eitaa logo
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
1.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
8 فایل
کانال ترویج مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی اهداف👇 ۱)اعزام راویان تخصصی مکتب ۲)برگزاری دوره وکارگاه آموزش تخصصی روایتگری وتربیت استاد،مربی وراوی مکتب ۳)اعزام کاروان راهیان مکتب به استان کرمان ۴)برگزاری کنگره ویادواره حاج قاسم ⚘سیاری ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ @Mojtabas1358
مشاهده در ایتا
دانلود
از قبل خانواده هایمان یکدیگر را میشناختند و از این طریق ما با هم ازدواج کردیم. سال ۸۸ حسین به خواستگاری‌ ام آمد. یک هفته قبل از خواستگاری خواب دیدم به من می‌گویند: اسمت در لیست بیمه زن‌های پاسدار است. حسین آقا خیلی خجالتی نبود اما در مراسم خواستگاری خیلی خجالت می‌کشید. تنها چیزی که صحبت شد در آن جلسه در مورد کارشان بود. از من پرسید: صبور هستی؟ کارم طوری است که شاید یکسال خانه نباشم دو روز باشم. من دوست داشتم با یک طلبه یا پاسدار ازدواج کنم، گفتم: اصلا با کارتان مشکل ندارم. ۱۵ بهمن ۸۸ عقد کردیم و عید ۹۱ به زیر یک سقف مشترک برای شروع یک زندگی جدید رفتیم. دوسال و نیم نامزد بودیم چهار سال زندگی مشترک با هم داشتیم. در دوران نامزدی یک دوره بیشتر ماموریت نرفت، اما بعد از عروسی ماموریت‌هایش شروع شد. بعد از اینکه بچه‌ها یکساله شدند یعنی خرداد ۹۴ تا اردیبهشت ۹۵ تقریبا دائم ماموریت‌های مختلف می‌رفت. حسین آقا به حضرت زهرا(سلام الله علیها) ارادت عجیبی داشت؛ می‌گفت اسم پسرمان را هر چه می‌خواهی انتخاب کن اما اسم دخترمان حتما باید «فاطمه» یا «زهرا» باشد. اسم نازنین زهرایم را حسین آقا انتخاب کرد و من هم به دلیل ارادتم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام امیر مهدی را برای پسرمان انتخاب کردم. ❤️ سالروز ازدواج 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
همیشه در کار خیر پیش‌قدم بود و در واسطه‌گری ازدواج پیش‌قدم‌تر. هر کس قصد ازدواج می‌کرد اول به سراغ «سید جواد» می‌رفت آن‌قدر که در مدت یک سال نامزدی‌اش، بیش از پنجاه مراسم نامزدی به‌واسطه او به انجام رسیده بود. بعد از شهادتش هم این رسم دیرینه‌اش ادامه دارد و خیلی‌ها از حاجت‌روایی‌شان به‌واسطه شهید گفته‌اند. سالروز ازدواج 💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
همه متعجب بودند از اینکه یک دختر پذیرفته تا با مردی ازدواج کند که هم نابینا و دستفروش است و هم دو دخترخردسال دارد که به تازگی مادرشان را از دست داده اند. وقتی از او خواستگاری شد داشت گریه می کرد به او گفتند تو مجبور نیستی بپذیری او گفت این مرد سید و تنهاست! با دو بچه کوچک چه کند!؟ دلش سوخته بود، ازدواج کردند مرد مهربان بود و عاشق! نام عروس حافظه بود اما حسین آقا زهرا خانم صدایش می کرد. گاهی زنهای همسایه از بچه ها می پرسیدند زهرا خانم اذیتتان می کند؟ بچه ها می گفتند: نه! واقعیت این بود که زهرا خانم یک کدبانوی کامل و یک مادر فوق العاده بود. بعدها که دخترها خودشان مادر شدند تعریف می کردند که مادر یعنی زهرا خانم هر شب با وجود خستگی از کار روزانه حتما باید برایشان لالایی می خوانده و نوازششان می کرده تا بخوابند، هرگز دست رویشان بلند نکرده و به آنها احترام می گذاشته چون از نظر او اینها سید و یتیم و بی پناه بوده اند. زهرا خانم هفت فرزند پسر بدنیا آورد، پسرها هم همین گونه موظف بودند به خواهرهایشان احترام بگذارند. حسین آقا در اطراف حرم امام رضا علیه السلام دستفروشی می کرد تا اینکه مریض شد. مادر به اتفاق بچه ها خودشان دست به کار شدند و با مدیریت مادر به کار پدر ادامه دادند حسین آقا زود فوت کرد سال پنجاه و دو. القصه برادر زهراخانم همراه با خواهر به انقلاب پیوستند برادر در شهر مشهد شهید انقلاب شد. زهرا خانم بشدت فعال بود در دوران جنگ به او میگفتند مادر بسیجیها یک نوه دختری و دو پسرش شهید شدند خودش هم یکسال بعد از شهادت دومین پسرشهیدش در حج خونین سال شصت و شش بشهادت رسید. او تمام وجودش را وقف مجاهده و تلاش برای مردم و انقلاب نمود. قبل از رفتن به حج ولیمه مفصلی داد به دخترش گفت: هروقت آمدی مکه بیا سر قبرم و فاتحه بخوان اگر قبر نداشتم از همانجا که هستی بخوان! من ازاین سفر بر نمیگردم چون میروم پیش پسرم. همین هم شد مادر هرگز برنگشت.  دوستش می گفت صبح آن روز مقنعه و آستینش را محکم بسته بود میگفت در این وضعیت هر اتفاقی افتاد حجابم باید درست باشد، یک کتری بزرگ را پر از آب کرد برای آب دادن به حاجی ها و در راهپیمایی اعلام برائت از مشرکین در مکه شرکت کرد و بدست وهابیون پلید بشهادت رسید. پیکر پاکش هرگز بازگردانده نشد. پ.ن: مادر عزیز و مجاهد! بانوی رستگار و خوشبخت! تو با زندگی پاک و زیبایت به من یاد دادی کمال انسانیت، کسب صفت آزادگی است. شاید بظاهر در سختی و مشکلات فراوان زندگی کردی اما همیشه در سرور و شادمانی زیستی چون آزاده بودی و انسان آزاد شاد است؛ منافقان در بند هستند در بند دنیا، پس جهاد و شهادت را مصیبت می دانند در صورتیکه شهادت، اوج شادی و آزادگی و خوشبختی است. گوشه ای از سرگذشت زندگی شهیده حاجیه خانم حافظه سلیمانشاهی متولد اردبیل، اهل مشهدمقدس. سالروز ازدواج 💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani