eitaa logo
مکتب ام ابیها سلام الله علیها
700 دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
48.2هزار ویدیو
2هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 های قرآن ذوالقرنین ⃣ لشگركشسى ذوالقرنين به شرق و شمال، و ساختن سد براى جلوگيرى از ستم قوم وحشى‏ پس از آن ذوالقرنين با تدبير و همت شجاعانه و اهداف مصلحانه به طرف شرق لشگر كشيد، به هر جا رسيد، همه را فتح كرد، و مردم در همه جا از او استقبال كردند و تسليم حكومت او شدند. ذوالقرنين همچنان پيش مى‏رفت تا به آخرين سرزمين‏هاى آباد رسيد، در آن جا اقوامى را ديد كه آفتاب بر آن‏ها مى‏تابد، خانه و سايبان و درخت و باغى ندارند، تا در سايه‏اش بيارامند، بلكه در كمال بيچارگى زندگى مى‏كنند، و در تاريكى جهل و نادانى دست و پا مى‏زنند. ذوالقرنين براى نجات آن‏ها، پرچم حكومتش را در آن جا برافراشت، و با نور علم و تدبير و راهنماييهايش، آن محيط تيره را روشن نمود.و خدمت شايانى به آن‏ها كرد. سپس ذوالقرنين با لشگرش به سوى شمال رهسپار شد، به هر جا رسيد همه را فتح كرد و همه گردنكشان در برابرش تسليم شدند و سر بر اطاعت او نهادند، تا به جايى رسيد ديد در آن جا قومى زندگى مى‏كنند كه زبانشان مفهوم نيست، ولى مجاور دو قوم وحشى و طغيانگر ياجوج و ماجوج هستند، اين دو قوم كه جمعيتشان زياد بود چون آتشى در نيزار خشك بودند، به هر جا مى‏رسيدند به غارت مى‏پرداختند. آن قوم وقتى كه سايه پر بركت ذوالقرنين را بر سر خود ديدند، و قدرت و شكوه و عظمت او را مشاهده كردند، از او تقاضا كردند كه آن‏ها را در برابر دو قوم وحشى ياجوج و ماجوج يارى كند، و براى جلوگيرى از طغيان آن‏ها سدى محكم و بلند (مثلاً مانند ديوار چين) در برابر آن‏ها بسازد، تا از شر آن‏ها محفوظ بمانند. آن قوم در پايان قول دادند كه تا سرحد توان، ذوالقرنين را يارى كنند، و با هميارى و همكارى خود، كارهاى عادلانه و خداپسندانه او را به پايان برسانند. ذوالقرنين كه انسانى مهربان و خيرخواه و دشمن ظلم بود، به تقاضاى آن‏ها پاسخ مثبت داد، از گنجها و سيم و زر و امكانات بسيار ديگر كه خداوند در اختيارش گذاشته بود، استفاده كرد، و به ساختن سدى نيرومند اقدام جدى نمود، آن قوم نيز اسباب كار را فراهم كردند، آن‏ها مقدار زيادى آهن و مس و چوب و زغال آماده كرده و تحت نظارت ذوالقرنين آهن‏هاى بزرگ و سنگين را بين دو كوه قرار دادند، و چوب و زغال در اطراف آن ريختند، آتش افروختند، و مسها را گداخته نموده و آهن‏ها را به همديگر جوش دادند، تا به صورت سدى نيرومند در آمد كه دو قوم ياجوج و مأجوج قدرت عبور و نفوذ از آن را نداشتند، و هرگز نمى‏توانستند آن را سوراخ يا ويران نمايند. بعضى گفته‏اند ارتفاع سد حدود صد متر، و عرض ديوار آن در حدود 25 متر بود(1013) و طول آن فاصله بين دو كوه را به هم متصل مى‏كرد. وقتى كه ذوالقرنين از كار ساختن آن سد و سنگر بى نظير فارغ شد، بسيار خوشحال شد كه گامى راسخ براى نجات مستضعفان در برابر ستمگران برداشته است. او كه همه چيز را از الطاف الهى مى‏دانست، در اين مورد نيز از لطف و رحمت خدا ياد كرد و گفت: هذَا رَحمَةً مِن رَبِّى؛ اين از رحمت پروردگار من است.(1014) و آن چنان در برابر خدا و حقايق، متواضع و متوجه بود، كه ساختن چنان سدى هرگز او را مغرور نكرد كه مثلاً بگويد سدى براى شما ساختم كه تا ابد، شما را حفظ خواهد كرد، بلكه در عين حال از فناى دنيا سخن به ميان آورد و گفت: فَاذا جاءَ وَعدُ رَبِّى جَعلَهُ دكّاً وَ كانَ وَعدُ رَبِّى حَقاً؛ هرگاه فرمان پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مى‏كوبد، و به يك سرزمين صاف و هموار مبدل مى‏سازد، و وعده و فرمان پروردگارم حق است. (1015) طبق بعضى از روايات حضرت خضر عليه‏السلام در بعضى از موارد همراه ذوالقرنين بود، و كارهاى او را تاييد نموده و او را راهنمايى كرد،(1016) به همين مناسبت حافظ گويد: قطع اين مرحله بى همرهى خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گمراهى اى سكندر بنشين و غم بيهوده مخور كه نبخشند تو را آب حيات از شاهى سنگ عجيب و عبرت ذوالقرنين و گريه او براى سفر آخرت‏ آن چه در بالا ذكر شد، در قرآن آيه 83 تا 98 كهف، به آن اشاره شده است. ولى روايات متعددى پيرامون بعضى از حوادث زندگى ذوالقرنين نقل شده است. ما براى حُسن ختام، نظر شما را به فرازى از يكى از آن حوادث، كه جالب است جلب مى‏كنيم: 📚پی نوشتها 1013 - اقتباس از مجمع البيان، ج 6، ص 459؛ قصص قرآن بلاغى، ص 270 - 272. 1014 - كهف، 98. 1015 - همان. 1016 - تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 305 و ص 299. ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بعد از کربلا گذشت ⃣4⃣ و شیخ مفید روایت کرد که: یزید با علی‌ بن الحسین(علیه السلام) گفت: پدرت پیوند خویشی ببرید و حقّ مرا نشناخت و در ملک با من به نزاع برخاست و خدای تعالی با او آن کرد که دیدی. علی ‌بن الحسین(علیه السلام) میفرماید: «ما اَصابَ مِن مُصِیبَة فِی‌الاَرضِ وَلا فِی‌اَنفُسِکُم اِلاّ فِی‌کِتابٍ مِن قَبلِ اَن نَبرأها اِنَّ ذلکَ عَلَی اللهِ یِسیرٌ»166. «هیچ مصیبتی نرسد در زمین یا در جان شما مگر آنکه در کتابی نوشته است پیش از آفرینش و آن بر خدا آسان است». یزید با پسرش خالد گفت: جواب بازگوی. خالد ندانست چه بگوید یزید گفت: بگو: «وَ ما اَصابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَت اَیدِیکُم وَ یَعفو عَن کَثیرٍ»167. یعنی، «هر مصیبتی که شما را رسد برای آن کاری است که از دست شما صادر شد و خداوند بسیاری از گناهان را عفو می‌کند». آنگاه زنان و کودکان را بخواند و پیش روی خود بنشانید با هیئتی دلخراش و گفت: خدا زشت گرداند پسر مرجانه را اگر میان شما و او خویشی بود، این کارها نمی‌کرد و شما را به این حالت نمی‌فرستاد. مترجم گوید: یزید به کار پدرش طنز می‌زند که گفت: زیاد برادر من است و یزید می‌گوید: اگر راستی زیاد برادر معاویه بود عبیدالله هم مانند معاویه با حسین ‌بن علی(علیه السلام) خویش بود. علی بن ‌ابراهیم قمی از حضرت صادق(علیه السلام) روایت کرده است که: چون سر مبارک حسین ‌بن‌ علی(علیه السلام) را نزد یزید بردند با علی بن ‌الحسین(علیه السلام)، و دختران امیرالمؤمنین(علیه السلام) و علی بن‌ الحسین(علیه للسلان) را غل بسته بود یزید گفت: «الحمدالله الَّذی قَتَلَ اَباکَ» حمد خدای را که پدرت را کشت. علی بن ‌الحسین(علیه السلام)می فرماید: خدا لعنت کند کشندة پدرم را. یزید برآشفت و به کشتن او فرمود. علی بن ‌الحسین(علیه السلام) میفرماید: اگر مرا بکشی دختران پیغمبر خدا(صل الله علیه داله) را که به منازلشان بازگرداند که غیر من محرمی ندارند. یزید گفت: تو خود بازگردانشان آنگاه سوهان خواست و به دست خود جامعه را که بر گردن امام بود بریدن گرفت و با او گفت یا علی می‌دانی از این کار چه خواهم؟ فرمود: آری می‌خواهی کسی را بر من منّت نباشد غیر تو168. یزید گفت: به خدا سوگند غیر این نخواستم آنگاه یزید گفت: «ما اَصابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَت اِیدِیکُم». امام فرمود: هرگز این آیه دربارة ما نازل نشده است بلکه آیت دیگر مطابق حال ماست: «ما اَصابَ مِن مُصِیبَة فِی‌الاَرضِ وَلا فِی‌اَنفُسِکُم اِلاّ فِی‌کِتابٍ مِن قَبلِ اَن نَبرأها». پس ماییم که از آنچه از دست رفته اندوه نمی‌خوریم و به آنچه از نعمت ما را رسد نمی‌بالیم و ناز نمی‌کنیم. در کتاب عقدالفرید است که: چون حسین بن علی(علیه السلام) ناراضی از ولایت یزید به کوفه آمد یزید سوی عبیدالله که والی عراق بود نوشت به من خبر رسیده است که حسین به کوفه می‌آید و در میان همه زمانها تو و در همة شهرها شهر تو و در همة حاکمها خود تو بدین واقعه مبتلا شدید و این آزمایش است برای تو یا آزاد می‌مانی یا به بندگی بازمی‌گردی؛ (یعنی حکم می‌کند که زیاد برادر معاویه نبود). پس عبیدالله، حسین(علیه السلام) را بکشت و سر او را با حرمش سوی یزید فرستاد چون سر را نزد او گذاشتند به شعر حصین‌ بن جماحم مزنی تمثّل جست نُفَلِّق هاماً الخ که گذشت علی بن‌ الحسین(علیه السلام) در اسیران بود فرمود: اولی‌تر آن است که به کلام خداوند تمثل جویی، نه شعر قوله تعالی: «ما اَصابَ مِن مُصِیبَة فِی‌الاَرضِ وَلا فِی‌اَنفُسِکُم اِلاّ فِی‌کِتابٍ مِن قَبلِ اَن نَبرأها اِنَّ ذلکَ عَلَی اللهِ یِسیرٌ لِکیلا تأسوا عَلی مافاتَکُم و لاتَفرَحُوا بِما آتیکم واللهُ لایُحبُّ کُلَّ مُختالٍ فَخُورٍ»169. یزید برآشفت و تیز شد و دست بر ریش خود کشید و گفت: آیت دیگر از کتاب خدا مناسب‌تر است تو را و پدرت را: «ما اَصابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَت اَیدِیکُم وَ یَعفو عَن کَثیرٍ»170. 🌸نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بعد از کربلا گذشت ⃣6⃣ آنگاه گفت: ای خبرگزار اندوه ما را برای حسین(علیه السلام) تازه کردی و زخمهایی که التیام نیافته بود باز بکاویدی، تو کیستی؟ گفتم: بشیر بن حذلم مولای‌ من علی‌ بن الحسین(علیه السلام) مرا فرستاد و او در فلان جا با عیال و زنان ابی‌عبدالله(علیه السلام) فرود آمد. پس از من جدا گشتند و پیش‌تر از من بدان موضع روانه شدند و من اسب را زدم تا بازگردم دیدم همه جاها و راهها را گرفته‌اند، از اسب فرود آمدم و گام بر گردن مردم نهادم تا نزدیک خیمه رسیدم. علی ‌بن الحسین(علیه السلام) به درون خیمه بود، بیرون آمد و دستمالی در دست داشت سرشک بدان پاک می‌کرد و پشت سر او خادمی کرسی در دست داشت بگذاشت و آن حضرت بر آن نشست و گریه گلوی او گرفته بود و خویشتن‌داری نمی‌توانست و آواز مردم به گریه بلند شد و زنان و کنیزان ناله و زاری می‌کردند و مردم از هر طرف دلداری و سرسلامتی می‌دادند و آن زمین یکباره فریاد بود، پس به دست اشاره فرمود خاموش باشند جوشش آنها فرو نشست پس گفت: ترجمه: «سپاس خدای را که پروردگار اهل جهان است و مالک روز جزا، آفرینندة همة آفریدگان، آن‌ که بلند است و بر آسمانهای افراشته مستولی و نزدیک است چنانکه سخنان آهسته را می‌شنود او را سپاس گوییم بر سختی‌های بزرگ و آسیبهای روزگار و آزار مصائب دلخراش و گزش بلاهای جانسوز و اندوه بزرگ و مصیبت عظیم رسواکننده و رنج‌آور و گران و بنیادکن. ای مردم خداوند تبارک و تعالی وله الحمد ما را به مصائب عظیم بیازمود و رخنة بزرگ در اسلام پدید آمد ابوعبدالله الحسین کشته شد و زنان و فرزندان او اسیر گشتند و سر او را در شهرها بر نیزه بگردانیدند این مصیبتی است که مانند آن هیچ مصیبت نیست؛ کدام یک از مردان شما پس از کشتن او شادی نماید و کدام دل است که برای او اندوهگین نشود و کدام چشم است سرشک خود را نگاهداری تواند و از ریزش بازدارد آسمانها به آن سختی برای کشتن او بگریستند و دریاها با امواج و آسمانها با ارکان و زمین از همه جوانب و درختان با شاخها و ماهیان و انبوه آب دریاها و فرشتگان مقرّب همه و اهل آسمانها بگریستند! ای مردم کدام دل از کشتن او نشکافد و کدام قلب برای او ناله سر ندهد و کدام گوش است که داستان این رخنه که در اسلام پدید آمد بشنود و کر نشود! ای مردم ما آواره شدیم و رانده و دور از خانمان از وطن جدامانده مانند بردگان ترک و کابل. نه گناهی کرده بودیم و نه ناپسندی مرتکب شده یا رخنه در اسلام آورده: «ماسَمِعنا بِهذا فِی آبائِنا الاَوَّلِینَ اِن هذا الاِختِلاق». به خدا قسم پیغمبر(صل الله علیه واله) اگر به جای آن وصیتها به کشتن ما امر می‌فرمود بیش از اینکه با ما کردند نمی‌کردند «اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُونَ»182 چه مصیبت بزرگ و دردناک و دلخراش و سخت و رسوا و تلخ و بنیادکن است، از خدای چشم داریم اجر این مصیبت را که به ما رسید که او غالب و منتقم است». انتهی‌الترجمه. راوی گفت: صوحان‌ بن صعصعة ‌بن صوحان برخاست و زمین‌گیر بود و عذر خواست از تخلف برای رنج پای خویش امام(علیه السلام) عذر او را بپذیرفت و نیکو گمانی نمود و شکر گفت و رحمت بر پدرش فرستاد. جزری و ابن صباغ مالکی گفتند: یزید مردی امین با خاندان پیغمبر(صل الله علیه واله) از شام روانة مدینه کرد و سواران چند همراه ایشان بفرستاد. حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بعد از کربلا گذشت ⃣7⃣ مؤلف گوید: در این مقام سزاوار است نقل حدیث زُهَری به تمامه: ابن‌عَبد ربّه در عِقدُالفرید گفت: حدیث زُهَری در قتل حسین(علیه السلام) آنگاه مسنداً آن را از عمرو بن قیس و از عقیل روایت کرده است که گفتند زهری گفت: با قتیبه به آهنگ مصیصه بیرون شدیم و بر عبدالملک‌ بن مروان درآمدیم در ایوانی ایستاده بود و دو صف مردم بر دو جانب در ایوان ایستاده بودند هرگاه حاجتی خواستی با آنکه نزدیک او بود می‌گفت و او با دیگری همچنین تا به در ایوان ایستادیم عبدالملک با آنکه بر جانب راست ایستاده بود گفت: شب قتل حسین(علیه السلام) در بیت‌المقدس چه شد و آیا در این باب به شما چیزی رسید؟ پس هر یکی از آن‌ که پهلوی او بود بپرسید تا به در رسید. هیچ کس جوابی نداد. زهری گفت من گفتم: در این باب چیزی دانم و گفتار مرا یکی یکی به هم گفتند تا به عبدالملک رسید و او مرا بخواند من میان دو صف رفتم تا به عبدالملک رسیدم و سلام کردم گفت: کیستی؟ گفتم: محمد بن مسلم‌ بن عبدالله‌ بن شهاب زهری. و عبدالملک مرا به نسبت بشناخت و او مردی بود بسیار جویای حدیث، و پرسید: روز قتل حسین(علیه السلام) در بیت‌المقدس چه اتفاق افتاد؟ و در روایت دیگر است که پرسید: آن شبی که فردای آن حسین(علیه السلام) کشته شد در بیت‌المقدس چه اتفاق افتاد؟ زهری گفت: حدیث کرد مرا فلان و نام این راوی را برای ما ذکر نکرد که: آن شبی که علی ‌بن ابی‌طالب و حسین‌ بن علی(علیه السلام) فردای آن کشته شدند هیچ سنگی از بیت‌المقدس برنداشتند مگر زیر آن خون سرخ تازه مشاهده گردید: عبدالملک گفت: راست گفتی. آن‌ که این حدیث را به تو گفت با من هم گفت، من و تو در این حدیث مُنفردیم. آنگاه مرا از علت مسافرت پرسید، گفتم: به مرابطی آمدم، یعنی در مرز اسلام نشینم از حال و قصد کفار آگاه باشم. گفت: ملازم دربار ما باش. من چندی نزد او بماندم و مال بسیار مرا داد و آنگاه دستوری خواستم که به مدینه بازگردم. رخصت داد و غلامی با من بود و مال بسیار همراه داشتم در صندوقی و آن صندوق گم شد. گمانم به غلام رفت به وعده و وعید هر چه کردم اقرار نیاورد پس او را بر زمین افکندم و بر سینه‌اش نشستم و آرنج بر سینة او گذاشتم و سخت می‌فشردم و قصد قتل او نداشتم اما او بمرد و پیش روی من جان داد و من به مدینه آمدم و سعید بن مُسَیّب و اباعبدالرحمن و عُروة ‌بن زُبیر و قاسم‌ بن محمد و سالم ‌بن عبدالله را پرسیدم از کار خویش همه گفتند: توبه برای تو ندانیم خبر به علی ‌بن الحسین(علیه السلام) رسید و مرا نزد خود خواست نزد او رفتم و قصة خویش بگفتم فرمود: گناه تو را توبه‌ای است دو ماه پی‌ در پی روزه‌دار و بنده آزاد کن و شصت مسکین طعام ده، این کار کردم. حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بعد از کربلا گذشت ⃣8⃣ از صَفوان جمّال روایت است از ابی‌عبدالله(علیه السلام) که گفت: در راه مدینه که به مکه می‌رفتم با آن حضرت گفتم: یا ابن رسول‌الله تو را اندوهگین و شکسته‌خاطر می‌بینم؟ فرمود: اگر آنچه من می‌شنوم تو نیز بشنوی البته تو را از این سؤال باز دارد. گفتم: چه می‌شنوی؟ فرمود: فرشتگان از خدا به تضرّع می‌خواهند که کشندگان امیرالمؤمنین و حسین(علیه السلام) را لعن فرستد و زاری و شیون جنّ و جزع و گریة ملائکه را بر گرد وی می‌شنوم کیست با این حال خوردن و آشامیدن و خواب بر وی گوارا باشد؟ و در بحار از حسن ‌بن سلیمان روایت کرده است به اسناده از ابی‌معاویه از اَعمَش از جعفر بن محمد از پدرش از جدش(علیه السلام) گفت: پیغمبر(صل الله علیه واله وسلم) می فرمایند: آن شب که به آسمان رفتم صورت علی‌ بن ابی‌طالب(علیه السلام) را در آسمان پنجم دیدم گفتم: ای حبیب من جبرییل این صورت چیست؟ جبرییل گفت: ای محمد(صل الله علیه واله وسلم) فرشتگان آرزو کردند صورت علی‌(علیه السلام) را و گفتند پروردگارا بنی‌آدم در دنیا هر صبح و شام از نظر بر رخسار علی‌ بن ابی‌طالب(علیه السلام) محبوب حبیب تو محمد(صل الله علیه واله وسلم) و جانشین و وصی و امین او بهره می‌برند ما را هم از صورت او بهره‌ور گردان چنانکه اهل دنیا بهره‌ور گشتند. خداوند صورت او را برای آنها از نور قدس خود بیافرید پس علی(علیه السلام) نزد ایشان است شب و روز به زیارت او فائز می‌گردند و صبح و شام به روی او می‌نگرند. و نیز گفت: خبر داد مرا اَعمَش از جعفر بن محمد(علیه السلام) از پدرش که گفت: چون ابن ملجم ملعون بر آن حضرت ضربت زد، آن ضربت در صورت آن حضرت که در آسمان بود نمودار گشت و ملائکه پیوسته آن را می‌بینند و بر کشندة او لعن می‌فرستند و چون حسین‌ بن علی(علیه السلام) به شهادت رسید آن فرشتگان فرود آمدند و آن حضرت را برداشتند و در کنار آن صورت علی(علیه السلام) که در آسمان پنجم بود بداشتند پس هر گاه فرشتگانی از آسمان بالا فرود آیند یا از آسمان اول بالا روند به آسمان پنجم برای صورت علی(علیه السلام) و او را نگرند یا حسین(علیه السلام) را خون‌آلود ببینند بر یزید و ابن‌ زیاد و کشندگان حسین‌ بن علی(علیه السلام) لعن کنند تا روز قیامت. اَعمَش گفت: حضرت صادق(علیه السلام) برای من فرمود: این از علم مکنون و مخزون است و جز با کسی که شایستة آن باشد مگوی. مترجم گوید: امام(علیه السلام) فرمود: این از علم مخزون است به علت آنکه ذهن اکثر مردم از شنیدن هر لفظ به معنی مادی آن منصرف می‌شود و هر چیز را عُنصری و مادّی پندارند و معانی دیگر را چون بیند منطبق با علم ناقص آنها نمی‌گردد منکر می‌شوند اما آن ‌که می‌داند موجود منحصر در محسوس نیست و عوالم بسیار است داند که ممکن است امام(علیه السلام) آوازی بشنود و دیگری نشنود و نیز داند هر چیز را در هر عالمی صورتی است چنانکه میرفِندرِسکی گوید: چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی      صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی و عالم ملائکه و سماوات و مُجرّدات به منزله عقل عالم کبیر است و صورت هر چیز در آن است مانند عقل ما که صورت چیزها در آن هست. و مرد دیندار باید چون حدیثی شنید و او را مُستَبعَد آمد بی‌تأمّل رد نکند بلکه در آن توقّف کند و علم آن را به اهلش واگذارد. و اینکه گویند: مخالف عقل را باید تأویل کرد برای کسی است که در علوم عقلیه و نقلیه راسخ باشد مانند علامه حلّی و خواجه طوسی ـ رحمه‌الله ـ نه آنکه فرق میان یقین و ظنّ و مستبعد و محال نمی‌گذارد. حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴