{اَللَّهُمَّ إِنْ عَظُمَتْ ذُنُوبِي فَأَنْتَ أَعْظَمُ...}
خدايا اگر گناهان من عظيم است
تو بزرگتر از آنى
و اگر تفريط و تجاوز من بسيار
تو از آن بزرگترى
و اگر بخل و حسد من دائم است
جود و بخشش تو بى نهايت است!...
الهی چشمان ما به لطف و کرم توست.
یا ارحم الراحمین تو را به بزرگیت قسم،
ما بندگان حقیر را ببخش و بیامرز!🌙🤲🏻
#معبودم
#در_پناه_حق
«♥️ـ🕊»
بِـسـمِرَبِّالحـسـیـن|❁
یڪگوشہازتمامۍِششگوشہاتحسین
دارالشــفاۍِدردغـریبـٰانعـٰالـماسـت...
♥️¦↫#صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
🕊¦↫#اربابـمـحسـینجـان
‹ @maktababbasdanshgar ›
⟨إِن يَنصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ⟩
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺭی ﻛﻨﺪ، ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻴﺮﻩ ﻭ ﻏﺎﻟﺐ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭﺩ، ﭼﻪ کسی ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺭی ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ؟ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﻨﺪ .
📗سوره آلعمران/آیه۱۶۰
#آیهگرافی #خدا_جانم
🔆امروز پنجشنبه ۶ مهر ماه ۱۴۰۲ مصادف ۱۲ ربیع الاول
📿ذکر روز پنجشنبه: لا اله الا الله الملک الحق المبین (صد مرتبه) ، که موجب رزق و روزی میشود.
••شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
📆 #روز_شمار_شهدایی
به این چشم ها خیره شو خیره شو...
نگاه عباس به ماست
مراقب رفتارمون باشیم...
حواسش به ما هست
نکنه یک وقت از راه و مسیرش خارج شیم...
#مسیرتون_شهدایی💫🤲🏻
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
•﴿مڪٺبشھێـد؏ـبآسدآݩشـگࢪ﴾•
۶۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... ... همان شب به
۶۵ ✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ بخش اول
محبت شهید به همکاران
...
... از خواب بیدار شدم. نزدیک نماز صبح بود. نماز را خواندم. لحظهشماری میکردم تا پدر یا مادر شهید را ببینم و خوابم را برایشان تعریف کنم و خوشحالشان کنم. پنجشنبهها عصر مرتب در مزار ایشان حاضر میشدم اما موفق به ملاقات پدر یا مادرشان نمیشدم. یک بار شمارۀ پدر عباسآقا را از متولی امامزاده گرفتم؛ اما از اینکه با ایشان تماس بگیرم و مزاحم وقتشان شوم احساس شرم میکردم و تماس نگرفتم. یک بار از شهید عباس خواستم کاری کن تا پدر و مادرت را ببینم و موضوع را به آنها انتقال بدهم.
غروب پنجشنبه 16تیر1401 طبق روال پنجشنبههای گذشته برای فاتحهخوانی و زیارت و به امید دیدن آنها عازم مزارش شدم. خانمی بر مزار ایشان نشسته بودند و دعا میخواندند. جعبۀ بیسکویت را روی مزارش قرار دادم. حدس میزدم ایشان مادر عباسآقا باشند. پس از فاتحه و زیارت و نماز جماعت، در کناری ایستادم تا فضا خلوت شود. پس از یک ساعت که همه محوطۀ امامزاده را ترک میکردند، آن خانم نیز از مزار شهید بلند شدند و بهسمت در خروجی حرکت کردند. با کلی خجالت جلو رفتم و از ایشان سؤال کردم که «شما مادر شهید دانشگر هستید؟» و ایشان با آرامش پاسخ دادند: «بله. من مادرش هستم.» خیلی خوشحال شدم و موضوع خوابم را برایش تعریف کردم و ایشان که به دقت گوش میکردند از حالات و وضعیت بسیار عالی جوان شهیدش در آن دنیا آگاه و بسیار شاد شدند. خیلی سبک شده بودم. احساس میکردم عباسآقا مأموریتی را به من سپردهاند که باید خانوادهاش را از وضعیتش آگاه کنم. خداحافظی کردم و به بیرون امامزاده رفتم. آقایی را دیدم که کنار ماشینش منتظر مادر عباسآقا بود. فهمیدم بابای عباس است. جلو رفتم و صورتش را بوسیدم و گفتم از همکاران عباسآقا هستم و علاقۀ شدیدی به ایشان دارم. ایشان از داخل ماشین کتابی بهنام آخرین نماز در حلب را که دربارۀ زندگی و روحیات عباس بود، برداشت و به من هدیه داد.
عباسجان، بهحق پدر و مادرت که احترام ویژهای برایشان قائلی، برای مشکلات من هم دعا کن و شفیعم باش. همان گونه که هفتهها منتظر ماندم تا مادر و پدرت را شاد کنم، شما هم من را شاد کن.
...
#رفیق_شهیدم_مرا_متحول_کرد
#ادامه_دارد #عزیز_برادرم
#مکتبشهیدعباسدانشگر
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°سردار اباذری:
منی که فرمانده اش بودم باور نمیکردم؛
عباس یک نامحرم ندیده بود!...
-این شهید میشه بچه ها ، شهید یعنی این
مراقب چشمشه همه جا...
✨♥️
#جوان_مؤمن_انقلابی #شهید_مدافع_حرم
#خاکــریزخاطـرات #مکتبشهیدعباسدانشگر
••مکتبشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@maktababbasdanshgar
حـٰاجقـٰاسممیگُفت ؛
ازخُـداونـدیِكچـیزخواسـتَم ...
خواسـتَمڪه
خُـدایـٰااگَـرمـَنبخواهـَمبـهانـقِلـٰآب
اسلـٰامۍخِـدمَـتڪُنمبـٰاید
خُـودَمراوقـفانقلـٰابڪُنم
ازخُـداخـواستَـمایـنقدربہمَـنمشغَلـه
بدهَـدڪه
حتۍفِڪرگـناههَمنَڪُنم!
#شــهـیدانهـ 🕊
•﴿مڪٺبشھێـد؏ـبآسدآݩشـگࢪ﴾•
۶۵ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... ... از خواب بی
۶۶ ✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ بخش اول
محبت شهید به همکاران
...
🔹مهرداد پاکار ،دوست شهید:
گاهی توفیق میشود بهنیت شهید عباس زیارت عاشورا میخوانم. یک شب در گلزار مقبرۀ شهدای گمنام شهرک ولایت دانشگاه امامحسین(علیهالسلام) بهنیت شهید زیارت عاشورا و دو رکعت نماز خواندم.
همان شب در عالم رؤیا دیدم همراه جمعی هستم. عباس جلوی من آمد. همدیگر را بغل کردیم و گرم احوالپرسی کردیم. بعد، دیدم عباس شروع به حرکت کرد و جلوتر از من قدم برداشت. احساس کردم میخواهد چیزی به من نشان بدهد. همراهش راه افتادم. روبهروی ما کوهی بود که باید از آن بالا میرفتیم. بعد از کمی راه رفتن خسته شدم؛ اما دیدم عباس دارد قدمها را محکم برمیدارد و میرود. با اینکه خسته شده بودم، بهخاطر عباس دنبال او میرفتم و قدم جای قدم او میگذاشتم. همراه عباس موانع راه را پشت سر گذاشتم و از آن عبور کردم. از خوشحالی از خواب بیدار شدم. به تعبیر خوابم فکر کردم. شاید منظور خوابم این بوده که باید در مسیر زندگی، قدم جای قدم شهدا بگذاریم تا به سرمنزل مقصود برسیم.
...
#رفیق_شهیدم_مرا_متحول_کرد
#ادامه_دارد #داداشعـباس
#مکتبشهیدعباسدانشگر
فرق یک نماز خون و ترک نماز؛
فـوقـش نیـم ساعـت در یـک روز
اما فـرقشون تو قیـامت؛
از زمینه تا آسمون :)
فرق بین کسی که؛
چشماشو پاک نگه میداره🧡
با کسی که چشم چرونی می کنه
فوقش سه ثانیه نگاهه ...
اما فرقشون تو قیامت؛
اندازه فاصله ی ستاره هاست ✨
فرق بین کسی که؛
روزه می گیره
با کسی که روزه نمی گیره
در یک ماه وعدهی نهارنخوردناست
اما فرقشون در قیامت؛
خیلی هست 🌱
فرق بین کسی که؛
پوشش مناسبی داره
با کسی که نامناسب لباس پوشیده/: فوقش
سه وجب پارچه است...
اما فرقشون تو قیامت؛
حریر بهشتی هست و شعلهی آتش🙂🚶🏻♂
#بدونتعارف #شایدبصیرتی