*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
حاج قاسم در جنگ با داعش نگاهش هدایت گرانه بود. اگر داعش را محاصره می کرد یک راه را باز می گذاشت تا آنها با زن و بچه هایشان از منطقه خارج شوند.
اعتقاد داشت این ها منحرفند و شاید برای شان راه توبه باز شود.
راوی : حجت الاسلام و المسلمین علی شیرازی
📚 : ماهنامه فکه
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#به_وقت_حاج_قاسم
با حاجی رفیق بودیم؛
عین برادر ...
وقتی هوای سوریه به سرمان زد
با رئیس دانشگاه فرهنگیان کرمان، رفتیم سراغش
گفتیم: حاجی، ما میخایم بیایم سوریه!
گفت: برای چی ؟!
گفتیم: همه دارن میرن، ماهم میخایم بیایم.
ما اینجا توی کرمان،
همه جا پیش شما هستیم
اونجا چی؟
خندید و گفت:
تو که توی دانشگاهی، این آقا هم همینطور
امروز جبهه دانشگاه مهمتر از سوریه ست!
برید اونجا کار کنید
بچه های مردم رو نجات بدید، راهنمایی کنید.
داوطلب سوریه زیاد داریم
هر وقت نیاز شد،خبرتون میکنم ...😉
نام شهید: سردار حاج قاسم سلیمانی
تاریخ تولد: 1335
محل تولد: کرمان، روستای قنات ملک
محل شهادت: فرودگاه بغداد
تاریخ شهادت: 1398.10.13
مزار: گلزار شهدای کرمان...
#شهیدسردارحاجقاسمسلیمانی
#کتابسلیمانیعزیز
در مدرسه عشق
پای درس شهدا
تو کلاس شهادت
موضوع: حفظ آبروی مردم
استاد: شهید آیت الله مدنی
👈تلاش برای حفظ آبروی مردم در سیره شهید سید اسد الله مدنی
در یک تابستان قصد داشتم از نجف به آذر شهر برای تبلیغ بروم. یکی از افرادی که حضورم در آذر شهر را مانعی برای خود می دید، پشت سرم شایعات زیادی درست کرده بود. رفتم حرم حضرت امیر (ع) و از ایشان کمک خواستم. وقتی هم که به ایران برگشتم به زیارت امام رضا (ع) رفته و از حضرتش خواستم این مشکل حل شود به شرطی که در گناه نیفتم.
ورودی آذر شهر، افرادی زیادی با قربانی به استقبالم آمده بودند. همراه شان به مسجدی رفتم و نماز خواندم.
پس از نماز آن فرد مخالف گفت: اگر منبر رفتی، از مردم بپرس اگر من آدم بدی بودم چرا پشت سرم نماز خواندید و اگر خوب بودم چرا پشت سرم شایعه ساختید.
وقتی روی منبر قرار گرفتم هر چه فکر کردم، دیدم طرح این موضوع باعث بی آبرو کردن همان فرد خواهد بود.
در دل گفتم یا امام رضا (ع) قرار مان حل مسئله بدون گناه بود.
بدون اینکه سخنرانی کنم از منبر پایین آمدم.
راوی: شهید مدنی
📚کتاب سید اسد الله
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
یک روز دیدشان مرور روزهای جنگ که تمام شد ، حاجقاسم رو کرد به من و از برنامه ام درکرمان پرسید.
به او گفتم برای چه آمده ام. چشم هایش برقی زد و گفت گلزار شهدای کرمان هم میروی؟!
با این که دلم می خواست برم مزار شهدا ، اما معلوم بود بتوانم.
برنامه ام فشرده بود و زمان کم.
آروم توی گوشم گفت :"اگر رفتی سلام من منو برسون و بگو چیزی نمونده"
جدی نگرفتم. زدم روی شانهاش و گفتم : هر وقت خودت رفتی بهشون بگو.
بعدشم! ما حالا حالاها باهات کار داریم. آه بلندی کشید و سرش را پایین انداخت.
میدانستم در به در دنبال شهادت است.
راوی : سردار محمد اسماعیل کوثری
#یاد_عزیزش_با_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*﷽*
#به_وقت_حاج_قاسم
راه سردار ، کلام سردار
💢دقت کنید:
ما همین قاسم سلیمانی که هستیم اگر خدا بهمون رحم نکنه معلوم نیست تا آخر باشیم.
#ما_ملت_امام_حسینیم
*﷽*
در مکتب ولایت
در محضر صادق آل محمد
🌻امام صادق (ع) :
🌿إيّاك و الرياءَ؛ فإنّهُ مَن عَمِلَ لِغَيرِ اللّه ِ وَكَلَهُ اللّه ُ إلى مَن عَمِلَ لَهُ
🌱از #ريا_كارى بپرهيز ، زيرا هر كه براى غير خدا كارى كند ، خدا او را به همان كسى كه برايش كار كرده است وا گذارد.
📚 : کافی
هدیه به امام صادق (ع) صلوات
🌹🌹🌹🌹🌹
*﷽*
عزتت ،
شرفت ،
شجاعتت
بر تمامینقشههایدشمنان چیره میشود.
آنها تو را کشتند ، اما نتوانستند به زانو درآورند .
چقدر این قصه آشناست…
قصۂ ڪربلا...
#سلام
#صبحتون_شهدایی
*﷽*
#در_محضر_شهدا
یک بار بچه های نیروی عقیدتی-فرهنگی دور هم نشسته بودند و تحلیل کارها را می کردند ، نامی آمد از یکی از دوستان که در جمع نبود. راجع به کار و برخورد او هم حرف زدند که عبدالمهدی گفت :
-حواستان هست که به بهانه ی تجزیه و تحلیل ، غیبت کسی را نکنید.
نمی گذاشت به بهانه درد و دل و صحبت دوستانه ، غیبت بقیه نیروها را بکنند.
👈این خصلت مومن است ؛ بیش از آنکه حواسش به دیگران باشد ، حواسش جمع خودش و عیوب خودش است!!
#سردار_شهید_عبدالمهدی_مغفوری
#یاد_عزیزش_با_صلوات
در مکتب ولایت
در محضر امام روح الله
راه امام ، کلام امام
💠 یاران خائن و صلح تحمیلی
🔺قصه امام حسن و قضیه صلح، این هم #صلح_تحمیلی بود؛ برای اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنی آن اشخاص #خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلی بود.
🔺آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد، آن #حکمیت تحمیلی که در زمان #امیر_المؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیله گر درست شد، این ما را هدایت می کند به اینکه نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی.
#امام_خمینی
📚صحیفه امام، ج20، صص 118 و 119
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، کلام آخر شهید
شهید محمد قاسم بابایی🌷
آخرین کلام شهید در آخرین وداع با اعضای خانواده بویژه مادر:🎤
این بار که من بروم قطعا شهید خواهم شد از شما در خواست دارم که بعد از من گریه و زاری نکنید وبه شیر زن کربلا حضرت زینب(س) اقتدا کنید. به عشق رهبرم به جبهه می روم، به عشق دین و مملکتم به جبهه می روم.
#یاد_عزیزش_با_صلوات
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
دفترچه خاطرات📝
انگار نه انگار که شب عيد بود. او در عالم ديگري سير ميکرد. مادرم لباسي را که برايش تهيه کرده بود، با ذوق و شوق آورد و گفت:« يوسف! بپوش ببينم بهت ميياد؟ ».
يوسف کت و شلوار را از دست او گرفت. نگاهي کرد و گفت:« بهتره نپوشمش. من شهيد ميشم اونوقت به عنوان لباس نو ميشه به يک نيازمند داد. ».
📚ماهضمير(خواهر شهيد)
براي ملاقات امام راهي تهران شديم. من باردار بودم و بچه چهار ماههاي هم در بغل داشتم. يوسف هم با ما بود. از بهشت زهرا تا خيابان تختي تهران را پياده رفتيم. علاقه به امام را در چشمان معصوم يوسف ميديدم. بدون كوچكترين شكايتي همراهمان ميآمد.
آن روزها هركس كه شهيد ميشد، يوسف ميآمد به من ميگفت و با هم گريه ميكرديم.
📚 ماه ضمیر مادر شهيد
#یاد_عزیزش_با_صلوات