eitaa logo
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
283 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
758 ویدیو
51 فایل
--کانال رسمی متولد بهار ۱۳۷۲🌿 پیوسته به سیدالشهدا بهار ۱۳۹۵🕊️ :/ آرمان ما تشکیل جامعه انقلابی و مهدوی است! •سایت‌جهت‌آشنایی↓ http://shahiddaneshgar.ir •صفحه اینستاگرامی↓ @maktab.abbasdanshgar.ir •جهـت ارتبـاطات بیشـتر↓ @mohammadmahdi1996 @Y_akhoondi
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم هایت کلاس درسی است که... باید پای نگاهت بنشینم و بیاموزم که چگونه میشود... دنیا تا این حد در نظرت پایین بیفتد!💫🕊
{اَللَّهُمَّ إِنْ عَظُمَتْ ذُنُوبِي فَأَنْتَ أَعْظَمُ...} خدايا اگر گناهان من عظيم است تو بزرگتر از آنى و اگر تفريط و تجاوز من بسيار تو از آن بزرگترى و اگر بخل و حسد من دائم است جود و بخشش تو بى‏ نهايت است!... الهی چشمان ما به لطف و کرم توست. یا ارحم الراحمین تو را به بزرگیت قسم، ما بندگان حقیر را ببخش و بیامرز!🌙🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«♥️ـ🕊» بِـسـمِ‌رَبِّ‌الحـسـیـن|❁ یڪ‌گوشہ‌ازتمامۍِشش‌گوشہ‌ات‌حسین دارالشــفاۍِدردغـریبـٰان‌عـٰالـم‌اسـت... ♥️¦↫ 🕊¦↫@maktababbasdanshgar
⟨إِن يَنصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ⟩ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺭی ﻛﻨﺪ، ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻴﺮﻩ ﻭ ﻏﺎﻟﺐ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭﺩ، ﭼﻪ کسی ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺭی ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ؟ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﻨﺪ . 📗سوره آل‌عمران/آیه۱۶۰
🔆امروز پنجشنبه ۶ مهر ماه ۱۴۰۲ مصادف ۱۲ ربیع الاول 📿ذکر روز پنجشنبه: لا اله الا الله الملک الحق المبین (صد مرتبه) ، که موجب رزق و روزی می‌شود. ••شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 📆
به این چشم ها خیره شو خیره شو... نگاه عباس به ماست مراقب رفتارمون باشیم... حواسش به ما هست نکنه یک وقت از راه و مسیرش خارج شیم... 💫🤲🏻
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۶۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... ... همان شب به
۶۵ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... ... از خواب بیدار شدم. نزدیک نماز صبح بود. نماز را خواندم. لحظه‌شماری می‌کردم تا پدر یا مادر شهید را ببینم و خوابم را برایشان تعریف کنم و خوشحالشان کنم. پنجشنبه‌ها عصر مرتب در مزار ایشان حاضر می‌شدم اما موفق به ملاقات پدر یا مادرشان نمی‌شدم. یک بار شمارۀ پدر عباس‌آقا را از متولی امامزاده گرفتم؛ اما از اینکه با ایشان تماس بگیرم و مزاحم وقتشان شوم احساس شرم می‌کردم و تماس نگرفتم. یک بار از شهید عباس خواستم کاری کن تا پدر و مادرت را ببینم و موضوع را به آن‌ها انتقال بدهم. غروب پنجشنبه 16تیر1401 طبق روال پنجشنبه‌های گذشته برای فاتحه‌خوانی و زیارت و به امید دیدن آن‌ها عازم مزارش شدم. خانمی بر مزار ایشان نشسته بودند و دعا می‌خواندند. جعبۀ بیسکویت را روی مزارش قرار دادم. حدس می‌زدم ایشان مادر عباس‌آقا باشند. پس از فاتحه و زیارت و نماز جماعت، در کناری ایستادم تا فضا خلوت شود. پس از یک ساعت که همه محوطۀ امامزاده را ترک می‌کردند، آن خانم نیز از مزار شهید بلند شدند و به‌سمت در خروجی حرکت کردند. با کلی خجالت جلو رفتم و از ایشان سؤال کردم که «شما مادر شهید دانشگر هستید؟» و ایشان با آرامش پاسخ دادند: «بله. من مادرش هستم.» خیلی خوشحال شدم و موضوع خوابم را برایش تعریف کردم و ایشان که به دقت گوش می‌کردند از حالات و وضعیت بسیار عالی جوان شهیدش در آن دنیا آگاه و بسیار شاد شدند. خیلی سبک شده بودم. احساس می‌کردم عباس‌آقا مأموریتی را به من سپرده‌اند که باید خانواده‌اش را از وضعیتش آگاه کنم. خداحافظی کردم و به بیرون امامزاده رفتم. آقایی را دیدم که کنار ماشینش منتظر مادر عباس‌آقا بود. فهمیدم بابای عباس است. جلو رفتم و صورتش را بوسیدم و گفتم از همکاران عباس‌آقا هستم و علاقۀ شدیدی به ایشان دارم. ایشان از داخل ماشین کتابی به‌نام آخرین نماز در حلب را که دربارۀ زندگی و روحیات عباس بود، برداشت و به من هدیه داد. عباس‌جان، به‌حق پدر و مادرت که احترام ویژه‌ای برایشان قائلی، برای مشکلات من هم دعا کن و شفیعم باش. همان گونه که هفته‌ها منتظر ماندم تا مادر و پدرت را شاد کنم، شما هم من را شاد کن. ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°سردار اباذری: منی که فرمانده اش بودم باور نمی‌کردم؛ عباس یک نامحرم ندیده بود!... -این شهید میشه بچه ها ، شهید یعنی این مراقب چشمشه همه جا... ✨♥️ ••مکتب‌شهید‌عباس‌دانشگر↓↓ 🆔@maktababbasdanshgar
حـٰاج‌قـٰاسم‌میگُفت ؛ ازخُـداونـدیِك‌چـیزخواسـتَم ... خواسـتَم‌ڪه خُـدایـٰااگَـرمـَن‌بخواهـَم‌بـه‌انـقِلـٰآب‌ اسلـٰامۍخِـدمَـت‌ڪُنم‌بـٰاید خُـودَم‌راوقـف‌انقلـٰاب‌ڪُنم ازخُـداخـواستَـم‌ایـنقدربہ‌مَـن‌مشغَلـه‌ بدهَـدڪه‌ حتۍ‌فِڪرگـناه‌هَم‌نَڪُنم! 🕊
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۶۵ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... ... از خواب بی
۶۶ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... 🔹مهرداد پاکار ،دوست شهید: گاهی توفیق می‌‌شود به‌نیت شهید عباس زیارت عاشورا می‌‌خوانم. یک شب در گلزار مقبرۀ‌‌ شهدای گمنام شهرک ولایت دانشگاه امام‌حسین(علیه‌السلام) به‌نیت شهید زیارت عاشورا و دو رکعت نماز خواندم. همان شب در عالم رؤیا دیدم همراه جمعی هستم. عباس جلوی من آمد. همدیگر را بغل کردیم و گرم احوال‌پرسی کردیم. بعد، دیدم عباس شروع به حرکت کرد و جلوتر از من قدم بر‌‌داشت. احساس کردم می‌خواهد چیزی به من نشان بدهد. همراهش راه افتادم. رو‌به‌روی ما کوهی بود که باید از آن بالا می‌رفتیم. بعد از کمی راه رفتن خسته شدم؛ اما دیدم عباس دارد قدم‌‌ها را محکم برمی‌‌دارد و می‌‌رود. با اینکه خسته شده بودم، به‌خاطر عباس دنبال او می‌رفتم و قدم جای قدم او می‌‌گذاشتم. همراه عباس موانع راه را پشت سر گذاشتم و از آن عبور کردم. از خوشحالی از خواب بیدار شدم. به تعبیر خوابم فکر کردم. شاید منظور خوابم این بوده که باید در مسیر زندگی، قدم جای قدم شهدا بگذاریم تا به سرمنزل مقصود برسیم. ...
فرق یک نماز خون و ترک نماز؛ فـوقـش نیـم ساعـت در یـک روز اما فـرقشون تو قیـامت؛ از زمینه تا آسمون :) فرق بین کسی که؛ چشماشو پاک نگه میداره🧡 با کسی که چشم چرونی می کنه فوقش سه ثانیه نگاهه ... اما فرقشون تو قیامت؛ اندازه فاصله ی ستاره هاست ✨ فرق بین کسی که؛ روزه می گیره با کسی که روزه نمی گیره در یک ماه وعده‌ی نهارنخوردن‌است اما فرقشون در قیامت؛ خیلی هست 🌱 فرق بین کسی که؛ پوشش مناسبی داره با کسی که نامناسب لباس پوشیده/: فوقش سه وجب پارچه است... اما فرقشون تو قیامت؛ حریر بهشتی هست و شعله‌ی آتش🙂🚶🏻‍♂‌‌
📸 #تصاویر_ارسالی 🔸️ به مناسبت هفته دفاع مقدس آشنایی دانش آموزان با شهید عباس دانشگر ✅ آشنایی با سبک وسیره شهدا در دبیرستان و مدرسه راهنمایی شهید صفرزاده / شهرستان جهرم #به‌نیابت‌ازرفیق‌شهیدم #شهید_عباس_دانشگر
«عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لاَ تُرَى» بسيار سخت است بر من كه خلق را همه ببينم و تو را نبينم...!🌿,
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«💛ـ🕊» بسم‌رب‌المهدی‹ع›|❁ تــوراندیـده‌ام‌حـتی‌به‌لحـظه‌ای‌امـا دلم‌برای‌کسی‌که‌ندیدمش‌تنگ‌است:) 💛¦↫ 🕊¦↫ @maktababbasdanshgar
«قُلِ‌اللَّهُ‌يُنَجِّيڪُمْ‌مِنْهَـٰاوَمِنْ‌كُلِّ‌ڪَࢪْبٍ» +بگوخداست‌کہ‌ازآن‌تاریکۍ‌هانجات‌ مۍ‌دهدوازهراندوهۍ‌مۍرهاند:)🪴 📓سوره مبارکه انعام؛آیه۶۴
ای آیه آخر بیا وقت نزول است.
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۶۶ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... 🔹مهرداد پاکار
۶۷ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... 🔹پیمان افراسیابی، استان فارس: ساعت ۱۱ شب بود. خبری از تولد فرزندم نبود. حال همسرم کم‌کم بدتر می‌شد. متأسفانه پرستار و دکتر بیمارستان خصوصی آمپول اشتباه به همسرم تزریق کرده بودند و شب خوش زندگی ما تبدیل به سخت‌ترین و عجیب‌ترین شب‌های زندگی‌مان شد. سریع همسرم را به بیمارستان مسلمین شیراز منتقل کردیم. تمام کادر زایمان خبردار شدند که این اتفاق افتاده و تلاش برای برگشت سلامتی مادر و سالم به دنیا آمدن نوزاد شروع شد و کار به سزارین رسید. شرایط وخیم‌تر از تصور من بود. قلب کودک ایست کرده بود و مادر هم داشت در اغما فرومی‌رفت. پزشک‌ها یک‌به‌یک می‌رفتند و می‌آمدند. همراهان همه گریه‌کنان به اهل‌بیت(ع) توسل کرده بودند. مرتب خبر بد و بدتر می‌شد و نگرانی و اضطراب من از جان همسر و نوزاد در آن بیمارستان خصوصی بیشتر می‌شد. با قلبی شکسته و زانوانی خم وارد سالن نمازخانۀ بیمارستان شدم. وضو داشتم. قرآن را باز کردم و بر سر گذاشتم و زیارت عاشورا را با چشم‌های دریایی و اشک ناتوانی خواندم و اول با خدای خودم صحبت کردم و بعد با حضرت زهرا(سلام‌الله علیها). بعد، مستقیم رفتم سراغ فرماندهانم در دانشگاه امام‌حسین(علیه‌السلام) که آقا من یک عمر گفتم: «شما و معروفم به فلانی که خیلی می‌گه یازهرا تو هر منطقه و موضوع و مراسم شب میلاد مادرتونه. چه می‌کنی با دل بی‌قرار من...» فکری در این لحظه مثل صاعقه از ذهنم گذشت: رفیقت! آره! رفیق شهیدت! الان بگو بیاد که ببینه چه لحظاتی رو داره و رفیقش چی می‌کشه. شروع کردم با عباس صحبت کردن... رفیقی که قلبم همیشه برایش می‌زد. گفتم: عباس، داداش، من آبرویی پیش مادرمون حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) و آقا امام حسین (علیه‌السلام) ندارم. واسطه شو و آبرو بخر تو این لحظات، داداش! تو آبروت خیلی زیاده پیش این‌ها‌. تمام صورت و یقۀ لباسم خیس اشک بود که به خودم آمدم و رفتم جلوی در زایشگاه. یکی آمد بیرون و گفت: «بالاخره دنیا اومد و ضربانش هم برگشته.» صدای اذان صبح به افق شیراز فاطمه کوچولو در صبح میلاد بی‌بی فاطمۀ زهرا(سلام‌الله علیها) متولد شده بود و ساعتی بعد، اعلام شد مادرش هم سالم است و چشم باز کرده. ...
📸 ✍سلام چندی پیش برای کپی گرفتن از مدارک ، به این فروشگاه در سمنان رفتم. این کتابخانه کوچک که به نام شهید دانشگر بود توجه من را جلب کرد.
- میگفت... خٌدایا‌شـُڪرِت‌بخاطرِگریه‌کردن که‌وقتی‌دِلِمون‌پُره، سجـاده‌روپَھن‌میکنیم‌‌ وبااشك‌باهات‌‌حرف‌میزنیم‌ وعجیب‌سَبُك‌وآروم‌میشیم:))🪴 ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰روزشمار ۱۴۰۲ روز«فرماندهان، عزت‌مداران و حماسه آفرینان» 🇮🇷🇮🇷 هفتم مهرماه، روز بزرگداشت فرماندهان شهید دفاع مقدس و سالروز شهادت سرداران اسلام: فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا گرامی باد.
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۶۷ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... 🔹پیمان افراسیا
۶۸ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... 🔹سیدمحمدحسن موسو‌ی: نوزده‌ساله هستم و الان در دورۀ آموزشی دانشگاه امام‌حسین(علیه‌السلام). در دورۀ آموزش به‌طور اتفاقی چشمم خورد به عکس شهید دانشگر. تابه‌حال عکسی از این شهید ندیده بودم. چیزی هم از او نشنیده بودم. دیدم خیلی جوان است و هم‌سن خودم. به او علاقه‌مند شدم. خیلی ذهنم را درگیر خودش کرد. تا حالا به شهیدی این‌جوری توجه نکرده بودم که جوش‌وخروشی در وجودم ایجاد کند. خیلی دلم می‌خواست بروم سوریه و یمن. در دانشگاه امام‌حسین(علیه‌السلام) از بعضی از خیابان‌ها که رد می‌شدم، لحظاتی می‌ایستادم و غرق تماشای او می‌شدم. آن عشق و دلدادگی به شهید طوری بود که نمی‌توانستم قدمی بردارم. لحظاتی می‌ایستادم و به چهرۀ لبخندش نگاه می‌کردم. چند روزی از آموزش گذشت. فرمانده مان گفت: «هرکدوم از شما‌ها باید یه رفیق شهید انتخاب کنید.» همین که گفت، چهرۀ عباس توی ذهنم آمد. خوشحال شدم و با خودم گفتم: من که رفیق شهیدم رو انتخاب کردم... ...
مهدی‌جان ازکارگره‌خورده‌ی‌من‌یک‌گره‌واکن من‌پیش‌خداوجهه‌ندارم‌تودعاکن... ✨¦↫ 🌿¦↫