بد می‌خندید ردِّ پای مرکبان است ، روی پیکره تو استخوانت بشکست ، خون به تنت میخشکید خواهری پشتِ سرِ رفتنت، افتاد زمین چادرِ خاکیِ او رقیه ات، می بوسید خواهرت گفت که حرفی نزنی گفت به چشم روضه شد دردِ سر و... خونِ جگر... بغضِ شدید همه‌یِ روضه همین است سرت گشت جدا همه‌یِ روضه همین است تنم می‌لرزید شده تدایی بخدا، کوچه وآن ضرب لگد دخترت زانویِ غم زد بغل و می‌بارید به سرازیری گودال، تنت شدپامال ازهمان نیزه ملعونه، گلویت ترکید آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم -قتلگاه اشعارلطمه زنی-حقش اداشود دیرآمدی که شمربسویم شتاب کرد باخنجرش سرورویم خراب كرد چشم انتظارِ یم همه پایان رسیده است شمرآمدودعایِ مرا مستجاب كرد ملعون به سینه خنجرخودراکشیده است باسربریدنم همه حقش حساب کرد از التماس کردن مادر، دلم گرفت باخنجرش صدای تورابی جواب كُرد پایی زدوبه قفاخنجرش کشید زینب رسید ودیده خود راسراب كرد سر را نمی شود كه گذاری به سینه ام جایی برای بوسه ی لب انتخاب كرد آمدسنان که کاره مرایکسره کند بانیزه اش به سمت گلویم حساب کرد خواهربیابریده شدانگشت دلبرت انگشترم برای خودش انتخاب کرد باضرب چکمه اش بخداسینه ام شكست خنجربه حنجرم بنشست وحساب کرد آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -اشعار_گودال -اشعارلطمه زنی-حقش ادابشه برسینه ات شمرلعین با،پا چه بدزد آتش به قلب زینب تو،تا ابد زد باچکمه اش مردک ، نشسته روی سینه خنده به روی شاه ، از روی حسد زد گودال بودو حنجرو دستی به خنجر شمرلعین بادیدن تو،حرف بد زد پایی زدوجسم تورا او واژگون کرد با خنجرش بر سینه تو دست رد زد بغض علی را داشت در دل شمرملعون اوخنجرخودبرقفای توچه بد زد افتاده قلب توحسین ازکار گویا شدیکسره کارت، به جسمت با لگد زد هر کس که دستش میرسید باسنگ میزد خولی به جای هر که نیزه را نزد ، زد نامردتر از این سنان هرگز ندیدم سمت گلو،بانیزه اش نامرد بد زد آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم اعلام عزای فاطمیه (س) مداح.حاج آرمین غلامی جمعه19دی.ساعت8:30 روبرو مسجدجامع. تکیه بین المللی بیگلربیگی.(ورودی درب داخل کوچه)
بسم الله الرحمن الرحیم فاطمیه (س) مداح.حاج آرمین غلامی جمعه19-دی.ساعت9صبح روبرو مسجدجامع.نبش تکیه بین المللی بیگلربیگی.مسجدنظام العلما
تصویر مجلس عزاداری فاطمیه.امروزجمعه..مسجدنظام العلما. بازارکرمانشاه👇👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم درکوچه بر رخساره مادر،مشت میخورد پیش علی یاس پیمبر ،مشت میخورد سیلی وضرب تازیان ، درکوچه هابود بهردفاع اوپشت آن در ،مشت میخورد یک لشکری آمدبگیرد جان زهرا زهرامیان کل لشکر،مشت میخورد اوباره شیشه دارداماهمچوشیراست آن ماده شیر حی داور ،مشت میخورد یک سومغیره بود وآن سو بودقنفذ زهرادرآتش پهلوی در مشت میخورد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ________________
بسم الله الرحمن الرحیم آشوب بدی در دلم انداخت مغیره باقنفذملعون به سویم تاخت مغیره یک لشکروحشی هم جمع اند به کوچه در خاطر من ، خاطرغم ساخت مغیره بگرفت کمربندعلی ، فاطمه ی او باضربت پابر تن اوتاخت مغیره شد جنگ میان عمر وفاطمه، ای وای باصرب لگد بهره تو پرداخت مغیره از لعل لبت ، خون وسط کوچه چکیده کاینگونه زد آتش دل و بگداخت مغیره در بین همه مدعیان ، فاطمه تنهاست جان داد برای تو و نشناخت مغیره باضرب غلافی به زد قنفذملعون تا پرچم آشوب برافراخت مغیره برگردن حیدر وسط کوچه طناب است روبه صفتی بودکه بنواخت مغیره دوری و جدایی زتو سخت است عزیزم جان دادی و صد حیف چنین ، باخت مغیره غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم تابوت تومیرفت شبی ازدره خانه میبردعلی، پیکر زهرا،سر شانه یک گوشه حسین وحسن وزینب وکلثوم باگریه نگاهش شده معطوف به شانه تاشست تن فاطمه را ، حیدرکرار آن تیر غمش سمت علی کرد کمانه دیدم که عقیقی به گدا داد ٬ به مسجد حیدربه تویاقوت کبود، داد زمانه این قوم حسادت به تو وفاطمه کردند این معرکه ها بود درآن کوچه بهانه بانوی علی، نیمه شب از دست علی رفت ازداغ تو زینب بگرفته است بهانه 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
بسم الله الرحمن الرحیم با اشک دیده ، پیکرت زهرابشویم درخانه ی بی تو، تورا دریابشویم بانوتو رفتی خنده بر لب جا ندارد با اشک دیده ها پیکرت اینجابشویم شهر مدینه جای ماندن نیست دیگر من پیکرت راگوشه ای تنهابشویم ازهرنفس، خون آیدازآن سینه ی تو بانو تورا من باغمی پیدابشویم حق ولایت خواستی گیری زنامرد خونابه ی جسم تواز دعوا بشویم بانو سلام مرتضایت بی جواب است این درد غربت ، باتوای زهرابشویم شد آرزو یم بعدتوزنده نمانم جسم تورادربین این غمهابشویم 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ________________
▄▅▆▇█▓▒░فاطمیه░▒▓█▇▆▅▄▃▂ وسط کوچه علی جان سپرت افتاده همسرشکسته پهلوبه برت افتاده همه آرامش تو رفت زدستت حیدر بین دیوار دری بال وپرت افتاده بوتراب است که زانو به بغل بگرفته بت شکن خیز زجا چون تبرت افتاده بین آن کوچه فقط فاطمه شدیاور تو در دفاع از توعلی بود برت افتاده کوچه واین همه نامرد خدا رحم کند حضرت شاه نجف تاج سرت افتاده میکشیدند درآن کوچه تنت راحیدر پیش چشمان همه اشک ترت افتاده ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
مادرپهلوشکسته روی ديوار اوفتاد بین کوچه دستهای مادر از كار اوفتاد ضربه سنگين بودودرکوچه زمینگرش نمود غنچه اي افتاد،گل پژمرده شد،خار اوفتاد فاطمه گشته فدایی و فداي يار شد اوبه پای يارخود در اوج ايثار اوفتاد بین کوچه دست و پهلويش چرا مجروح بود ناگهان او روبروي جمع اشرار اوفتاد روزهاي آخرش بود وبه زحمت راه رفت راه رفتنها برايش بود دشوار،اوفتاد ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون )