#خاطرات_شهدا 🌷
💠مجهول الهویه
🌷منظره دلخراشی بود. تمام اورژانس را خون فراگرفت. بیشتر مجروحان ١٧ و ١٨ سال سن داشتند و #خونریزی آنها شدید بود. یکی از مجروحان حدود ١٦ سال سن داشت و⚡️ ترکش به #سرش خورده و باندی که در خط امدادگران دور سرش بسته بودند غرق خون شده و از شدت خونریزی، #نفسش به شماره افتاده بود.
🌷....قبل از اینکه به #اتاق_عمل ببرند به اتاق رادیولوژی بردند تا از سرش عکس بگیرند اما وقتی او را به داخل اورژانس آوردند 💥ناگهان نفسش قطع📛 شد. یکی از خواهران سریع برای او لوله گذاشت و شروع به نفس دادن به او کرد....
🌷همه بالای سر او #جمع شده بودیم. هر کسی هر کاری از دستش برمی آمد برای او انجام می داد ⚡️ولی تلاش ها بی نتیجه بود و نفس او دیگر برنگشت. خواستیم اسمش را در لیست #شهدا ثبت کنیم اما هیچ نشانی نداشت روی سینه اش نوشتند « #مجهولالهویه» و این خیلی غم انگیز بود.
راوى: #رقيه_شكوهى از پرستاران دوران دفاع مقدس
🌹🍃
#خاطرات_شهدا 🌷
💠▫️نفربر نیروهای #فاطمیون در مسیر برگشت روی یک تله موزاییکی رفته بود. راننده درجا #شهید شدو یکی از همراهانش دست و پایش را از دست داد.
💠▫️بلافاصله نیروهای داعشی شروع به تیراندازی کردند. هیچ کس جرئت نزدیک شدن نداشت. #مرتضی خود دست به کار شد و زیر آتش سنگین دشمن بهسمت ماشین رفت و #مجروح را بیرون کشید و عقب برد.
💠▫️فردای آن روز مرتضی را ناراحت دیدم. جلو رفتم و جریان را پرسیدم. گفت: "در مسیر برگشت، #جوانی که مجروح شده بود از من #آب خواست.
💠▫️چون #خونریزی شدیدی داشت قبول نکردم و به او آب ندادم."، گفتم: "خب، اینکه ناراحتی ندارد کار درستی انجام دادی."، گفت: "امروز خبر دادند در بیمارستان #شهید شده است. کاش به او آب میدادم".
#شهید_مرتضی_حسین_پور🌷
#فرمانده_شهید_حججی
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
http://eitaa.com/joinchat/4093378561C6faace39d5