🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍂قسمت6⃣8⃣
🌿مترجم گوید: از نوحه و زاری کردن جنّ و شنیدن گروهی از مردم اشعار آنان را عجب نباید داشت؛ زیرا که وجود جنّ به نص قرآن ثابت است و در علم حکمت نیز تجسم و تَمَثّل موجودات غیبی و مجردات در نظر بعض مردم در پارهای اوقات مُبَرهَن گردیده است و هم به تجربه رسیده و نیز در همة طوایف و لغات لفظی هست برای دلالت کردن بر جنّ لابد چیزی دیدند و محتاج به تعبیر از آن شدند و کلمهای برای آن وضع کردند و اگر ندیده بودند برای آن لفظی نبود مثل آنکه ما تلگراف را ندیده بودیم لفظی هم برای آن نداشتیم. ولیکن بعض مردم مادّی و جاهل گمان میکنند هر موجودی محسوس است و باید همه کس همه چیز را ببینید و وجود روح و خداوند متعال و جنّ و عالم قبر و برزخ و امثال آن را انکار میکنند و اگر خواب دیدن شایع نبود آن را هم منکر میشدند و میگفتند: ممکن نیست یک نفر چیزی ببیند و دیگران نبینند اما حکماء جایز میشمارند که موجود مجرّد که عادةً دیده نمیشود گاهی برای بعض مردم مُتَمَثّل گردد هر چند دیگران نبینند و فرشتگان برای انبیا همچنین مُتمثّل میشدند آنها را میدیدند و سخنشان میشنیدند و دیگران هم نمیدیدند و نمیشنیدند با اینکه در کنار پیغمبران نشسته بودند. و ما نمیگوییم همة قصهها که از جنّ نقل میکنند صحیح است و نمیگوییم همه باطل است و حکایات از جنّ نیز مانند حکایات از انس دروغ و مجعول دارد و صحیح هم دارد و اگر یک داستان از بزرگان و سلاطین و علما برخلاف واقع نقل کردند مثل آنکه شیخالرئیس از اصفهان صدای چکش مسگران کاشان میشنید دلیل آن نیست که شیخالرئیس اصلاً وجود نداشت.
همچنین اگر قصة مجعول از جنّ نقل کنند دلیل عدم وجود جنّ نیست اما اینکه جنیان شعر عربی میگفتند نیز عجیب نیست؛ زیرا که تَمَثّل صورت یا صوت غیبی برای هر کسی مطابق فکر و روح اوست.
قال تعالی: «وَلَو جَعَلناهُ مَلَکاً لَجَعَلناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسنا عَلَیهِم مایَلبَسُون189».
مؤلف فصلی آورده است در مرائی عربی، و این بندة مترجم فائده مَعتدٌبه در نقل ترجمه آن ابیات ندیدم الاّ آنکه مناسب است حکایاتی از دعبل که مؤلف در این فصل آورده است نقل شود.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍃قسمت7⃣8⃣
🌺(بحار) در بعض مؤلّفات اصحاب دیدم دعبل خزاعی گفت که: بر سید و مولای خویش علی بن موسیالرضا(علیه السلام) درآمدم در چنین روزها (ایام عاشورا) او را دیدم محزون و غمناک نشسته و یاران بر گرد وی چون مرا دید فرمود: خوش آمدی ای دعبل خوش آمدی ای ناصر ما به دست و زبان، آنگاه جای برای من بگشود و مرا در کنار خویش بنشانید و گفت: ای دعبل دوست دارم برای من شعرخوانی که این روزها روز اندوه ما اهل بیت و شادی دشمنان ماست مخصوصاً بنیامیه، ای دِعبِل هر کس بر ما بگرید یا بگریاند ولو یک نفر را ثواب او بر خداست.
ای دعبل هر کس دیدهاش اشک ریزد بر مصیبت ما و بگرید برای آنچه ما را رسید از دشمن، خداوند او را با ما و در زمرة ما محشور کند.
ای دعبل هر کس بر مصیبت جدّ من حسین بگرید خدای تعالی البته گناهان او را بیامرزد. آنگاه برخاست و فرمود: میان ما و حرمش پرده زدند و زنان را پشت پرده نشانیدند که بر مصیبت جد خویش حسین(علیه السلام) گریه کنند آنگاه رو به من کرد و فرمود: ای ای دعبل بر حسین(علیه السلام) مرثیه بخوان که تو تا زندهای یاور و مادح مایی پس در یاری ما کوتاهی مکن تا توانی.
دعبل گفت: گریه گلوی مرا بگرفت و اشکم روان گشت و این اشعار را گفتم:
اَفاطِمُ لَوخِلتِ الحُسین مُجَدّلاً وَ قَد ماتَ عَطشاناً بِشَطِّ فُراتٍ
اِذاً لَلَطَمتِ الخَدَّ فاطِمُ عِندَهُ وَ اجرَیتِ دَمعَ العَینِ فِی الوَجَناتِ
اَفاطِمُ قُومِی یا ابنة الخیرِ وَ اندُبِی نُجومَ سَمواتٍ بِاَرضِ فَلاتٍ
قُبُورٌ بِکُوفانٍ وَ اُخری بِطِیبةٍ وَ اُخری بِفَخٍّ نالَها صَلُواتی
قُبُورٌ بِبَطنِ النَّهرِ مِن جَنبِ کَربلا مُعَرَّسُهُم فیها بِشَطِّ فُراتٍ
تُوُفُّوا عِطاشاً بِالعَراقِ فَلَیتَنِی تُوفّیتُ فِیهِم قَبلَ حِینِ وِفاتِیٍ
مؤلف گوید: دعبل را غیر از این قصیده تائیه اشعار در مصیبت حسین(علیه ااسلام) بسیار است.
ابوالفرج در اغانی گوید: دعبل از شیعیان مشهور است و به علی(علیه السلام) محبت داشت و قصیدة او مَدارِسُ آیاتٍ خُلَت الخ. از نیکوترین اشعار و بهترین مدایح است که در اهل بیت گفتند و آن قصیده را برای علی بن موسیالرضا(علیه السلام) به خراسان برد و آن حضرت ده هزار درهم مسکوک به نام خود به وی صلت داد و از جامههای خویش خلعتی بخشید و مردم قم سی هزار درم در بهای آن خلعت میدادند نپذیرفت، سر راه بر وی گرفتند و به قهر بستانیدند.
دعبل گفت: شما این خلعت را برای تقرب به خدا میخواهید و خداوند آن را بر شما حرام کرده است پس سی هزار درم بدو دادند، سوگند یاد کرد، که نمیفروشم مگر قطعهای از آن به من دهید که در کفنم باشد پس به اندازة یک آستین جدا کردند و آن در کفن او بود.
و گویند: قصیدة مَدارِسُ آیاتٍ را بر جامه نوشت و در آن احرام بست و فرمود: آن را هم در کفنش گذارند. و همیشه مردم از زبان او میترسیدند او هم از خلفا میترسید چون بسیار آنان را هجا گفته بود و پیوسته گریزاناز خلق و آواره میزیست.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍂قسمت8⃣8⃣
🌺و هم در اغانی است مُسنداً از عبدالله بن سعید اشقری که گفت: دعبل بن علی برای من حکایت کرد که: چون از خلیفه بگریختم شبی در نیشابور ماندم تنها و شبانه خواستم قصیدهای در مدح عبدالله بن طاهر گویم، من در این اندیشه بودم که ناگهان شنیدم کسی گفت: السلام علیکم و در هم بسته بود بدنم بلرزید و سخت بترسیدم گفت: خدای تو را سلامت دارد، مترس که من یکی از برادران تواَم از جنّیان یَمَن، یکی از برادران ما از عراق بیامد و قصیدة مَدارِسُ آیاتٍ را برای ما بخواند خواستم آن را از خود تو شنوم پس من آن را خواندم و بگریست تا بیفتاد و گفت: آیا برای تو حدیثی نگویم تا در نیت خویش استوارتر گردی و به مذهب خود سختتر متمسّک شوی؟ گفتم: چرا. گفت: مدتها نام جعفر بن محمد(علیه السلام) را میشنیدم به مدینه رفتم شنیدم میفرمود: حدیث کرد مرا پدرم از پدرش از جدّش که پیغمبر(صل الله علیه واله) گفت: تنها علی و شیعیان او رستگارند.
آنگاه با من وداع کرد که بازگردد و گفتم: یَرْحَمُکَ الله، اگر خواهی نام خویش با من بازگوی؟ گفت: ظبیان بن عامر.
مؤلف گوید: دعبل به سال دویست و چهل و شش درگذشت. شیخ صدوق از علی بن دعبل روایت کرده است که گفت: پدرم دعبل را چون مرگ فرا رسید رنگش بگردید و زبانش بسته شد و رویش سیاه گشت، نزدیک شد من از مذهب او برگردم، اما سه روز پس از مرگ او را در خواب دیدم جامههای سفید در بر داشت و کلاهی سفید بر سر، او را گفتم: ای پدر خدای عزوجل با تو چه کرد؟ گفت: ای پسرک من آن سیه شدن روی و بند آمدن زبان من که دیدی از شرابخواری بود در دنیا و همچنان بودم تا رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) را دیدار کردم و جامههای سپید پوشیده بود و کلاهی سفید بر سر داشت با من گفت: تویی دعبل؟ گفتم: آری یا رسولالله.
فرمود: از اشعار خویش که دربارة فرزندان من گفتهای بخوان. پس من این اشعار خواندم:
لا اَضحَکَ اللهُ سِنَّ الّدهر اِن ضَحِکتْ و آلُ اَحمَد مَظلُومونَ قَد قُهِروا
مُشرّدُونَ نُفوا عَن عُقرِ دارِهِم کَاَنَّهُم قدجَنوا مالیسَ یُغتَفَرُ
دعبل گفت: رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) فرمود: احسنت و مرا شفاعت کرد و جامههای خویش را به من داد اینهاست و اشارت به جامههای تن خود کرد.
صدوق ـ رحمه الله ـ گوید: ابانصر محمد بن حسن کرخی کاتب را شنیدم میگفت: بر قبر دعبلبن علی خزاعی نوشته دیدم:
اَعَدّلله یَومَ یَلقاهُ دِعبلُ اَن لااِلهَ اِلاّ ّ هُو
یَقُولُها مُخِلصاً عَصاهُ بِها یَرحَمُهُ فِی القِیامَة اللهُ
اَللهُ مَولاهُ وَالرَّسُولُ وَ مِن بعدِهما فَالوَصِیُّ مَولاهُ
مؤلف گوید: حسین بن علی(علیه السلام) را بسیاری از شعرا رثا گفتند که اگر هم خواهیم برگزیدههای آن را بیاوریم چندین مجلّد شود.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
☘قسمت9⃣8⃣
🍁ابوالفرج در مقاتلالطالبین گوید: حسین(علیه السلام) را گروهی از متأخران شعرا رثا گفتند که از کراهت تطویل ذکر آنها نکردیم اما از متقدّمان چیزی از مراثی به ما نرسید و شعرا از ترس بنیامیه اقدام به آن نمیکردند و صاحب بن عبّاد نیکو گفت:
اِنَّ خَیرَ المداح (المِلاحِظ) مَن مَدَحتْهُ شُعَراءُ البِلادِ فِی کُلِّ نادٍ
ابن شهرآشوب از امالی مفید نقل کرده است که «ذر» زنی بود نوحهگر و فاطمه(سلام الله علیها) را در خواب دید که بر قبر حسین(علیه السلام) افتاده بود میگریست و فرمود: او را به این ابیات نوحه کند:
اَیُّهَا العَینانِ فِیضا وَ استَهِلاً لاتَغیضا
وَ ابکِیا بَالطَّفِّ مَیتاً تُرِکَ الصُّدرُ رَضِیضاً
لَم اُمِرَّضهٌ قتیلاً لا ولاکانَ مَریضاً
یعنی: ای دو چشم اشک ریزید و سرشک ببارید و خشک نشوید.
و بگریید کشتة طف را سینهاش کوبیده شد.
کشتهای که من پرستاری او نکردم و بیمار هم نبود.
باب پنجم
در ذکر فرزندان حسین(علیه السلام) و زوجات آن حضرت
و فضل زیارت و ستم خلفا بر قبر شریف او
و در آن چند فصل است.
فصل اول
در ذکر فرزندان و بعض زوجات آن حضرت(علیه السلام)
شیخ مفید گفت: حسین(علیه السلام) را شش فرزند بود:
علیاکبر، کنیت او ابومحمد و مادرش شاه زنان دختر کسری یزدگرد است.
علیاصغر، که با پدرش در طفّ به شهادت رسید و ذکر او پیش از این گذشت مادرش لیلی دختر ابیمرة بن مسعود ثقفی است.
جعفر بن حسین، بیعقب است مادرش قضاعیه بود و در حیات پدر بدرود حیات گفت.
عبدالله صغیر بود در دامن پدرش تیری بیامد و او را ذبح کرد و ذکر او نیز پیش از این بگذشت.
سکینة بنتالحسین، مادرش رباب بنت امرؤالقیس بن عدی کلبیّه است و هم او مادر عبدالله بن الحسین است.
فاطمه بنتالحسین، مادرش امّ اسحق بنت طلحة بن عبیدالله تیمیّه است.
علی بن عیسی اربلی در کشفالغمة در ذکر اولاد آن حضرت گوید کمالالدین گفت: اولاد آن حضرت ده تن بودند شش پسر و چهار دختر، پسران علیاکبر و علی اوسط که زینالعابدین(علیه السلام) است و ذکر او بیاید انشاءالله و علیاصغر و محمد و عبدالله و جعفر، اما علیاکبر با پدرش بود جهاد کرد تا کشته شد و علیاصغر نیز کودک بود تیری به وی رسید و شهید گردید.
و بعضی گویند: عبدالله نیز با پدرش به شهادت رسید.
و دختران او زینب و سکینه و فاطمه بودند و این قول مشهور است. و گروهی گفتند: چهار پسر و دو دختر داشت و قول اول مشهورتر است. اما ذکر جاوید و نسل فرخندة او از علی اوسط زینالعابدین به روزگار ماند نه از دیگر فرزندان انتهی.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍂قسمت0⃣9⃣
💐مؤلف گوید: شمارة اولاد آن حضرت را گفت و نام بعضی را نبرد چون که از چهار دختر سه دختر یاد کرد و ابن خشّاب گفت: او را شش پسر آمد و سه دختر؛ علیاکبر با پدر به شهادت رسید و علی اوسط امام سیدالعابدین(علیه السلام) و علیاصغر و محمد و عبدالله شهید و جعفر و زینب و سکینه و فاطمه.
🌺و حافظ عبدالعزیز بن اخضر جنابذی گوید: فرزندان حسین بن علی(علیه السلام) شش پسرند و دو دختر؛ علیاکبر که با پدرش کشته شد و علیاصغر و عبدالله و جعفر و سکینه و فاطمه.
. و نسل حسین(علیه السلام) از علیاصغر یعنی امام زینالعابدین باقی ماند و مادر او امّ ولد بود و او بهترین مردم زمانه بود.
و زهری گفت: من هاشمی به از او ندیدم.
صاحب کشفالغمة گفت: حافظ عبدالعزیز علیاکبر و علیاصغر را برشمرد و علی اوسط را از قلم بینداخت و به قول صحیح آن حضرت سه فرزند علی نام داشت چنانکه کمالالدین گفت. و زینالعابدین علیّ اوسط است و تفاوت میان قول کمالالدین و قول حافظ چهار تن است انتهی کلام علی بن عیسی.
مؤلف گوید: در نام مادر امام زینالعابدین(علیه السلام) میان اهل حدیث و سِیرَ خلاف است. سبط ابن جوزی گفت: مادرش امّ ولد بود. و ابن قتیبه گوید: کنیزکی سدیه بود او را غزاله یا سلامه میگفتند. و از کامل مُبرّد نقل است که: نام مادر علی بن الحسین سلامه بود از فرزندان یزدگرد و نسب او معروف است و از زنان نیک بود.
و بعضی گویند: او خوله و بعضی سلامه یا سُلافه یا برّه گفتند.
و در ارشاد گوید: مادرش شاه زنان دختر یزدجرد بن شهریار بن کسری است و گویند: نام او شهربانو است. و امیرالمؤمنین(علیه السلام) حریث بن جابر حنفی را ولایت ناحیهای از نواحی مشرق داد و او دو دختر یزدجرد بن شهریار بن کسری را برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرستاد و آن حضرت یکی را که شاه زنان بود به فرزندش حسین(علیه السلام) بخشید و از او زینالعابدین متولد گشت و دیگری را به محمد بن ابیبکر داد و از او قاسم متولد شد پس قاسم و امام زینالعابدین پسرخاله بودند.
مؤلف گوید: احتمال قوی میدهم که اسم اصلی او سلافه بود و به سلامه تصحیف گشت یا بالعکس. و شاه زنان لقب است و شهربانویه نامی است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را بدان نامید.
حکایت کنند که: آن حضرت پرسید: چه نام داری؟ گفت، شاه زنان دختر کسری. امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیفرمایند: نه شاه زنان نیست بر امت محمد(صل الله علیه واله وسلم) (و شاه زنان به معنی سیدةالنساء است) بلکه تو شهربانو و خواهرت مرواریداست صفحه ۱۹۲.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍂قسمت1⃣9⃣
🌺گفت: آری. و اما غزاله یا بَرّه نام امّولدی بود حضرت امام حسین(علیه السلام) را که علی بن الحسین را پرستاری میکرد و آن حضرت او را مادر میگفت؛ چون روایت شده است که: مادر آن حضرت هنگام وضع حمل از دنیا رفت، پس امام حسین(علیه السلام) او را به یکی از کنیزان سپرد تا پرستاری کند امام زینالعابدین(علیه السلام) مادری غیر او نمیشناخت و مردم او را مادر امام زینالعابدین(علیه السلام) میدانستند الخ.
پس معلوم گردید اینکه گویند: آن حضرت مادر خود را به مولای خود تزویج کرد مقصود آن حاضِنه بود که پرستاری او میکرد و مردم او را مادر مینامیدند انتهی کلام المؤلف.
اما سکینة بنتالحسین(علیه السلام) نامش آمنه و گروهی گفتند امینه بود. (مترجم گوید: در تاریخ ابن خلکان اُمیمه است) و مادرش رباب دختر امرؤالقیس بن عدی است.
و مؤلف کتاب مختصری از شرح حال امرؤالقیس آورده است و پیش از این به تفضیل در حاشیه ذکر آن کردیم و به تکرار نپردازیم. و گوید: این اشعار را امام دربارة سکینه و رباب فرموده است:
لَعَمرُکَ اِنّنِی لاُحبُّ داراً تَکُونُ بِها سُکَینَةُ وَالرُّبابُ
اُحِبُّهما وَ ابذَلُ جَلَّ مالی وَلَیسَ لِعاتِبٍ عِندی عِتابُ
فَلستُ لَهُم وَ اِن عابُوا مُطیعاً حَیوتی او یُغَشِّینیِ التُّرابُ
و هشام کلبی گفت: رباب از زنان نیک و برگزیدگان آنها بود و بعد از قتل حسین(علیه السلام) او را خواستگاری کردند گفت: پدرشوهری پس از پیغمبر برای خویش نمیپسندم. و روایت شده است که: در رثای شوهر خویش گفت:
«آن کسی که نور بود و مردم از روشنی او بهره میگرفتند در کربلا کشته شد و او را به خاک نسپردند ای دخترزادة پیغمبر! خدا تو را جزای نیکو دهد از ما و ترازوی تو سنگین برآید. کوهی سخت بودی، پناه به تو میبردیم و با مهربانی و دین صحبت ما میداشتی.
اکنون کیست که یتیمان و سائلان را رسیدگی کند و کیست درویشان را بینیاز گرداند و بیچارگان را پناه دهد؟ به خدا قسم که من پیوند مصاهرت با کسی نبندم پس از شما تا در خاک و شن پنهان شوم».
جَزَری گفت: زوجة حسین(علیه السلام) رباب دختر امرؤالقیس با او بود و او مادر سکینه است و او را به شام بردند با دیگر خاندان آن حضرت، پس از آن به مدینه بازگشت و اشراف قریش او را خواستگاری کردند گفت: پدرشوهری پس از رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) نخواهم؛ و یک سال پس از آن حضرت بزیست. در این یک سال زیر سقف نرفت و پیوسته اندوهناک بود تا فرسوده و رنجور گشت و درگذشت. و گروهی گفتند: یک سال بر سر قبر آن حضرت بماند پس از آن به مدینه بازگشت و از غایت اندوه درگذشت.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍃قسمت2⃣9⃣
☘ابوالفرج گفت: در روایت آمده است که: سکینه در مجلس عزایی بود و دختر عثمان هم در آن مجلس بود و میگفت: من شهیدزادهام سکینه خاموش بود تا مؤذّن بانگ برداشت: اَشهَد انَّ مَحَمّداً رَسُولُ الله گفت: این پدر من است یا پدر تو؟ دختر عثمان گفت: من دیگر با شما مفاخرت نمیکنم.
🌺و میری از فائق نقل کرده است: سکینه بنتالحسین کودکی خرد بود نزد مادرش رباب آمد گریان، مادرش پرسید: تو را چه شده است؟
گفت: «مَرّت بیدُبیرة فَلَسَقَنی بِابَرَه» یعنی: «زنبورکی بر من گذشت و به نیش کوچک مرا بگزید». و گوید: دبره زنبور عسل است و دُبیره تصغیر آن.
سبط ابن جوزی از سفیان ثوری روایت کرد که: وقتی علی بن الحسین(علیه السلام) آهنگ حج فرمود خواهرش سکینه سفره برای او ساخت هزار درم در آن صرف کرد و فرستاد و چون امام(علیه السلام) به پشت حَرَّه رسید (سنگلاخ نزدیک مدینه) بفرمود آن را میان درویشان و بیچارگان تقسیم کردند.
ابن شهرآشوب در مناقب گوید: وقتی حضرت سیدالشهداء(علیه اسلام) شهید شد هفتاد و چند هزار دینار وام داشت و علی بن الحسین(علیه السلام) بدان مشغول، چنانکه بیشتر روزها از خوردن و آشامیدن و خواب فرومانده بود. در خواب دید مردی با او گفت که: اندوه قرض پدر مدار که خداوند آن را از مال نحیس قضا کرد. امام فرمود: به خدا سوگند در اموال پدر خود مالی به نام نحیس نمیشناختم، شب دوم باز همان خواب دید. کسان خود را از آن مال بپرسید زنی گفت: پدرت را بندة رومی بود نحیس نام و چشمة آبی در ذِیخَشَب بیرون آورده بود، از آن چشمه پرسید، جای آن بگفتند و اندکی از آن واقعه بگذشت ولید بن عتبة بن ابیسفیان سوی علی بن الحسین(علیه السلام) پیغام فرستاد که شنیدم پدرت را چشمة آبی است در ذیخشب آن را نحیس گویند اگر فروختن آن خواهی من خریدارم، امام فرمود: برگیر در مقابل آنکه قرض پدرم را ادا کنی و مقدار آن را بفرمود: ولید گفت: قبول کردم. و شبهای شنبه را از آن آب برای آبیاری ملک خواهرش سکینه ( رض )استثنا فرمود.
وفات سکینه در مدینه بود روز پنجشنبه، پنج روز گذشته از ماه ربیعالاول سال صد و هفده و در همان سال خواهرش فاطمة بنتالحسین(علیه السلام) وفات یافت. مادر فاطمه، امّ اسحق دختر طلحة بن عبیدالله است و امّ اسحق پیش از این زوجة حضرت امام حسن(علیه السلام) بود و طلحة بن حسن را آورد و طلحه در کودکی درگذشت و پس از امام حسن(علیه السلام) امّ اسحق به عقد امام حسین(علیه السلام) درآمد و فاطمه را آورد.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍂قسمت3⃣9⃣
🌺مترجم گوید: تاریخ وفات حضرت سکینه بدان تفصیل صحیح نیست؛ چون پنجم ربیعالاول 117 پنجشنبه نبود، بلکه یکشنبه بود و پانزدهم چهارشنبه و شاید به اختلاف رؤیت حساب پانزدهم پنجشنبه بود. «ولِخَمسٍ خَلونَ» در اصل «لخمس عشرة خلون» بوده است. و عشر سهواً از قلم نُسّاخ افتاده است.
و به روایت دیگر: فاطمه بنتالحسین در سنة 110 درگذشت و سکینه زوجة مصعب بن زبیر بود و زبیر همان است که با طلحه جنگ جمل را برپای کردند و ثروت بسیار داشت چنانکه در شذراتالذّهب گوید: دو میلیون و چندصد هزار درم دین او بود ادا کردند و ثلث او را هم جدا کردند و از باقیمانده هشت یک به چهار زن دادند به هر یک یک میلیون و دویست هزار درم رسید و مصعب از دست برادرش ولایت عراق داشت و عبدالملک مروان مصعب را بکشت و سکینه به عقد عبدالله بن عثمان بن حکیم بن خرام درآمد و پس از او به عقد زید بن عمرو بن عثمان بن عفان. و سلیمان بن عبدالملک او را به طلاق امر کرد.
و از حضرت سکینه در کتب و تواریخ ادب بسیار نوادر و لطائف منقول است وَالعُهدة عَلی النّاقِل.
اما فاطمه را پس از رحلت حسن مثنّی عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان بخواست و یک میلیون درم صداق او داد و شرافت آن مخدّره را از اینجا باید دانست که مردی از بنیامیه نوادة امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) را که بنیامیه بر منبرها سبّ میکردند بخواهد و این مقدار صداق دهد و بدین مباهات کند و فاطمه از این شوهر دوم پسری آورد موسوم به محمّد.
باز به ترجمة کتاب بازگردیم.
ابوالفرج گفت: مادر فاطمه امّ اسحق دختر طلحه است. مادر امّ اسحق جرباء بنت قُسامة بن طَیّ است او را جرباء گفتند از غایت زیبایی او هر زن زیبا که پهلوی او میایستاد روی جرباء را زیباتر از خود میدید.
(مترجم گوید: جرباء به معنی دختر بانمک است) و امّ اسحق در خانة حسن بن علی بن ابیطالب بود چون هنگام وفات او برسید، حسین(علیه السلام) را بخواند و گفت: ای برادر این زن را برای تو میپسندم او را از خانههای خود بیرون نکنید و چون عدّه او به سر آید او را به عقد خویش درآور. امام حسین(علیه السلام) پس از وفات برادر او را به عقد خود آورد و از حسن پسری آورد به نام طلحه در کودکی درگذشت و فرزند نگذاشت.
مترجم گوید: پیش از این در ذکر شهادت قاسم گفتیم که: فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام) در همان سال شهادت آن حضرت به ده سالگی و بلوغ رسید؛ زیرا که فاصله بین شهادت امام حسن و امام حسین(علیه السلام) بیش از این نبود و گفتیم: فاطمه در کربلا نو عروس بود.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
#قسمت4⃣9⃣
فصل دوم
در فضیلت زیارت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)
مستحب است زیارت حضرت ابیعبدالله الحسین مظلوم(علیه السلام) بلکه تأکّد استحباب زیارت آن حضرت از ضروریات مذهب شیعة اثنیعشریه است چنانکه وارد شده است: «اِنَّ زِیارَتَهُ فرضٌ عَلی کُلِّ مؤمِنٍ» یعنی: زیارت آن حضرت فرض است بر هر مؤمن.
و وارد است که: زیارت او بر مرد و زن واجب است و هر کس ترک آن کند حقّ خدا و رسول را ترک کرده است بلکه ترک آن عقوق است نسبت به رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) و نقص ایمان و دین است و هر کس ترک آن کند بیعلّتی اهل دوزخ است.
مترجم گوید: چند حدیث در امثال این معانی وارد گردیده است و مقصود از فرض، استحباب مؤکّد است که گاهی در لسان ائمه(علیه السلام) بر آن اطلاق میشود و قرینة ارادة این معنی اجماع علماست بر عدم وجوب و اجماع آنها بیرأی معصوم محال است. و اینکه فرمود: هر کس آن را ترک کند اهل دوزخ است برای آنکه عادتاً دوستان آن حضرت و معتقدین به امامت بیعلّت ترک زیارت نکنند و اگر کسی ترک کرد عمداً بیعلّتی این عمل کاشف از سوء اعتقاد او است و از این جهت اهل دوزخ است. و خود ما اگر بشنویم مسافری از آشنایان ما برای شغلی به کربلا رفت و چند روز بماند و اصلاً به زیارت نرفت یقین دانیم که در ایمان وی نقصی است؛ بلکه با ائمّة دیگر نیز.
و پارهای اعمال مستحب است که تهاون به آن در عادت کاشف از بیایمانی است.
حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) با محمد بن مسلم می فرماید: شیعیان ما را امر کنید به زیارت قبر حسین بن علی(علیه السلام) که آمدن نزد قبر او بر هر مؤمن من که اقرار به امامت او دارد واجب است از خدای تعالی.
و امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرمایند: اگر یکی از شما همة روزگار عمر خود حج گزارد و زیارت حسین(علیه السلام) نکند، حقی از حقوق رسول خدا را ترک کرده است؛ چون حق حسین(علیه السلام) از خدای تعالی واجب است بر هر مسلمان.
و فرمود: آن کس که به زیارت قبر حسین(علیه السلام) نرود و خویشتن را از شیعة ما پندارد در حقیقت از شیعة ما نیست و اگر بهشتی باشد در آنجا میهمان اهل بهشت است.
و با ابان بن تَغلِب فرمود: ای ابان کی به زیارت قبر حسین(علیه السلام) رفتی؟ گفتم: بسیار زمان است که نرفتهام. فرمود: سبحان ربیالعظیم و بحمده؛ تو از رئیسان شیعه باشی و به زیارت حسین(علیه السلام) نروی، هر کس که زیارت او کند خدای تعالی به هر گام حسنهای برای او نویسد و به هر گام گناهی محو کند و گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🌱قسمت5⃣9⃣
🌷در روایات بسیار آمده است که: با ترس هم زیارت قبر حسین(علیه السلام) را ترک نکنید و هر کس با ترس او را زیارت کند خداوند روز فزع اکبر او را ایمن گرداند و ثواب در آن روز به قدر خوف است و هر کس از آنان بترسد و با ترس زیارت کند خدای عزّوجل او را در سایة عرش جای دهد و همصحبت او حسین(علیه السلام) باشد زیر عرش خدای و او را از اهوال روز قیامت ایمن گرداند.
و در چند روایت وارد شده است از حضرت صادق(علیه السلام) که: مالدار را سزاوار است هر سال دو بار به زیارت قبر حسین(علیه السلام) رود بیچیز را سالی یکبار. و فرمود: آن که منزلش نزدیک است بیش از یک ماه ترک زیارت نکند و آن که منزلش دور است هر سه سال یکبار.
و در حدیث دیگر: سزاوار نیست تخلّف از زیارت آن حضرت بیش از چهار سال و از حضرت ابیالحسن(علیه السلام) است که هر کس در سال سه بار به زیارت قبر ابیعبدالله(علیه السلام) رود از فقر ایمن گردد.
در زیارت آن حضرت اخلاص و شوق باید داشت و هر کس به شوق به زیارت او رود از بندگان گرامی خدای تعالی و زیر پرچم حسین(علیه السلام) باشد و هر کس او را زیارت کند و از آن خشنودی خدا خواهد خدای تعالی او را از گناهان بیرون آورد مانند فرزندی که از مادر متولد گردد و فرشتگان بدرقة او کنند.
و در روایتی جبرییل و میکاییل و اسرافیل بدرقة او کنند تا به خانه خود آید.
از حمران روایت است که: به زیارت قبر حسین(علیه السلام) رفته بودم چون بازگشتم حضرت امام محمدباقر با عمر بن علی بن عبدالله بن علی به دیدن من آمدند و امام با من گفت: ای حمران بشارت باد تو را که هر کس قبرهای شهیدان آل محمد(صل الله علیه واله وسلم) را زیارت کند و از آن خشنودی خدای تعالی و صلت پیغمبر او را خواهد از گناهان بیرون آید مانند آن روز که از مادر متولد شده است.
از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده که: چون روز قیامت شود منادی فریاد زند که: زوّار حسین(علیه السلام) کجایند؟ گروهی برخیزند که شمارة ایشان را جز خدای عزّوجلّ کسی نداند خداوند گوید: زیارت قبر او برای چه کردید؟ گویند: ای پروردگار رسول خدا و علی و فاطمه(صل الله علیه واله وسلم) را دوست داریم و از آن آزارها که به آن حضرت رسید دل ما بسوخت به زیارت او رفتیم. خطاب آید که: ای محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیه السلام) با آنها پیوسته شوید که شما با ایشان و در درجة ایشان باشید و زیر پرچم رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) فراهم گردید. پس در سایة آن پرچم نشینند و آن را علی(علیه السلام) نگاهدارد تا همه با هم به بهشت روند و همه در پیش آن علم و در طرف راست و چپ باشند.
مترجم گوید: پشت علم را نفرمود شاید برای آنکه امام(علیه السلام) تا همة شیعیان داخل بهشت نگردند خود در بهشت نرود و شاید غرض چیز دیگر است والله العالم.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
#قسمت6⃣9⃣
و در احادیث بسیار آمده است که: زیارت آن حضرت موجب آمرزش گناهان و دخول بهشت و آزاد شدن از آتش و ریزش گناهان و رفع درجات و مستجاب شدن دعاهاست، هر کس نزد قبر حسین(علیه السلام) آید و حق او را بشناسد خداوند گناه گذشته و آیندة او را بیامرزد.
و در روایت دیگر است که: شفاعت او را دربارة هفتاد گناهکار بپذیرد و نزد قبر او حاجتی نخواهد مگر روا گرداند.
حضرت صادق(علیه ااسلام) با عبدالله بن النّجار گفت: شما به زیارت حسین(علیه السلام) میروید و در کشتی مینشینید؟ گفت: گفتم آری. فرمود: این را دانستهای که اگر کشتی بگردد و شما را در آب ریزد منادی فریاد میزند که شما پاک شدید و بهشت شما را گوارا باد.
و فائد حنّاط با آن حضرت گفت: شیعیان نزد قبر حسین میآیند با نوحهخوان و طعام؟ حضرت فرمود: شنیدهام هر کس نزد قبر حسین(علیه السلام) آید و حق او را بشناسد گناه گذشته و آیندة او آمرزیده شود.
مترجم گوید: این عمل که اکنون مرسوم است در عهد امام هم بود و امام(علیه السلام) آن را تقریر فرمود.
و در روایت آمده است که: زوّار حسین(علیه السلام) چهل سال پیش از دیگر مردم به بهشت درآیند و آن کس که به زیارت حسین(علیه السلام) رود گناهان خود را بر در سرای خویش گذارد و از آن بگذرد چنانکه یکی از شما از جسر میگذرد و آن را در پس پشت خود میگذارد؛ یعنی: از شهر خود بیرون نرفته و به زیارت نرسیده گناهانش آمرزیده میشود.
در حدیثی وارد شده است که: روز قیامت با زوّار قبر حسین(علیه السلام) گویند: دست هر کس را خواهید بگیرید و به بهشت روانه شوید، پس مرد زائر دست هر کس را که دوست دارد بگیرد حتی آن که مردی با دیگری گوید: مرا نمیشناسی که من فلانم که فلان روز پیش پای تو برخاستم؟ او را هم به بهشت میبرد و کسی او را باز نمیدارد.
از سلیمان بن خالد از حضرت صادق(علیه السلام) روایت است که سلیمان گفت: از آن حضرت شنیدم میگفت: خدای تعالی در هر وقت روز و شب صد هزار بار سوی بندگان مینگرد و هر کس را خواهد میآمرزد هر کس را خواهد عذاب میکند مگر زوّار قبر حسین(علیه السلام) و اهل بیت را که همه را میآمرزد و نیز میآمرزد و هر کس را که آنها شفاعت کنند. پرسیدند: اگرچه مستحقّ دوزخ باشد؟ فرمود: اگرچه مستحقّ دوزخ باشد مگر ناصبی را.
و در روایات بسیار آمده است که: زیارت آن حضرت برابر حج و عمره و جهاد و عتق بلکه معادل بیست حج بلکه افضل از بیست حج است؛ بلکه هشتاد حج مَبرُور برای او نوشته میشود.
و وارد است: برابر حجی است که با رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) گزارد.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🌱قسمت7⃣9⃣
🌺و در روایت دیگر است که: هر کس به زیارت او رود و عارف به حق او باشد مانند کسی است که صد حج با رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) گزارد و هر کس پیاده به زیارت او رود، خداوند به هر قدم که بردارد و بگذارد ثواب آزاد کردن یک بنده از فرزندان اسماعیل(علیه السلام) برای او نویسد.
حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند: اگر فضل زیارت و قبر او را برای شما گویم حج را ترک میکنید، آیا نمیدانید که خدای تعالی کربلا را حرم امن گرفت پیش از آنکه مکه را حرم گیرد.
و از آن حضرت روایت است که گفت: روزی حسین(علیه السلام) در دامن رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) نشسته بود پیغمبر با او بازی میکرد عایشه گفت: یا رسولالله این فرزند را چه قدر دوست داری؟ گفت: وای بر تو چگونه او را دوست ندارم که میوة دل و روشنی چشم من است. و بدان که امت من او را میکشند هر کس او را زیارت کند خداوند برای او یک حج از حجهای من بنویسد. گفت: یا رسولالله یک حج از حجهای تو؟ فرمود: بلکه دو حج از حجهای من. گفت: دو حج از حجهای تو. فرمود: آری. و همچنان عایشه میپرسید و رسول خدا بر عدد میافزود تا به نَوَد حج و عمره از حجهای رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) رسید.
از قداح از حضرت ابیعبدالله صادق روایت است که قداح گفت: پرسیدم ثواب آن که به زیارت قبر حسین(علیه السلام) رود چیست اگر حق او را بشناسد و سرکش و نافرمان نباشد؟ فرمود: هزار حج مقبول و هزار عمرة مقبوله برای او نوشته میشود و اگر شقی باشد در سُعدا نوشته میشود و پیوسته در رحمت پروردگار غوطهور باشد.
و در احادیث بسیار آمده است که: زیارت آن حضرت موجب طول عمر و حفظ جان و مال و فزونی روزی و زدودن اندوه و روا شدن حاجات است؛ بلکه کمتر چیزی که به او دهند آن است که خدای تعالی جان و مال او را حفظ کند تا به اهل خود بازگردد و چون روز قیامت شود او را حفظ کند نیکوتر.
و حکایت شده است که: چون خبر شهادت آن حضرت به اهل بلاد رسید صدهزار زن نازا نزد قبر آن حضرت رفتند و همه فرزند آوردند و عرب میگفتند: زن نمیزاید مگر به زیارت قبر مردی کریم رود.
از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) روایت است که: حسین(علیه السلام) به ستم کشته شد و به اندوه و تشنة دلافسرده، خداوند قسم یاد کرد که هرگاه غمگین و افسردهدل و گناهکار و تشنه و رنجور به زیارت او رود و خدای را نزد قبر او بخواند و به حسین(علیه السلام) تقرّب جوید به خدای عزّوجّل، خداوند غم از او دور کند و مسئلت او را عطا فرماید و گناه او را بیامرزد و بر عمر او بیفزاید و روزی او را وسیع گرداند «فَاعتَبِرُوا یا اُولیالاَبصار»192.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍃قسمت8⃣9⃣
🌺از ابییعفور روایت است که گفت: با حضرت صادق(علیه السلام) گفتم: شوق من سوی تو موجب شد مرا که برای تشرّف به خدمت تو در راه رنج بردم. فرمود: از پروردگار خود گله مکن چرا نرفتی نزد کسی که حق او بر تو عظیمتر است از من. (راوی اهل عراق بود به مدینه مشرف شده بود برای رسیدن به حضور امام(علیه السلام) و در راه رنج بسیار دید و شکایت از رنج راه کرد، امام با او آن کلام فرمود راوی گفت:) آن کلام امام که فرمود: چرا نرفتی نزد کسی که حق او بر تو عظیمتر است از من، بر من دشوارتر آمد از آنکه فرمود: از پروردگار خود شکایت مکن. و گفتم: کیست که حق او بر من عظیمتر باشد از تو؟ فرمود: حسین(علیه السلام)، چرا نزد او نرفتی که خدای را بخوانی و حوائج خود را آنجا از او بخواهی؟
و از آن حضرت است که فرمود: آن کس که حسین(علیه السلام) را زیارت نکند، از خیر بسیار محروم گردیده است و از عمر او یک سال کاسته شده.
و در چند روایت آمده است که: زیارت آن حضرت افضل اعمال است و به هر درهم که انفاق کند هزار درهم او را عوض دهند.
و در حدیث ابنسنان فرمود: به هر درهم هزار درم و هزار درم برای او محسوب شود و شمرده تا ده بار و فرمود که: پیغمبران و مرسلین و ائمّه و فرشتگان به زیارت او آیند و برای زوار او دعا کنند در آسمان بیشتر و آنان را مژدهها دهند و به دیدن آنها فرحناک شوند.
و غیر از این هم بسیار در فضل زیارت آن حضرت آمده است و برای تبرک چند حدیث در اینجا ذکر میکنیم:
از شیخ ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قُولویه روایت شده است به اسناده از معاویة بن وهب که گفت: رخصت طلبیدم که به حضور امام جعفر صادق(علیه السلام) مشرف شوم فرمود: درآی. درآمدم. یافتم او را در خانه بر مصلّی نشسته من هم نشستم تا نماز بگزارد و پس از نماز شنیدم با پروردگار مناجات میکرد و میگفت: ای کسی که کرامت را مخصوص ما گردانیدی و ما را وعدة شفاعت دادی و جانشینی پیغمبر را خاص ما فرمودی و علم گذشته و آینده را به ما دادی و دل مردمان را سوی ما راغب گردانیدی من و برادران و زائران قبر پدرم حسین(علیه السلام) را بیامرز که مالهای خویش را انفاق کردند و تن خویش را به رنج افکندند تا به ما نیکی کرده باشند و به صلت ما امید ثواب از تو دارند و پیغمبر تو را(صل الله علیه واله وسلم) بدان شاد کردند و فرمان ما را پذیرفتند و دشمن ما را اندوهگین ساختند و از این کار رضای تو خواستند پس پاداش ایشان ده به اینکه از آنها راضی گردی و شب و روز حافظ آنها باش و خاندان و فرزندان آنها را در غیبت آنها به نیکوتر وجهی نگاهدار و با آنها باش و شرّ هر ستمگر عنید و هر ضعیف و شدید و شیاطین جنّ و انس را از ایشان دور کن و بزرگترین آرزوهای آنها را که در غربت از تو دارند به آنها بده و زیارت ما را که بر فرزندان و کسان و خویشان خود برگزیدند (مکافات کن و اجر ده).
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
☘قسمت9⃣9⃣
خدایا دشمنان ما زیارت ما را بر ایشان عیب میگیرند اما عیبگیری آنها را مانع زیارت ما قرار نمیدهند از برای مخالفت با مخالفین ما پس ببخشای بر آنها رویها که آفتاب رنگ آنها را بگردانید و آن چهرهها که بر قبر مطهر ابیعبدالله(علیه السلام) مالیده و سوده میشود و آن چشمها که سرشک آنها برای دلسوزی بر ما روان میگردد و آن دلهای بیقرار که برای ما میسوزد و آن فریادی که برای ما بلند میشود.
خدایا من آن جانها و آن بدنها را به تو میسپارم تا آن هنگام که به حوض برسانی آنها را روزی که همة مردم تشنه باشند.
و همچنین دعا میکرد در حال سجده به این مضمون تا فارغ شد. گفتم: فدای تو شوم اگر این دعا که از تو شنیدم دربارة ملحدان خدانشناس کرده بودی نپندارم آتش بر آنها اثر کند به خدا قسم آرزو کردم که زیارت آن حضرت کرده بودم و به حج نمیآمدم. فرمود: تو به او بسیار نزدیکی (ظاهراً در کوفه منزل داشت) چه مانع میشود تو را از زیارت او؟ باز فرمود: آنها که در آسمان برای زوّار آن حضرت دعا میکنند بیش از آناند که در زمین دعا میکنند.
در بحار گوید: مؤلف مزار کبیر به اسناده از اعمش روایت کرده است که گفت: در کوفه منزل داشتم و مرا همسایهای بود، بسیار نزد او میرفتم و شب جمعه بود نزد او بودم با او گفتم: چه گویی در زیارت قبر حسین(علیه السلام)؟ گفت: بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش. خشمگین از نزد او برخاستم و گفتم: سحرگاه باز نزد او روم و از فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای او آنقدر حدیث گویم که چشمش کور شود و گفت: رفتم و در بکوفتم و آوازی از پشتِ در آمد که: اول شب به زیارت رفت. من شتابان پشت سر او بیرون رفتم تا به حائر رسیدم. پیرمرد را دیدم در سجده است و از رکوع و سجده ملول نمیشود با او گفتم: تو دیروز میگفتی زیارت بدعت است و بدعت ضلالت و ضلالت در آتش و امروز به زیارت آمدی؟ گفت: ای سلیمان ملامت مکن که من برای این خاندان، امامت ثابت نمیکردم تا در این شب خوابی دیدم هولناک؛ گفتم: چه دیدی؟ گفت: مردی دیدم شانهبالا که زیبایی و حسن او را وصف کردن نتوانم و گروهی بر گِرد او بودند و همراه او میآمدند، اسبسواری پیشاپیش او بود بر سر تاجی چهارگوشه داشت و بر هر گوشة آن گوهری درخشان که پرتو آن تا سه روز راه میتافت. گفتم: کیست؟ گفتند: محمد بن عبدالله(علیه السلام) گفتم: آن دیگران؟ گفتند: جانشین او علی بن ابیطالب(علیه السلام). باز دیدم شتری از نور و بر آن کجاوهای است از نور میان زمین و آسمان میپرید گفتم: این ناقه از آن کیست؟ گفتند: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد(صل الله علیه واله وسلم). گفتم: آن جوان کیست؟ گفتند: حسن بن علی(علیه السلام). گفتم: آهنگ کجا دارند؟ گفتند: به زیارت حسین بن علی(علیه السلام) میروند که به ستم در کربلا شهید شد. پس قصد آن کجاوه کردم و رقعهها دیدم میریزد از آسمان و در آن نوشته: «اَماناً مِنَ اللهِ جَلَّ ذِکرِهُ لِزُوّارِ الحُسینِ بن علی(علیه السلام) لَیلَةُ الجُمُعَة» آنگاه هاتفی از آسمان فریاد زد که: ما و شیعیان ما در درجة عِلِّیة بهشت باشیم. ای سلیمان! به خدا قسم از این مکان جدا نشوم تا روح از بدن من جدا گردد.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
#قسمت0⃣0⃣1⃣
مترجم گوید: اعمش ابومحمد سلیمان بن مِهران اسدی کاهلی مولی بود یعنی از بستگان بنیاسد غیر عرب و اهل سنّت غالباً او را موثق دانند و وفات او در سال وفات حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) است الاّ آنکه وفات آن حضرت ماه شوال است و وفات اعمش در ماه ربیعاالاوّل سال 148.
ابنالعِماد حنبلی در شَذراتالذّهب گوید: مُحدّث کوفه و عالم آنجا بود. ابن مدینی گفت: هزار و سیصد حدیث روایت کرد. و ابن عُیینه گفت: عالمترین مردم کوفه به قرآن و فرائض و حافظترین آنها حدیث را اعمش است. یحیی قَطّان گفت: علاّمة اسلام است.
وَکیع گفت: هفتاد سال تکبیر اول نماز جماعت از او فوت نشد. و خریبی گفت: پس از او عابدتر از وی نیامد. و مالک از او به ارسال روایت میکند؛ چوناز خود اعمش حدیث نشنید و خوشطبع بود، روزی نزد طَلَبة علم آمد و گفت: اگر آن که در خانة من است (یعنی زوجهاش) نزد من مبغوضتر از شما نبود بیرون نمیآمدم و روزی مردی خواست میان اعمش و زوجهاش را اصلاح کند با زوجة اعمش گفت: از اینکه چشم شوهرت کمسو است و آب از آن روان است و ساق پایش باریک است غم مخور، که او امام و پیشوای عصر است. زن گفت: من او را برای دیوان رسائل نمیخواستم. اعمش گفت: تو بیشتر عیوب مرا به زنم نمودی.
روزی جولایی با او گفت: در شهادت جولا چه گویی؟ گفت: با دو عادل پذیرفته است.
وقتی ذکر این حدیث نزد او شد که هر کس هنگام تهجّد بخوابد شیطان در گوش او بول کند اعمش گفت: چشم من همان از بول شیطان علیل شده است193.
هشام بن عبدالملک برای او نوشت: فضائل عثمان و مساوی علی(علیه السلام) را برای من بنویس. نامه را بگرفت و بخواند و گوسفندی نزدیک او بود نامه را در دهانش گذاشت تا بخورد (گوسفندان عربستان کاغذ میخورند) و با فرستادة هشام گفت: این است جواب کاغذ. فرستاده الحاح کرد و به آشنایان اعمش متوّسل گردید وگفت: تو را جواب نبرم، هشام مرا میکشد جواب نوشت: بسمالله الرحمنالرحیم اگر مناقب همة اهل زمین برای عثمان ثابت باشد تو را سودی ندارد و اگر مساوی همة مردم (نعوذبالله) علی(علیه السلام) را باشد تو را زیانی نرساند خویشتن را باش والسلام انتهی کلام ابن العماد.
و ابوعلی در رجال خود اعمش را از رُوات شیعه شمرده است و علاّمة حلی و دیگران از علما وی را از شیعه نشمردند و صحیح آن است که اعمش از دوستان اهل بیت بود اما شیعی امامی نبود و شاید کسی برای ائمّه(علیه السلام) معجزه و منقبت و فضائل معتقد باشد و زیارت قبور آنها را موجب نیل به سعادت داند و شفاعت ایشان را نزد پروردگار مقبول شمارد اما آنها را معصوم نداند در این صورت او امامیمذهب نیست.
و گروهی از اهل سنت هم چنین بودند و هستند و با همة آن فضائل که برای ائمه قائل بودند چنان نبود که اگر آنها در حکم دینی چیزی میگفتند و علمای دیگر چیز دیگر یقین کنند به بطلان قول دیگران و صحت قول ائمه(علیه السلام) و احترام این مردم از ائمّه نظیر احترام ماست از حضرت عبدالعظیم و حضرت عباس و زینب ـ سلامالله علیهم اجمعین ـ .
و از اعمش فتاوی خاصه نقل کردهاند برخلاف مذهب اهل بیت پس وی معتقد به عصمت آنها نبود اگرچه از دوستان بود. و گاه باشد که عامه اطلاق شیعه بر آنها کنند چنانکه ابن ابیالحدید و صاحب لسانالعرب را شیعی شمرند و حق با علمای سابق است که اعمش را از شیعه نشمردند.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
#قسمت1⃣0⃣1⃣
و علامة حلی ـ رحمهالله ـ در کتاب نهایةالاصول از علائم کذب حدیث شمرده است که واقعه عادةً باید مشهور گردد و فقط یک تن آن را نقل کند نظیر افتادن مؤذّن از مناره روز جمعه و بودن شهر بزرگی میان بصره و بغداد بزرگتر از هر دو. بنابراین گوییم اعمش در عهد خود مردی گمنام نبود و بلکه از زراره و ابیبصیر معروفتر بود و اگر امامی بود پوشیده نمیماند.
به ترجمه بازگردیم، از شیخ ابوالقاسم جعفر بن مُحمد بن قولویه از پدرش از ابن محبوب از حسین دخترزادة ابیحمزة ثمالی روایت است که گفت: در آخر دولت بنیمروان به قصد زیارت قبر حسین(علیه السلام) بیرون رفتم پنهان تا به کربلا رسیدم در کناری از آن قریه پنهان شدم تا نیمی از شب بگذشت سوی قبر رفتم چون نزدیک شدم مردی روی به من آمد و گفت: بازگرد که اجر زیارت را یافتی و اکنون به قبر نتوانی رسید. من ترسان بازگشتم تا نزدیک سپیدهدم سوی قبر رفتم و باز همان مرد آمد و گفت: اکنون بدان نخواهی رسید. من گفتم: خدا تو را سلامت دارد چرا به آن نمیرسم از کوفه برای زیارت آمدم میان من و قبر آن حضرت مانع مشو میترسم هوا روشن شود و اهل شام مرا اینجا ببینند و بکشند. گفت: اندکی باش که موسی بن عمران(علیه السلام) از خدای دستوری خواست تا قبر آن حضرت را زیارت کند و خداوند وی را رخصت داده است با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و از اول شب در حضور اویند و در انتظار طلوع فجر نشسته پس از آن به آسمان میروند. من گفتم: خدا تو را سلامتی دهد کیستی؟ گفت: من از آن فرشتگانم که به پاسبانی قبر حسین(علیه السلام) و آمرزش خواستن برای زوّار او مأمورم.
من بازگشتم و نزدیک بود از اینکه شنیدم عقل از سرم پرواز کند، باز چون سپیده دمید رفتم و کسی مانع نشد پس نزدیک قبر شدم و سلام کردم و نفرین بر قاتلان و نماز صبح بگزاردم و از ترس اهل شام شتابان بازگشتم.
از ابن قولویه به اسناده از اسحق بن عمّار روایت است که گفت: با حضرت صادق(علیه السلام) گفتم: یابن رسولالله شب عرفه در حائر بودم نزدیک سه هزار مرد نیکوروی و خوشبوی سپیدجامه دیدم همه شب نماز میکردند خواستم نزدیک قبر روم و ببوسم و دعاهایی کنم از انبوه مردم نتوانستم به قبر رسم هنگام سپیدهدم سجده کردم و سر برداشتم کسی را ندیدم. ابوعبدالله(علیه السلام) گفت: دانستی که بودند؟ گفتم: نه. فرمود: پدرم از پدرش روایت کرد که: چهار هزار فرشته بر حسین(علیه السلام) گذشتند هنگام شهادت پس سوی آسمان بالا رفتند و خدای تعالی به ایشان وحی کرد: ای فرشتگان شما بر فرزند حبیب و برگزیدة من محمد(علیه السلام) گذشتید و او را میکشتند یاری او نکردید پس به زمین روید نزدیک قبر او ژولیده و گردآلوده و بگریید بر او و آن فرشتگان بدانجا هستند تا قیامت.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🌱قسمت2⃣0⃣1⃣
🌺و نیز مسنداً از مفضل بن عمر روایت است که ابوعبدالله(صل الله علیه واله وسلم) گفت: گویا میبینم فرشتگان را با مؤمنان مزاحمت میکنند بر قبر حسین(علیه السلام). پرسیدم آیا در نظر مؤمنین پدیدار میگردند؟ فرمود: هیهات هیهات ولیکن به خدا سوگند با مؤمنان همراهند و بر روی آنها دست میکشند و خداوند برای زوّار قبر حسین(علیه السلام) هر بامداد و شام خوراک بهشتی میفرستد و فرشتگان آنان را خدمت میکنند. هیچ بنده حاجتی از حوائج دنیا و آخرت از خدا نخواهد مگر آنکه خداوند آن حاجت را روا سازد.
گفتم: به خدا قسم که کرامت این است. گفت: ای مفضل میخواهی بر آن بیفزایم؟ گفتم: آری یا سیدی. فرمود: گویی بینم تختی از نور نهاده است و گنبدی از یاقوت سرخ بر آن زده و گونهگون گوهر در آن نشانیده و گویا بینم حسین(علیه السلام) بر آن تخت نشسته و بر گرد او نود هزار گنبد سبز است و گویا میبینم مؤمنان او را زیارت میکنند و بر او سلام میدهند خدای عزّوجلّ گوید: ای دوستان من از من حاجت بخواهید که بسیار رنج بردید و خواری کشیدید و آزار دیدید و امروز روزی است که حاجتی از حوائج دنیا و آخرت از من نخواهید مگر آن را روا سازم برای شما پس خوردنی و آشامیدنی ایشان از بهشت باشد به خدا سوگند که این کرامتی است که نظیر و مانند ندارد.
مرحوم مجلسی ـ رحمهالله ـ گوید: فرستادن طعام در برزخ است و برافراشتن گنبد در وقت رجعت به قرینة قول امام(علیه السلام) که فرمود: از حوائج دنیا و آخرت.
مترجم گوید: بر من معلوم نشد که مقصود مرحوم مجلسی چیست و آن کلام امام(علیه السلام) چگونه قرینه بر رجعت و برزخ میشود؛ البته آن نعمت و سعادت و خدمت و مهربانی ملائکه و طعام بهشتی محسوس نیست چنانکه امام خود فرمود: هیهات هیهات، یعنی فرشتگان را با چشم سر نمیبینند و همانطور که خدمت ملائکه در همان هنگام زیارت است ولی غیرمحسوس طعام بهشتی و گنبدهای سرخ و سبز هم در همان هنگام زیارت است در عالم معنی و غیبت نه بعد از مردن زائر در عالم برزخ و هنگام رجعت و این احتمال با عبارت حدیث موافقتر است از آنکه مجلسی فرموده است.
و تأویل ظواهر الفاظ به طوری باید کرد که مخالف قواعد لغت نباشد. و نیز این حدیث منافات ندارد با حدیث سابق که اسحق بن عمار فرشتگان را دید؛ زیرا که مقصود اینجا دیدن مُشمر و عام است مانند دیدن زوّار یکدیگر را که امام فرمود: هیهات هیهات، اما دیدن بعض مردم در بعض حالات را نفی نکردند. به ترجمه بازگردیم.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍃قسمت3⃣0⃣1⃣
🌺و هم ابن قولویه به اسناده از عبدالله بن حَمّاد بَصرِیّ از حضرت صادق(علیه السلام) روایت کرده است که با من گفت: خداوند شما را به چیزی مزیت داد در جوار شما که هیچ کس را مانند آن نداد و گمان ندارم که قدر آن را به شایستگی بشناسید و به حق آن قیام کنید و مردمی دیگر قابلیت آن یافتند و به لطف الهی بیکوشش خود به این سعادت نائل گشتند و بر شما سبقت گرفتند.
گفتم: فدای تو شوم این فضیلت که این همه وصف کردی و نام نبردی چیست؟
فرمود: زیارت جد من حسین(علیه السلام) که دور از اهل در زمین غُربت شهید و مدفون شد اگر کسی به زیارت او رود گریان باشد و اگر نرود اندوهگین و اگر قبر او را نبیند از فراق او بسوزد و اگر قبر او را ببیند با فرزندش که زیر پای او مدفون است بر وی رحمت آرد. در بیابانی است که دور از خویش و تبار از حقش بازداشتند و برگشتگان از دین متفّق شدند بر کشتن او و او را با جانوران دشت تنها گذاشتند و از آب که پستترین جانوران از آن مینوشند منع کردند و حق رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) و جانشین و خاندان او را ضایع گذاشتند؛ پس مظلوم در خاک رفت و با خویشان و شیعیان خود بخفت جایی از تنهایی سهمگین و از جدّ خود دور در منزلی که هیچ کس به زیارت او نرود مگر آن مؤمن که خداوند دل او را به ایمان آزموده است و حق ما را به او شناسانیده.
گفتم: فدای تو شوم من به زیارت او میرفتم تا به کار دیوانم گماشتند و اموال سلطان به من سپردند و نزد ایشان معروف شدم از تقیه به زیارت آن قبر مطهر نرفتم و میدانم در زیارت او خیرهاست.
فرمود: میدانی فضل کسی که به زیارت او رود چیست و نزد ما چه پاداش بزرگ دارد؟ گفتم: نی. فرمود: فضل او آن است که فرشتگان آسمان به او میبالند و پاداش ما وی را آنکه هر صبح و شام برای او رحمت میطلبیم و پدرم حدیث کرد برای من و فرمود: از زمانی که آن حضرت به شهادت رسید آن مکان خالی نیست از کسی که بر او صلوات فرستد از فرشتگان یا جنّ یا وحش، و هیچ موجودی نیست مگر به حال زائر او غبطه میخورد و آرزوی مقام او میکند و خویشتن را به او مسح میکند و از نگریستن به روی زائر امید خبر داد برای آنکه چشم آن زائر قبر او را نگریسته است.
آنگاه فرمود: به من گفتند: گروهی از مردم نواحی کوفه و غیر آن به زیارت میآیند و زنان آنها ندبه و شیون میکنند در نیمة شعبان برخی به قرآن خواندن و گروهی به قصص و احادیث گفتن و دیگر به شیون و زاری کردن و مرثیه خواندن. گفتم: آری چنین است فدای تو شوم از آنچه فرمودی بدانجا دیدم. گفت: الحمدالله که خداوند در میان مردم کسی را مقدّر فرمود که به زیارت ما میآید و مدح ما میکند و مرثیه برای ما میگوید هر چند دشمنان ما بسیار بر آنها طعن زنند و جماعتی از خویشان ما و بیگانگان مذمت آنها کنند و اعمال ایشان را بد و زشت جلوه دهند.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
#قسمت4⃣0⃣1⃣
در کتاب بشارةالمصطفی از اعمش از عطیّه عوفی194 است گفت: با جابر بن عبدالله انصاری به زیارت قبر حسین(علیه السلام) رفتیم چون به کربلا رسیدیم جابر نزدیک شطّ فرات شد و غسل کرد و قطیفه به کمر بست و قطیفه دیگر بر دوش افکند آنگاه کیسه بگشود در آن سُعد195 بود بر تن خود بپاشید و هیچ گام برنداشت مگر ذکر خدا کرد تا نزدیک قبر رسید. با من گفت: مرا به قبر رسان که آن را مَسّ کنم، رسانیدم. پس بیهوش بر قبر بیفتاد. من آب بر او ریختم تا به هوش آمد و سه بار گفت: یا حسین، آنگاه گفت: دوست جواب دوستش را نمیدهد؟ باز گفت: چگونه جواب دهی که خون از رگهای گردن تو بر آغوش و شانهات فرو ریخت و میان سر و تنت جدایی افتاد. من شهادت میدهم که تو فرزند بهترین پیغمبران و مولای مؤمنان حلیف تقوی و پرهیزگاری و از زادة هادیان پنجم اصحاب کساء و فرزند بزرگتر نُقباء مهین سروران و سیدة زنانی، چرا نباشی که دست سیدالمرسلین تو را پرورید و در دامن پرهیزگاری ببالیدی و از پستان ایمان شیر خوردی و به اسلام از شیر باز گرفته شدی در زندگی پاک و در مردن پاک اما دل مؤمنان در فراق تو بسوخت و شک ندارند که تو زندهای و سلام و خوشنودی خدا تو را باد.
و شهادت میدهم که قصّه و داستان تو مانند یحیی بن زکریّا بود. آنگاه به اطراف قبر توجه کرد و گفت: سلام بر شما ای ارواحی که در نواحی قبر حسین منزل کردید و در خرگاه او شتر خود را خوابانیدید. شهادت میدهم که شما نماز برپا داشتید و زکات دادید و امر به معروف و نهی از منکر کردید و با ملحدان جهاد نمودید و خدای را عبادت کردید تا مرگ شما را فرا رسید به آن کسی سوگند که محمد(صل الله علیه واله وسلم) را به راستی فرستاد ما با شما شریک بودیم در آنچه داخل آن شدید.
عطیّه گفت: من با او گفتم: ما با ایشان چگونه شریک باشیم که در فراز و نشیب همراه آنها نبودیم و شمشیر نزدیم و این مردم میان سر و تنشان جدایی افتاد و فرزندان ایشان (یتیم شدند) و زنان بیوه گشتند.
گفت: ای عطیّه از حبیب خود رسولالله شنیدم میگفت: هر کس قومی را دوست دارد، با آنها محشور شود و هر کس عمل قومی را دوست دارد، در آن عمل با آنها شریک باشد. سوگند به آن کس که محمد(صل الله علیه واله وسلم) را به راستی فرستاد نیّت من و اصحاب من همان است که حسین و اصحاب او بر آن نیت درگذشتند. مرا سوی خانههای کوفه برید.
و چون به نیمة راه رسیدیم گفت: ای عطیّه تو را وصیت کنم و گمان ندارم پس از این سفر به دیدار تو رسم. آل محمد(صل الله علیه واله وسلم) را دوست دار که دوستداشتنیاند و دشمن آل محمد(صل الله علیه واله وسلم) را دشمنگیر که دشمنگرفتنیاند اگرچه بسیار روزه باشند و با دوستان این خاندان مهربان باش که اگر یک پای آنها بلغزد به بسیاری گناه پای دیگرشان استوار گردد به محبت آنان و عاقبت امر دوستان بهشت است و بازگشت دشمن به جهنم.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍃قسمت5⃣0⃣1⃣
🌺فصل سوم
ستم خلفاء بر قبر شریف آن حضرت
ابن اثیر در کامل در وقایع سال 236 گوید: در این سال متوکل امر کرد قبر حضرت حسین بن علی(علیه السلام) و منازل و سراهایی را که بر گِرد آن بود ویران سازند و زمینها را آبیاری و کشت کنند و مردم را از آمدن آنجا بازدارند پس در میان مردم آن ناحیت جار کشیدند هر کس را پس از سه روز نزدیک این قبر یافتیم او را در مطبق به زندان کنیم. مردم بگریختند و ترک زیارت کردند و آنجا ویران شد و کشت کردند و متوکل سخت دشمن علی بن ابیطالب(علیه السلام) و خاندان او بود و هر کس را میشنید ولایت او و خاندان او دارد امر میکرد مال او را بستانند و خونش بریزند و یکی از ندیمان وی عُباده مُحنّث نام داشت زیر جامههای خود بر شکم بالشی میبست و سر برهنه میکرد و موی نداشت و پیش روی متوکل میرقصید و مطربان میخواندند «قَد اقبل الا صلَعُ البطینُ خَلِیفَةُ المُسلِمِین» و متوکل شراب میخورد و میخندید روزی در چنین حال مُنتصر فرزند او حاضر بود به عباده اشارت کرد و او را نهیب داد عباده از بیم او خاموش ماند. متوکل گفت: تو را چه شد، عباده برخاست و خبر بگفت و منتصر گفت: یا امیرالمؤمنین آن کسی که این سگ تقلید او میکند و مردم میخندند پسرعم و بزرگ خاندان تو نازش و فخر تو بدو است و اگر خواهی گوشت او را بخوری خود بخور و به این سگ و امثال وی مخوران. متوکل خنیاگران را گفت با هم بخوانید:
غارَ الفتی لابنِ عَمِّهِ رأس الفَتی فِی حُرِّ اُمّهِ
و این یکی از موجبات قتل متوکل به دست منتصر گردید.
ابوالفرج در مقاتلالطّالبیین گوید: متوکل بر آل ابیطالب سخت میگرفت و با آن گروه درشتی میکرد و به کار ایشان اهتمامی شدید داشت و کینه و دشمنی بسیار و سخت بدگمان بود بدیشان و وزیر او عبیدالله بن یحیی بن خاقان هم نسبت به آن خاندان بدرأی بود و هر رفتار زشتی را در نظر او نیکو مینمود پس بدرفتاری را به پایهای رسانید که هیچ یک از بنیعباس پیش از او بدان پایه نرسانیده بودند چنانکه قبر مطهر حضرت حسین(علیه السلام) را شخم زد و نشانة آن را برانداخت و بر راه زوّار، پاسگاه مرتّب کرد تا هر کس به زیارت میرفت میآوردند و او را میکشت یا به شکنجههای سخت آزار میکرد.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🌿قسمت6⃣0⃣1⃣
🌺احمد بن جُعد و شّاء برای من یعنی ابوالفرج حکایت کرد و او آن جسارت متوکل را دیده بود و گفت: سبب شخم زدن قبر ابیعبدالله الحسین(علیه السلام) آن بود که زنی مطربه کنیزکان بسیار زیر فرمان داشت و پیش از آنکه متوکل به خلافت رسد آن کنیزکان را برای متوکل میفرستاد. چون به شراب مینشست، برای او میخواندند. وقتی آن مطربه را نزدیک خود طلبید رفتند و نیافتندش به زیارت قبر حسین(علیه السلام) رفته بود. خبر به آن زن رسید. شتابان بازگشت و کنیزکی را که متوکل میخواست و با او الفت داشت بفرستاد. متوکل پرسید: کجا بودید؟ گفت: بانوی ما به حج رفته بود و ما را با خود برده، ماه شعبان بود.
متوکل گفت: در ماه شعبان به حج کجا رفته بودید؟ کنیزک گفت: به زیارت قبر حسین(علیه السلام) رفته بودیم. متوکل از خشم برافروخت. بانوی او را بخواند، بیاوردند و به
زندان فرمود و املاک او را بگرفت و مردی را از یاران خود که دیزج نام داشت و یهودی بود و مسلمان شده بود سوی قبر حسین(علیه السلام) فرستاد تا آن را شخم زنند و آثارش را محو کنند و ساختمانهای اطراف را ویران سازند. دیزج رفت و گرداگرد او هرچه بود ویران کرد و به اندازة دویست جریب اطراف قبر را شخم زد تا به قبر آن حضرت رسید هیچ کس نزدیک آن نشد. گروهی از یهود بیاورد آن را شخم زدند و آب بر گرد آن روان ساختند و پاسگاهها مرتّب کرد فاصلة هر پاسگاه تا پاسگاه دیگر یک میل تا اگر کسی به زیارت رود او را بگیرند و نزد متوکل فرستند.
محمد بن حسین اُشنانی گفت: در آن ایام از ترس مدتی به زیارت نرفتم تا دل بر خطر نهادم و مردی عطار با من همراه شد و به زیارت رفتیم. روز در کُنجی پنهان میشدیم و شب راه میرفتیم تا به حوالی غاضریه رسیدیم و نیمة شب از آن ده بیرون شدیم و از میان دو پاسگاه گذشتیم. پاسبانان خواب بودند تا جای قبر رسیدیم عین آن بر ما معلوم نشد تفحّص کردیم تا به نشانهها و علائم آن را یافتیم. صندوقی که بر آن بود کنده و سوزانیده بودند و آب بر آن قبر شریف جاری کرده و آنجا که آجرچین است مانند گودالی فرو رفته بود زیارت کردیم و خویش را بر قبر افکندیم از آن بویی شنیدیم که عطری پیش از آن بدان خوشی نبوییده بودیم من با آن عطار که همراه بود گفتیم: این چه بویی است؟ گفت: به خدا قسم که عطری مانند این تا کنون نشنیدهام. پس وداع کردیم و بر گرداگرد قبر در مواضع بسیار نشان گذاشتیم تا متوکل کشته شد با جماعتی از آل ابیطالب و شیعیان سوی آن قبر رفتیم و آن نشانهها که گذاشته بودیم بیرون آوردیم و قبر را به حالت اول بازگردانیدیم.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
#قسمت7⃣0⃣1⃣
و باز ابوالفرج گفت که: متوکل عمر بن فرج رجحی را به عاملی مدینه و مکه فرستاد و آل ابیطالب را از ملاقات مردم منع کرد و احسان مردم را از آنها بازداشت و اگر شنید کسی با ایشان نیکی نموده است شکنجههای سخت کرد و غرامتهای سنگین گرفت و آنها از پریشانی چنان شدند که چند زن علویه یک پیراهن بیشتر نداشتند و هنگام نماز به نوبت میپوشیدند و برهنه پشت چرخ مینشستند و نخ میرشتند تا متوکل کشته شد، منتصر بر آنها مهربانی و احسان کرد و مالی فرستاد میان ایشان پخش کردند و در همه چیز مخالفت پدر کرد از بس او و رفتار او را ناخوش داشت.
شیخ طوسی در امالی به اسناده از محمد بن عبدالحمید روایت کرد که گفت: همسایة ابراهیم دیزج بودم و در معرض موت او به عیادتش رفتم، او را سنگین و بد یافتم چنانکه گویی از دیدن چیزی هولناک و دهشتزده است و به سابقة آشنایی و انس و الفت که در میان بود از حالش پرسیدم و با آنکه به من ثقه داشت و همیشه اسرار خود با من میگفت حال خود از من پوشیده داشت و به طبیب اشارت کرد و طبیب به اشارت او متوجه شد، اما از حال او چیزی ندانست تا علاجی کند و برخاست بیرون رفت و مکان خالی ماند. من از حال او پرسیدم. گفت: به خدا سوگند به تو خبر دهم و از خدای تعالی آمرزش میطلبم متوکل مرا به نینوا فرستاد سوی قبر حسین(علیه السلام) تا آن را شخم زنم و نشان قبر را محو کنم، شبانه با کارگران و بیل و کلنگ بدانجا رسیدیم غلامان و همراهان خود را گفتم که آن عمله را به خراب کردن وادارند و زمین را شخم زنند و خود از غایت تعب و ماندگی افتادم و خوابیدم ناگهان دیدم هیاهوی سخت برخاست و فریادها بلند شد و غلامان مرا بیدار کردند. ترسان برجستم و گفتم: چه خبر است؟ گفتند: امر عجیبی! گفتم: چیست؟ گفتند: جماعتی بر گرد آن قبرند، نمیگذارند بدان جهت رویم. ما را به تیر میزنند. برخاستم تا حقیقت امر معلوم کنم دیدم همچنان است که میگویند اول شب بود و مهتاب تابیده گفتم:
شما هم تیر بیفکنید، افکندند اما تیرها سوی ما بازگشت و اندازندة آن را کشت من سخت ترسان شدم و تب و لرز مرا گرفت همان وقت از آنجا روانه شدم و خویش را به دست متوکل کشته دیدم چون آنچه دربارة آن قبر به من دستور داده بود انجام ندادم. ابوبریره گفت با او گفتم: شرّ متوکل از او بگردید او را دوش به تحریک منتصر فرزندش بکشتند دیزج گفت: شنیدم اما تن من از رنجوری به حدّی است که امید زندگی ندارم ابوبریره گفت: این سخن در اول روز بود هنوز شام نشده دیزج از دنیا رفت.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍁قسمت8⃣0⃣1⃣
🌺مترجم گوید: متوکل در سال 236 قبر مطهّر را خراب کرد و کشته شدن او یازده سال بعد از آن در شب چهارشنبه سه روز گذشته از شوال سال 247 بود و نیز از روایت ابوالفرج معلوم شد که خرابی قبر مطهر آن حضرت مدتها طول کشید اما از این روایت امالی چنان مستفاد میشود که ابراهیم دیزج کار ناتمام گذارده بیمار شد و بازگشت و پیش از اینکه متوکل از تقصیر او آگاه گردد هم متوکل کشته شد و هم دیزج مرد و اینها با یازده سال فاصله مناسبت ندارد.
و از بعض روایات مجلسی ـ رحمهالله ـ معلوم میشود که متوکل دو بار به آن امر شنیع فرمان داد یکبار در سال 236 که همة مورخان نوشتهاند و یکبار در سال 247 اندکی پیش از آنکه کشته شود گویا چون اول آن ابنیه و منازل را ویران کردند مردم چندی ترسیدند و ترک زیارت کردند چند سال گذشت و کار سختگیری از شدت افتاد، باز قبر را به علائمی که گذاشته بودند در خفا میرفتند و زیارت میکردند و تدریجاً جماعتی در آن نواحی اجتماع کرده بودند متوکل دانست و ابراهیم دیزج را فرستاد که باز سخت گیرد و آثار قبر را از میان ببرد. باز به ترجمة کتاب بازگردیم:
ابن خُنَیس گفت: ابوالفضل روایت کرد که: مُنتصر شنید پدرش متوکل سبّ فاطمه(صل الله علیه واله وسلم) میکند مردی را، از آن پرسید گفت: کشتن متوکل واجب است مگر آنکه هر کس پدر خود را بکشد عمر دراز نیابد. منتصر گفت: باک ندارم که به کشتن پدر اطاعت خدا کنم و عمر دراز نیابم، پس پدر را بکشت و هفت ماه پس از وی بزیست.
و هم در کتاب امالی طوسی از قاسم بن احمد اسدی روایت کرده است که: چون متوکل جعفر بن مُعتصم را خبر رسید که مردم عراق در زمین نینوی برای زیارت قبر حسین(علیه السلام) فراهم میگردند یکی از سرهنگان خود را با سپاهی گران فرستاد تا قبر را با زمین هموار کنند و مردم را از زیارت و اجتماع بازدارند. پس آن سرهنگ به کربلا رفت و دستور متوکل را انجام داد به سال 237 و گروهی از مردم بشوریدند و بر گرد او اجتماع کردند و گفتند: اگر همة ما کشته شویم باز هر کس زنده ماند از زیارت دست بازندارد چون معجزات و دلائلی دیدند و بدین قبر اقبال کردند آن سرهنگ برای متوکل نوشت. خلیفه جواب داد که: دست از ایشان بازدار و به کوفه رو و چنان بازنمای که برای اصلاح امر ایشان رفتهای و مقصود تو رفتن به شهر کوفه است و امر بدین قرار بود تا سال چهل و هفت و متوکل را خبر رسید که مردم دِهها و اهل شهر کوفه به زیارت آن قبر میروند جمعیت آنها بسیار شده است و بازاری دارند سرهنگی را با سپاه فرستاد و منادی ندا کرد که هر کس زیارت قبر کند از او بیزاریم و قبر را نبش کرد و زمین را کشت و مردم از زیارت بازماندند و خواست بر آل ابیطالب و شیعه سخت گیرد، کشته شد و آنچه میخواست انجام نگرفت.
مترجم گوید: مورّخین 236 نوشتهاند و 237 در این روایت صحیح نیست.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🌱قسمت9⃣0⃣1⃣
🌺و نیز طبری صریحاً گوید: در همان سال 236 قبر مطهر را خراب کردند. و سابقاً از عبارت ابوالفرج معلوم شد سالها آن قبر مطهر خراب بود و طبری خود آن زمان را درک کرده بود و روایاتی که دلالت دارد متوکل به خراب کردن قبر توفیق نیافت صحیح نیست، و آنها که گفتهاند از غایت محبت و غلوّ دوستی گفتند نه شقاوت این مردم کمتر از لشکر عبیدالله بود و نه قبر مبارک محترمتر از بدن شریف ابیعبدالله(علیه السلام) که بر آن اسب تاختند. و پشیمان شدن متوکل و سرهنگ خود را بازداشتن از منع زیارت بود پس از خرابی موقتّاً نه از خراب کردن.
و در همان کتاب امالی از عبدالله بن رابیه روایت کرد که: من به سال 247 حج گزاردم، چون بازگشتم به عراق آمدم و امیرالمؤمین(علیه السلام) را زیارت کردم ترسان از عمّال دولت و از آنجا آهنگ زیارت قبر حسین(علیه السلام) کردم. به کشت و آبیاری زمین مشغول بودند و به چشم خویش دیدم گاوان را میراندند تا محاذی محلّ قبر میآمدند و از آنجا به راست و چپ میرفتند و گام بر قبر نمینهادند زیارت نتوانستم کرد و به بغداد آمدم و میگفتم:
تَاللهِ اِن کنت اُمَیّة قد اَتَت قتل ابن بِنتِ نَبِیِّها مَظلُوما
فَلَقَد اَتاهُ بَنو اَبِیهِ مِثلَها هذا لَعَمرُکَ قَبرُهُ مهدُوما
اَسفوا عَلی اَن لایَکُونُوا شایَعوا بِی قَتلِهِ فَتَتَّبِعُوهُ رَمیما
و چون به بغداد آمدم های و هوی شنیدم پرسیدم گفتند: مرغ خبر قتل جعفر متوکل آورد تعجّب نمودم و گفتم: خدایا این شب به جای آن شب بود.
و در همان کتاب از یحیی بن مغیره رازی روایت کرده است گفت: نزد جَریر بن عبدالحمید بودم که مردی از عراق آمد. جریر پرسید: از مردم چه خبر داری؟ گفت: رشید فرمان کرده بود قبر ابیعبدالله(علیه السلام) را شخم زنند و آن درخت سدر که آنجا بود ببرّند، جریر دست سوی آسمان برداشت و گفت: الله اکبر. در این باب حدیثی از رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) به ما رسیده است که سه بار گفت: «لَعَنَ اللهُ قاطِعَ السِّدرَة» یعنی: خدا لعنت کند بُرندة درخت کُنار را. معنی آن را تا کنون ندانسته بودیم و مقصود از بریدن درخت کُنار گم کردن قبر حسین(علیه السلام) بود تا مردم به نشانه آن را نیابند.
مترجم گوید: جریر بن عبدالحمید ضَبیّ ابوعبدالله از محدّثین اهل سنت است و در ری میزیست به سال 188 به سن 78 درگذشت و یحیی بن مغیره رازی گویا از شاگردان او است و حال او برای من مجهول است و این گفتگو دلالت بر آن دارد که هارونالرشید هم پیش از متوکل قبر آن حضرت را خراب کرد و شخم زد و تفصیل آن را در غیر این اثر ندیدم و مشهور نیست گویا به این امر فرمان داد و زود پشیمان شد و منع شدید نکرد مانند متوکل.
و مؤیّد اینکه به عهد هارون نیز این جسارت با قبر مطهر شد. حکایتی است طولانی که شیخ طوسی در امالی از ابیبکر بن عیّاش راوی عاصِم قاری روایت کرده است و مؤلف نیاورده است و خلاصة آن سرزنش و ملامت ابوبکر است موسی بن عیسی هاشمی والی کوفه را بر شیار کردن قبر مطهر و آزار و حبس کردن او ابوبکر را و البته این واقعه راجع به جسارت متوکل نیست؛ زیرا که ابوبکر بن عیَاش و هارون هر دو در سال 193 درگذشتند و ابوبکر در زمان متوکل نبود.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀آنچه بعد از کربلا گذشت
🍃قسمت0⃣1⃣1⃣
🌺و طبری در تاریخ خود از علی بن محمد از عبدالله از قاسم بن یحیی روایت کرد که: هارونالرشید در پی ابن داود و خدّام قبر ابیعبدالله(علیه السلام) در حایر فرستاد آنها را آوردند حسن بن راشد وی را بدید و از کارش پرسید گفت: این مرد، یعنی رشید در پی من فرستاده است و بر جان خویش میترسم از شرّ او، گفت: چون به حضور هارون رسی بگوی این مرد، یعنی حسن بن راشد مرا بر قبر گذاشته است. چون آن سخن بگفت هارون گفت: این کلام ساختة حسن مینماید او را حاضر کنید. چون حسن بیامد هارون پرسید: برای چه این مرد را متولّی حائر کردهای؟ حسن گفت: خدا رحمت کند آن که او را متولّی حائر کرد. اُم موسی فرمود: او را در حائر گمارم و هر ماه سی درهم اجری دهم. هارون گفت: او را به حائر بازگردانید و آن مقرّری که امّ موسی معین کرده به وی دهید. و امّ موسی مادر مهدی است انتهی. باز به ترجمه برگردیم.
در کتاب امالی از عمر بن فرج رُجحی روایت کرده است که: متوکل مرا بفرستاد تا قبر حسین بن علی(علیه السلام) را خراب کنم. بدان ناحیت رفتم و فرمودم گاوان بر قبرها راندند. بر همة آن قبرها بگذشتند و چون به قبر مطهر آن حضرت رسیدند گام برنداشتند عمر گفت: من چوب برگرفتم و گاوان را میزدم چنانکه چوبها در دست من بشکست، به خدا قسم که گام بر قبر نگذاشتند.
و از کتاب مناقب است که: مُسترشد از مال حائر و کربلا برداشت و گفت: قبر به خزانه حاجت ندارد و آن را بر لشکریان ببخشید و چون بیرون آمد خود و پسرش راشد کشته شدند.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
#مترجم مرحوم آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانی ره
#پایان
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴