از قبل خانواده هایمان یکدیگر را میشناختند و از این طریق ما با هم ازدواج کردیم. سال ۸۸ حسین به خواستگاری ام آمد. یک هفته قبل از خواستگاری خواب دیدم به من میگویند: اسمت در لیست بیمه زنهای پاسدار است.
حسین آقا خیلی خجالتی نبود اما در مراسم خواستگاری خیلی خجالت میکشید. تنها چیزی که صحبت شد در آن جلسه در مورد کارشان بود. از من پرسید: صبور هستی؟ کارم طوری است که شاید یکسال خانه نباشم دو روز باشم. من دوست داشتم با یک طلبه یا پاسدار ازدواج کنم، گفتم: اصلا با کارتان مشکل ندارم.
۱۵ بهمن ۸۸ عقد کردیم و عید ۹۱ به زیر یک سقف مشترک برای شروع یک زندگی جدید رفتیم. دوسال و نیم نامزد بودیم چهار سال زندگی مشترک با هم داشتیم. در دوران نامزدی یک دوره بیشتر ماموریت نرفت، اما بعد از عروسی ماموریتهایش شروع شد.
بعد از اینکه بچهها یکساله شدند یعنی خرداد ۹۴ تا اردیبهشت ۹۵ تقریبا دائم ماموریتهای مختلف میرفت. حسین آقا به حضرت زهرا(سلام الله علیها) ارادت عجیبی داشت؛ میگفت اسم پسرمان را هر چه میخواهی انتخاب کن اما اسم دخترمان حتما باید «فاطمه» یا «زهرا» باشد.
اسم نازنین زهرایم را حسین آقا انتخاب کرد و من هم به دلیل ارادتم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام امیر مهدی را برای پسرمان انتخاب کردم.
#شهید_حسین_مشتاقی
#زندگی_به_سبک_شهدا❤️
سالروز ازدواج #حضرت_خدیجه🌱
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
حتی در اوج ناراحتی خنده از لبش نمیرفت..
کم می آمد، خیلی کم هم میماند. شاید چند ساعت. اما همین که میآمد برایم خیلی مهم بود. فرمانده بود و شهید و مجروح شدن نیروها حتما رویش تأثیر میگذاشت.
وقتی قرار بود بیاید میگفتم الان ناراحت است و از شهادت نیروهایش میگوید و سختی عملیات؛ ولی توی اوج ناراحتی، خنده از لبش نمیرفت. غصه و ناراحتیهایش را میگذاشت پشت در خانه.
راوی همسر شهید
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهید_مهدی_زین_الدین💚
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
شهید اعتقاد داشتند اگر ما دین رو مطابق دستورات اهل بیت و قران بار بیاریم هیچ بچه ای دین گریز نخواهد بود
ما متاسفانه بیشتر دین رو برای بچه ها تو چارچوب عرف اموزش میدیم مثلا پسرم ۱۲ سال داشتند که شهید همه احکام اقایون رو براشون توضیح دادند بدون هیچ حیا و چشم پوشی وقتی من اعتراض کردم
شهید گفتند اگر فرزند من بدونه من در سن بلوغ با چه مشکلاتی در گیر بودم فردا که به بلوغ برسه اگر سوالی براش پیش بیاد حتما از خودم میپرسه نمیره از دوست بزرگترش سوال کنه یا از پدر دوستش بشنوه
ولی متاسفانه ما چنان جلوه میدیم به بچه ها که اصلا ما دوره بلوغی نداشتیم و از اول همین جور بودیم اگر دختری جلوی پدر و برادرش بدون پوشش مناسب باشه مشکلی نیست ولی اگر از احکام خانمها چیزی و یا سوالی براش پیش بیاد میشه عین بی حیایی..
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهید_مصطفی_نبی_لو💚
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
خانطومان چند روز بود برای پانسمان زخم پهلوش پیش ما میاومد، بهش میگفتیم برات کاور دارم درست سایز تنت، گرم و نرم. می خندید و اکثر اوقات از دستم در می رفت خدا میدونست که با دیدنش چه انرژی ما میگرفتیم، تو این گیر و دار چشمم خورد به انگشتر دستش، گفتم مومن تو که می خوای کورنت نوش جان کنی لااقل انگشتر و بده.
راضی نمی شد. میگفت نمیشه، تو اون مدتی که تا قبل از مرخصی آمدنش همش راجع به انگشترش حرف میزدم، از شهادت و انگشتر و سید ابراهیم، یه روز اومد اصلا بدون اینکه من بهش بگم گفت داداش ... انگشتر مال تو.
فکر کردم تو معذوریت قرار گرفته، گفتم نمیخواد، نوش جان، گفت نه جان تو به قول سید ابراهیم... از دستش در آورد و انگشتم کرد. بقیه بچه ها کر کشیدن فضا عوض شد. من انگشتر فیروزه ای که از مشهد گرفته بودم و متبرک به حرم های مختلف شده بود و تقدیمش کردم.
بعد از اینکه رسید ایران بهش تماس میگرفتم و احوال پرسی. یه روز گفت ... انگشتری که به من دادی و دادم به کسی... اصلا بهم برنخورد چون به هیچ چیز دلبسته نبود
فلسفه مقاومتش برای ندادن انگشتر به خاطر این بود که انگشتر و از #حاج_قاسم_سلیمانی زمان آزاد سازی خان طومان گرفته بود.
#شهید_مرتضی_عطایی🌱
#زندگی_به_سبک_شهدا
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. مجید آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجدهی آخرش، از خدا خواستم به خاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه!»
#شهیدمجیدکاشفی
#زندگی_به_سبک_شهدا🌱
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
آقا وحید همیشه روی حرفهایشان میایستادند و واقعا خوشقول بودند. بسیاری از مواقع اتفاق میافتاد که در مشکلات پیش آمده میتوانستند برخورد بدی داشته باشند یا لااقل عصبانی شوند، ولی آقا وحید همیشه با طمانینه و با ملایمت رفتار میکردند و عصبانی نمیشدند. این خصوصیتشان را خیلی دوست داشتم.
دوستان زیادی هم داشتند و با دوستانشان وقت بسیاری میگذراندند که البته قبل از ازدواج اینطور بود و حتی یکی از آشنایان که آقا وحید را میشناخت به من پیغام فرستاده بود که ایشان این خصوصیت را دارند. ببینید میتوانید کنار بیایید یا خیر. خب من طبیعتا نگران شدم ولی وقتی با آقا وحید صحبت کردم دلم قرص شد.
گفتند: من تا پس از ازدواج مسئولیت خانواده بر دوشم است و اولویت اولم شما خواهید بود و همینطور هم شد. هرچقدر هم که کار داشتند یا در مسجد یا در پایگاه سرشان هرچقدر هم شلوغ بود، همیشه برای با من بودن وقت میگذاشتند و به دیدنم میآمدند.
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهید_وحید_فرهنگی_والا💚
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🔰 زندگی به سبک شهید مصطفی صدرزاده
💠 آقا مصطفی به هر دری میزد تا بتونه خودشو به سوریه برسونه تا از حرم آل الله در برابر تکفیری های تا دندان مسلح دفاع کنه از یک طرف دیگر محاصره دو شهر شیعه نشین نبل و الزهرا که بیشتر اونها از سید های جعفری هستن نمیذاشت خواب به چشم های آقا مصطفی بنشینه سخت درگیر بود تا به سوریه بره اون زمان هم دولت ایران جلوی اعزام به سوریه گرفته بود آقا مصطفی مجبور شدند برن عراق و از کشور دومی وارد خاک سوریه بشن بعد از اعزام در ایام محرم هیچ هیئتی نرفتن تا شب هفت محرم که وارد یه حسینیه میشن که بیشتر اونها از رزمنده های فارسی زبان افغانی بودند به اسم تیپ فاطمیون که اون زمان تازه در زبان ها افتاده بود آقا مصطفی به هر دری میزد تا وارد این تیپ شهادت طلب بشه حتی خودشون با ابو حامد حرف زدن آخه شهید ابو حامد میگفتن که ما نمیتونیم برادرای ایرانی داخل تیپ راه بدیم شهید صدر زاده هم گفتن که اون دنیا مگه ازت میپرسن ایرانی هستی یا افغانی ما برای خدا میجنگیم بالاخره هر جور شد وارد فاطمیون شدند خودشون رو شبیه افغانی ها کردند شناسنامه افغانی گرفتن تا وارد لشگر فاطمیون بشن.
#زندگی_به_سبک_شهدا
#سید_ابراهیم
#سردار_دلها
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🔰 زندگی به سبک شهید محمدرضا کاظمی زاده
🔸️ سردار شهید محمد رضا کاظمی زاده پدرش خود از پاسداران و رزمندگان جبهه است حاج احمد را می گویم سه سال را در جبهه ها از حریم ایران و اسلام دفاع کرده از آن روزها با حسرت می گوید که زود تمام شده...
🔸 به خودش که برسیم جز بهترین نیروهای لشکر بود اطلاعات عملیات علاوه بر آن معلم هم بود...
🔸️ مداح هم نبود اما با تمام وجود با سوز الهی عظم بلا و إِلهِي هذِهِ صَلاتِي صَلَّيْتُها لا لِحاجَةٍ مِنْكَ إِلَيْها وَلا رَغْبةٍ مِنْكَ فِيها إِلاّ تَعْظِيماً وَطاعَةً وَإِجابَةً لَكَ إِلى ما أَمَرْتَنِي بِهِ را می خواند...
🔸 و آن تعقیبات با شور و حال را که هر کسی را از این دنیا جدا و به معبود خویش وصل می کرد.
🔸️ به مادرش الهام شده بود که پسر عزیزش مهر قبولی گرفته و مشتاقانه به دیدار خدای خویش می رود از نذر آخر بازماند...
▪️هدیه به روح سردار شهید محمدرضا کاظمی زاده صلوات...
#زندگی_به_سبک_شهدا
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🔹️ زندگی به سبک شهید محمدحسین یوسف الهی
▪️شهید محمد حسین یوسف الهی چشم برزخی داشت پیروزی ها را می دانست شکست ها را می دانست باطن افراد را می دید و عاقبت شان را پیشگویی میکرد…
او با نماز شب و عبادت و جهاد خالصانه مصداق سالکان و عارفانی بود که به فرموده امام خمینی یک شبه ره صد ساله را طی کرد و چشم تمام پيران و کهنسالان طريق عرفان را حسرت زده قطره ای از دريای بی انتهای خود کردند.
▪️زمستان ۶۴ بود با بچه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم حسین وارد شد و بعد از کلی خنده و شوخی گفت: در این عملیات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.
بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید من هم شیمیایی می شوم.
حسین به همه اشاره کرد به جز من!
▪️چند روز بعد تمام شهودهای حسین در عملیات والفجر ۸ محقّق شد!
👤راوی حمید شفیعی همرزم شهید
#زندگی_به_سبک_شهدا
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🔷️ زندگی به سبک شهید حاج یونس زنگی آبادی
🔹 شورای ده برای تحويل يخچال و تلويزيون و... اسم می نوشتند و قرعه كشی می كردند اسم مادر حاج یونس در آمده بود.
حاج یونس گفت: تا وقتی تمام مردم يخچال نداشه باشند مادر من يخچال نمی خواهد.
#زندگی_به_سبک_شهدا
🔻 شادی روح پاک و مطهرشان صلوات
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🔷️ زندگی به سبک شهید عجب گل غلامی
🔻 افتخار می کنم به شیر پاکی که مادرم بهم داد که امروز در راه ابا عبدالله قدم گذاشته ام. تا در روز ظهور سرباز امام زمان (عج) باشم و انتقام خون شش ماهه سیدالشهدا (ع) را بگیرم.
از شما جوانان عزیز می خواهم این راه را ادامه دهید. امام حسین (ع) رفت که اسلام زنده بماند. ما رفتیم که حرم جای حرامی نشود.
▪️فرازی از وصیت نامه شهید
#زندگی_به_سبک_شهدا
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🔶 زندگی به سبک #شهید_عبدالمهدی_مغفوری
🔹همکارانش می گفتند در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت و در هفته چند ساعت برای خود «کسر کار» می زد.
می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم.
#زندگی_به_سبک_شهدا
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
------------------------------------------