*﷽*
#شهیدانه
میرحسینی پیش نماز بود.سجده آخر نماز بود. داشتیم ذکر سجده می گفتم که گوشم تیز شد به صدای میرحسینی. چنان ذکر"الهی العفو"میگفت که یک لحظه فکر کردم الآن است که تمام سنگریزه های زیر پایمان بترکند و الآن است که زمین دهان باز کند و آخرالزمان شود. نمی دانم چه شده بود که تمام بدنم از لحن صدای او لرزید.
📚 :نگین هامون
#سردار_شهید_میرقاسم_میرحسینی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
*﷽*
#شهیدانه
یک بار داشتم داخل خاکریز دوجداره میدویدم.میرحسینی را دیدم نشسته بود و داشت با آب قمقمه اش وضو میگرفت.
کلاه آهنی بر سر نداشت. ایستادم و به شوخی گفتم : حاج آقا! چرا رعایت نمی کنید؟ کلاه آهنی تان کجاست؟!
گفت : نگران نباش. وقتی تیر و ترکشی بخواهد بیاید خبر می کند.
حالا زودتر برو توی سنگر.
اعتقاد داشت سر خم کردن در برابر ترکش و گلوله دشمن شرک به خداست. شاید گفتن این جمله راحت باشد ولی عمل کردن به آن نه!
📚 :نگین هامون
#سردار_شهید_میرقاسم_میرحسینی
#یاد_عزیزش_با_صلوات