eitaa logo
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
1.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
8 فایل
کانال ترویج مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی اهداف👇 ۱)اعزام راویان تخصصی مکتب ۲)برگزاری دوره وکارگاه آموزش تخصصی روایتگری وتربیت استاد،مربی وراوی مکتب ۳)اعزام کاروان راهیان مکتب به استان کرمان ۴)برگزاری کنگره ویادواره حاج قاسم ⚘سیاری ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ @Mojtabas1358
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتـــــ💔ــــنگ تو هستیم ڪاۺ برگـــــردے سردار ڪہ محتــــاج تو هستیم C᭄ . لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 استوری | همقدم با شهدای سید تا بزرگترین عید ❇️ زندگی سراسر آزمون است و شهادت مهر قبولی 🇮🇷 شهید سید محمد قوامی سیرچی 🇮🇷 شهید سید محمدتقی موسوی نسب 🗓 ۴ روز تا بزرگترین عید لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل : دوم 🔸صفحه : ۶۳-۶۲ 🔻قسمت : ۳۰ یک هفته ای می شد که از حسین خبر نداشتم. هر وقت زنگ می زدم، دوست هاش می گفتن «الان کار داره. منتظر باشید. خودش تماس می گیره.». دل شوره داشتم. خیالم هزار جا رفت. حسینی که هر روز و هر شب بهم زنگ می زد، حالا یک هفته بی خبر از ما... مشغول آشپزی بودم که صدای زنگ گوشی ام را شنیدم. درست می دیدم؛ پیامی از خط حسین برام ارسال شده بود که نوشته بود؛ به زودی با شما تماس می گیرم. انگار خدا تمام دنیا را بهم داده بود. چشمم به گوشیم بود و با صدای هر زنگی از جا می پریدم. سرانجام صبح فردایش ، حسین بهم زنگ زد. همین که صداش را شنیدم، زدم زیر گریه. گفتم «حسین، تو این هفته، از نگرانی داشتم می مردم. نباید یه خبر از سلامتیت به ما می دادی؟! آخه تو که این جوری نبودی!» با صدایی خیلی آرام گفت «طاهره حقیقتش، من مجروح شده ام. دارم میام تهران.» تازه علت آن همه دل شوره هایم را فهمیدم. چند دقیقه ای باش حرف زدم. احساس کردم حالش زیاد خوب نیست. فردا، همراه بچه ها رفتم تهران. زمانی رسیدیم فرودگاه که آقای حاج باقری آمده بود فرودگاه، دنبال ما تا با هم به بیمارستان برویم. گرچه حسین زخمی برگشته بود‌ مهم دیدار دوباره با او بعد از چهارده ماه بود. حسین ساعت دو صبح رسیده بود تهران. توی مسیر به خودم و حسین فکر می کردم. به بیمارستان رسیدیم.هر قدمی که به سمت اتاقش بر می داشتم. ضربان قلبم تند تر می شد. پاهام به سختی یاری ام می کردند. جلوی اتاقش رسیدم. چشم هام درست می دید؛ این حسین ام بود! برگشته بود؛ اما با لباسی دیگر و با صورتی رنگ پریده! با لبخند همیشگی اش سلام کرد. بغضم را قورت دادم . جلو رفتم. صدام از شدت هیجان می لرزید. بریده بریده سلام کردم. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. به پهنای صورتم اشک می ریختم. کاش می توانستم بدون پروا، آن همه دوری و دل تنگی را داد می زدم. الهی بمیرم،دل تنگی بچه ها بیشتر از من بود. مثل پروانه، دور باباشان می چرخیدند و گریه می کردند. گفتم «حسین، می دونی این مدت به من و بچه ها چه گذشته؟». با صبر به حرف های من و بچه ها گوش می کرد. بچه ها از باباشان قول می گرفتند که «بابا، دیگه نرو سوریه ...» من هم به این امید بودم که دیگر حسین به سوریه بر نمی گردد. ادامه دارد.... 👇 لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ✨ 📚✨ ✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨📚✨📚✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹توجه 📢 اطلاعیه مهم 📣 توجه🌹 ⚘⚘⚘⚘ سلام، عرض ادب و احترام؛ 👈 اعزام کاروان راهیان نور غرب و شمال غرب ویژه خانواده های معظم و معزز شهدا با تخفیف خیلی ویژه نفری فقط چهارصد هزارتومان👉 💝 سفر به سرزمین مجاهدت های خاموش ✅ بازدید از مناطق عملیاتی در استان های کردستان و آذربایجان غربی /شهرهای سنندج، بانه، سردشت، پیرانشهر و مهاباد 👈 بازدید از موزه دفاع مقدس شهر همدان 🔰حضور زایرین در یادمان های: 👈 مقتل سرداران شهیدمهدی و مجید زین الدین (منطقه دارساوین) 👈 شهدای مظلوم و غریب سیران بند 👈تپه الله اکبر سنندج 👈 بلفت و دوپازا 👈 تمرچین 👈سردار شهید محمد بروجردی 👈 سردار شهید امینی(شهدای دارلک) 🌷 تاریخ حرکت: صبح ۱۸ تیرماه 👈 مدت با رفت و برگشت: ۴ روزه ✅ حرکت از شهر قم و برگشت به قم ✅ وسیله نقلیه: اتوبوس‌ 🚍 👈خرید از بازار شهر بانه نکته مهم👇 🌹خانواده های معظم و معزز شهدا شامل : مادر، همسر و فرزند شهید؛ که تمایل دارند به این سفر معنوی تشریف ببرند،برای ثبت نام مشخصات خود را به شماره های ۰۹۹۲۹۱۱۶۶۹۵ یا ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ یا آی دی @Xshahidegomnamefakkehvatalaeieh ارسال فرمایند. ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 🌹جان فدا؛ 🌹مکتب حاج قاسم عزیز؛ ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 👈⚘کانال اطلاع رسانی برنامه ها، دیدارها، روایت گری ها، راهیان نور، مکتب و راهیان مکتب حاج قاسم، راهیان وطنی، راهیان پیشرفت، اردوها، دوره ها، کارگاه ها، یادواره ها، کنگره های شهدا و... 👇👇👇 http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘🌺🍀🌿🌾🌱🌷⚘🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ما از مسئله غدیر تجربه پیدا کردیم... ➕انتشار پیشاپیش به مناسبت عیدالله الاکبر✨ ┄┄┅••🇮🇷❁🇮🇷••┅┄┄ لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
هدایت شده از 🌹دختران حاج قاسم❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶گلایه های دختر شهید از وضعیت حجاب 💠من یه دختر مدافع حرمم من وخانوادهای شهدا نمیگذریم از اونایی که با بی حجابی پا رو خون شهدای ما میگذارند  ┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 📌به کانال بپویندید : 👇👇 https://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
شهـــید حاج قاسم سلیمانی: امام این جمله را فرمودند: که اگر کسی در مقابل دین ما بایستد ما در مقابل دنیای او خواهیم ایستاد.‌ این دین چیه؟ تعریف این دین از منظر امام چیه؟ من تعریفم از امام در مسئله دین، کسی در مقابل دین ما بایستد، عبارت است از سه کلمه است: مذهب، ملت و کشور. # شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🌺 لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani 🌺آقای با شرف تولدت مبارک 🔹️در تاریخ این مملکت رسید روزی که از برخی که خود را گوله ی بصیرت تصویر می کردند انتظار داشتیم که در میدان از وطن دفاع کنند، اما ترجیح دادند خفه شوند ♦️یکی میگفت: من حرف بزنم فضا دو قطبی تر میشود چون بخشی از جامعه حالش از من به هم میخورد 🔹️آن یکی میگفت :امیرالمومنین فرموده روز فتنه چون شتر نابالغ باشید 🔻آن یکی میگفت : فعلا صبر کنید حرف خواهم زد... 🔹️هیچکس هم نبود به این جماعت بگوید، وقتی از پرچم ایران تا قرآن و مسجد، به هر مقدسِ مذهبی و ملی اهانت کرده اند تعلل برای چیست؟ 🔻ما فراموش نمیکنیم که در روزگارِ سکوتِ "کُرِه شترها" تو مانند سرباز میهن ، مردانه ، شرافتمندانه و بدون ذره ای ترس تا آخرین نفس در میدان بودی 🔹️آقای قهرمان ، به تو افتخار میکنیم... {{برای شادی روحش صلوات }}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید و لینک کانال رو نشر دهید 👇👇 لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل: دوم 🔸صفحه: ۶۵-۶۴ 🔻قسمت: ۳۰ صدای در اتاق را شنیدم. فرمانده اش ابوحسین برای عیادتش آمده بود. بعد از سلام و احوال پرسی، حسین از فرصت استفاده کرد؛ ازش قول می گرفت که دوباره برگرده سوریه. واقعا حسین را دیگر نمی شناختم! به خودم می گفتم: این حسین، کسی بود که بارها و بارها خودم از دهنش شنیده بودم که جانم به جان بچه هام بسته است؛ حالا طوری شده بود که خواهش ها و التماس های فاطمه و احسان هم در تصمیمش اثری نداشت. مرا بگو که چه خوش خیال بودم که با دیدن احسان و فاطمه دیگر ماندگار می شود! عطش حسین، از قبل هم بیشتر شده بود. حسین، عاشق بچه ها بود؛ ولی عشقی والاتر را دیده بود! مانده بودم که خدا، باز چه کنم....؛ که فرمانده اش گفت هرچه خانوم تون گفتند. به حسین نگاه کردم. نگاهش ملتمسانه بود. دلم نیامد ناراحتش کنم. گفتم: به هرچه حسین رضایت داشته باشه، من هم راضی ام. بعد از چند روز بستری بودن در بیمارستان، برگشتیم خانه. هنوز خوب نشده بود. غصه ی رفتنش را داشتم. از روز اول، دلهره ی روز آخر به جانم افتاده بود. نمی گذاشت از بودنش لذت ببرم. آمدن این بار حسین، با دفعات قبل فرق می کرد. بسیار ساکت شده بود و مهربان تر از قبل. اخرین سفر حسین، همگی در خانه ی بابام دعوت بودیم. زن داداشم رفته بود مسافرت. داداشم، دل تنگ خانمش بود. سر به سرش می گذاشتیم. داداشم، شعری درباره ی دوری همسرش خواند. همه ی حواسم به حسین بود. کنار ما نشسته بود. اصلا حرف نمی زد. تنها جمله ای که توی آن شلوغی از حسین شنیدم، این بود: احسنت! همه تقریباً متوجه تغییر رفتار حسین شده بودند. با جمع ما غریبه شده بود. توی حال و هوای دیگری بود. همان جا متوجه شدم انگشتری که آن همه بهش علاقه داشت، دستش نیست. گفتم حسین، انگشترت؟! گفت تو یکی از عملیات ها، کنار تل صبیحه می خواستم چیزی رو پرت کنم، از انگشتم جدا شد. خواستم بیارمش؛ ولی از بس آتیش دشمن زیاد بود، نشد. دل شوره ی عجیبی آمد سراغم. گفتم تو که برای انگشترت...حرفم را قطع کرد و گفت: شاید می خواهم به......‌ 👇 لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ✨ 📚✨ ✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨📚✨📚✨
✍حاج‌ !' ‌هر چه‌ بالاتر رفت تواضع‌ و ولایت‌ مداری اش‌ بیشتر شد و این‌ ویژگی نابِ ‌یڪ انقلابی مؤمن‌ است _حاج‌حسین‌یڪتا عاقبتتان_شهدایی لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
"بنام خدای شهیدان" ❤ امشب دلم گرفته بود.دلتنگ بودم. ⚘رفتم تو گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم. سر مزار شهدای گلزار و رفقای خودم یه زیارتی بکنم و آرامشی بگیرم و گزارشی به رفقای شهیدم بدهم. پس از زیارت، تو گلزار شهدا قدم می زدم. همه رفته بودن. درب های گلزار بسته شده بود. ⚘دو آقای جوان که یکی شان ظاهر خیلی مناسبی هم نداشت، تو گلزار سرگردان می چرخیدند. از کنار من رد شدن.یکی شان سوال کرد. آقا دنبال یه شهیدی می گردیم که حاجت میده. گفتم : بیایید ببرم تان سر مزار چند شهیدی که حاجت میدن. ⚘بردم شان سر مزار شهید محمد معماریان. رسیدیم سر مزار محمد. گفتن: ما دنبال مزار همین شهید می گشتیم. داستان محمد و شفا یافتن پای مادرش را بهشون گفتم. 🌷بردم شون سر مزار شهید محمدرضا شفیعی و براشون روایت کردم. 🌺 بردم شان سر مزار یادبود شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی دوست و رفیق حاج قاسم عزیز. از شهید شیخ شعاعی و برگشتن پیکر مطهرشان و دفن در گلزار شهدای کرمان و حضور حاج قاسم در منزل این شهید و دستنوشته حاج قاسم در وصف شهید شیخ شعاعی می گفتم و این دو جوان اشک می ریختند. ⚘یکی از این جوان ها گفت: من یه مشکل و گره خیلی بزرگی تو زندگی ام هستش. از این شهدا بخواهید این گره بزرگ که شدیدا زندگی ام را به هم ریخته، باز کنند. این جوون با اشک می گفت: در خونه ی خیلی ها رفتم و سراغ خیلی ها رفتم ولی مشکلم حل نشد و گره باز نشد. من اهل گلزار شهدا نیستم. امشب از خیابان کناری گلزار عبور می کردم. به داداشم گفتم: در خونه ی خیلی ها رفتم گره باز نشد. بیا امشب بریم تو گلزار شهدا. شاید شهدا مشکلم را حل کردن. ⚘من هم بهشون امید و آرامش می دادم که از شهدا بخواهید حتما گره زندگی تون را باز می کنن. این جوون اسم حاج قاسم را آورد. متوجه شدن من فردا شب عازم کرمان و حضور در گلزار شهدای کرمان و زیارت مزار حاج قاسم هستم. گفتن: تو رو خدا سلام من را به حاج قاسم برسونید و ازشون بخواهید مشکلم را حل کنند. 🌹در حال روایت گری از شهدا برای این دو جوان بودم. یه نفر با عجله اومدن. گفتن : آقا شما می دونید مزار شهدای کربلای ۴ و ۵ کجا هستند؟ بهشون نشون دادم. گفتن: آقا می دونید مزار شهید حاج احمد کریمی کجاست؟ مزار حاج احمد عزیز را بهشون نشون دادم. گفت: آقا من موقع شهادت حاج احمد کریمی کنارش بودم.بدن حاج احمد تکه تکه شد. بهشون گفتم: پس لطفا پس از زیارت مزار حاج احمد بمانید و من صحبتم با این دو جوون تموم بشه، باهاتون کار دارم. ⚘روایت گری ام برای این دو جوون تموم شد. رفتم سر مزار سردار شهید حاج احمد کریمی. به این همرزم حاج احمد گفتم: من داستان شهادت حاج احمد را بارها از همرزمانش شنیده ام و برای مخاطبین هم روایت گری می کنم. ولی می خواهم از زبان شما هم بشنوم. ⚘ این برادر رزمنده عزیز خودشان را معرفی کردند. گفتند: من اهل اصفهانم و الان از اصفهان اومدم جمکران. تصمیم گرفتم بیام مزار حاج احمد کریمی را زیارت کنم. اولین بارم هست که میام سر مزار حاج احمد. گفتن: من در دفاع مقدس، نیروی لشکر ۱۴ امام حسین(ع) بودم ولی به لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب(ع) مامور شده بودم. موقع شهادت حاج احمد کریمی در کنارش بودم. خمپاره اومد و بدن حاج احمد تکه تکه شد و من با پتو بدن حاج احمد را جمع کردم و گذاشتم تو ماشین تا ببرند عقب. ⚘ ایشون مجددا گفتن: در عملیات کربلای چهار در کنار شهید عزیز حجت الاسلام مجتبی اکبرزاده هم بودم که ایشون به شهادت رسید. می گفتن: شهید اکبرزاده اومد و گفت : نیروی داوطلب می خواهم بریم آتش دشمن را خاموش کنیم. شهید اکبرزاده اون لحظات شب، بوی عطر عجیبی می داد. من و یه نفر دیگه با شهید اکبرزاده رفتیم تا تیربار دشمن را خاموش کنیم. یه سرباز بعثی نارنجک انداخت و شهید اکبرزاده به همراه نفر دومی به شهادت رسیدند و من سالم برگشتم. 🌺در پایان، این رزمنده ی اصفهانی را بردم سر مزار تعدادی از شهدای گلزار و سر مزار شهدای مدافع حرم و از این شهدا، لحظاتی برای ایشون روایت گری کردم. ⚘ سیاری ⚘🌹🌷☘⚘🌷🌷⚘⚘🌱 ❤جان فدا؛ ❤مکتب حاج قاسم عزیز؛ ⚘⚘⚘🍀🌷⚘🌱☘🌹⚘ 👈 لینک کانال اطلاع رسانی برنامه ها، دیدارها، روایت گری ها، راهیان نور، مکتب و راهیان مکتب حاج قاسم عزیز، راهیان پیشرفت، راهیان وطنی، اردوها، دوره ها، کارگاه ها، یادواره ها، کنگره های شهدا و... 👇👇👇 http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘🌺🌹🌿☘⚘🌴🌹⚘🌺🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«مدار جاودانگی» 🔺 شهید حاج سلیمانی: هر كس به مدار مغناطيسی علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) نزدیکتر شد، اين مدار بر او اثر میگذارد او کمیل‌بن‌زیاد می‌شود، او ابوذر غفاری می‌شود، او سلمان پاک می‌شود... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄ لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍رفاقت و دست در دست هم تا بهشت... 💢فیلمی ماندگار و کمتر دیده شده از حضور و بوسه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بر مزار مطهر سردار شهید احمد کاظمی گلزار شهدای اصفهان.... لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
- یاد حرف حاج قاسم افتادم:«باید به این بلوغ برسیم که دیگر نباید دیده شویم. آن کسی که باید ببیند می بیند.»
سلام، عرض ادب و احترام؛ 🌹کاروان راهیان نور غرب و شمال غرب تاریخ ۱۸ تیرماه، ۴ روزه با اتوبوس ۶ نفر جا دارد. ⚘⚘⚘⚘⚘🌷🌾☘ 👈 بزرگوارانی که تمایل دارند شرکت کنند، جهت ثبت نام به شماره های ۰۹۹۲۹۱۱۶۶۹۵ یا ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ یا آی دی @Xshahidegomnamefakkehvatalaeieh اعلام فرمایند... ⚘🌹🌷☘⚘🌷🌷⚘⚘🌱 🌹جان فدا؛ 🌹مکتب حاج قاسم عزیز؛ 👇👇👇 http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘🌺🌹🌿☘⚘🌴🌹⚘🌺🌴
✍سیره ی سردار شهید ناصر فولادی... ⭕️برای اشتباهاتی که ممکن بود انجام بدهد مجازات در نظر گرفته بود و در یک دفتر آن ها را یادداشت کرده بود. 🔹غیبت معذرت خواهی نسبت به فرد غیبت شده... 🔸واریز مبلغی پول به حساب ۱۰۰ حضرت امام ره... 🔹چند صبح اقامه ی نماز صبح در مسجد جامع... لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍کرامت شهدا و شفای کودکی که سه ماه در کما بیهوش بود با توسل به شهدای کرمان... 🔹این کودکی که روی مزار شهید علی جلالی مشاهده می نمایید سه ماه بیهوش در بیمارستان بود و همه از او قطع امید نموده بودند. 🔸که با توسل به شهید حاج قاسم سلیمانی و شهدای گلزار مطهر شهدای کرمان هم اکنون کاملا سالم است. 💢ان شاءالله مستندات آن و نحوه ی آشنایی جالب ما هم با خانواده این کودک که خودش هم جز کرامات شهدا محسوب می شود در قسمت های بعدی ارائه می شود... لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍از برکت سحر شهیدان است که ما در انتظار رؤیت خورشیدیم ؛ اینجا میعادگاه وفاداران است... 💢قرار عاشقی با شهیدان هفتم تیرماه هزار و چهارصد و دو گلزار شهدای کرمان... لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ⚘️ رب الشهداوالصدیقین ⚘️ 🔰خلاصه زندگینامه ،شهید عارف سردارمحمد حسین یوسف الهی ❣شهید محمد حسین یوسف الهی سال در شهر «کرمان» متولد شد، فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می کرد. خانواده کاملا بود و فرزندان از همان کودکی با حضور در و جلسات# مذهبی با و# قرآن آشنا می شدند. ❤️علاقه زیاد و ارتباط عمیق# محمد حسین با# نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران دارد. در روزهای انقلاب حسین دبیرستانی بود و حضوری فعال داشت و یکی از عاملان حرکتهای دانش آموزان در شهر کرمان بود. ♦️آغاز جنگ عراق علیه ایران در# لشکر ۴۱ ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعدها به عنوان# جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. در طول جنگ مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر هشت به دلیل حاصل از# بمبهای در( بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت رسید.) ⚘️روحش شادویاد گرامیباد با ذکرزیبای صلوات⚘️