eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
932 دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
8هزار ویدیو
33 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 خب بالاخره حسن روحانی عبا و عمامه را درآورد و با کت و شلوار برای ایجاد دولت ثبت نام کرد. 📛برای دلار هزار تومانی آماده شوید... ▪️رای به لاریجانی یعنی بدبختی در دولت روحانی ....نوکر ملکه
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
در مکتب شهادت در محضر مادران شهدا شهیدان محسن ، اصغر ، رضا و جواد بارفروش روایت عشق📝 مادر آمده بو
روایت عشق🎤 فرزند_اول* 1⃣ مادر شهید محسن بارفروش🌷 محسن یک دست و یک پایش را در جبهه از دست داده بود؛ یک روز مادر به او گفت: پسرم تو دیگر تکلیف نداری. فعلا برای مدتی قید جبهه را بزن. محسن جواب داد: درست که نمی‌توانم مثل قدیم بجنگم، اما کارهای تدارکاتی را که می‌توانم انجام بدهم. از مادر اصرار و از محسن انکار. در نهایت حاج خانم خندید و گفت: تو می‌خواهی کار خودت را بکنی، فقط مراقب خودت باش. محسن 23 ساله به مادر قول داد مراقب خودش باشد، اما زیر قولش زد. در عملیات کربلای 5 ، زیر آتش سنگین دشمن در شلمچه کربلایی شد. وقتی به حاج خانم خبر دادند، زیر لب «یا حسین» را زمزمه کرد و خطاب به محسن گفت: می‌دانستم برای خودت نقشه‌ها کشیده بودی، شهادتت مبارک محسنم. 👈 دارد.........
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
در مکتب شهادت در محضر مادران شهدا شهیدان محسن ، اصغر ، رضا و جواد بارفروش روایت عشق📝 مادر آمده بو
روایت عشق🎤 *روایت دوم_ فرزند دوم* 2⃣ مادر شهید جواد بارفروش🌷 همه مردم آمده بودند تا رزمندگان را بدرقه کنند. تازه یک هفته از شهادت محسن گذشته بود. مادر آمده بود تا جواد را بدرقه کند. رفت سراغ فرمانده و گفت: من تازه داغ دیده ام؛ هنوز جگرم از شهادت محسن می‌سوزد؛ مراقب آقا جواد باشید. جواد 22 ساله دست مادر را بوسید راه افتاد، اما حس مادرانه دروغ نمی‌گوید. یک روز که از خواب بیدار شد، سراسیمه سراغ رادیو رفت و شنید که رزمندگان، عملیات داشته‌اند و چند نفری شهید شده اند. همان موقع رو به همسرش کرد و گفت: می‌دانم جوادم هم شهید شد. چند روز بعد، همان آقای فرمانده سراغ مادر آمد و گفت: شرمنده‌ام مادر، باید زودتر به شما خبر می‌دادم، جواد چند روز پیش شهید شد، اما به خواب من آمد و گفت مادرم تازه داغ دیده، چند روز بعد خبرش کن. مادر گفت: همان روز خودم فهمیدم؛شهادتت مبارک جوادم. چند روز بعد، مراسم هفت جواد و چهلم محسن را همزمان در یک مسجد برگزار کردند. 👈 دارد.......
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
در مکتب شهادت در محضر مادران شهدا شهیدان محسن ، اصغر ، رضا و جواد بارفروش روایت عشق📝 مادر آمده بو
🎤 روایت سوم ، فرزند سوم 3⃣ مادر شهید اصغر بارفروش🌷 اصغر، پاورچین پاورچین به سمت حمام رفت. در را بست تا وضو بگیرد، می‌خواست کسی از خواب بیدار نشود. ناگهان مادر در حمام را باز کرد و گفت: بیا بیرون عزیزم، برو آشپزخانه راحت وضو بگیر. هر شب که تو نماز شب می‌خوانی من بیدارم. نترس! اگر من بدانم ریا نمی‌شود. چند روز بعد، اصغر 16 ساله از مادر اجازه گرفت و راهی جبهه شد. مادر دو داغ دیده بود، اما نمی‌توانست سد راه سعادتمندی فرزندانش بشود. قرار بود اصغر یک ماه بعد بازگردد، اما حدود 9 ماه از او خبری نشد. مادر هر شب تا صبح دعا می‌خواند و گریه می‌کرد: خدایا بلایی سر اصغر کوچکم نیاید! اما پس از 9 ماه، یکی از جبهه آمد و گفت: از اصغر برایتان خبر آوردم. مادر گفت: می‌دانم! پیکرش را پیدا کردید؟ گفت: بله، همان شب اولی که به جبهه رسید، شهید شد. مادر گفت: شهادتت مبارک اصغرم. دارد......