💠 #خاطرات_شهدا
🌷دو ماه از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود. یک شب بچه ها خبر آوردند که یک بسیجی اصفهانی در ارتفاعات کانی تکه تکه شده است. بچه ها رفتند و با هر زحمتی بود بدن مطهر شهید را درون کیسه ای گذاشتند و آوردند.
🌷آن چه موجب شگفتی ما شد، وصیت نامه ی این برادر بود که نوشته بود: «خدایا! اگر مرا لایق یافتی، چون مولایم اباعبدالله الحسین (ع) با بدن پاره پاره ببر.»
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
http://eitaa.com/joinchat/4093378561C6faace39d5
4_5918186508338070627.mp3
3.01M
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین ع
حاج حسین سیب سرخی
شور فوق العاده زیبا
بزار بگم با زبون ساده......
@maktab_asheghan
من یک دخترم نه یک مانکن فروشگاه,
نه یک وسیله برای جلب توجه, و نه یک تابلو نقاشی!
پیشرفت و بالارفتن را میخواهم اما نه به هر قیمت!
آزادم اما با تفسیری جدابافته...
آزادی من حجاب من است ، طلا هم آزاد است اما همیشه محفوظ ،
طلا را هیچوقت فله نمیفروشند!
آن چه را فله میفروشند که زیادی آزاد باشد .نمونه اش "سبزی خوردن"!
پس دیگر نشنوم بگویی که : " من آزادی ندارم و چادرم مرا محدود کرده"
اگر آزادی و تمدنی که از آن دم میزنی "برهنگی باشد" حیوانات آزادترین و متمدن ترینند!
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
http://eitaa.com/joinchat/4093378561C6faace39d5
💠 #خاطرات_شهدا
👈 بابای بی سر
🌷اسمش بابازادگان بود. صداش ميزدن «بابا»؛ ديگر حوصله «زادگانش » رو نداشتن. گاهے هم سر به سرش ميذاشتن
🌷صدا ميزدن «بابا...» وقتے بر ميگشت سينه ميزدند و ميگفتن: «قربان نعش بی سرت.»
می خنديد و سر تكان مےداد .
🌷با بی سيم چی دوتايے آمده بودن بيرون، پتوها رو تڪان بدن.
دور و برشان خاك بلند شد و همه چيز به هم ریخت.
🌷وقتے خاك نشست، ديديم موج پرتشان كرده توے سنگر، رفتم توی سنگر.
هر دو شهيد شده بودن.
سر بي سيم چي روے شانه بابا بود مثل وقتے ڪه يڪی سرش را روی شانه ديگری ميذاره و ميخوابه
بابا هم سر نداشت.
«بابا قربان نعش بی سرت»
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
http://eitaa.com/joinchat/4093378561C6faace39d5