4_5911405132934808036.mp3
13.07M
🌹تلاوت جزء بیستم قرآن کریم توسط استاد معتز آقایی🌹
@maktab_asheghan
4_5913394042095272076.ogg
2.71M
🎤 حاج سیدمجید بنی فاطمه
💔 شهادت حضرت علی(ع)
🎼 فرقت شکسته سر غرق خونه...
@maktab_asheghan
⚜ ذکر صالحین ⚜
💠🔹مرحوم حضرت آیت الله شیخ عزیزالله خوشوقت :
🔰👈 جريمه ای بهتر، معتدل تر، مؤثرتر از اجرای فرمان خدا برای نفس وجود ندارد.
🌷 واجب را پياده كن.
⛔ حرام را هم ترك كن.
⤴ اين بزرگترين رياضت و جريمه برای نفس است.
💠 نمیخواهد شما نذر كنی که پای پياده مكه بروی،
نه همين که تصميم بگيری نماز بخوانی، روزه بگيری، واجبات را انجام بدهی
🌹 اين بهترين رياضت است.
انسان را تربيت میكند.
ايمان بالا میرود.
ايمان که بالا رفت همهی داخل انسان اصلاح میشود.
♦ كساني كه نذر سنگين و شاق میكنند، اما پاره ای از واجبات را انجام نمیدهند یا پاره ای از محرمات را مرتكب میشوند، تا آخر هم موفق نمیشوند.
✨چون گناه كارش تخريب است
✨ گناه را نبايد بغل عبادت بگذاری
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan
♡مڪـتبعاشـꨄـقان♡
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 🔰یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ🔰 🔳 #پسرک_
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🔰یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ🔰
🔳 #پسرک_فلافل_فروش 🔳
🌷 #فصل_بیست_وپنجم ، #شروع_بحران 🌷
🌺راوی: محمد حسین طاهری
✳️با اينكه هادي در موسسه اسلام اصيل كار نمي كرد،
🌸اما براي زيارت كربلا در شبهاي جمعه با هم بوديم.
🌸در مورد مسائل روز و ... صحبت داشتيم و او هم نظراتش را مي گفت.
🔴با شروع بحران داعش، موسسه به پايگاه حشدالشعبي براي جذب نيرو تبديل شد.
🌸هادي را چند بار در موسسه ديدم.
🔵مي خواست براي نبرد به مناطق درگير اعزام شود.
🌸با اعزام او مخالفت شد
✳️يكبار به او گفتم:
🌸بايد سيد را ببيني، او همه كاره است.
🌸اگر تأييد كند براي تو كارت صادر مي كنند و اعزام مي شوي.
🔘البته هادي سال قبل هم سراغ سيد رفته بود.
🔴آن موقع مي خواست به سوريه اعزام شود اما نشد
✳️سيد به او گفته بود:
🌸تو مهمان ما هستي و امكان اعزام به سوريه را نداري.
🌸اما اين بار خيلي به سيد اصرار كرد.
🔘او به جهت فعاليت هاي هنري در زمينه عكس و فيلم،
🌸از سيد خواست تا به عنوان تصوير بردار با گروه حشدالشعبي اعزام شود
✳️سيد با اين شرط كه فقط حماسه رزمندگان را ثبت كند موافقت كرد.
🌸قرار شد يكبار با سيد به منطقه برود.
🌸البته منطقه اي كه درگيري مستقيم در آنجا وجود نداشت.
🔘هادي سر از پا نمي شناخت.
🔵كارت ويژه رزمندگان حشدالشعبي را دريافت كرد و با سيد به منطقه اعزام شد
✳️همانطور كه حدس مي زدم، هادي با يكبار حضور در ميان رزمندگان،
🔵حسابي در دل همه نفوذ كرد.
🌸از همه بيشتر سيد او را شناخت.
🔘ايشان احساس كرده بود كه هادي،
🔴مثل بسيجي هاي زمان جنگ، بسيار شجاع و بسيار معنوي است.
🔵و اين همان چيزي بود كه باعث تأثيرگذاري بر رزمندگان عراقي مي شد
✳️بعد از آن براي اعزام به سامراء انتخاب شد.
🌸هادي به همراه چند تن از دوستان ما راهي شد.
🌸من هم مي خواستم با آنها بروم اما استخاره كردم و خوب نيامد!
🔘يادم هست يكبار به او زنگ زدم و گفتم:
🌸فلان شخص كه همراه شما آمده يك نيروي ساده است،
🌸تا حالا با كسي دعوا نكرده چه رسد به جنگيدن، مواظب او باش
✳️هادي هم گفت:
🌸اتفاقاً اين شخصي كه از او صحبت مي كني دل شير دارد.
🌸او راننده است و كمتر درگير كار نظامي مي شود
🌸اما در كار عملياتي خيلي مهارت دارد.
🔘بعد از يك ماه، هادي و دوستان رزمنده به نجف برگشتند.
🌸از دوستانم در مورد هادي سوال كردم
هادي چطور بود؟
✳️همه دوستان من از او تعريف مي كردند؛
🔵از شجاعت
🔵از افتادگي
🔵از زرنگي
🔵از ايمان و تقوا و...
🌸همه از او تعريف مي كردند.
🔘هركس به نوعي او را الگوي خودش قرار داده بود.
🔵نماز شبها و عبادت هاي هادي،
🔴حال و هواي جبهه هاي نبرد ايران با صداميان بعثي را براي بقيه رزمندگان تداعي مي كرد
✳️هادي دوباره راهي مناطق عملياتي شد.
🌸ديگر او را كمتر مي ديدم.
🌸چندبار هم تماس گرفتم كه جواب نداد.
🔘مدتي گذشت؛
🌸و من با چندتن از دوستان براي زيارت راهي ايران شديم
✳️يادم هست توي قم بودم كه يكي از دوستانم گفت:
🌸خبر داري رفيقت،
🔴همون هادي كه با ما مي آمد كربلا شهيد شده؟
✳️گفتم: چي مي گي؟
🌸سريع رفتم سراغ اينترنت.
🌸بعد از كمي جستجو متوجه شدم كه ،
🔴هادي به آنچه لايقش بود رسيد
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan
#خاطرات_شهید
ماه رمضان ها امکان نداشت یک روز بیدار شوم و نبینم سحری را آماده کرده است. میگفت تو بخواب و استراحت کن، سحری بامن. امسال یک روزهایی وقت سحر حس میکنم که تکانم میدهد تا مبادا خواب بمانم.
من بهترین زندگی را با شعبان تجربه کردم. هیچ کمبودی با بودن او نداشتم. اگر او را ببینم میگویم چرا من را گذاشتی و رفتی! کاش کنارم میماندی و با هم شهید میشدیم..
آخرین دیدارمان در #معراج_شهدا بود. وقتی چهره اش را دیدم گفتم حاجی باعث سربلندی و افتخارمن شدی. دوست داشتم برای روزی که قدس فتح خواهد شد، بودی و میجنگیدی و آزادیش را میدیدی. این تمام حرف من بود بر سر پیکرش.
#شهید_حاج_شعبان_نصیری
راوی : #همسر_شهید
#سالروز_شهادت🌷
🕊🕊ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan