بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_بعدازشهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
تاسحرگوشه ی قبره ، توپریشانت منم
خیس ِ باران غمت هستم ومهمانت منم
عاقبت کشت مرا، رفتنت ای فاطمه جان
پای تابوت تو،ای یارپریشانت منم
در کنار قبرتو، حیدربه سینه میزند
در نماز لیلة الدفن تو گریانت منم
سوت و کور،است نه فامیل! نه همسایه ، ببین
در کنار بچه ها قاری قرآنت منم
دست لرزانِ حسین(ع) ومجتبی (ع) در دست من
با محبت! جورِ دیگر مرد میدانت منم
از غذا افتاده اندوطفل ها لاغر شدند
با چه بغضی پایِ سفره خیره بر نانت منم
زیر نور ماه زانو زدعلی بر روی خاک
آشنای هر شبِ این قبر پنهانت منم
#صلی_الله_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
#اول_مظلوم_عالم_مولانا_علی_ع
#إلهی_بفاطمة_عجل_لولیک_الفرج
شاعر: #آرمین غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_بعدازشهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_بعدازحضرت_فاطمه_زهرا_س
یاد آن روز که درخانه توبودی زهرا
حال درزیرلحد خفته تنت ای حورا
رفتنت فاطمه جان کشت مرایکباره
رفتنت کردمرا فاطمه جان بیچاره
فاطمه با پسرش از گذری رد میشد
دست ملعون پلیدی به رهش سد میشد
یادآن روز عمر، راه ز زهرا بگرفت
وسط کوچه ره ، بضعه طاها بگرفت
یاد آنروز که سیلی چه غریبانه زدند
شعله وآتش کین، برگل و پروانه زدند
رفتن وپر زدنت فاطمه جان زود بود
بر دره خانه ی تو هاله ای از دود بود
یادآن روزکه پهلوی تو را بشکستند
ریسمان برسره دست وگردنم می بستند
دیده ام فاطمه، بین در و دیوار شدی
وای من، خسته از آن ضربه ی مسمار شدی
دیده ام فاطمه گلبرگ علی پرپر شد
سینه ات سوخت ومجروح ز میخ در شد
بعده تو فاطمه از غصب فدک میگویم
من ازآن کوچه ی تنگ و ز کتک میگویم
کمر سرو تودر کوچه کمان شد،چکنم
اشک حیدرزغمت باز روان شدچکنم
رفتی وذکرتورافاطمه برلب دارم
تا ابدازعمرودشمن تو بی زارم
قبر نورانی تو راه نشانم داده
سره این خاک تو را ماه نشانم داده
بی تو قرآن علی، آیه ندارم زهرا
غیر خورشید رخت سایه ندارم زهرا
منکه با سوز و دعا ، نام تورامیخوانم
برسره قبرتوتا وقت سحر، مهمانم
عهد بستم به دلم ، باتوکنم طی سحرم
جلوه روی توشد زنده چنین درنظرم
کاشکی با دل او خاک ، مدارا بکنی
بسته ام دیده به تو، درد مداوا بکنی
فاطمه نور دلم هستی و میسوزم من
درکناره قبره تو، شمع دلفروزم من
شمع کاشانه ی من بوده ای و آب شدی
پای من سوختی و گوهر نایاب شدی
دیده ام فاطمه ،باتو در و دیوار چه کرد،
دوریت فاطمه با حیدر کرار چه کرد
آتش عشق علی شعله بر آن جانت شد
شب سوم علی ات بود، که مهمانت شد
شاعر: #آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
صلّـیاللّهعلــیكِیافاطـــمهالزهـــــرا:
•🏴
✿ درفراق تو همه جان علی می لرزد
چکنم قبرتورا، ای گل طاها دیدم
✿ پهلوان تو زمین خورد ، کجایی زهرا
نیمه شب ، خودبه سر قبر تو زهرا دیدم
✿ بشکند دست عمرکه... اثرش معلوم است
✿ جای دستش به روی صورت حورا دیدم
✿ شده جبریل هم آوای من وطفلانت
✿ درغمت ولوله در عرش معلّی دیدم
✿ پدرت بود تنت را وسط قبر گرفت
✿ من از این شرم، چه گویم ، چه خدایا دیدم
✿ به پدرجان تو زهرا، به چه رویی گویم
✿ "نقش بر روی زمین، ام ابیها دیدم
شاعر:
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
━━━━━⊰✾✿✾⊱━━━━━
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت
بانو سه روزه نیستی اندر کنارم
امشب به روی قبر تو سر میگذارم
بانوسه روزه خانه ام داردغم تو
از دست رفته بعد تو زهرا، قرارم!
زهرا به قرآن خواندنت دلتنگ هستم
کوثر بخوان بار دگر تامن ببارم
رفتی نگاهت از رهایی حرف میزد
درخانه ام، دیگرتو راهرگز ندارم
زهرای من ،در بین دررفتی زدستم
رفتی ومن،هر روز و شب چشمانتظارم
سر میگذارم روی قبرت ، تاسحرگاه
دارم تمناسر ز خاکت برندارم
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا #مرثیه_بعدازشهادت حضرت_زهرا
رفتی وبر سقفِ ما بارانِ نمنم آمده
فاطمه در آشیانم یک جهان غم آمده
سیل دارد میبرد این خانه ام،کاری بکن
در نگاه حیدره تو، آب زمزم آمده
فاطمه بارفتنت ،جان علی رفته زدست
چار طفلم بینِ آغوشِم چه باهم آمده
قبرتو دارالشفای هرشب تنهایی است
برسر خاکت عزیزم اسم اعظم آمده
اشکهایم ای شکسته سینه خاکت خیس کرد
دخترت پشت سرم زهرا به سویم آمده
فاطمه آنروزها زخمت چرا بهتر نشد
اشکهای زینبت بهره تومرحم آمده
رفتی وبنگرکه دارد بچهام جان میدهد
گوییا انگار در کامِ حسن سم آمده
آمدم اندر بقیع تا راز خود گویم به تو
درپی ام ،طفلان تو، یکباره باهم آمده
مادرحیدربیا، حالِ عروست را ببین
بین کوچه برعلی ،چند ابنملجم آمده
بر تودر اُفتاد ه زهرا و از آن رد شدکسی
بار شیشه داشتی آن ضرب محکم آمده
چادرت خاکی و من هم این محاسن روی خاک
تو زمین خوردی سرِ من خاکِ عالم آمده
ریسمان بر گردنم افتاد وتودرآتشی
ضرب وشتمی ،بر سرِ طفلانِ ما هم آمده
رفتی و حالا برای زینبِت دلواپسی
آه میبینی که در گودال یکدم امده
وای من بسیار بسیار، است آن سرنیزه ها
زینبم درپیش آن لب تشنه باغم آمده
🔸شاعر:
#آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
_______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت
بانوی من ، مَردُم ، دگر ، رفتی سه روزه
زهراي من ای همسفر ، رفتی سه روزه
رفتی زکاشانه ، بیابرگرد زهرا
مهمان شده نزد پدر ، رفتی سه روزه
زانوبغل کرده علی درماتم تو
شد پير خيبر بي سپر ، رفتی سه روزه
بانو نمي آيد صداي آه آهت
از درد پهلو تا سحر ، رفتی سه روزه
بيمار بدحال علی درخاک خفتی
جان داد ه ای تو بي خبر ، رفتی سه روزه
بانوبه یاد سينة مجروح وزارت
من ماندم و اين ميخِ در ، رفتی سه روزه
سيلي به رخسارت میان کوچه هاخورد
كشتند یارم در گذر ، رفتی سه روزه
دیدم که هستيِ مرا آتش كشيدند
شد دامن تو شعله ور ، رفتی سه روزه
دل تنگم و آیم کناره قبر ت ای یار
هر نيمه شب با چشم تر ، رفتی سه روزه
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت
چند روزی میشود، بی دلبرم
میرسدبرگوش آه فاطمه
یاد دارم بالگدهای عمر
پشت درشد قتلگاه فاطمه
میرسد هرشب نوای آه وغم...
زیر سقف وسر پناه فاطمه
حال حیدر میشودهرشب وخیم...
درهوای روی ماه فاطمه
رفتی و هرشب نسیمی خسته ام
میچکم در عمق اه فاطمه
شوهرت هر روز زانو در بغل
خیره می ماند به راه فاطمه
همسرم از تو برایم یادگار
مانده یک چادر سیاه فاطمه
می وزد در لانه ام عطر پر
مرغ عشق بی گناه فاطمه
خودنمایی میکنداین میخ در
در میان قتلگاه فاطمه
برسر قبرت گذارم صورتم
یک تنه هستم سپاه فاطمه
درکناره قبر تو با آه وغم
مانده یک شب تاصباح فاطمه
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب جمعه -حضرت_حسین #مرثیه_قتلگاه
لعنت به آنکه ازتن ارباب، سر برید
راس عزیزحضرت خیرالبشر برید
با سینه ی شکسته به گودال آمده
شمرآمدوبه خنجر خود ازتو، سر برید
باضرب پا ، تنت شده ارباب جابجا
از پا فتاد مادر و اوازتو پر برید
با خنجرش حرامیِ بی دین به باد داد
درپیش مادری سر پاک،پسر برید
مادر صدای واعلیاش بلند شد
وقتی که شمرازتن توبال وپر برید
افتاده بود، دست به رویش بلند کرد
ابرِی سیه .چهره همچون قمر برید
جانت چه بی رمق شده درقتلگاه خون
خنجربدست شمرپلیدازتو،سر برید
بی توتمام خیمه ی ما بین شعله سوخت
دیدی فلک زخواهرتوبال وپر برید
🔸شاعر:
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب جمعه -حضرت_حسین #مرثیه_قتلگاه
بین گودالی تمام پیکرت ،تبخیر شد..
جسمِ توباتیغ وباسرنیزه ها،تسخیر شد
استخوان های تنت درهم شده اینجاحسین
برلبان این جماعت ناله ی تکبیر شد...
خنجرملعون زپشت سر ، سرت راتابرید
فکر و ذکرم با سربی پیکرت درگیر شد..
خونِ رگهایت مرا بیچاره ی عالم نمود...
قامت من درغمت،در هم شکست و پیر شد
درسرازیری گودال تنت غارت شد
خواهر گریان تو،از زندگی اش سیر شد
یاری ام کن تاکه چشم من بیفتد بر رُخ ات
زینبت رنجیده از دیدارِ این تصویر شد
بین گودالت مگر خونابه ها کممی شدند؟
ای برادر،وقتِ تشییعِ جنازه دیر شد
در نهایت بی کفن هستی ، گل صحرانشین
بینِ گودالت دوباره خونِ دل تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)