✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل: سوم
🔸صفحه: ۱۲۰_۱۲۱
🔻قسمت: ۶۶
فایل صوتی: حاج حسین بادپا
تقریباً سه یا چهار ماه قبل از عملیات والفجر ۸ بود. من در نهر حاج محمد بودم. بحث شناخت اروند بود.
می بایست جزر و مد اروند را اندازه گیری می کردیم. این کار، از حساسیت زیادی برخوردار بود. فرماندهان خیلی بر دقیق بودن کار تاکید می کردند. برای این کار، میله ی مدرجی را داخل آب فرو کرده بودیم. می بایست هر ربع ساعت، درجه ی آن را به تفکیک روز در دفترچه ای که بهمان داده بودند، ثبت می کردیم.
در یکی از همین ایام، نیمه های شب، نفر قبل از من نوبتش تمام شده بود. آمد مرا بیدار کرد. گفت حسین، بلند شو. نوبتته! باید بری پست بعدی.
خیلی خوابم میآمد؛ ولی بلند شدم و تو جام نشستم.
مطمئنش کردم که بیدار شده ام. او که خیالش از بیدار شدنم راحت شد، رفت خوابید.
هر کاری کردم، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. پلک هام بدجوری سنگین شده بود. همان جا نشسته خوابم برد. وقتی بیدار شدم، چشم هایم را مالیدم.
مثل آدم های گیج، دوروبرم را نگاه کردم. هیچ کس اطرافم نبود. ساعتم را نگاه کردم. متوجه شدم ۲۵ دقیقه خوابیدهام. تازه فهمیدم چی شده! حالا چه می بایست می کردم؟!
با وجود حساسیت کاری، برای این که مطمئن شوم کسی مرا ندیده، فوری چراغ کوچکی را برداشتم و به اطرافم نگاه کردم. خدا را شکر، همه خواب بودند.
خیالم راحت شد. رفتم سر پست. پیش خودم گفتم: آقای راجی و محمدرضا کاظمی، در این مورد به تکتک مون تاکید کرده بودند!
هی خودم را سرزنش می کردم. دفتر گزارش کار را برداشتم.
بر اساس تجربه ای که این چند روز پیدا کرده بودم، جای هیچ خطایی نبود.
گزارش کار شب های قبل بچه ها را نگاه کردم.
گفتم: خوب! امشب هم مثل شب های قبل، اتفاق خاصی نیفتاده! خیلی دقیق، تفاوت درجه ی آب را -که حالا بالا یا پایین یا راکد بود- در دفترچه ثبت کردم.
ساعت هم که مشخص بود. جاهای خالی را پر کردم.
طلوع صبح همان روز، توی محوطه ی باز قرارگاهی که مستقر بودیم، قدم می زدم. دیدم یک لنکروز به ما نزدیک می شود. کمی جلوتر رفتم. محمدرضا کاظمی بود. از ماشین پیاده شد. رفتم سمتش.
ادامه دارد.....
#قسمت_اول👇
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و علی اصحاب الحسین...
#جان_فدا
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه روزی اگه همه تو رو رد کردن
برو در خونه ی مولات "صاحب الزمان"
بگو یا ابا صالح المهدی ادرکنی
آقا دستتو میگیره...
#مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‿︵‿مکتبحاجقاسمراونـــــــد‿︵‿
● ۶ سال پیش در چنین روزی شهید محسن حججی به دست داعش اسیر و در ۱۸ مرداد ماه ، تشنه لب سرش را از تنش جدا کردند.
● وقتی اسیر شدند نه گفتند پشیمانیم نه گفتند غلط کردیم نه اعتراف کردند نه رفقایشان را لو دادند، چون به راهشان اعتقاد داشتند.
●وقتی میخواستند پیکرش را تحویل بگیرند مامور ایرانی به داعشی گفت چرا بدن تکه تکه شده ؟ چرا سر ندارد؟؟ چطور شناسائیش کنم؟؟ داعشی با حرص جواب داده بود: لبخند و آرامش اینها ما را دیوانه کرده بود!
#داداش_محسن میخواستند با این عکس و فیلمها حقیرت کنند ولی متوجه نشدند که دارند عزیزت می کنند ...💗
゚・。🇮🇷。・゚🌸゚・🇮🇷。・゚🌸
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
46.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┅┅❅▪️
در محضر شهدا🕊🌹
روایت سوزناک شهید حاج قاسم سلیمانی از واقعه کربلا😭😭
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#بی_تفاوت_نباشیم
┄┅ ❥❥❥ ┅
ماه #محرم
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍هفدهم مرداد روز خبرنگار و لحظاتی با خبرنگاران سردار شهید حاج قاسم سلیمانی...
💢درود بر شما پیام آوران و عرض تبریک و تهنیت خدمت فرهیختگان عزیز خبرنگار سفیران و راویان همواره در راه حقیقت و رسالت خطیر و سترگ آگاهی بخشی خصوصاً دوستان خبرگزاری فارس آقای برخورداری و آقای کارنما ؛ خانم شهریارپناه ؛ خبرگزاری دفاع مقدس سرکار خانم طالبی ؛ خبرگزاری تسنیم آقای انکوتی و سایر دوستان فرهیخته و ارجمند...
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
📸شهیدی که همشهری بودنش را از حاج قاسم پنهان کرد
🔹حاج قاسم بعد از شهادت رضا به خانه آنها رفت و پدر در خلال صحبت وقتی داشت از سفر کربلای پسر میگفت که با پای پیاده از کرمان به کربلا رفته، ناگهان حاج قاسم با حالت تعجب از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید؟ پدر شهید پاسخ میدهد: بله، اصلیت ما مال کرمان است و ما چند سالی است به اینجا آمدهایم.
🔹حاج قاسم با حالت تعجب رو به فرمانده یگان محل کار رضا کرد و گفت: «چرا به من نگفته بودید که رضا همشهری ماست؟» فرمانده یگان پاسخ داد: حاج آقا! رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشده و مخصوصاً به حضرتعالی گفته نشود.»
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#در
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل: سوم
🔸صفحه: ۱۲۴-۱۲۵
🔻ادامه قسمت: ۶۷
شب شده بود.
توی قرارگاه شهید کازرونی خواب بودم. یوسفالهی، من رو از خواب بیدار کرد.
گفت «محمدرضا، ما هر دو مسئولیتمون خیلی سنگینه.
در قبال جون تمام بچّه هایی که اینجا هستن، از بسیجی گرفته تا سپاهی و... مسئولایم.
اینها، امانت دست ما هستن.
ما نمیبایست هر دو می اومدیم.
یکی از ما میبایست اونجا، بالای سر بچّه ها میموند.
الآن حسین بادپا سرپست خوابیده! خودت بهتر میدونی؛کار ما خیلی حساسه.
آماده شو، همین الآن برو اونجا.».
من هم چون به تمام گفته های حسین یوسف الهی ایمان قلبی داشتم، بدون معطلی پا شدم و لباس هام رو پوشیدم.
همین که اومدم خداحافظی کنم و سوار ماشین بشم ، حسین، من رو صدا زد. گفت«حسین بادپا ،همین الآن از خواب بیدار شد. دیگه نیازی نیست الآن بری.
بیا بخواب.
فردا صبح، بعد از نماز صبح حرکت کن.». وقتی اومدم جریان رو از خودت پرسیدم ،داشتم به یوسف الهی شک میکردم. وقتی گفتی خواب نبودهای، دیگه پیغام یوسف الهی را بهت ندادم.
ادامه دارد......
#قسمت_اول👇
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
38.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلام_ناب
🔵سخنرانی خانم زینب سلیمانی
در ششمین یادواره شهید مرتضی
حسینپور (حسین قمی) در گلزار
مطهر شهدای شلمان
💠زنده نگه داشتن یاد شهید
از بزرگترین خدمتهایی است
که یک انسان، یک مسئول، یک
هنرمند و یک استاد دانشگاه و
حوزه میتواند انجام دهد.
گرامیداشت یادشهید دعوتی
است به ایستادگی، مقاومت،
امید و حرکت.
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌹مراسم افتتاحیه مرحله دوم،دومین دوره تربیت مربی _ راوی مکتب حاج قاسم سلیمانی عزیز با حضور راویان سراسر کشور در شهر ماهان کرمان
( هم اکنون در حال برگزاری)
👈 چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۲
⚘🌱🌺🌱⚘⚘⚘⚘
🌹مرحله دوم این دوره هم به مدت سه روز در شهر ماهان کرمان ادامه خواهد داشت...
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
🌹جان فدا؛
🌹مکتب حاج قاسم عزیز؛
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
👈⚘کانال اطلاع رسانی: مکتب و راهیان مکتب حاج قاسم عزیز، یادواره های حاج قاسم و شهدا، برنامه ها، دیدارها با خانواده های معظم شهدا، روایت گری های حاج قاسم و شهدا و دفاع مقدس و دفاع از حرم، راهیان نور، راهیان وطنی، راهیان پیشرفت، اردوها، دوره ها و کارگاه های روایت گری مکتب حاج قاسم و جبهه مقاومت و دفاع مقدس و پیشرفت، کنگره های شهدا و...
👇👇👇
http://eitaa.com/sayarimojtabas
⚘🌺🍀🌿🌾🌱🌷⚘🌹