eitaa logo
مکروبه !
2هزار دنبال‌کننده
261 عکس
22 ویدیو
1 فایل
میان لشکری از گرگ‌های درنده؛ مظلومِ مقتدریم! جان می‌دهیم اما خاک هرگز!" #زهرا_سادات #ابناء‌الحیدر آرامش: @Rakiz_1 _انتشار مطالب آزاد🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
فاطمیه‌ی امسال، با فاطمیه‌های قبل فرق می‌کند! [ما چادرکشیدن را به چشم دیده‌ایم]💔
مکروبه !
می‌دونی چی خیلی ما رو می‌سوزونه😭💔 انگشترِ حاج قاسمِ ما حتی بعد از اون انفجارِ سنگین سالم بود. الاَما
چهل روزِ پیش، کوچه پس کوچه‌های اکباتان، شاهد روضه‌ی مجسم کوچه‌های بنی هاشم بودند. [غریب گیر آوردنت]💔 زهرا سادات"
43543532.mp3
2.33M
وقتی در شکست، دیوار هم گریه کرد...💔
شب‌هایِ فاطمیه میون‌ دعاها و اشڪ‌ها و دردودل‌هاتون، یادتون نره تو مجلسِ مادری که یادمون داد اول برای دیگران دعا کنیم بعد برای خودمون، به یادِ همه آدم‌‌های اطرافمون باشیم، به یادِ همه اون‌هایی که التماس‌دعا داشتن... لطفا دعاکنید همه‌ جوونا عاقبت‌ بخیر و خوشبخت‌ شن. خلاصه که خیلی به یادِ هم باشیم این شب‌ها❤️ یادِ ما هم باشین🌱
هنگامه‌ی‌ِ گناه، به وقت سُر خوردن میانِ منجلابِ تباهی و تیره روزی، آن‌گاه که در زندانِ نفس زنجیر می‌شویم، نگاهِ مادرانه‌یِ تو را حس می‌کنیم و نجوای مهربانی که زمزمه می‌کند: نجات اهل عالم با حسینِ من است. یقین دارم؛ عاقبت اشک‌هایِ ما برای حسینِ تو تیرگی های‌ِمان را می‌شوید. _زهرا سادات🌱
دو جا تو تمام تاریخ روایت شده، که دو تا مرد از پا افتادن‌ و با زانو رسیدن بالا سرِ مجروح‌شون... دومی خیلی مشهورِ لا یَوم کَیَومِکَ یا اَباعَبدِالله امان از ساعتی که سیدالشهدا💔چند ذراع مونده به جَوونِش با جونِ بر لب، رسید بالا سر علی‌اکبرش و براش روضه خوند: علی اَلَدُنیا بَعدَکَ العَفا... اما اولی یه داستانِ عاشقانه است امان از ساعتی که مردِ فاتحِ خیبر با زانو خودشو کشوند بالا سر جوونش... از اون لحظه به بعد تمام تاریخ آتیش گرفته وقتی اشکش چکید و نجوا کرد یا بنت رسول الله کَلِمینی اَنا عَلی💔😭 _ابناء‌الحیدر🌱
Mehdi Rasoli - Yekami Harf Bezan.mp3
3.67M
فاطمیه ڪه شروع‌ می‌شود دل‌ برای‌‌ فاطمه می‌گرید تمام‌ کـه‌ می‌شود برای علے...💔
[فاطمیه سراسرش درد است] دردِ هق‌هق‌هایِ بی‌صدای حسن، دردِ خواب‌های وحشت‌زده‌یِ کودکی که در کوچه‌ها مَرد شد... دردِ عطش‌های نیمه‌شبِ حسین، دردِ بوسه بر پاهای بی‌رمق مادر با اشک‌های کودکانه و نجوایِ یا اُماه اَنا حُسین😭 دردِ بهتِ غریبانه‌ی زینب دردِ روزهایِ بی‌درمانِ تنهایی. مادرِما نامش عجین شده با دردِ در و مسمار....😭 ابناء‌الحیدر 🌱
‏شهرِ من'! آغوش بگشا؛ قهرمان آورده‌اند💔
عطر نامِ شما این شب‌ها؛ مثل دمیدنِ روح است به پیکره‌‌یِ گناه آلوده‌یِ بی‌جان و بی رمقِ ما حضرت مادر. |
چهار زن گندمگون، بلند بالا و باوقار وارد اتاق شدند و اطراف رختخواب نشستند.خدیجه سلام الله علیها بهت زده نگاه می‌کرد. یکی از آنها با مهربانی گفت: «نترس! ما از طرف خدا، برای کمک به تو آمده‌ایم. من ساره‌ام همسر ابراهیم علیه السلام، آن یکی آسیه است. سمت راستی هم مریم دخترِ عمران، مادر عیسی علیه السلام و نفر چهارم کلثوم خواهرِ موسی علیه السلام است. سلام الله علیها با کمک آنها به دنیا آمد. با آب کوثر غسلش دادند. آنگاه نوزاد به حرف آمد: اَشهد اَن لا اله الا الله و اَن اَبی رسول الله سید الانبیاء و اَن بعلی سید الاوصیاء و ولدی سادة الاسباط. بعد به همه زنان بهشتی سلام کرد، هر یک را با اسمش. آری او فاطمه سلام الله علیها بود. 💔 [کتاب فاطمه علی است] | |
کاش الان بقیع بودم، معجرخاکی و دل غمین و اشک ریزون و خراب به پنجره‌هایِ سیاه پوشِ عزادارش تکیه می‌زدم و مثل بچه‌ی مادر گم کرده‌ایی که میونِ شلوغیِ کوچه پس‌کوچه‌هایِ بازار دستش از چادر مادرش رها شده، زار می‌زدم.مثل همه‌ی شیعیان مادر گم کرده‌ایی که این روزها زمزمه می‌کنند: عاقبت روزی برایت یک حرم بر پا کنیم گنبد نورانیت را شمس یک دنیا کنیم _زهرا سادات_ |
امروز نورِ نرم و وارفته‌یِ خورشید، آنقدری رخوت و بی‌جانی به تنش نشسته بود که زورش نچربد به پنجره‌هایِ چندلایه پرده‌پوشیده‌یِ خانه‌ و این شد که تا اواسط روز فضایِ اتاق‌‌ها در همان حالت گرگ و میشِ خواب آلوده باقی ماند. صدایِ لالایی خواندنم خط می‌انداخت به سیرِ خواب زده‌یِ خانه، لالاییِ پیش فرض و قدیمیِ ذهنی که رویِ یک دور آهسته‌ایی از میان لب‌هایِ نیمه خشکم پخش و بعد از اتمام به باز پخش می‌رسید. تنها کسی که خریدارش بود علی بود که میانِ خواب و بیداریِ تاب تاب خوردن‌هایِ رویِ پاهایم لبخند‌های عمیق می‌زد و باعث می‌شد با تکانِ سر رد کنم حسِ ششمی را که نهیب می‌زد به چشم بقیه‌یِ اعضایِ خانه بدتر از نوار کاستی‌ام که اوایل دهه پنجاه شصت قِر قِر کنان و با خش خش صدایِ درهم و برهم سر می‌داد. خوابش که عمیق شد، میان پتویِ نرم و خرسی‌اش خواباندمش و آرام خزیدم کنارش، بوسیدمش و عطر تنش را بو کشیدم‌، عمیقِ عمیق جوری که تا سال‌ها در ناخودآگاهم ذخیره‌اش داشته باشم. صدای دینگ دینگ پیامک تلفن همراهم باعث شد تکانی به خودم بدهم و از جایم برخیزم. زهرا بود، برایم نوشته بود خانه داری‌ات را دست کم نگیر. نوشته بود: رسول خدا صلی الله علیه و آله این را پرسید: نزدیک‌ترین اوقات زن به خدا چه زمانی است؟ کسی از اصحاب نمی‌دانست، فاطمه سلام الله علیها اما در زندگی اش دویده بود دنبال خدا عرض کرد: نزدیک‌ترین اوقات زن به پروردگارش آن است که در خانه‌ی خود باشد. همان قدر که کارِ بیرون برای مرد، ارزش جهاد دارد کارِ خانه هم. دلم گرم شد. حالا خورشید‌هم زورش به لایه‌هایِ حریر پرده‌ها رسید و نورش را پاشید میان خانه‌. پاورقی؛ اول: حضرت آقا : یکی از مهمترین وظائف زن، خانه‌داری است. همه می‌دانند؛ بنده عقیده ندارم به این که زنها نباید در مشاغل اجتماعی و سیاسی کار کنند؛ نه، اشکالی ندارد؛ اما اگر چنانچه این به معنای این باشد که ما به خانه‌داری به چشم حقارت نگاه کنیم، این می‌شود گناه. خانه‌داری یک شغل است؛ شغل بزرگ، شغل مهم، شغل حساس، شغل آینده‌ساز. دوم: این روزها از تهِ دل از خدا می‌خوام این لحظه‌ها برایِ همه رقم بخوره و دامن همه‌ی منتظرها سبز شه به حق حضرت مادر. "زهرا سادات"🌱 |
من ذهن روضه پردازی دارم، گویی پیر غلامی سینه سوخته در من، شال سبزِ عربی بر سر کشیده و تکیه زده بر تصوراتم گریز می‌زند به کوچه پس کوچه‌های بنی‌هاشم. امروز که منشی برایِ پس و پیش شدن زمان نوبت آهنگِ صدایش را برای یک زن باردار برد بالا، همه زیر لب پچ پچ کردند: "آدم که با حامله این‌جور حرف نمی‌زند" نا خودآگاه قلبم در خودش جمع شد، مچاله و چروک مثلِ یک کاغذ باطله تویِ دست‌هایِ یک نویسنده‌یِ بی‌کلمه. ذهنم مرا کشاند به مدینه، به خانه‌یِ مادر هجده‌ساله‌ایی که مراعات حالش را نکردند، که... السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ سلام بر تو ای مظلوم (و دارای عصمت) که حق تو را غصب کردند سلام بر تو ای ستم کشیده و مقهور دشمنان دین... زهرا سادات " |
صاحبِ این کلید ، درِ بهشت رو از گلزار شهدای باز کرده و رسیده به جنت‌العلی این کلیدِ درِ باغِ شهادتِ ، که صاحبش یه گوشه از بهشت زائر شش‌گوشهء معلی ست صاحب این دست سینه زن بوده و گریه کن عاشق بوده و مجنون شهید بوده و شهیده چون دستش داره روضه مصور میخونه روضه و روضهء اینا شهدای مستجاب‌الدعوهء هستن همون‌هایی که با روضهء کوچه زار زدن و مادر مادر گفتن هنیئا لک⚘ -ابناء‌الحیدر 🌱 |