eitaa logo
مکروبه !
2.1هزار دنبال‌کننده
286 عکس
25 ویدیو
1 فایل
میان لشکری از گرگ‌های درنده؛ مظلومِ مقتدریم! جان می‌دهیم اما خاک هرگز!" #زهرا_سادات #ابناء‌الحیدر نقد و پیشنهاد: https://daigo.ir/secret/7988081305 آرامش: @Rakiz_1 _انتشار مطالب آزاد🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱-
_روزتون مبارک دانشجویان عزیز☺️
هدایت شده از مکروبه !
یاد شهدایِ دانشجویِ شانزده آذرِ سال سی و دو ، شهیدان: مصطفی بزرگ‌نیا و احمد قندچی و مهدی شریعت‌رضوی، همیشه در دل ما زنده است.
مکروبه !
یاد شهدایِ دانشجویِ شانزده آذرِ سال سی و دو ، شهیدان: مصطفی بزرگ‌نیا و احمد قندچی و مهدی شریعت‌رضوی،
وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گویی همه را به چشم می‌بينم؛ صدای رگبارِ مسلسل در گوشم طنين می‌اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار بدنم را می‌لرزاند، آه بلند و ناله‌ی جان‌گذار مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك مى‌شنوم، دانشكده‌ فنی‌ خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رای‌العين مي‌بينم. آن روز ساكت‌ترين روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثه‌ایی را نشان می داد، دانشجويان بی‌اندازه آرام و هوشيار بودند كه به هيچ وجه بهانه‌ایی به دست كودتاچيان حادثه‌ساز ندهند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد... دولت كودتا هر روز قدم تازه‌ایی برخلاف ايده‌ها و آرزوهای مردم برمی‌داشت. دنيس رايت نماينده استعمار باز می‌گردد، سفارت انگلستان دوباره افتتاح می‌شد و دنيس رايت كاردار سفارت قرار بود كه به ايران بيايد. كمپانی‌هاى نفتی برای تصرف مجدد نفت ايران نقشه می‌كشيدند. نيكسون معاون رئيس جمهور آمريكا به ايران می‌آمد تا نتيجه ‌21 ميليون دلار كودتا را ببيند. ناراحتی و نارضايتی مردم هر روز بيشتر اوج می‌گرفت. آتش خشم و كينه مردم هر لحظه بيشتر زبانه می كشيد. فرياد اعتراض از هر گوشه و كناری به گوش می‌رسيد. دولت كودتا و استعمار خارجى نيز براى انتقام از مردم مبارز ايران، به خصوص دانشجويان دانشگاه تهران، دندان تيز كرده بودند كه فاجعه ‌16 آذر بروز كرد... _شهيدچمران🌱 |
همه بدهکاریم؛همه‌یِ بشریت، همه‌یِ خلق عالم، در مقابل محاسبه‌ی الهی بدهکارند. هیچ کس نمی‌تواند بگوید من میزان اعمالم به قدر کفاف پاسخگوست؛ انبیاء هم نمیتوانند بگویند؛ لذا استغفار می‌کنند. انبیاء و اولیاء هم تا لحظه‌ی آخر استغفار می‌کنند، طلب مغفرت می‌کنند. امام سجاد در دعا می‌فرماید: «و عدلک مهلکی»؛ عدالت تو، پدر من را در می‌آورد. لذا عرض می‌کنیم: «عاملنا بفضلک». اگر بحث عدالت پیش بیاید و بخواهند مو را از ماست بکشند، و اگر در کارهایمان دقت کنیم، واویلاست. باید از خدای متعال فضل او را بخواهیم، اغماض او را بخواهیم، گذشت او را بخواهیم. _حضرت آقا جان_
مکروبه !
همه بدهکاریم؛همه‌یِ بشریت، همه‌یِ خلق عالم، در مقابل محاسبه‌ی الهی بدهکارند. هیچ کس نمی‌تواند بگوید
اوس کریم حالِ من مثلِ اون دانش آموزیه که ترسِ دفتر مشقِ سفید و خط نخورده‌ش باعث می‌شه قلبش قدر یه حوض کوچیک شه، قدر یه حوض مربع کاشی شکسته‌ و لب پر شده‌ایی که یه دسته اردک نابلد میونِ موج آبش رها شدن و از فرط نابلدی به تکاپو و دست و پا زدن افتادن.
مکروبه !
اوس کریم حالِ من مثلِ اون دانش آموزیه که ترسِ دفتر مشقِ سفید و خط نخورده‌ش باعث می‌شه قلبش قدر یه حو
از در رحمتت به ما بنده‌هایِ حقیرت نگاه کن عزیز دلم. ما طاقت عدالتت رو نداریم رفیق. ما حساب کردیم رو مهربونیت رفیق؛ فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ اِلاّ بِفَضْلِکَ وَ جُدْلى بِجُودِکَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ...
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم می سوخت حریمِ دل مولا چه حریمی💔
چهار زن گندمگون، بلند بالا و باوقار وارد اتاق شدند و اطراف رختخواب نشستند.خدیجه سلام الله علیها بهت زده نگاه می‌کرد. یکی از آنها با مهربانی گفت: «نترس! ما از طرف خدا، برای کمک به تو آمده‌ایم. من ساره‌ام همسر ابراهیم علیه السلام، آن یکی آسیه است. سمت راستی هم مریم دخترِ عمران، مادر عیسی علیه السلام و نفر چهارم کلثوم خواهرِ موسی علیه السلام است. سلام الله علیها با کمک آنها به دنیا آمد. با آب کوثر غسلش دادند. آنگاه نوزاد به حرف آمد: اَشهد اَن لا اله الا الله و اَن اَبی رسول الله سید الانبیاء و اَن بعلی سید الاوصیاء و ولدی سادة الاسباط. بعد به همه زنان بهشتی سلام کرد، هر یک را با اسمش. آری او فاطمه سلام الله علیها بود. 💔 [کتاب فاطمه علی است] | |
کاش الان بقیع بودم، معجرخاکی و دل غمین و اشک ریزون و خراب به پنجره‌هایِ سیاه پوشِ عزادارش تکیه می‌زدم و مثل بچه‌ی مادر گم کرده‌ایی که میونِ شلوغیِ کوچه پس‌کوچه‌هایِ بازار دستش از چادر مادرش رها شده، زار می‌زدم.مثل همه‌ی شیعیان مادر گم کرده‌ایی که این روزها زمزمه می‌کنند: عاقبت روزی برایت یک حرم بر پا کنیم گنبد نورانیت را شمس یک دنیا کنیم _زهرا سادات_ |
Shab2Fatemieh2-1397[07].mp3
5.65M
تا همیشه در ذهنِ مسجد النبی مانده، خطبه‌یِ فدك با آن؛ جمله‌هایِ كوبنده..
امروز نورِ نرم و وارفته‌یِ خورشید، آنقدری رخوت و بی‌جانی به تنش نشسته بود که زورش نچربد به پنجره‌هایِ چندلایه پرده‌پوشیده‌یِ خانه‌ و این شد که تا اواسط روز فضایِ اتاق‌‌ها در همان حالت گرگ و میشِ خواب آلوده باقی ماند. صدایِ لالایی خواندنم خط می‌انداخت به سیرِ خواب زده‌یِ خانه، لالاییِ پیش فرض و قدیمیِ ذهنی که رویِ یک دور آهسته‌ایی از میان لب‌هایِ نیمه خشکم پخش و بعد از اتمام به باز پخش می‌رسید. تنها کسی که خریدارش بود علی بود که میانِ خواب و بیداریِ تاب تاب خوردن‌هایِ رویِ پاهایم لبخند‌های عمیق می‌زد و باعث می‌شد با تکانِ سر رد کنم حسِ ششمی را که نهیب می‌زد به چشم بقیه‌یِ اعضایِ خانه بدتر از نوار کاستی‌ام که اوایل دهه پنجاه شصت قِر قِر کنان و با خش خش صدایِ درهم و برهم سر می‌داد. خوابش که عمیق شد، میان پتویِ نرم و خرسی‌اش خواباندمش و آرام خزیدم کنارش، بوسیدمش و عطر تنش را بو کشیدم‌، عمیقِ عمیق جوری که تا سال‌ها در ناخودآگاهم ذخیره‌اش داشته باشم. صدای دینگ دینگ پیامک تلفن همراهم باعث شد تکانی به خودم بدهم و از جایم برخیزم. زهرا بود، برایم نوشته بود خانه داری‌ات را دست کم نگیر. نوشته بود: رسول خدا صلی الله علیه و آله این را پرسید: نزدیک‌ترین اوقات زن به خدا چه زمانی است؟ کسی از اصحاب نمی‌دانست، فاطمه سلام الله علیها اما در زندگی اش دویده بود دنبال خدا عرض کرد: نزدیک‌ترین اوقات زن به پروردگارش آن است که در خانه‌ی خود باشد. همان قدر که کارِ بیرون برای مرد، ارزش جهاد دارد کارِ خانه هم. دلم گرم شد. حالا خورشید‌هم زورش به لایه‌هایِ حریر پرده‌ها رسید و نورش را پاشید میان خانه‌. پاورقی؛ اول: حضرت آقا : یکی از مهمترین وظائف زن، خانه‌داری است. همه می‌دانند؛ بنده عقیده ندارم به این که زنها نباید در مشاغل اجتماعی و سیاسی کار کنند؛ نه، اشکالی ندارد؛ اما اگر چنانچه این به معنای این باشد که ما به خانه‌داری به چشم حقارت نگاه کنیم، این می‌شود گناه. خانه‌داری یک شغل است؛ شغل بزرگ، شغل مهم، شغل حساس، شغل آینده‌ساز. دوم: این روزها از تهِ دل از خدا می‌خوام این لحظه‌ها برایِ همه رقم بخوره و دامن همه‌ی منتظرها سبز شه به حق حضرت مادر. "زهرا سادات"🌱 |