#روایت_حبیب 📝
#در_حوالی_بهشت
*روایاتی عاشقانه از ارادت سردار دلها به محضر خانواده های شهدا*
بعد از یادواره،گفت برای پدر و مادر شهید در یک اتاق دیگر سفره بیندازید. خودش هم رفت تا با هم غذا بخورند.
دیدم که نشسته بود بین پدر و مادر شهید و برای شان لقمه می گرفت؛یک لقمه برای مادر،یک لقمه برای پدر، و می گفت من را به عنوان پسر کوچک تان قبول کنید.
یاد عزیزش با صلوات
#روایت_عشق
#در_حوالی_بهشت 🕊
#آخرین_دیدار_سردار_با_مادر*✋
♥️مادر خواست کنارش بماند و جایی نرود و گفت؛اگر بروی،شاید دیگر من را نبینی.با اینکه کار مهمی داشت،تصمیم گرفت بماند پیش مادرش.ما خواهرها مادر را مجاب کردیم که رضایت بدهد به رفتنش.
♥️وقت خدا حافظی،کف پای مادر را بوسید و رفت همان شد که مادر گفته بود،این آخرین دیدارشان بود.
♥️بعدها خوشحال بود که حسرت بوسیدن کف پای مادر بر دلش نمانده.
#حاج_قاسم
#مردان_آسمانی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊