eitaa logo
مکتب ام ابیها سلام الله علیها
812 دنبال‌کننده
42هزار عکس
51.8هزار ویدیو
2.1هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ‌‌🌷روی_سخنــــم_باشمــاست 👌 💞 زندگى مثل يک كامواست... از دستت كه در برود📛 مى شود كلاف سر در گمی🤦‍♂ گره مى خورد میپيچد به هم، گره گره مى شود 🌥بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله وا كنى زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگتر مى شود، کورتر مى شود يک جايى ديگر كارى نمى شود كرد... بايد سر و ته كلاف را بريد يک گره ى ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد محوكرد، جورى كه معلوم نشود.‼️ گره هاى توى كلاف🧶 همان دلخورى هاى كوچک و بزرگند همان كينه هاى چند ساله بايد يک جايى تمامش كرد سر و تهش را بريد. ✅زندگى به بندى بند استْ به نام كه اگر پاره شودتمام است... ‌‌ ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🚫⁉️آن حضرت در مواردى مخالفت خود را بااعتراض و و به اثبات رساند «كه سخنان آن حضرت، 😭💔 بود در ازعلى عليه‏ السلام وصى و جانشين پيامبر اكرم صلى‏الله‏ عليه‏ و‏آله كه گروهى ازبازيگران، و توصيه‏ هاى مؤكد رسول خدا صلى‏الله‏ عليه‏ و‏آله را درباره او نايده گرفته بودند و صاعقه مرگبارى بود كه بر سر دشمنان اسلام فرود آمد و آنهارا» (مكارم‏شيرازى،۱۳۸۴،ص۱۴۲). ⭕️🚫حضرت در بخشى ازخطبه معروف خود در مسجد مدينه به آنها خطاب فرمود: «اى گروه نقبا و مؤمنين! اى بازوان ملت! اى حافظان اسلام! اين و در مورد حق من واين ‏انگارى از من چرا؟ آيا پدرم رسول خدا نفرموده بايد هر كس در موردفرزندان او حفظ شود؛ با چه سرعتى دچار شديد! و چقدر زود آب از دهان بز لاغرريخت؟ (يعنى دچار غفلت شديد)» (قيومى اصفهانى، ۱۳۸۷، ص ۲۳۴).  😭💔نيز در ‏ شكنان و و ‏تفاوتى مردان فرمودند: «يا مَعاشِرَالمُسلِمينَ المُسرِعَة الى قيلِ الباطِلِ المُغضِية عَلَى الفِعلِ القَبيحِ الخاسِرِ اَفَلاتَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ أم عَلى قُلُوبٍ اَقفالُها» (همان، ص۲۴۴)؛ اى مسلمانان كه به سوى سخن باطل شتابانيد و اعمال زشت زيانكارانه را ناديده مى‏گيريد! آيا در تدبير نمى‏كنيد يا بر دل‏ها زده شده است ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
✏️ دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود کند به صومعه رفت و به مشغول شد و آن دیگری در خانه ماند و به مشغول شد. چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و از اقصی نقاط دنیا، عالمان و عرفا به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می‌کرد با دوستان قدیم هم را نیز از دست داد و یکسره به می‌پرداخت. برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که از است چرا که او در اختیار مخلوق است و من در ، و من از او برترم! همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، در خواب دید که وی را خطاب می کنن «برادر تو را بیامرزیدم و تو را به او بخشیدم.» برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت: «خداوندا، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا به او می‌بخشی، آنچه کرده‌ام مایه رضای تو نیست؟!» ندا رسید: «آنچه تو می‌کنی ما از آن ولی مادرت از آنچه او می‌کند، بی‌نیاز نیست. تو خدمت بی‌نیاز می‌کنی و او خدمت . بدین ، مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم.» ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯