#تلگرانه🔥
حواسمون باشه
یه بنده خدایی تعریف میکرد که چند شب پیش طرفهای ساعت ۱۱، ۱۲ شب بود که داشتم برمیگشتم خونه،
نزدیک کوچه بودم که یک ماشین با سرعت اومد جلوی پا م توقف کرد...
آقای راننده سرش را از پنجره بیرون آورد و پرسید ببخشید آقا شما هم وارد همین کوچه میخوای بشی؟
گفتم بله...
گفت میشه این همشیره مارا تا ته کوچه برسونی؟ خیلی دیرم شده!؟
یک مکث کوتاهی کردم گفتم بله...
خواهر اون آقا با من همراه شد
اون خانوم با یک فاصله خیلی کوتاه با من قدم بر می داشت
همان لحظات بود که احساس کردم شیطان روی دوتا شونه های من نشسته و کلی فکر های منفی وارد ذهن میکنه استغفار کردم...
اون خانم را به سلامت به خونش رسوندم. گذشت بعد از یک ماه به صورت اتفاقی اون آقا رو توی خیابون دیدم
کلی از من تشکر کرد و گفت میدونی اون شب چرا بهت اعتماد کردم و خواهرم رو دست تو سپردم گفتم نه.
گفت دیدم لباس سیدالشهدا تنته...
دیگه وقتی این جمله رو گفت تمام فکرهایی که اون شب توی ذهنم آمده بود. مثل یک پوتک خورد توی سرم
با خودم گفتم یا *(امام حسین ع)*قربونت بشم ممنون که هوامو داشتی که حرمت لباست رو داشته باشم ...
دوست من...
وقت پوشیدن لباس مشکی محرم اینقدر به آدم اعتبار میده که یک غریبه ناموسش را به تو بسپاره
شک نکن که عزاداریش تو رو میتونه از فرش به عرش ببرد...
خیلی از پیامبران ما قبل از تولد امام حسین ع بر مصیبتی که برایش وارد میشد اشک می ریختند تا خودشون رو قاطی شما گریه کنان کنند برکت عزاداری محرم مثل اقیانوس میمونه با لیوان نریدظرف بزرگتربردارید
اینجا.گنـاه.ممــنوع📗🖇
@majnoneagha