در مکتب سالکان راه سعادت
در محضر بزرگان
#ره_صد_ساله
🎤آیةالله آقانجفی همدانی:
من در چهره بعضی از آقایان بسیجیها حالات و معنویت آیةالله سیدعلی قاضی را میبینم. پیداست که ره صدساله را یک شبه طی کرده اند .
خوش بحال شهدا
وای بحال من و تو
😔😔😔
*﷽*
سردار سلیمانی🎤
ما هرگز فراموش نمی کنیم قرآن خواندن در تابوت و اذان گفتن شهید مغفوری را در قبر هنگام دفن او
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
#سردار_شهیدحاج_عبدالمهدی_مغفوری
#مخلص_خداعارف_بالله_معلم_اخلاق
#باب_الحوائج_گلزار_شهدای_کرمان
روایت حبیب📝
يک روز به منزل آمد و گفت: کدام از اين چراغها(چراغ خوراک پزي) را دوست داري؟ گفتم: همان که هنوز توي کارتن است و کار نکرده است. گفت: پس زحمت بکش آن را بياور چون نظر من هم همين است. دلم ميخواهد حالا که من و خانمم به وسيلهاي علاقه داريم هر دو از آن بگذريم و در راه خدا هديهاش کنيم.
🎤 راوی : همسر شهید
📚 کوچه پروانه ها
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
برگی از دفتر خاطرات📝
وقتی شهید«احمد صیادی» با چند تن از همرزمانش می خواست به جبهه اعزام شود، چند نفر از آشنایان که در مراسم اعزام شرکت کرده بودند به احمد گفتند:« ان شاءالله به سلامتی به خانه برگردید.» او بدون درنگ گفت:« شما عجب آدم هایی هستید، چرا شما سلامتی ما را می خواهید؟ من به عنوان یک شهید از شما می خواهم که فقط سلامتی امام خمینی را از خداوند تبارک و تعالی بخواهید!
📚دفترچه خاطرات خانواده شهید – مرکز حفظ آثار سپاه
*﷽*
#حب_الحسین_یجمعنا
به تو از دور سلام
به سلیمان جهان، از طرف مور سلام
به تو از دور سلام
دل من واسه زیارت میزنه شور، سلام
به تو از دور سلام
به حسین از طرف وصله ی ناجور سلام
به تو از دور سلام...
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
#صبحتون_حسینی
صبحتان منور به نور گنبد آقا
ابا عبدالله الحسین علیه السلام
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
سردارسلیمانی🎤:
در عملیات بدر تخریب چی ها را گروه بندی کرده بودیم. قرار شد عده ای شب اول و بقیه شب ها بعد در عملیات شرکت کنند.
همه بچه ها مایل بودن عضو گروه شب اول باشند...
همه شوق حضور در عملیات را داشتند و ما نمیتوانستیم همه را ببریم...
در سنگر بودم که جعفرزاده گریه کنان آمد چنان حالی داشت و چنان اشک می ریخت که نتوانستم موافقت نکنم.
آن همه شوق برای شرکت در جنگی که کشته شدن یا اسارت یا مجروح شدن نتیجه ظاهری آن بود، از صدر اسلام تاکنون نظیر نداشت.
بچه ها در پس این ظاهر، چیزی را می دیدند ، که پیرمردهایی با هفتاد سال عبادت از درک آن عاجز بودند!
وقتی موافقت کردم جعفرزاده به میدان برود ذوقزده بلند شد و در حالی که دست وصورت مرا میبوسید، گفت: در آن دنیا شفاعتت می کنم اگر اجازه شفاعت به من بدهند حتماً شفاعتت می کنم.
📚: حاج قاسم_۲
#شهید_حمیدرضا_جعفرزاده
#یاد_عزیزشان_با_صلوات
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، کلام شهید
«اینجانب سفارش می کنم که من عزادار نمی خواه گریه کن نمیخواهم من پیرو می خواهم. تصویر جان جانان من، خمینی عزیز را در قبر من بگذارید.»
«محمدرضا» در مرحله دوم عملیات «بیت المقدس» به بهشت خدا راه یافت
بخشی از وصیت نامه بسیجی شهید « محمدرضا خلیلی»
🌸🌸🌸🌺🌸🌸🌸
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
سردار شهید سیداحمد پلارک🌷
آخرین مسئولیت شهید پلارک، فرمانده دسته بود. در والفجر 8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی می دانست که او مجروح شده است.
اگر کسی درباره حضورش در جبهه از او سوال می کرد، طفره می رفت و چیزی نمی گفت.
یک دفعه در جبهه خواستیم از یک رودخانه رد شویم. زمستان بود و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت: اگر یکنفر مریض بشه، بهتر از اینه که همه مریض بشن.
یکی یکی بچه ها را به دوش کشی و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه لباس های او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود.
🎤 راوی : همرزم شهید
یاد عزیزش با صلوات