#روایت_حبیب
سردار چندی قبل از شهادتش متوجه شد در ایام فاطمیه شخصی از اطرافیانش، قصد بمب گذاری و ترور ایشان را داشته است.
ایشان تاکید کرد هرگز نامش را بر سر زبان ها نیندازید. وی خانواده دارد و پس از این اعضای خانواده اش نمی توانند در جامعه به راحتی زندگی کنند.
همچنین چندی قبل دو نفر را در رابطه با ترور حاج قاسم دستگیر کردیم که حکمشان محاربه اعلام شد.
سردار پس از این که متوجه حکم شد، گفت: اقدامشان علیه من بوده است نه کشور. راضی نیستم به خاطر من هیچ انسانی از بین برود یا در بند شود!
ایشان از من خواست با نحو دیگری با آنها رفتار شود.
🎤: داد خدا سالاری، دادستان استان کرمان
📚: سردار دلها
#یادعزیزش_باصلوات
#دمی_با_شهدا 🌷
#سخن_عشق 💌
بهتـرین وقت بـرای « طلب عـفــو »
بہ پیشگاه خـداوند بہ هنگام
« نماز شب » است ...
در سڪوت ظلمانی شب
فرو رفتن در خود و بدون ریاء
بہ درگاه احدیت خداوند ،
طلب آمرزش ڪردن ؛
خوب است یادی هم از دیگران ڪنیم .
#شهید_حسین_عبداللهی
#نماز_شب
#ماه_شعبان
#عکس_و_مکث 📸
وای از پیچیدگی نفس انسان !
شیطان را از در میرانی ، از پنجره باز میآید و چه وسوسهها ڪه در انسان نمیڪند . میگوید :
برو با تقوای بیشتر خود را بساز ، ایمانت را قوی ڪن و بازگرد !
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#شرح_نفس
📚 ڪتاب گنجینهی آسمانی ، ص۲۱۲
#روایت_حبیب 🎤
#شهیدی که قرارش را دشت #کربلا گذاشت؛
تیر خورده بـود و با پیکری زخمـی بههمراه رفیقش سوار قایقی بودند، که دشمن قایقشان را هدف قرار داد و مجبور شدند به داخل آب بروند ،و آب خروشانِ ارونـد حجت الله را با خودش بُرد ....
دوستش که شهید نشد، نقل میکند:
که در آخریـن لحظات کـه آب داشت او را می بُرد ، دستش را بلند کـرد و فریاد زد: « دیدار ما دشت کـربلا »
پیکر مطهرش بعد از چند روز در حاشیه اروند پیدا و شناسایی شد و در گلزار ملامجدالدین شهر ساری به خاک سپرده شد...
رزمنده گردانمسلمبنعقیل(ع)
لشکر ویژه ۲۵ کربـلا
شهادت: ۲۳ بهمن ۱۳٦٤
عملیات والفجر هشت
#شهید_حجتالله_محسن_پور🌷
📸 تصاویر ماندگار و به یاد ماندنی از دفاع مقدس
شیشه شیر بچه وسطِ میدانجنگ !!
«صدام حسین هنوز باید شیر بخورد»
این رجزخوانی مرحوم حاج بخشی در
عملیات والفجر۱۰ برای صدامحسین بود
اسفند ماه ۱۳۶۶
منطقه دربند عراق
#پیرمردان
#دفاع_مقدس
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
داستان امام حسین(ع) و شیخ رجبعلی خیاط
شیخ رجبعلی خیاط به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ می گوید:
« یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما» ؛ حسین جان!ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم و در رکاب شما به شهادت میرسیدم.
وقتی اینگونه آرزو می کند،می بینند هوا ابری شد و یک تکه ابر بالای سر آنها قرارگرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ.
شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند و به امامزاده پناه می برد.
وقتی بارش تگرگ تمام می شود، شیخ از امامزاده بیرون می آید و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد....
او امام حسین علیه السلام را زیارت می کند و حضرت به او می فرمایند:
شیخ رجبعلی!
روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ولی هیچ کدام جا خالی نکردند
و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند،دیدی که چگونه از دست این تگرگ ها فرار کردی.
مگر می شود هر کس ادعای عشق والا را داشته باشد؟
📚کتاب طوبای کربلا …صفحه 141
بهشت، همیشہ نباید
درختانے داشته بـــــاشد ڪہ
رودهایے از پـــایینش جـــــریان دارند..!
گاهے بیــــابانیست ڪہ #خون_شهـدا
در آن جاریست...
#شهید_هادی_ثنایی_مقدم
یاد عزیزش با صلوات
#سخن_عشق 💌
حاجعمّاࢪمیگفت:
اگہدࢪخواستہهایٺ
حڪمتخداࢪا
دࢪنظࢪبگیࢪے!
هیچوقتناࢪاحٺ
نخواهےشد...👌🏼🌻
#شہیدمحمدحسینمحمدخانے✨
یاد عزیزش با صلوات
#روایت_عشق 💌
روایاتی از سرداردلها♥️سلیمانی عزیز
در ایام ماه مبارک رمضان یک شب برای سربازان برنامه افطاری داشتیم. تمام سربازان تشکیلات نیرو چه در داخل ستاد و چه در بیرون ستاد در این مراسم شرکت میکردند حاج قاسم تأکید میکردند که در این مهمانی هیچ کم و کسری نباشد. یک افطاری دیگری هم برای پرسنل داشتیم و در این مهمانی از راننده اتوبوس تا سرادارن حضور داشتند اگر امکانات فراهم بود خانوادههای پرسنل هم شرکت میکردند. همان غذای پادگان در مراسمات صرف میشد و اجازه نمی داد که غذای دیگری باشد
مرد خوب خدا
مرد بی ادعا
#علمدار_کمیل
هر چه آب و غذا مانده بود را به ابراهیم تحویل دادیم. او به هر پنج نفر یک قمقمه آب و کمی غذا داد. به آن پنج اسیر عراقی هم هر کدام یک قمقمه آب داد! برخی از بچه ها از این کار ناراحت شدند اما ابراهیم گفت: آنها مهمان ما هستند.
#شبیه_ترین_به_علمدار_کربلا
#روایت_عشقّ 💌
♥️ حمزه شهدای مدافع حرم ♥️
از عراق برگشت، گفت: بابا من برگشتـم تا به سوریه بروم!
گفتم: با چه خاطرجمعی چنین حرفی میزنی؟؟
گفـت: بابا به من الهام شده که اگر اعزامی صورت بگیره من در اعزام هستم.
میگفت: یک روز، بعد اذان صبح به حرم حضرت عـباس علیه السلام رفتم..
خیلی دور ضـریح خـلوت بود.
با قمر بنیهاشم علیه السلام عهد کردم.. از او که اولین مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها در این کره خاکی بودند خواستم که اگر مرا قابل بدانند اجازه بدهند راهی دفاع از حرم حضرت زینب شوم.
مردد بودم اینجا بمانم یا به سوریه بروم!
عاجزانه خواستم..
در حرم را بسته بودند..
ارتباطی قلبی برقرار شد خواب نبودم، اما الهامی به من شـد که دعوت شدم و آقا مرا پذیرفت.
پدر شهید مدافع حرم حمید قاسمپور گفت: ۱۳ فروردین ۹۵ که خانطومان سقوط کرد، حدود یک ساعت دشمن به خاکریز ما ورود کرده بود.
حرامیها بالای سر حمید رسیده بودند و در حرکت خبیثانهای جگرش را از بدنش بیرون کشیده بودند.
#شهید_حمید_قاسم_پور🌷
ولادت: ۱۳۷۲/۲/۱۶ ، آباده فارس
شهادت: ۱۳۹۵/۱/۱۳ ، سوریه